فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این قسمت : موشک های بیل استیک 😂
فقط اونجایی که رضا پهلوی میاد پیش موشکا😂😂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#خبر
@zandahlm1357
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدردان ایران
▪️از ایران برای ساخت سد و نیروگاه متشکریم
رئیسجمهور سریلانکا در نشست خبری با همتای ایرانی:
🔹صمیمانه از رئیسجمهور ایران برای سفر به سریلانکا تشکر میکنم.
🔹در این پروژه ۱۲۰ مگاوات برق به سریلانکا اضافه و با کمبود آب در برخی مناطق این کشور نیز مقابله شد.
🔹این افتتاح به افزایش کشاورزی، بهرهوری و تامین زنجیره غذایی سریلانکا منجر میشود.
🔹بار دیگر از ایران برای مشارکت در ساخت این سد و نیز انتقال دانش و فناوری آن تشکر میکنم.
#خبر
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیسی: برای صدور خدمات فنی و مهندسی آمادهایم
رئیسجمهور در نشستخبری با همتای سریلانکایی:
🔹تهدیدها و تحریمها هرگز ملت ایران را متوقف نکردهاست. ایران کشوری پیشرفته و فناور است.
🔹ایران میتواند با صدور خدمات فنی و مهندسی در توسعه اقتصادی و پیشرفتهای سریلانکا مشارکت کند؛ تامین مالی از شما و خدمات فنی و مهندسی و انتقال فناوری از ایران
#خبر
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😁دیگه کم کم باید برای روشهای نوین انگشتر گرفتن از رهبری دوره و اموزش ببینیم
یه سریا خیلی حرفهای شدن😂
#خبر
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌹با کاروان کربلا-با راهیان نینوا... کن بی درنگ عزم سفر-بنما توکل بر خدا...🌹 🔰مداح:حاج صادق آهنگران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 رونمایی مجازی از
نماهنگ " گلزار بهشت "
با نوای دلنشین و ماندگار حاج صادق آهنگران
🔺ای دوکوهه، دلم از شهر گرفته بخدا...
🇮🇷شهدا مظهر قدرت ایران🇮🇷
کنگره ملی ٢٤٠٠٠ شهید
@zandahlm1357
🍂
🔻#پنهان_زیر_باران 7⃣6⃣
سردار علی ناصری
پس از مدتی، به راز تلخ و دردناکی پی بردم؛ اینکه سپاه، دیگر در این محور قصد انجام عملیات نداشت و می خواست فقط عراقيها خیال کنند که در این منطقه باز می خواهیم عملیات کنیم. همه شناساییها و تلاشهای ما برای فریب دشمن بود. من پس از چند ماه کار به این راز پی بردم. حتی حاج حمید رمضانی هم نمی دانست. البته فکر می کنم علی هاشمی، مسئول قرارگاه نصرت، در جریان بود؛ اما به ما نگفته بود. پنهان کاری، یکی از مهم ترین اصول جنگ است و اگر می دانستیم که در هور ما را سر کار گذاشته اند، ممکن بود آن جدیت لازم را به خرج نمی دادیم یا اگر اسیر دشمن می شدیم، موضوع را فاش می کردیم. این بود که مسئولان سپاه این راز را فقط به علی هاشمی گفته بودند. |
بعد از عملیات بدر، من با حاج حمید رمضانی بر سر موضوعات کاری اختلاف نظر پیدا کردم. دوستان اصرار می کردند که به قرارگاه نصرت بازگردم؛ اما من کار اطلاعات و شناسایی را دوست داشتم. گفتم:
. در قرارگاه با حاج حمید نمی توانم کار کنم. اگر مرا نمی خواهید، مسئله ای نیست، می روم و جای دیگری کار می کنم!
علی هاشمی که مطلع شده بود من به مأموریتهای سخت می روم و امکان اسارتم وجود دارد، روزی به دیدنم آمد و دستور صادر کرد که از آن به بعد من و حاج حمید اجازه نداریم بدون دستور مستقیم ایشان به مأموریت شناسایی برویم. دل علی هاشمی در این دیدار پر بود و برای اولین بار با من درد دل کرد و از اوضاع نالید. با خود گفتم: آن قدر به
هاشمی فشار آمده که با من درد دل می کند. از برخی بچه های قدیم سپاه که هم رزمش بودند اما درکش نمی کردند، گله و درد دل داشت؛ کسانی که به بهانه درس و زندگی خصوصی، جبهه و جنگ را رها کرده بودند سخت دلخور بود و آن را آفتی خطرناک برای سپاه، جنگ و انقلاب می دانست. دست آخر گفت:
- خیلیها خسته شده و بریده اند؛ اما من از راهی که انتخاب کرده ام، یک قدم عقب نشینی نمی کنم.
علی هاشمی که رفت، هرگز نمی دانستم که این آخرین دیدار من با او بود.
سری به منزل زدم. آن ایام دیگر منزل ما در روستای مظفری نبود؛ بلکه به مرکز شهر اهواز نقل مکان کرده و در خیابان شهید جمال آهنگری ساکن شده بودیم. آن شب خیلی بی قرار بودم. احساس می کردم قرار است حادثه ای اتفاق بیفتد. منتظر حادثه ای بودم. وارد خانه که می شدیم، در همان پله ها اتاقی بود که وسایل و لوازم اضافی داخلش گذاشته بودیم. حالم طوری بود که تحمل زن و بچه هایم را نداشتم. آن موقع دو فرزند داشتم؛ پسرم حسین که هجده ماه داشت و دخترم که یک ماهه بود.
شب جمعه بود. نماز مغرب و عشا را خواندم. مفاتیح الجنان همراهم بود. دعا خواندم و با خدا راز و نیاز و درد دل کردم. چیزی روی دلم سنگینی می کرد. حس می کردم آن سنگینی با گریه سبک می شود. تا پاسی از شب در آن اتاق ماندم و با بیدار همیشگی حرف زدم. سپس خوابم برد.
پیگیر باشید
مارا دنبال کنید👈@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
اثر اکرام یکی از خلفا گوید: من از فلانی با اینکه خطایی نکرده متنفر هستم. یکی از حاضران گفت: به او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انوشیروان، سخن گفتن با سلطان
حاجب بن زراره نزد انوشیروان آمد و اجازه ورود خواست، انوشیروان به مباشر خود گفت از او بپرس کیستی، حاجب گفت: مردی از عرب هستم. وقتی به حضور انوشیروان رسید از او پرسید کیستی؟ حاجب گفت: بزرگ عرب هستم. انوشیروان گفت: مگر نگفتی مردی از عربم؟ حاجب گفت: قبلاً بودم ولی اکنون که پادشاه با سخن گفتن به من اکرام کرده بزرگ عرب هستم. انوشیروان به او جایزه داد.
خودستائی
معاویه خطبه ای مهم ایراد کرد و گفت: ای مردم آیا در این خطبه نقصی دیدید؟ کسی برخاست و گفت: آری، پر از نقص چون نخالههای الک بود، معاویه گفت: چه بود؟ پاسخ داد عجب و غرور تو و ستایش خطبه.
#کشکول_شیخ_بهاء
@zandahlm1357