eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
34.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
زمانه به امام علی علیه السلام منسوب است که: کسانی که گذشته را نکوهش می‌کنند در حالی که زمانه تغییری نکرده است، به آنها باید گفت شما خود به زمانه ستم کردید و باید زمانه مردم را نکوهش کند. یعیب الرجال زماناً مضی و ما لزمان مضی من غیر فقل للذی ذم صرف الزمان ظلمت الزمان فذم البشر گویند نسیان جبلی تو زمن ناامید بخت من کی طمع کنم که به یاد آوری مرا ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔅 ۷ [وصایای شهیدان] ✍ با این توصیه‌ی شهید حسن‌باقری زمان دلخوری از دست دیگران، رضایت خدا رو جلب کنیم... |اگر از دستِ کسی ناراحت شدید؛ دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: خدایا! این بنده‌ی تو حواسش نبود؛ من از او گذشتم، تو هم بگذر... ●واژه‌یاب: ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۲۳ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند نیم ساعت بعد از بردن محمد، عده ای از مسئولان زندان به سلول ما آمدند و یکی از آنها با عصبانیت گفت: «حالا خوب شد؟» - یعنی چه حالا خوب شد؟ - اگر دوست شما بمیرد، شما مقصرید. - چرا ما؟ شما مقصرید که به حرف ما گوش ندادید - اگر بمیرد چه می کنید؟ - فدای سر شما! بالاخره کسی پیدا می شود که به حرف ما گوش بدهد. بسیار عصبانی بودند. در سلول را بستند و ما را تهدید کردند که بد خواهید دید رستم از پشت در سلول گفت: «علی، دکتر مادر مرده نمی داند که از صبح تا حالا، محمد دوازده تا سیگار کشیده.» گفتم: «به هر حال، باید دعا کنیم محمد شوخی شوخی نمی‌رد.» یک ساعتی مشغول تحلیل برخورد عراقی ها بودیم که صدای نگهبان به گوش رسید. آنها محمد را با یک برانکارد تا داخل سلولش آوردند و رفتند. یک ساعت بعد، که وقت هواخوری بود، به سلول محمد رفتم. دیدم هنوز دارد بازی را ادامه می دهد و نمی خواهد از جایش بلند شود. در حالی که می‌خندیدم گفتم: «محمد چطور شد؟ تو را کجا بردند؟» گفت: «اول به رستم بگو یک سیگار به من بدهد!» رستم سیگاری روشن کرد و گوشۂ لب محمد گذاشت. او پک محکمی به سیگار زد و دودش را به صورتم فوت کرد و گفت: «وقتی مرا از این‌جا به بهداری بردند، سریع یک دکتر درست و حسابی آمد و مرا معاینه کرد. بعد از چند لحظه گفت مشکل قلبی ندارد و فقط به لحاظ جسمی ضعیف شده، به او سُرم وصل کنید تا حالش بهتر شود. پزشکیار سریع یک سرم وصل کرد. نگهبان که کنارم ایستاده بود گفت رئیس گفته اگر اعتصاب غذایتان را نشکنید، همه شما را برای محاکمه به دادگاه می فرستم. من هم گفتم هر کاری می خواهید بکنید، ما اعتصاب غذایمان را نمی‌شکنیم. وقتی سرم تمام شد، یکی از پرستارها با سینی وارد اتاق شد و بشقابی روی میز جلویم گذاشت که بخار از آن بلند می‌شد. دکتر گفت باید این سوپ را بخوری تا حالت خوب شود. من که برای خوردن سوپ له له می‌زدم گفتم لب به این سوپ نمی زنم و اعتصابم را نمی‌شکنم! هر چه دکتر اصرار کرد کوتاه نیامدم و ظرف سوپ را از اتاق بردند و دکتر هم عصبانی شد. چند دقیقه بعد، دکتر به نگهبان گفت او مرخص است. مرا روی برانکارد گذاشتند و به سلول آوردند.» به محمد گفتم: «اگر آزاد شدیم، حتما باید تو را برای هنرپیشگی به رادیو و تلویزیون یا سینما معرفی کنم. ضمنا چون کارمند تلویزیون هم هستی، راحت تر قبولت می کنند!» . شب دوباره غذا آوردند؛ ولی تحویل نگرفتیم و با همان نان‌های مخفی شده شب را به صبح رساندیم. ساعت هشت صبح بود که عده ای از مسئولان زندان آمدند و ما پنج نفر را از سلول بیرون بردند و در راهرو نگه داشتند تا جواب سؤال هایشان را بدهیم. یکی از مسئولان زندان گفت: «آخرش می خواهید چه کنید؟» . - می خواهیم کارمان را ادامه بدهیم. - تا کی؟ - تا وقتی به خواسته های ما توجه کنند. یکی از مسئولان زندان وقتی این حرف را شنید گفت: «باشد. پس اسباب و اثاثیه تان را جمع کنید تا شما را به محل جدیدی ببریم.» وقتی این حرف را شنیدیم، عادی برخورد کردیم. اکبر گفت: «ما را کجا می‌برید؟» و او با عصبانیت پاسخ داد: «همان جایی که به خاطرش این همه بازی در آورده اید.» با ابرو به او اشاره کردم ادامه نده. سریع وسایل‌مان را جمع کردیم و آماده رفتن شدیم. محمد همچنان فیلمش را بازی می کرد و رستم دستش را گرفته بود که زمین نیفتد. آرام از نگهبان بغل دستم پرسیدم: «کجا می رویم؟» - به سه اتاق معروف که دستشویی و حمام دارند. مگر باز اعتراضی داری؟ - نه بابا، اعتراض چرا! آنجا بهترین جاست. مسئول رسیدگی به کار ما جلو افتاد و همراه دو نگهبان پشت سرش رفتیم. وارد حیاط زندان شدیم و از آنجا هم گذشتیم. کمی از مسیر را بلد بودم و حس می‌کردم به همان محل می رویم. بعد از گذشتن از یک پیچ وارد مکان مورد نظر شدیم و مقابل سه اتاق قرار گرفتیم. نگهبان گفت: «همگی به اتاق وسطی بروید.» وارد اتاق شدیم. در را پشت سر ما بستند و رفتند. محمد سریع روی زمین افتاد و نشان داد غش کرده است. رستم لگدی به او زد و گفت: بلند شو. اینجا با ایرانی‌ها طرف هستی نه عراقی ها!» از این حرکت محمد خندیدیم. هنوز عرقمان خشک نشده بود که نگهبان در اتاق را باز کرد و گفت: «یکی این قابلمه غذا را بردارد.» اكبر قابلمه را از کنار در به داخل آورد. نگهبان گفت: «غذایتان را بخورید که قرار است فرمانده کل اردوگاه ها برای بازدید به این قسمت بیاید.» ما که چند روزی می شد غذا نخورده بودیم و فقط صبح و ظهر و شب نان خالی می خوردیم، به طرف قابلمه هجوم بردیم، گرسنگی ما را عاصی کرده بود. طی ده دقیقه قابلمه خالی شد و آن را هم با دست پاک کردیم. محمد گفت: «صد رحمت به گرسنگان آفريقا خدا رحم کرد قابلمه را نخوردیم.» همراه باشید ════°✦ 💠 ✦°════ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
شروط لازم برای مشارکت اقتصادی موفق اشاره روشن است که موفقیت اقتصادی بین خویشاوندان، در هر وضعیّتی اتفاق نخواهد افتاد و رقم خوردن چنین موفقیتی، مشروط به عوامل گوناگون است که به برخی اشاره می‌کنیم: الف: مدیریت خوب فردی که می‌خواهد موفقیت خود را به فامیل منتقل کند، باید اهلِ تدبیر و عقلانیت، دست ودل باز، اهلِ گذشت و درعین حال قاطع باشد؛ چراکه این مدیریت، براساس رأی یا بزرگ تربودن یا صرفاً سرمایه نیست؛ بلکه براساس اقتدارِ برخواسته از تدبیر و محبت است. این فرد باید بتواند روحیۀ «جمع سازی» داشته باشد و افراد را با سلیقه‌ها و خواسته‌های مختلف، کنار هم و در جای خودشان قرار دهد و نیز درعینِ بلندنظری و پُرکاری، فردی بلندپرواز نباشد که بی گدار به آب بزند و دیگران نگران مشارکت با او باشند. ب: پذیرش مدیریت افراد فامیل باید مدیریت یک فرد مشخص را بپذیرند. این خیلی مهم است. اگر کسی در جایگاه مدیر پذیرفته نشود، کاری از پیش نخواهد رفت. اگر افراد در پیِ این باشند که «چرا فلانی مدیر باشد»، از همان ابتدا شکاف ایجاد می‌شود؛ بنابراین به این بیندیشید که کار جمعی، چگونه بهتر پیش خواهد رفت؟ واضح است برای اینکه کار جمعی خوب پیش روَد، هرکس باید در جای خودش قرار گیرد و افراد در برابر همدیگر گذشت به خرج دهند و محبتشان به قدری باشد که منافع فامیل را منفعت خود به حساب آورند؛ پس همه باید مدیریت یک نفر را بپذیرند و مدیر هم صلاح همگانی را درنظر داشته باشد. در چنین اوضاعی، اگر یکی از افراد با بقیه ناسازگاری کند یا سهم خود را بیش از دیگران بداند، طبعاً روابط را برهم خواهد زد؛ ازاین رو بهتر است آن فرد را از رابطۀ مشارکتی خارج کنند و سایرین از مزایای ادامۀ شراکت خود بهره مند شوند. همسران و گاهی نیز فرزندان با دخالت‌های بیجا تأثیر منفی در این فرایند می‌گذارند و ازآنجاکه عمق و آیندۀ روابط را درک نمی کنند، ممکن است ساختار ارتباطی مدّنظر را برهم زنند. شما باید به دور از افراط وتفریط، با تدبیر و به کارگیریِ راهکار مناسب و رسیدگی کافی و معتدل به همسر یا فرزندانتان، از دخالت‌های نابجای آنان پیشگیری کنید و اگر دخالت‌ها درهرصورتی بروز یافت، آن را به محیط کاری یا دیگران انتقال ندهید. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فایل اصلی AEFmtConversion1717845644423.mp3
22.69M
📍 دوره‌آموزشی‌تربیت‌نسل‌آینده 💟 🔸 حسینیه‌امام‌خمینی(ره)، قم 🔹 قسمت: سی‌ و چهارم 🗓 شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ 🔻سر فصل موضوعات: ▫️اصول مهم در تربیت ▪️اثرات تربیتی محبت ▫مشکلات عمده در تربیت ▪️بعضی از نیازهای اساسی‌انسان
تصمیمات طلایی1.mp3
12.37M
💛☀️ میدونی اسم واقعیت چیه⁉️ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در آموزش حدیث (گفتار و سخنان رسول خدا و ائمه علیهم‌السلام) به فرزندانتان شتاب کنید پیش از آنکه منحرفان زودتر از شما به سراغ آن‌ها بروند. 💡 کافی، ج۶، ص۴۷ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم ۳ مدل لقمه اسنکی ساده برای زنگ تفریح فرزندانتون🥪😍 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فصل چهارم: شيوه صحيح فراخواندن به راه خدا با حكمت قرآن مى فرمايد: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ » حكمت، حكمت، حكمت. انديشه ى مستحكم را تعبير به حكمت مى كنند. حكمت، كه انبيا به آن ممتازند و از آنِ بندگان برگزيده و صالح است، همان فكر مستحكمى است كه هيچ ابزار عقلانى نمى تواند آن را نفى كند و از بين ببرد. هيچ استدلال و تجربه اى هم نمى تواند آن را خنثى كند. شما در قرآن به آياتى كه حكمت را معيّن مى كند، بنگريد، و ببينيد چه چيزهايى است: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَة» چيزهايى است كه اگر بشريت تا ابد هم تلاش كند، نمى تواند آن‌ها را رد كند. هيچ منكرى، هيچ مغرضى، هيچ معاندى نمى تواند در ردّ آن‌ها بكوشد. حكمت يعنى مستحكم ترين افكار و انديشه ها. اينكه حكما، حكمت را «صيرورة الانسان عالماً مُضاهياً للعالم الحِسّى» مى گويند، همان است. يعنى چنان افكار برجسته و مستحكم و غير قابل خدشه اى در روح او- بنده ى برگزيده و صالح- گسترش پيدا كرده است، كه خود تبديل به يك عالَم شده است و شما مى توانيد كون را وجود را، و همه ى گيتى را در سخن او، در اشاره ى او و در اقدام او مشاهده كنيد. اين، حكمت است. آن وقت «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ» اين گونه مردم را به سوى خدا دعوت كنيد. «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» اين هم هست. يعنى اين‌ها عوامل بقاست. اين‌ها هست كه تفكر اسلامى تا امروز توانست بماند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357