و اگر به حكايت نبيل در اين قسمتها اعتمادي بنمائيم ميبينيم كه سيد كاظم وقتي در شروع كار خود ميخواست اقداماتي نمايد و علماي بزرگي را به عقايد خود درآورده و به تمكين از خود دعوت كند از جوانان استفاده مينموده است كما اينكه مينويسد (ص ۲۲): «از طرفي دشمنان با نهايت شدت مهاجم شده به مخالفت سيد قيام نمودند و به استهزا و توهين وي پرداختند سيد ابراهيم قزويني كه از علماي شيعه بود و مردم را به مخالفت سيد تحريك ميكرد و نفوسي را وا داشت تا به قتل سيد كاظم اقدام نمايند با وجود اين سيد كاظم از انجام وصاياي استاد خويش بازنماند و چنين انديشيد كه اگر يكي دو نفر از علماي بزرگ ايران را با خود مساعد سازد از معاندت اعداء محفوظ خواهد ماند از جمله در نظر گرفت كه حاج سيد محمدباقر رشتي را كه در اصفهان اقامت داشت و نافذ القول بود چون با تعاليم شيخ آشنا بود با خويش همراه كند براي اين منظور در صدد برآمد كه از ميان شاگردان خود شخصي را انتخاب كند و به اصفهان نزد سيد بفرستد، روزي به شاگردان خود فرمود آيا در ميان شما
كسي هست كه با نهايت انقطاع به اصفهان سفر كند و پيام مرا به سيد محمد باقر رشتي برساند. و چون ساير شاگردان براي اين منظور حاضر نشدند سيد كاظم به ملاحسين بشرويه ي روي آورده فرمودند انجام اين امر مهم منوط به قيام و اقدام تست». زيرا چنين
مأموريتي ممكن بود توأم با كشته شدن مامور شود بنابراين جوان بي باكي چون ملاحسين را ميخواست. سيد كاظم رشتي هنوز در جستجوي جوان پرشوري بوده كه هم سواد و تحصيلاتي داشته و هم شجاعتي تا بعد از او رسما و با حرارت بيشتري به نشر تعاليم و عقايد او و شيخ همت گمارند ولي بين شاگردان افراد واجد هر دو شرط را نمي يافتند سيد علي محمد (باب) ملاحسين بشرويه ي (باب الباب) و محمدعلي بارفروش (قدوس) داراي شور و شجاعت و جسارت بودند ولي سواد و تحصيلات لازمه ي كافيه را نداشتند ميرزا [ صفحه ۱۰۱] حسن گوهر، حاج محمد كريم خان و حاجي ميرزا شفيع و ميرزا محيط كرماني كه نسبتا داراي اطلاعاتي عميقتر و معلوماتي بيشتر بودند اشخاص كم جرئت و محتاط ميبودند و بي جهت خود را به آب و آتش نمي زدند روي اين جهات و يا آنكه سيد كاظم تصور نمي كرد در سن شصت سالگي بطور ناگهاني در طي سفر سال ۱۲۵۹ فوت كند در هر حال موفق به تعيين صريح جانشين خويش نگرديد. ولي آنچه كه از اسنادات مورخين بهائي به سيد كاظم رشتي در خصوص سيد علي محمد باب ميتوان قبول نمود اينست كه ممكن است كاظم او را جواني جسور و پرشور يافته و براي نيل به مقاصد خويش در هر حال نزديكتر ديده است شايد در سر سر او را تشجيع مينموده و شايد هم به كنايه و اشاره و يا از راه رعايت احترامات بيشتر نسبت به او به ساير جوانان پرشوري كه بعد به سيدعلي محمد پيوسته اند نظر لطف خود را به او به آنها ميرسانيده تمامي اهل
خانواده باب نيز شيخي بودند كما اينكه نبيل از قول شيخ حسن زنوزي شاگرد سيد كاظم حكايت ميكند. (ص ۳۰): «هرچه خواستم علت احترام زائد از حد سيد را نسبت به آن جوان (باب) سؤال كنم ممكن نشد...
#بابیت
#بهائیت
✍#امان_الله_شفا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 جلسات تدریس کتاب #سرگذشت_استعمار 24 💠 جلسه 4️⃣2️⃣ : شکنجه های وحشتناک برده ها توسط اربابان انگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرگذشت استعمار 25.mp3
11.79M
🔰 جلسات تدریس کتاب #سرگذشت_استعمار 25
💠 جلسه 5️⃣2️⃣ : برده های شورشی ‼️
🎤 #استاد_عبادی
👌 دغدغه های تاریخی رهبری را برطرف کنیم.
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سعدی
گر صبر دل از تو هست و گر نيست****هم صبر كه چاره دگر نيست
اي خواجه به كوي دلستانان****زنهار مرو كه ره به در نيست
دانند جهانيان كه در عشق****انديشه عقل معتبر نيست
گويند به جانبي دگر رو****وز جانب او عزيزتر نيست
گرد همه بوستان بگشتيم****بر هيچ درخت از اين ثمر نيست
من درخور تو چه تحفه آرم****جانست و بهاي يك نظر نيست
داني كه خبر ز عشق دارد****آن كز همه عالمش خبر نيست
سعدي چو اميد وصل باقيست****انديشه جان و بيم سر نيست
پروانه ز عشق بر خطر بود****اكنون كه بسوختش خطر نيست
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357