eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر باران نمي روياند، نامت، در نگاه من کجا حرمت نگه مي‌داشت آتش، بر گناه من مرا کز کودکي چشم تهيدستي است، مهمان کن به خوابي نور باران نگاهت، پادشاه من! دخيل غرفه‌هاي استجابت مي‌شود عمري به اميد شفاعت، دستهاي بي پناه من به پابوس ضريح مهرباني هات مي‌آيم غريبي مي‌کند اما دل غرق گناه من اميري کن، مگر بالا کند روزي سر خود را دل حسرت نصيب و چشم‌هاي روسياه من تمام شعرهايم نذر نام مادرت، شايد شود بر آستان بوسي درگاهت گواه من ضياء الدين شفيعي ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📚 🔊 🏷 کتاب ⬅️ موضوع داستان درباره‌ی پزشکی مسیحی به نام «زکریای رومی» است که در شهر هالینوبلسو در زمان هارون‌الرشید متولد می‌شود. او به‌دلیل احضار شدن از طرف هارون‌الرشید، دیر انطاکیه را ترک می‌کند و به‌ناچار به‌سوی دربار او می‌رود. اما خبردار می‌شود که در مدینه است؛ بنابراین تصمیم می‌گیرد مسیرش را عوض کند تا سواران نتوانند او را در مدینه پیدا کنند. طی اتفاقاتی که می‌افتد، پزشک مسیحی به شاگردی امام رضا (علیه السلام) درمی‌آید و ... «سعید تشکری»، در این رمان، روایت‌گر زندگی و احوال پزشکی مسیحی است که به‌دنبال پیشوا و الگوی کامل زمانه‌ی خود می‌گردد. او می‌خواهد خود را از حیطه‌ی قدرت راهبان برهاند و هم عشق زمینی و هم عشق آسمانی را دریابد... . 📚 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
Abiha 1.mp3
11.91M
📚 🔊 🏷 کتاب : سعید تشکری 📚 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌دونستین حرم امام رضا علیه‌السلام، یه گنبد مخفی داره که کسی ندیده؟؟👆👆 📚🏴 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕اعترافات مهم هیلاری کلینتون... 📌از دیکتاتوری رسانه ای تا ایجاد گروههای تروریستی... (کتاب گزینه‌های دشوار، ص ۸۰۰) استاد ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🌹 کتاب های معرفی شده توسط مقام معظم رهبری👇👇👇👇👇 🌺🍀💐🌷🍀🌺
✫⇠قسمت :۱۴ همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت که بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عکاس دوره گردی توی میدان عکس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عکس بگیریم.» بعد رفت و با عکاس صحبت کرد. عکاس به من اشاره کرد تا روی پیت هفده کیلویی روغنی، که کنار شمشادها بود، بنشینم. عکاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را که به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه کن.» من نشستم و صاف و بی حرکت به دست عکاس خیره شدم. کمی بعد، عکاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عکس حاضر می شود.» کمی توی میدان گشتیم تا عکس ها آماده شد. پدر صمد عکس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه کردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شکلی ام؟!» پدرم اخم کرد و گفت: «آقا چرا این طوری عکس گرفتی. دختر من که این شکلی نیست.» عکاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.» عکس ها را توی کیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم. صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.» محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد. از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم. ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.» عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.» دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.» رفتم کنار پنجره نشستم. پدرم هم کنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یک بار هم برنگشتم به او، که هم ردیف ما نشسته بود، نگاه کنم. به قایش که رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریک می گفتند و دیده بوسی می کردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی کردند و رفتند. با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یک روزی که با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و کنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد. فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم. از پدرم خجالت می کشیدم. منی که از بچگی روی پای او یا کنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می کردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده. پدرم توی فکر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینکه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود. کمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مادرم را شنیدم. از توی حیاط صدایم می کرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.» نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یکی کردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم. صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساکش هم دستش بود. برای اولین بار زودتر از او سلام دادم. خنده اش گرفت.
گفت: «خوبی؟!» خوب نبودم. دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود. گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فکر کنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.» گریه ام گرفته بود. وقتی که رفت، تازه متوجه دانه های اشکی شدم که بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم. صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد. دلم نمی خواست کسی من را با آن حال و روز ببیند. ادامه دارد.. 🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن قانون حمایت از خانواده از طریق عفاف و حجاب.pdf
10.4M
📁 فایل PDF متن نهایی قانون حجاب یا «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» 🔸پس از رفت و برگشت‌‌های متعدد میان مجلس و شورای نگهبان، در ۷۴ ماه و مجموعا در پنج فصل تنظیم و نهایی شده است؛ محمد باقر قالیباف اعلام کرده این قانون ۲۳ آذر ابلاغ خواهد شد و مطابق ماده ۷۴، مدت زمان آزمایشی این قانون، سه سال تعیین شده است. 🇮🇷 اخبار مجلس 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
📸 سیدنظام الدین موسوی، نماینده مجلس یازدهم: میان اخبار تلخی که درباره سیطره تروریست‌های تکفیری بر مناطق حلب به گوش میرسد، داغ «خان طومان» برای ما سنگین تر است 🔸همه استان حلب، مهم ‌‌و راهبردی است اما خان طومان برای ما مثل «شلمچه» است. جای جای خاکش بوی شهید می دهد؛ شک‌ ندارم خان طومان دوباره آزاد خواهد شد، مثل شلمچه! 🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خط و نشان نیکزاد برای ظریف / علی نیکزاد، نائب رئیس مجلس شورای اسلامی: مملکت رو علاف یک نفر نکنید، آقای ظریف نمی‌تواند مسئولیتی بگیرد! 🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
✅نماینده مجلس: برخی اتباع با وجود ۲۱ بار طرد شدن مجددا به ایران بازگشته‌اند 🔸ابوترابی، نماینده طراح طرح تاسیس سازمان ملی مهاجرین با بیان اینکه صرفِ طرد کردن اتباع بیگانه نمی‌تواند مشکل اتباع را مرتفع کند، گفت: در حالی که جمعیت افغانستان ۳۵ میلیون نفر است، مااز ابتدای انقلاب تاکنون ۴۲ میلیون تبعه افغانستانی را از کشور طرد کرده‌ایم. 🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔴هشدار وزارت رفاه درباره پیام جعلی اعطای وام 🔹وزارت رفاه اعلام کرد پیام اینترنتی «اعطای وام ۳۰ میلیون تومانی بدون سود و ضامن از سوی وزارت کار» که از طریق پیام‌رسان‌ها و تعاملات دیجیتال در حال بازنشر است، جعلی بوده و صرفاً به قصد کلاهبرداری سودجویان در حال انتشار است. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔴 سرلشکر سلامی: شکست‌خوردگان نبرد غزه و لبنان فرماندهی حملات وحشیانه به سوریه را در دست دارند 🔹فرمانده کل سپاه:تروریست‌های تکفیری تحت فرماندهی و هدایت شکست‌خوردگان میدان نبرد در غزه و جنوب لبنان، بار دیگر حملات وحشیانه به سوریه را در دستور کار خود قرار داده‌اند که با پاسخ‌های ارتش و نیروهای مردمی این کشور مواجه شدند. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴می دونید چرا تکفیری ها دارن پرچم فلسطین رو پاره می‌کنن؟! 🔹چون قرار بود سال پیش به سوریه حمله کنن اما عملیات بزرگ طوفان الاقصی و درگیر شدن رژیم موقت متوقفشون کرد...!😏 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔴رییس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران: وضعیت حجاب در دانشگاه به حال خود رها شده/ بحث از روسری گذشته، این وضعیت عریانی است😒 🔹غلامرضا جمشیدی‌ها، رییس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران: به عنوان یک فرد ایرانی مسلمان اصلا از وضعیت امروز حجاب راضی نیستم، اما معتقدم برای حل این مساله نباید عجله کرد. باید از گروه‌های مختلف دعوت کرد که نظرشان را بگویند و به یک جمع‌بندی برسند و دولت این جمع‌بندی را اجرایی کند. 🔹در دولت شهید رئیسی در هر دانشکده‌ای، مثلا دانشکده‌ ما که دانشکده علوم اجتماعی بود چندین خانم می‌آمدند و تذکر می‌دادند. ما هم چیزی نمی‌گفتیم. متاسفانه در این دوره این خانم‌ها هم نمی‌آیند تذکر بدهند؛ یعنی قبل از این از حراست خانم‌ها می‌آمدند و اوضاع خوب بود، اما الان همه چیز رهاست. خب این‌ها هم رویکرد دولت است و ما نمی‌توانیم نادیده بگیریم. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ ابو علی حمید شیبانی کیست؟! 🔅اخیرا کلیپی از پیشگویی این فرد درباره استعفاء یا عزل رییس جمهور ایران منتشر شده و متاسفانه برخی کانال های ارزشی نیز آن را در حد وسیع منتشر کردند. از دروغگو نقل سخن نکنیم و با این کار به دروغگویان رسمیت و مشروعیت نبخشیم. 📣 پاسخ حجت الاسلام شهبازیان ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357