eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
36هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴عشق و علاقه هنرمند کلیمی به امام رضا (ع)‌ 🔹منوچهر آذری در «برمودا» ماجرای ارادت خود به ساحت امام رضا (ع) را روایت می‌کند. @zandahlm1357
سنگ طلا نمیخوام~1.mp3
4.47M
💠 «سنگ طلا نمی خوام!» 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: بزرگی و مهربانی امام رضا علیه‌السلام 📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @Zh4653 در میان بگذارید. 📎 📎 🌱@zandahlm1357
13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 استاد رحیم‌پور ازغدی: جذب هنرمندان و سلبریتی ها بله، ولی چگونه و به چه قیمت⁉️ ⬅️ سیره علیه‌السلام در این رابطه... ⬅️ نهادهای هنری و فرهنگی توجه کنند... 🔻استاد رحیم_پور @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت صد و یکم 320.mp3
28.81M
🎬 قسمت: صد و یکم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفحص شهدا💔🥀 بانوای حاج صادق آهنگران @zandahlm1357 🌺🍃🌺🍃🌺
🍂 🔻 5⃣4⃣ سردار علی ناصری نماز ظهر و عصر را نخوانده بودم. وضو گرفتم و خواندم و چون ناهار نخورده بودم، چیزی گیر آوردم و شروع کردم به خوردن. در این حین، تلفن زنگ زد. سید صباح، راننده علی هاشمی بود. گفت: - علی ناصری، چطوری؟ ۔ الحمدلله. - آمدی؟ - ها! | - علی هاشمی کارت داره. علی هاشمی گوشی را گرفت و پس از حال و احوال مرسوم گفت: - مأموریت چطور بود؟ - خوب بود. ناهار را که خوردم، می آیم و گزارش مأموریتم را می دهم. - برای عروسی که دعوتم می کنی؟ - بله، ان شاء الله دعوتت می کنم. - قبلش به ما میگی؟ - بله، می گویم. - عروسی کې هست؟ - چطور؟ _ می خواهم بدانم. ۔ امشب است؟ علی هاشمی با حالت خاصی گفت: ۔ دیوانه ای تو. عقل توی کله ات نیست. این چه کاری است که تو می کنی؟ - چه شده؟! - برادرت از دادگاه انقلاب اهواز به سپاه سوسنگرد زنگ زده و آنجا دنبال تو می گردد. راستش خانواده ام، حتی برادر بزرگم، نمی دانست که من در اطلاعات قرارگاه نصرت کار می کنم. همه خیال می کردند هنوز در سپاه سوسنگرد هستم. علی هاشمی گفت: ۔ اگر امروز اسیر یا شهید می شدی، من جواب خانواده ات را چه می دادم؟ - مگر جواب دیگران را که شهید یا اسیر شدند، چه دادی؟ آقای هاشمی، امام جواب می دهند. - به همین سادگی؟ - بله. گزارش را می نویسم و می آیم. علی هاشمی با عصبانیت فریاد زد: لازم نکرده گزارش بنویسی. همین الان پاشو بیا، آدم کله شق! تلفن را قطع کرد. من نشستم تا گزارش مأموریتم را بنویسم. هنوز آن را تمام نکرده بودم که سید صباح با استیشن هاشمی آمد دنبالم و گفت: - علی هاشمی گفته علی ناصری را می گیری، می اندازی توی ماشین و یک راست می بری خانه شان. _ مرا بردند به منزل خواهرم که در منطقه کوت عبدالله نزدیک خانه عروس بود. هنوز لباس مأموریت تنم بود. نزدیک غروب بود. همه ناراحت بودند. مادرم تا مرا دید، گفت: ۔ اگر زن نمی خواستی، چرا به ما چیزی نگفتی؟! این کاره که تو می کنی، خدا خوشش می آد؟ من- من آماده ام. - با این قیافه و این لباس ؟ پولی به من داد تا بروم و لباس دامادی بخرم. کفش و پیراهنی خریدم؛ اما پولم به شلوار نرسید. حمام کردم و به خانه خواهرم رفتم. همه مردم منتظر داماد بودند. برادرم فاخر با عصبانیت گفت: - حیف که شب عروسی ات است وگرنه کتک مفصلی می زدمت. ۲۴ ساعت بعد از ازدواجم به قرارگاه بازگشتم و خود را معرفی کردم. علی هاشمی خیلی ناراحت شد و به زور مرا چند روز به مرخصی فرستاد. پیگیر باشید @zandahlm1357
ماجرای نجوا حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: من اولین کسی بودم که با پیامبر (صلی الله علیه و آله) نجوا می‌کرد. نزد من دیناری بود که آن را به ده درهم تبدیل کردم سپس با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ده مرتبه نجوا نمودم. هرگاه می‌خواستم با او نجوا کنم درهمی را صدقه می‌دادم. این کار من، بر اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سخت گران آمد، تا جایی که منافقان گفتند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) از تعریف و تمجید پسرعم خویش چیزی فرو گذار نمی کند. تا آن که خداوند آن آیه را نسخ نمود و فرمود: آیا ترسیدید که پیش از نجوایتان صدقه بدهید؟ سپس امیرمؤمنان فرمودند: پس من، اولین و آخرین کسی بودم که به این آیه عمل کرد و هیچ کس نه پیش از من و نه بعد از من، به انجام آن همت نگمارد. [۱] و نیز در روایتی چنین آمده است که ابن عباس می‌گوید: زمانی که تکلم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) [بدون صدقه] ممنوع ---------- [۱]: . شواهد التنزیل ۲/۳۱۸؛ غایة المرام ۴/۳۴؛ بحار الانوار ۳۵/۳۸۰؛ تاویل الآیات ۲/۶۷۳؛ البرهان ۵/۳۲۵. گشت، صحابه از گفتگوی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست برداشتند و از اینکه پیش از تکلم به فقیر صدقه دهند، بخل ورزیدند، و تنها امیرمؤمنان (علیه السلام) به نجوای با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرداخت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) با دیناری که صدقه داد توانست با پیامبر (صلی الله علیه و آله) نجوا کند. او با طرح ده سؤال، با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) خلوت کرد و البته جزء او احدی از مسلمانان بدین کار اقدام نکرد. اهل ناز و نعمت از پرداخت صدقه و تکلم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخل ورزیدند. منافقان گفتند قصد علی (علیه السلام) از پرداخت صدقه جز این نبود که می‌خواست با دختر پسر عم خویش، فاطمه (علیها السلام)، ازدواج کند. سپس خداوند این آیه را برای شرافت و دفاع از امیرمؤمنان (علیه السلام) فرستاد: ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه خواستید با پیامبر (صلی الله علیه و آله) نجوا کنید صدقه دهید... آیا ترسیدید که پیش از نجواهایتان صدقه دهید. پس چون چنین نکردید و پشیمان شدید خداوند بر شما به عفو و رحمت بازگشت نمود و از آنچه که انجام ندادید در گذشت. پس نماز به پا دارید و زکات بپردازید. پس آنچه به هنگام مناجات با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن امر گشته بودند نسخ شد و اکنون با پرداخت صدقات واجب [خمس و زکات] و مستحب [انفاق] خدا را اطاعت کنید و خداوند به آنچه انجام می‌دهید [و انفاق می‌کنید] آگاه است. [۱] و همچنین از حضرت علی (علیه السلام) چنین روایت شده که فرمود: خداوند به واسطه من بود که بر این امت تخفیف داد، زیرا با آیۀ نجوا مردم را آزمود و جملگی از مناجات با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امتناع ورزیدند و پیامبر نیز در منزلش مانده بود و با احدی گفتگو نمی کرد مگر آن که شخص می‌بایست صدقه به فقرا می‌داد، و من یک دینار بیش نداشتم که آن را صدقه دادم و این من بودم که با عمل به این آیه زمینه بازگشت عفو و رحمت خداوند را بر مسلمانان مهیا کردم؛ زیرا اگر کسی به این آیه عمل نمی کرد عذاب خداوند به خاطر امتناع همگان از انجام آن نازل می‌گشت. [۲] ---------- [۱]: . تاویل الآیات ۲/۶۷۳؛ غایة المرام ۴/۳۴؛ بحار الانوار ۳۵/۳۸۰؛ البرهان ۵/۳۲۵. [۲]: . مناقب ابن شهر آشوب ۱/۳۴۶؛ تاویل الآیات ۲/۶۷۵؛ بحار الانوار ۳۵/۳۸۱؛ البرهان ۵/۳۲۶؛ تفسیر کنز الدقائق ۱۳/۱۴۳. @zandahlm1357