eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
47.2هزار عکس
34.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️مرتضی امینی تبار بازیگر افغانی الاصل زخم کاری هم صداش در آمد: تعداد افغانها در ایران خیلی زیاد شده 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا بروکسل پایتخت بلژیک چرا فکر می‌کنید اروپا بهشته؟ 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ جنایتی که بایکوت رسانه‌های جهان شد روز گذشته دولت هند تعمدا سد را باز کرده و زندگی مناطق وسیعی از مسلمان‌نشین بنگلادش را سیل برد! 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
61.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 طریق الاقصی 🔴 اثر جدید حاج صادق آهنگران در اربعین ۱۴۰۳ 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۰۳ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند صبح روز بعد، عريف حسین با ناسزاگویی وارد زندان شد. وقتی نزدیک سلول ما رسید با کمال وقاحت به امام خمینی توهین کرد. تا فحش های او را شنیدم کنترل خود را از دست دادم. اکبر آستین پیراهنم را گرفت و گفت: «علی آقا، تحمل کن. حرفی نزن. او احمق و دیوانه است.» عریف حسین دست از فحش دادن برنمی‌داشت و به امام اهانت می کرد. رو به قبله ایستادم و گفتم: «خدایا، من که کاری از دستم بر نمی آید و راهی غیر از شنیدن ندارم؛ ولی تو کمک کن. او دارد به یکی از بهترین بندگانت ناسزا می گوید.» می‌گفتم و گریه می کردم. اولین بار بود کسی جلویم به امام خمینی فحش می‌داد و کاری نمی توانستم بکنم، هر چه آه و سوز داشتم به درگاه خدا بردم و گفتم: «خدایا به حق جدش این آدم را خودت ادب کن تا عبرت دیگران بشود.» به اندازه همه عمرم عريف حسين را نفرین کردم. بچه ها هم از شدت ناراحتی نفرینش کردند. ظهر هر چه کردم نتوانستم غذا بخورم. زمان به سختی می گذشت و فحش های او از یادم نمی‌رفت. بعد از نماز ظهر احساس آرامش و اطمینان کردم. دیگر عصبی نبودم. خودم هم از این حالت تعجب کردم. آن روز عريف با عصبانیت در حالی که در سلول ها را می بست و قفل می کرد از زندان خارج شد. محمد از گوشه سلول گفت: الهی بروی و برنگردی!» از این حرف محمد خنده مان گرفت و قدری خوشحال شدیم.. شب، وقتی سکوت سالن را گرفته بود، اکبر گفت: «علی آقا، مطمئنم امام خمینی آنقدر پیش خدا ارج و قرب دارد که خودش جواب توهین های عریف را میدهد.» حوصله شام خوردن نداشتم. هر چه کردم نتوانستم یک لقمه هم بخورم. با غم و غصه خوابیدم. " صبح منتظر بودم سروکله نحس عريف حسین پیدا شود و در سلول را باز کند تا به دستشویی برویم. با ده دقیقه تأخیر دیدم سربازی در سلول را باز کرد و خبری از عريف حسین نیست. از او پرسیدم: «پس عريف حسین کو؟» - به تو مربوط نیست. اکبر گفت: «علی آقا، خدا را چه دیده ای؛ شاید دیشب به درک واصل شده.» نگهبان که حرف های ما را می شنید عکس العملی نشان نداد. به عباس گفتم: «به نظرت چه شده؟ » . نمی دانم. باید منتظر ماند. آن روز، بعد از اینکه نماز ظهر و عصر را خواندیم، مشغول خوردن ناهار شدیم. هنوز لقمه اول را برنداشته بودم که سروصدای بلندی در سالن بلند شد. لقمه از دستم افتاد و بلند شدم از پشت پنجره به داخل سالن نگاه کردم. عريف حسین میان پنج سرباز عراقی به طرف ما می آمد. باورم نمی شد. او عريف حسین بود. درجه هایش کنده شده و سر و وضعش کاملا به هم ریخته بود. سربازها او را هل می دادند و او پابرهنه و در حالی که پیراهن نظامی اش از شلوار بیرون افتاده بود. نفس نفس میزد و راه می رفت. سربازها در سلول بغلی ما را باز کردند و با حقارت به او گفتند: «برو داخل.» عريف حسین مثل موش آب کشیده بی هیچ حرفی وارد سلول شد. آنها در سلول را بستند و از زندان خارج شدند. تا این صحنه را دیدم به سجده افتادم و گریه کردم. هر چه اکبر و عباس می گفتند: «چه شده؟»، گریه امانم نمی داد. وقتی اكبر گفت: «بابا یک حرفی بزن. بگو چه دیده ای که این طور به هم ریخته ای؟»، گفتم: «بچه ها، عريف حسین را با درجه های کنده شده و پای برهنه و مثل آدم های ذلیل آوردند و در سلول کناری ما زندانی اش کردند.» صدای خنده و شادی به هوا رفت. اكبر گفت: «من که گفتم خدا خمینی را دوست دارد و کسی جرئت توهین به او را ندارد.» همراه باشید ════°✦ 💠 ✦°════ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
رنگ دست زمخشری در ربیع الابرار آورده است: دستها بر سه دسته اند، دست سفید که به دیگران کمک می‌کند، دست سبز و آن مکافات کند و دست سیاه که به کار نیک منت می‌گذارد. دعای مادر اسکندر مادر اسکندر برای پسرش چنین دعا می‌کرد: خدا بهره ای به تو دهد که صاحبان عقل تو را خدمت کنند و خدا به تو عقلی ندهد که بهره مندان را خدمت نمایی. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
T021024(3).mp3
27.95M
✳ درس تاریخ تطبیقی 🎙 استاد مهدی طائب 🔹️ ویژه علاقه‌مندان به تاریخ 🔹️ جلسه ششم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
هجوم يزيد بن شجره رهاوى به مكه در اواخر سال ۳۹ هجرى معاويه او را براى حمله به مكه و متمايل ساختن مردم آن شهر به خود در موسم حج، اعزام داشت. حاكم مكه، قُثَم بن عباس پسر عموى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) بود، ولى با آن كه نامۀ حضرت امير (عليه السّلام) به او رسيده بود كه معقل بن قيس رياحى را با جمعى از مسلمانان به كمك او اعزام داشته است، آمادۀ فرار شد. ابوسعيد خدرى صحابى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) با تلاش زياد مانع فرار او گرديد. يزيد بن شجره به مكه رسيد و از قثم خواست كنار رود و در نماز شركت نكند و اهل مكه را آزاد گذارد كه هر كس را خواستند بر خود امير كنند. اين، پس از آن بود كه بر قثم منت نهاد و او را اسير نكرد. نتيجۀ اين هجوم آن شد كه معاويه به عنوان خليفۀ مسلمين به جاى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به مردم مكه و زايران بيت الله الحرام معرفى گرديد. سپاه اعزامى حضرت على (عليه السّلام)، يزيد بن شجره را تعقيب و به آن‌ها رسيدند و عده اى از آن‌ها را به اسارت گرفته و به كوفه آوردند. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) نيز آن‌ها را با اسراى كوفه در شام مبادله كرد. [۲] ---------- [۲]: . نگاه كنيد به: الغارات، ص ۱۸۹ و تاريخ طبرى، ج ۵، ص ۱۳۶. ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
📚ارزش کولر آبی و یخچال در حکومت پهلوی = برهنه کردن دختر ایرانی گروه پژوهشی آرتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣 برِشی از مستند خان‌گزیده‌ها ▪️ در زمان رضاشاه، در برخی مناطق ایران، اگر دختری ازدواج می‌کرد، شب اول عروسی، باید به بستر خان منطقه می‌رفت. 🔸 از آن‌جایی که این خوانین رابطه محکمی با دربار پهلوی داشتند (و مورد حمایت رضاشاه بودند)، اغلب کسی جرئت نمی‌کرد دربرابر این‌ها بایستد. این بساط در زمان محمدرضا پهلوی هم در برخی مناطق ادامه یافت. 🔺 فیلم گریه‌ زنانی که از خان‌ها آزار دیدند، در مستند 😔 این مستند در ۱۳۵۹ توسط شهید سید مرتضی آوینی ساخته شد. ▪️ شوربختانه امروز، رسانه‌های شیطان (انگلیسی، امریکایی، صهیونیست و...) می‌کوشند که با نشر گزاره‌های دروغین و تحلیل‌های فریبنده، خاندان پهلوی را تقدیس کنند. اما واقعیت آن چیزی است که در این مستند می‌بینیم. با دیدن این حقیقت، کدام خردمندی می‌تواند از خاندان پهلوی دفاع کند؟
🔴صادق زیبا کلام تروریست! ⤵️صادق زیباکلام زمون شاه چند سالی میره زندان 🔻دلایل زندان رفتن ایشان : 🟣ارتباط با گروه های پان عرب 🟣طی کردن یک دوره تروریستی در خارج کشور 🟣عضو گروه های کمونیست و مارکسیست ☑️جالب اینجاست که آقای زیباکلام به همه موارد گفته شده نیز اعتراف کرده است. ⤵️۲ حالت وجود دارد ❌اول کار شاه درست بوده و صادق زیباکلام تروریست بوده است. ❌دوم صادق زیبا کلام می تونه همه موارد فوق رو کتمان کنه و بگه دروغ پهلوی علیه اون بوده که باید گفت شمایی که اعتقاد به دروغگویی پهلوی دارید چطور از انقلاب پشیمون هستید! زندان رفتید و بهتون گفتن تروریست و بعد ازش دفاع هم می کنید!😐 گروه پژوهشی آرتا
⤵️از خدمات دولت پهلوی برای جوانان 👈۱۵ نفر از پشت بام سقوط کردند 👈علت :چشم چرانی از پشت بام😅 📚روزنامه اطلاعات ۲۱ تیر ۵۲ گروه پژوهشی آرتا
نيرو‌هاي انگليسي كه مركز فرماندهي آنها در قزوين مستقر است، از پيشروي بلشويك‌ها و شورشي‌ها در گيلان ممانعت به عمل آورده اند و هر از چند گاهي گزارش‌هايي از درگيري‌هاي جزئي نيز به گوش مي‌رسد. احساسات ضدانگليسي به سرعت افزايش يافته است و در ماه نوامبر انگلستان متوجه شد كه قافيه را باخته و عملاً هيچ اميدي نيست كه توافقنامه ۹ آگوست ۱۹۱۹ انگلستان - ايران به تصويب مجلس ايران برسد. انگلستان اخيراً بسيار بر انعقاد مجلس تأكيد دارد تا بدين طريق توافقنامه تصويب شده و اعتبار قانوني كسب كند. اين در حالي است كه در زمان وثوق الدوله رئيس الوزرايي، انگلستان مي‌كوشيد از انعقاد مجلس جلوگيري كند و بدون تصويب و تأييد مجلس كه در قانون اساسي نيز پيش بيني شده بود، توافقنامه را عملي سازد. مردم ايران مشتاقند مجلس هر چه زودتر كار خود را آغاز كند و احساس مي‌كنند ممكن نيست توافقنامه به تصويب برسد. بنابراين هشتم فوريه آينده براي بازگشايي مجلس مستقر شد. تقريباً تمام نمايندگان خارج از تهران به انتخاب دست نشانده انگليسي ها، يعني وثوق الدوله به مجلس راه يافته اند، با اين حال شكي نيست كه توافقنامه منفور انگليس- ايران هرگز به تصويب نخواهد رسيد؛ اما با حضور شماري از اعضاي مجلس در تهران حد نصاب لازم براي تشكيل جلسه محقق شده است و ممكن است ظرف چند روز آينده تشكيل جلسه دهند. [۱] ---------- [۱]: گزارش فصلي كالدول، شماره ۱۰، ۱۱۹۵/۰۰. ۸۹۱، ۱۵ ژانويه ۱۹۲۱ ✍ @zandahlm1357
🌟💐🌟💐🌟💐 💐🌟💐🌟💐 🌟💐🌟💐 💐🌟💐 🌟💐 💐 💐قسمت پنجاه و ششم 🌟 🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار 🔰خاطرات_پروين_غفارى 🔱در ماجرای دیگر زن معروفی به نام اختر کرمانشاهی خودش را به جای من جا زده و از یک مرد ثروتمند ساکن مشهد بهنام قریشی به خاطر یک شب بودن با او مبلغ هنگفتی اخاذی کرده و صبح روز بعد نیز با سرقت اشیای گرانبها از منزل او گریخته و ناپدید شده بود .👩‍🎤 ⚜روزی در خیابان کاخ با مادرم قدم زنان از طرف خانه میرفتیم. ناگهان اتومبیلی پیش پای ما ترمز کرد .مردی از اتومبیل پیاده شد و به طرف من آمد و پرسید: _ شما خانم پروین غفاری هستید⁉️ من پاسخ مثبت دادم. آن مرد که خود را قریشی معرفی می کرد ماجرای زنی که خودش را به جای من معرفی کرده بود بیان کرد و گفت این زن با فریب من و ادعای اینکه معشوق شاه است به جز پولی که از من گرفته مقادیری فیروزه و برلیان گران قیمت را نیز از خانه ام دزدیده و ناپدید شده است. من با دشواری نشانی منزل شما را یافته در کمین بودم تا شما را ببینم حالا اصل ماجرا برای من روشن شد❗️ 🔱 من حیران برجای ماندم. مرد با چشمان هوس بازش سراپای مرا میکاوید .مادرم با گفت : _خوب فهمیدی که پری غفاری دخترم است و آن کس که شما فکر میکنید نیست پس بفرمایید و رفع مزاحمت کنید.... ⚜ قریشی دلش نمی خواست خداحافظی کند اما من و مادرم به سرعت دور شده و به طرف خانه رفتیم. 🔱عاقبت کار اختر کرمانشاهی اینگونه بود که بعدها زن فردی به نام مالکی شد و نام خود را به مینا تغییر داد. این مینا طبق آنچه که می شنیدم زمانی را هم در محل بدنامی به نام فخری الملک کار می کرد. اما نمی دانم که کار او در محله بدنام قبل از ازدواجش با مالکی بود یا بعد از آن. ⚜ چند سال پس از ماجرای قریشی مادرم یک بار او را در کلوپ آمریکایی‌ها دیده و شناخته بود. مینا از ترس مادرم فرار کرد و در باغ ناپدید شده بود. 🔱سال‌های سال پس از ختم ماجرای من و شاه ، با زنی به نام پروانه اخوان در کشور قبرس آشنا شدم که ادعا می کرد خواهر مینا است .پروانه زن خوب و محترمی بود و من هیچگاه از او بدی ندیدم... ادامه دارد... ✍ 📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه 🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آیا میدانید؟ @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃