eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
34.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سکوت و جدل 33.mp3
7.16M
33 بگو مگو: یه میدانِ پر از آتشـ🔥ــه. ازش فـــــرار کن، حتـــی اگر حق با توست. وگرنه روحت رو به آتیش میکشه❗️
🕌در محضر امام روح الله (۲۱۹) 📌 امام خمینی (ره ): اگر انسان اعتقادش شد که خوب می‏شود از این مرض، این کمک می‏‌کند به اعاده صحت و اگر نظرش این طور شد که در این مرض دیگر خوب نمی‏‌شود، این او را رو به هلاکت می رساند. 🔸 «یکی از اموری که کمک می‏‌کند به خوب شدن مریض‏‌ها و اعاده صحت برای آنها، این است که پزشک آنها، پرستار آنها، به آنها تقویت روانی بدهد. اگر انسان اعتقادش شد که خوب می‏‌شود از این مرض، این کمک می‏کند به اعاده صحت، و اگر نظرش این طور شد که در این مرض دیگر خوب نمی‏‌شود، این او را رو به هلاکت زودتر می‏‌برد. و این به عهده پزشکان است و پرستارهاست. چه پرستارها از خانم‏‌ها و برای خانم‏‌ها باشند و چه از آقایان و برای آقایان باشند، این نکته را باید در نظر داشته باشند که عطوفت به آنها و امید دادن به آنها و وعده سلامت به اذن اللَّه برای آنها، کمک می‏‌کند به صحت آنها. کمک شماست برای کارهایی که انجام می‏‌دهید، هر چه خوب رفتار کنید با آنها برای شما پیش خدای تبارک و تعالی اجْر است. 🔸فرضاً یک مریضی به‏ نظر شما حتماً از این مرض نجات پیدا نمی‏‌کند، لکن اولًا اینکه دست غیب هم در کار هست که آن ماورای نظر امثال ماست و شما هم مأیوس نباشید. و ثانیاً اینکه چه بهتر که یک مریضی که از این دنیا می‏‌خواهد برود با دل خوش از شما برود، با امید باشد. این طور نباشد که به او گفته بشود تو خوب نمی‏‌شوی. همین در زود مردن او و در طولانی شدن مرض او کمک می‏کند و با دل افسرده از این دنیا می‏‌رود. لکن اگر به او امید دادید، محبت کردید، نوازش کردید، خدمت صادقانه کردید، با روی خوش خدمت کردید به این مریض‏‌ها که افسرده‏‌اند اکثراً، اگر این طور باشد، بر فرض اینکه از این دنیا هم برود با یک روح امیدوار و شیرین از این دنیا می‏رود و این برای شما ارزشمند است خیلی.» 📚 صحیفه امام، جلد ۱۸، صفحه ۲۳۳ 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. @zandahlm1357
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
در حريم خلوت يار شفايافته: على رضا حسينى متولد ۱۳۵۷ ساكن: شهرستان نكا ، روستاى سليكه تاريخ شفا: چهاردهم تيرماه ۱۳۷۴ بيمارى: فلج پا آمده بود تا كبوتر دل خسته و مجروحش را در حرم با صفاى مولايش به پرواز در آورد. آمده بود تا چهره به غم نشسته اش را كه حاكى از رنج و درد درونى اش بود، با اشك ديدگان معصومش به ضريح سيمين و زرين امام غريبان پيوند بزند. آمده بود تا سر بر آستان بى نياز دوست بسايد و دل را مقيم كوى يار نموده و مهمان نور باشد. آمده بود تا چشمان بى فروغش را در روشناى حريم حرم منور سازد. آمده بود با يك دنيا اميد و انتظاريك دنيا عشق و ارادت و اخلاص، يك دنيا بى قرارى، تا بگويد: اى امام! دوستت دارم. آمده بود تا همچون موجى، تن رنجورش را به اقيانوس عظمت، كرامت، وجود و سخا بسپارد و دريادل اين اقيانوس بى كران باشد. آمده بود تا به مراد دل آسمانى اش بگويد: اى قرار ديده بى تاب من! اى مهربان امام كه غوث الامه اى! و ضامن آهوى رميده اى! به آستان امنت چونان غزالى گريزپاى پناهنده شده ام، تا به بلنداى سلامت و تندرستى‌ام برسانى و از حميع بليات ارضى و سماوى برهانى ام. آمده بود تا از طبيب طبيبان بخواهد تا خار وجودش را در بوستان سرسبز و پرطراوات رضوى، به گل عافيت مبدل نمايد. در يكى از روزهاى تابستان قرار بود به همراه هيأتى از شهرش روز ۲۸ صفر عازم مشهد شوند. اما جزيره متلاطم دلش تاب تحمل زمان را نداشت. به اتفاق شوهرخواهرش زودتر از موعد، سفر به سرزمين نور را آغاز كرد. او همچون رودى به بحر خروشان حريم پيوست. به سرزمينى آمد كه سر تا پا معنويت بود. به اقليمى پاگذاشت كه عرشيان و خاكيان، چاكران درگه آن سر تا پا نورند. ديدن گنبد و بارگاه حضرت، چشمان بى فروغش را جلا بخشيد. فضاى روحانى و معنوى حرم را از نزديك لمس نمود. در برابر امام، سلامى و تعظيمى كرد كه لبخند فرشتگان را در پى داشت. ادخلوها بسلام آمنين حرم مملو از جمعيت بود: در ميان سيل مشتاقان و ارادتمندان و حاجتمندان بارگاه ملكوتى و حجت بالغه پروردگار، خود را همچون قطره اى مى ديد. پشت پنجره فولاد دخيل شد. ضمن ارتباط قلبى، با طنابى كه او را به پنجره متصل مى نمود ارتباطى ظاهرى را هم برقرار نمود. طناب، رشته الفت او گشت تا دل و جانش به هم پيوند خورد و ضميرش از انوار امام بهره مند گردد. فضاى معنوى حرم دل هر عاشق و شيدايى را متحول مى ساخت. پير و جوان، زن و مرد، كودك و نوجوان، از هر قشر و طايفه اى، شهرى و روستايى، فقير و غنى، در ميان دخيل شدگان ديده مى شد. ايوان طلا، راز و نياز عارفانه، اشكهاى جارى شده، دلهاى سوخته، بى پناهان خسته دل، نااميدان وادى سرگردانى، صداى پاى زائران، صداى ملكوتى مناجات، صداى بال بال زدن كبوتران در آسمان مهتابى و پرستاره، فضاى معطر، پارچه هاى سبز رنگ، طنابهاى رنگارنگ، قفلهاى بسته شده بر پنجره... خدايا چه محيطى است اين جا كه اين چنين دل آدمى را مى برد! پژواك اميددهنده و سوزناك زيارتنامه خوان كه در جوار پنجره فولاد دلها را مى سوزاند و اشك از ديدگان جارى مى ساخت: اين جاست طبيبى كه ندارد نوبت نوبت هر دل كه شكسته تر بود، پيشتر است! فقير و خسته به درگهت آمدم رحمى! كه جز ولاى توام، نيست هيچ دستاويز به نا اميدى از اين در مرو، اميد اين جاست! فزونتر از همه قفلها، كليد اين جاست! عليرضا در جمع دلسوختگان و دردمندان، بيماران لاعلاج كه از دكترها قطع اميد كرده اند قرار گرفت. با چشمان به اشك نشسته اش با مولا به راز و نياز پرداخت: يا ضامن آهو! بر جوانى‌ام رحمى كن تو را به پهلوى شكسته مادرت زهرا نااميدم مكن! لحظاتى بعد در تفكرى عميق فرو رفت. خاطره هاى دوران بيمارى جلوى چشمانش نمايان گشت. از يادش نمى رفت آن روزى كه مادرش را صدا مى زد: مادر! درد پا امانم را بريده! و مادرش چونان شمعى در اين مدت سوخت و از هيچ كوششى دريغ نكرد. به ياد محروم شدن از تحصيلاتش افتاد، به ياد عاجز شدن از كارها و فعاليتهاى روزانه اش به ياد دارو و درمانهايى كه برايش كرده بودند و تأثيرى نداشت، به ياد دستهاى پينه بسته پدرش كه كارگر نكاچوب بود، به ياد دل سوزى هاى خانواده صميمى اش، به ياد دو برادر و يك خواهرش كه از غم او پژمرده و ملول شده بودند، به ياد جوابهاى مأيوس كننده پزشكان، و خسته از اين همه تفكر، پلكهايش به سنگينى گراييد و آرام آرام به خواب رفت... ناگهان بيدار مى شود، طناب را بازشده مى بيند، روى پاهايش مى ايستد، شروع به راه رفتن مى كند... آن شب شادمانى عليرضا ديدنى بود و همه زائران در شادمانى اش شريك! نوشته محمدتقى داروگر .......: امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
۷. فرمان قطع رابطة همه جانبه با غلات امام رضا (علیه السلام) هرگونه ارتباطی با غلات را به شدت نهی و رد کرده و چنانکه دیدیم اصحابش را به لعن و بیزاری از آنها واداشته، [۲] تا جایی که هرگونه رابطه ای با غلات چه مثبت و چه منفی را در جهت یاری یا مخالفت با اهل بیت: بیان کرده و یاری دادن آنان (غلات) را حتی با کوچکترین کلمه ای موجب خروج از ولایت خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت: دانسته است. اینگونه تحریم شدید، بیانگر میزان خطر غالیان برای شیعه و تشیع بوده و می‌باشد. در ادامه روایاتی از امام رضا (علیه السلام) را در این باره می‌آوریم؛ ۱. «... با ایشان (غلات) ننشینید و تصدیق قول ایشان نکنید و از ایشان بیزاری جویید که خداوند از ایشان بیزار است». [۳] ۲. «هرکس که با آنها (غلات و مفوضه) بنشیند، یا با آنها مخلوط شود، یا با آنها بخورد، یا با آنها بیاشامد، یا با آنها وصلت کند، یا به آنان همسر دهد، یا از آنان همسر برگزیند، یا امین آنان شود، یا آنان را بر امانتی، امین گرداند، یا گفتارشان را تصدیق کند، یا به کوچکترین کلمه ای آنها را یاری کند، از ولایت خداوند عزوجل و ولایت پیامبر«ص» و ولایت ما اهل بیت خارج شده است». [۱] چنانکه ملاحظه می‌شود، آن حضرت (علیه السلام) به تمام موارد باجزئیات آن اشاره فرموده، مثلاً پس از تحریم وصلت کردن با آنها، دوباره به اینکه به آنان همسر ندهند یا از آنان همسر اختیار نکنند، پرداخته است که این نشانگر تأکید و شدت اهمیت مسأله می‌باشد. ۳. امام رضا (علیه السلام) در ضمن حدیثی، غلات را در جهت مخالف اهل بیت: قرار داده و می‌فرماید: «... هرکس آنان را دوست بدارد، ما را دشمن داشته وهرکس آنان را دشمن بدارد، ما را دوست داشته است، و هرکه با آنان دوستی نماید با ما دشمنی کرده، و هرکه با آنان دشمنی کند باما دوستی نموده است. هرکس با ایشان رابطه برقرار کند با ما قطع رابطه کرده و هرکه با آنان قطع رابطه کند، با ما مرتبط شده است. هرکس به ایشان بدی کند به ما نیکی کرده و هرکس به آنان نیکی کند به ما بدی کرده. هرکس ایشان را گرامی بدارد، به ما اهانت کرده و هرکس به ایشان اهانت کند، ما را احترام نموده، هرکس ایشان را قبول کند ما را رد کرده و هرکس ایشان را رد کند ما را قبول کرده است. هرکس که به آنان احسان کند به ما بدی کرده و هرکس به آنان بدی کند به ما احسان نموده، هرکس آنان را تصدیق کند ما را تکذیب کرده و هرکس که آنان را تکذیب کند ما را تصدیق نموده است و هرکس که به آنان عطا کند ما را محروم کرده و هرکس آنان را محروم کند، به ما عطا نموده است. ای پسر خالد! کسی که شیعة ماست، نباید از میان آنان برای خود دوست و یاوری بگیرد». [۲] ---------- [۲]: ر. ک: طوسی، پیشین، ص ۸۲۹، رقم ۱۰۴۷. [۳]: صدوق، پیشین، ص ۲۱۹؛ مجلسی، پیشین، ص ۲۷۳. [۱]: صدوق، پیشین، مجلسی، پیشین، صص ۲۷۳ و ۳۲۸. [۲]: . طبرسی، پیشین، ص ۱۹۹. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح که از خونه میای بیرون هرکسی رو دیدی، بگو این از من بهتره❗️ ⬅️خطرناکترین دشمن تو، نفس خود توست که مدام بهت میگه بقیه رو ول کن، خودتو بچسب❗️ @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت شصتم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: شصتم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معتکف که می‌شوی یعنی وارد خانه خدا شدی. سه روز در خانه او… تو هستی و خدا… خداست و رحمت بی کرانش همان که از رگ گردن به تو نزدیک تر است… التماس دعای فراوان از همه بزرگوارانی که در مراسم حضور دارند. 🙏 @zandahlm1357
🍂 🔻 7⃣ سردار علی ناصری برای از بین بردن برخی حساسیت های قومی و منطقه ای تصمیم گرفتیم بچه های اطلاعات دو طرف را قاطی کنیم. مسئول تدارکات قرارگاه، حاج حسن عطشانی بود. مسئول معاونت نیرو، علی بویه و مسئول مخابرات قرارگاه، مهدی نریمی بود. جانشین قرارگاه، حاج عباس هواشمی بود و مدیریت داخلی قرارگاه را برادر فراهانی بر عهده داشت که اهل تهران بود. مسئول مهندسی، جواد فیاض بود که اهل مشهد بود و مسئول عملیات هم سیامک بمان بود. در آغاز، علی هاشمی، هم مسئول سپاه سوسنگرد و هم فرمانده قرارگاه نصرت بود؛ اما پس از مدتی چون کار قرارگاه خیلی زیاد شد و می بایست یک نفر تمام وقت آنجا را اداره می کرد، از سپاه سوسنگرد تودیع شد و به طور تمام وقت فرماندهی قرارگاه نصرت را عهده دار شد. عمدۂ کار قرارگاه نصرت، شناسایی و مهندسی بود و به جای ایشان حاج علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد شد. در آغاز، مقر قرارگاه نصرت در منطقه رفيع بود. پس از مدتی قرار شد محل مناسب دیگری برای قرارگاه پیدا کنیم؛ مقری در مرکز هور؛ جایی که هور ۱۱۰ کیلومتری را به دو قسمت مساوی تقسیم کند. از این رو بهترین جا، مقر فرماندهی لشکر ۶ زرهی عراق بود که عراقی ها قبل از عملیات بیت المقدس بسیار محکم و خوب ساخته بودند. دیوارها و سقف آن همه از بلوک و سیمان محکم بود. سقف را با ریل های غارتی از راه آهن خرمشهر ساخته بودند. خوبی قرارگاه این بود که در جاده اصلی نبود و در دید هم قرار نداشت و به راحتی می شد مخفیانه در هورکارکرد بدون آنکه توجه کسی جلب شود. دسته ها در مناطق بقایی، شط على، تبور، رفيع، حوضچه، بستان، چزابه و پاسگاه زید پراکنده شده و هر کدام برای خود حوزه استحفاظی درست کرده بودند. 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
YEKNET.IR - sorood 3 - milad imam ali 1402 - rasouli.mp3
9.28M
🌺 (ع) 💐از عرش اومدی پایین 💐عرشم داره دنبالت میاد 🎙 👏 👌فوق زیبا
رد الشمس پس از عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فضل بن یسار از امام باقر (علیه السلام) از جدش امام حسین (علیه السلام) نقل می‌کند: پس از نبرد نهروان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از ناحیه نهروانات حرکت کرده ]به سمت کوفه به راه افتادند، در آن زمان شهر بغداد بنا نشده بود[ تا اینکه به منطقه «براثا» رسیدند، در آنجا نماز ظهر را برپا داشت، پس از نماز به راه خود ادامه داد و هنگام عصر به سرزمین بابل رسیدند. وقت نماز عصر فرا رسیده بود، مسلمانان از هر طرف صدا زدند: ای امیر مؤمنان، وقت نماز عصر شده است. حضرت فرمود: این سرزمین تا کنون سه مرتبه دهان باز کرده و مردم را به کام خویش فرو برده است، برای بار چهارم نیز چنین خواهد کرد، برای وصیِ پیامبر نماز خواندن در چنین سرزمینی جایز نیست، هر کدام از شما می‌خواهد می‌تواند نمازش را در همین جا بخواند. منافقان گفتند: او نمازش را نمی خواند و نماز خوان‌ها را می‌کشد! ]منظور آن‌ها از نماز خوان‌ها اهل نهروان بود. [ جویریه می‌گوید: من گفتم: تا وقتی حضرت نماز نخوانده من نیز نمازم را نخواهم خواند، امروز نمازم را بر عهده وی قرار می‌دهم. به همراه یکصد تن از سواره نظام به دنبال حضرت به راه خویش ادامه دادیم تا از سرزمین بابِل خارج شدیم در حالی که خورشید در حال غروب بود و افق سرخ شد. جویریه می‌گوید: حضرت رو به من نموده فرمود: جویریه، آب بیاور. من ظرف آب را برای وی بردم، حضرت وضو گرفت آنگاه فرمود: جویریه اذان بگو. گفتم: هنوز وقت نماز مغرب نرسیده است. فرمود: برای نماز عصر اذان بگو. با خودم گفتم: اذان نماز عصر را پس از غروب خورشید بگویم؟! ولی به جهت اطاعت از فرمان حضرت اذان گفتم. فرمود: اقامه بگو. مشغول گفتن اقامه شدم، در همان حال دیدم لب‌های حضرت حرکت می‌کند و سخنی بر زبان دارد که شبیه صدای چلچله‌ها است، چیزی از آن نفهمیدم. ناگهان خورشید را که صدای شدیدی از آن شنیده می‌شد دیدم ]از سمت مغرب[ بالا می‌آید، تا به جایی رسید که وقت نماز عصر بود و در آن وضعیّت توقّف کرد. حضرت از جای خویش برخاست، تکبیرة الاحرام گفته مشغول خواندن نماز عصر شد، ما نیز پشت سرش ایستاده و با وی نماز خواندیم. با پایان یافتن نماز ناگهان خورشید غروب کرد همچون چراغی که در طشت آب بیفتد و خاموش شود، و با غروب خورشید ستارگان آشکار شدند. حضرت رو به من نموده فرمود: ای کسی که یقینت ضعیف شده، برای نماز مغرب اذان بگو. [۱] ---------- [۱]: . عیون المعجزات ۱؛ الفضائل ابن شاذان ۶۸؛ الروضه ۱۶۹؛ العقد النضید ۱۸؛ مدینة المعاجز ۱/۱۹۵؛ غایة المرام ۶/۲۰۶؛ شرح احقاق الحق ۵/۵۳۸. https://eitaa.com/zandahlm1357
پارسایی کلینی از امام صادق علیه السلام آورده است: بر قلب شما حرام است که شیرینی ایمان را بچشد مگر اینکه در دنیا زهد ورزد. نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است: انسان شیرینی ایمان را نمی چشد، مگر اینکه به خوراکی دنیا بی اعتنا باشد. ایمان در همان کتاب از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که: کسی شیرینی ایمان را در قلب خود احساس نمی کند، مگر اینکه نسبت به خوردن دنیا بی اعتنا باشد. پیش عفوش قلت تقصیر ما تقصیر ماست عفو بی اندازه می‌خواهد گناه بی حساب تفسیر آیه ماغرک در تفسیر نیشابوری ذیل آیه یٰا أَیُّهَا الْإِنْسٰانُ مٰا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ [۱]، آمده است: در آغاز جوانی خواب دیدم که قیامت بپا شده است، به نظرم گذشت اگر خداوند به من بگوید: ای انسان چه چیز تو را نسبت به پروردگارت فریفت؟ چه بگویم: به من الهام شد که بگویم: ای پروردگارم! کرم تو موجب فریفته شدن من شد. سپس همین معنا را در یکی از تفاسیر مشاهده نمودم. شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان می‌نویسد: ابوبکر وراق گفته است اگر به من بگویید چه چیز تو را نسبت به پروردگارت فریفت؟ می‌گویم: کرم تو چنین کرد. ---------- [۱]: ۱) - انفطار، ۶. ممکن است، نظام الدین نیشابوری که گفته بود رؤیای خودم را در یکی از تفاسیر دیدم، همان تفسیر مجمع البیان باشد چون طبرسی پیش از او می‌زیسته است و نیشابوری از تفسیر مجمع البیان خیلی بهره برده است. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357