امام در زمان امين
پس از هارون بر سر خلافت بين امين و مامون اختلافى سخت روى داد، هارون امين را براى خلافت بعد از خود تعيين كرده بود، و از او تعهد گرفته بود كه پس از او مامون خليفه شود و نيز حكومت ايالت خراسان در زمان خلافت امين در دست مامون باشد، ولى امين پس از هارون در ۱۹۴ هجرى مامون را از وليعهدى خود عزل و فرزند خود موسى را نامزد اين مقام كرد (۱۹). بالاخره پس از درگيريهاى خونينى كه ميان امين و مامون رخ داد، امين در ۱۹۸ هجرى كشته شد و مامون به خلافت رسيد.
امام رضا عليه السلام در طول اين مدت از درگيريهاى دربار خلافت و اشتغال آنان به يكديگر استفاده كرد، و با آسودگى به ارشاد و تعليم و تربيت پيروان پرداخت.
پاورقي
۱۷- كافى ج ۱ ص ۴۸۷
۱۸- كافى ج ۸ ص ۲۵۷
۱۹- تاريخ ابن اثير ج ۶ ص ۲۲۷
#دانستنیهای_امام_رضا_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی از مکتب حاج قاسم
🖋چراغ این راه با خون مردانی روشن میماند که حقیقت جهاد در راه خدا را درک کردهاند و رسیدن مقام شهادت نشان افتخار خداوند به آنهاست.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#سوریه #وعده_صادق 🛑 اعترافات ژنرال وزلی کلارک: قرار بود بعد از ۱۱ سپتامبر ما ۷ کشور را در ۵ سال ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فضای_مجازی
#اینترنت
🌐 مسئولینی در سالهای مختلف فضای مجازی و اینترنت کشور را به این روز رساندهاند، روز قیامت یقهشان گیر است❗️
#ارسالی_مخاطبین
استاد #رحیم_پور
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
قسمت :۳۱
#فصل_دوازدهم
رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.»
خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود.
صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.»
اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.»
با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود.
صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.»
کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.
شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.»
خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد.
گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.»
خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!»
گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!»
گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.»
گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.»
چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند.
فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.»
گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.»
فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم.
شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم.
بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.»
#فصل_سیزدهم
صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.»
من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم.
چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.»
با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!»
رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.»
این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانه خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود؛ برعکس خانه قبل. صمد راست می گفت.
صاحب خانه خوب و مهربانی هم داشت که طبقه پایین می نشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم روی طاقچه و فردا هم اسباب کشی کردیم.
اول شیشه ها را پاک کردم؛ خودم دست تنها موکت ها را انداختم. یک فرش شش متری بیشتر نداشتیم که هدیه حاج آقایم بود. فرش را وسط اتاق پهن کردم. پشتی ها را چیدم دورتادور اتاق. خانه به رویم خندید. چند روز اول کارم دستمال کشیدن وسایل و جارو کردن و چیدن وسایل سر جایشان بود. تا مویی روی موکت می افتاد، خم می شدم و آن را برمی داشتم. خانه قشنگی بود. دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپزخانه ای داشت و دستشویی و حمام، همین. اما قشنگ ترین خانه ای بود که در همدان اجاره کرده بودیم.
عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایه ای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم روی تمام شیشه ها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشت هایش روی شیشه ها مانده بود. با اعتراض گفتم: «چرا شیشه ها را این طور کردی؟! حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم.»
گفت: «جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمباران کرده. این چسب ها باعث می شود موقع بمباران و شکستن شیشه ها، خرده شیشه رویتان نریزد.»
چاره ای نداشتم. شیشه ها را این طوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پرده ای سیاه روی قلبم کشیده بودند.
صمد می رفت و می آمد و خبرهای بد می آورد. یک شب رفت سراغ همسایه و به قول خودش سفارش ما را به او کرد. فردایش هم کلی نخود و لوبیا و گوشت و برنج خرید.
گفتم: «چه خبر است؟!»
گفت: «فردا می روم خرمشهر. شاید چند وقتی نتوانم بیایم. شاید هم هیچ وقت برنگردم.»
بغض ته گلویم نشسته بود. مقداری پول به من داد. ناهارش را خورد. بچه ها را بوسید. ساکش را بست. خداحافظی کرد و رفت.
خانه ای که این قدر در نظرم دل باز و قشنگ بود، یک دفعه دلگیر و بی روح شد. نمی دانستم باید چه کار کنم. بچه ها بعد از ناهار خوابیده بودند. چند دست لباسِ نَشسته داشتم. به بهانه شستن آن ها رفتم توی حمام و لباس شستم و گریه کردم.
کمی بعد صدای در آمد. دست هایم را شستم و رفتم در را باز کردم. زن صاحب خانه بود. حتماً می دانست ناراحتم. می خواست یک جوری هم دردی کند. گفت: «تعاونی محل با کوپن لیوان می دهند. بیا برویم بگیریم.»
حوصله نداشتم. بهانه آوردم بچه ها خواب اند.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آسودگی فقیر سقراط فقیر بود. یکی از سلاطین به وی گفت: چقدر فقیری؟ سقراط گفت: اگر از آسایش فقیر باخبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستی با ثروتمندتر
حکیمی گوید: با ثروتمندتر از خود دوستی نکن، چرا که اگر چون او ببخشی متضرر میشوی، اگر بیش از او ببخشی تهیدست شوی. این حکمت از امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از اصحابش نقل شده است.
برادر حاتم
وقتی حاتم از دنیا رفت، برادرش خواست مانند او باشد. مادرش گفت: خود را به زحمت نینداز که نمی توانی به او برسی. برادرش گفت: چه مانع من میشود، او برادر من بود؟ مادرش گفت: هرگاه میخواستم حاتم را شیر دهم تا بچه ای دیگر سینه ی دیگرم را نمی خورد، شیر نمی خورد، ولی هرگاه تو شیر میخوردی و بچه ای را میآوردند، آنقدر میگریستی تا از خانه خارج شود.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۸ خاطرات محمدعلی نورانی نوشته: سعید علامیان ┄┅═✧❁﷽❁✧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂
🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۹
خاطرات محمدعلی نورانی
نوشته: سعید علامیان
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔸 سگها عوعو میکردند و عراقی ها هم بی هدف و دیوانه وار زمین و آسمان را به رگبار بسته بودند. غلام هی در را تکان میداد و ضربه میزد. در باز نمیشد. داد زد این در باز نمیشه، این لامصب باز نمیشه. گفتم خب با تیر به قفلش بزنه، همین کار را کرد. از آنجا فرار کردیم و به نهر رسیدیم. پل را گم کردیم. خودمان را تا سینه توی لجن انداختیم و از نهر رد شدیم. در مسیر صددستگاه قرار گرفتیم دیدیم امیر رفیعی نیست. چند دقیقه ایستادیم. خبری نشد. گفتم میروم دنبال امیر. دو نفر از بچه ها گفتند ما هم میآییم. سه نفری برگشتیم، دیدیم امیر با خونسردی قدم زنان می آید، پرسیدم: «کجا بودی؟» گفت: دیدم سروصدا زیاده، قایم شدم تا اوضاع آرام بشه، آمدم بیرون! وقتی به مقر برگشتیم صبح بود. وقایع را به اطلاع محمد رساندم، گفت: با بچه ها بیایید مقر فتح الله افشاری، آنجا توضیح بده.» فتح الله مسئول عملیات بود مقری در زیرزمین بانک رفاه کارگران داشت. به آنجا رفتیم دیدم خیلی دمغ است، پرسیدم: چی شده؟» گفت: «شما که میخواهید کار به این خطرناکی انجام دهید، نباید مرا که مسئول عملیات هستم در جریان بگذارید؟ ناسلامتی ما مسئول
عملیاتیم.» فتح الله آدم دقیق و منضبطی بود؛ دوران شاه آموزش افسری دیده و جزو گارد ویژه بود. گفتم اصلا حواسم نبود، محمد گفت، ما هم انجام دادیم.» دلخوری او تمام نشد؛ اما من آن قدر شارژ و خوشحال بودم که توجه به رنجیدگی او نکردم. در جبهه دیگر، دشمن در جاده اهواز خرمشهر، به پنج کیلومتری خرمشهر رسید و پشت انبارهای عمومی اداره بندر مستقر شد. اداره بندر در حومه ورودی شهر تعدادی خانه با دیوارهای بتنی پیش ساخته برای کارکنانش در دست ساخت داشت. آنجا به پروژه خانه های پیش ساخته مشهور بود. عراقیها از روستای عرایض تا پشت این خانه ها نیز پیشروی کرده بودند. به جاده اهواز خرمشهر رفتیم و در خانه های پیش ساخته مستقر شدیم. باید مراقب دو محور می بودیم؛
یکی پشت همین خانه ها سمت خط راه آهن و دیگری روی جاده آسفالت خرمشهر به اهواز تعدادی از بچه ها و مردم را پشت ریل خط راه آهن چیدم. گروهی دیگر را به دروازه ورودی شهر بردم. این گروه بیشتر از مردمی بودند که روزها می جنگیدند و شبها به خانه هایشان می رفتند، از اموال و اثاثیه خانه شان مراقبت کنند. در همان درگیریها چند مورد سرقت از خانه های تخلیه شده اتفاق افتاده بود. مردم سه نفر از سارقین را دستگیر کرده بودند و از بخت بد سارقین، همان روز آقای خلخالی وارد شهر شد و آنها را در مسجد جامع محاکمه کرد؛ چند سؤال پرسید، آنها اعتراف کردند و همانجا حکم اعدام را صادر کرد. پس از آن، سرقتی از خانه های مردم نشد.
آتش سنگینی از توپخانه و تانکهای عراق روی محور خانه های پیش ساخته ریخته میشد. غروب مردم به خانه هایشان رفتند و بچه های ارتش که دو دستگاه توپ ۱۰۶ آورده بودند، به مقرشان در داخل شهر بازگشتند. بچه ها را پشت خط راه آهن مستقر کردم. تعدادی از هم کلاسی های قدیمی ام آنجا بودند. آنها را کنار جاده خرمشهر به اهواز چیدم. مدام به من غر میزدند که با این تعداد کم نمیتوانیم در مقابل ارتش دشمن بایستیم و مقاومت کنیم. میگفتند باید فکر اساسی کرد. گفتم: «واقعیت این است که الآن کسی به دادمان نمی رسد، چاره ای جز این نداریم، میگویید ما هم رها کنیم و برویم؟
میگفتند این جنگ به نفع امپریالیسم است؛ گرایشهای چپ داشتند. ابتدا فکر میکردم از روی دلسوزی و نگرانی از ورود عراقی ها به شهر این حرفها را میزنند به آنها میگفتم خدا با ماست، تکلیف داریم مقاومت کنیم یا شهید شویم یا جلوی دشمن را بگیریم. آنها دیگر صحبت از امپریالیست نمیکردند میگفتند این خودکشی است. نمی خواهیم این طوری تلف شویم. این بحث و گفت و گوها در حالی می شد که توپخانه دشمن بی وقفه روی ما آتش میریخت. سعی می کردم توجیه شان کنم که در حال حاضر وظیفه ما جنگیدن و مقاومت است و بحث ها را برای بعد بگذاریم در ادامه صحبت ها متوجه شدم آنها می خواهند بروند ولی از من خجالت میکشند. میگفتند ماندن در اینجا خودکشی است. تو دیوانه ای اینجا ایستاده ای بلند شو برویم سعی میکردند مرا هم با خودشان ببرند تا وجدانشان راحت باشد. من هم مقابلشان سفت ایستادم که باید بجنگیم. به آنها گفتم اگر میخواهید بروید بدون خجالت بروید چرا با من رودرواسی میکنید. حرف خانواده هایشان را پیش کشیدند که برویم وضعیت خانواده هایمان را مشخص کنیم و برگردیم. گفتم حالا که میخواهید بروید، سلاح هایتان را تحویل دهید. ناراحت شدند گفتم خودتان میدانید چقدر کمبود اسلحه داریم گفتند ما شناسنامه و رسید دادیم. نپذیرفتم و سلاحشان را گرفتم. خداحافظی کردند و رفتند تا به امروز دیگر آنها را ندیدم.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
Part29_خار و میخک.mp3
10.49M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 9⃣2⃣
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥وقتی مجری بهعلت حضور عقرب برنامه را ترک کرد 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶هاآرتص: اسرائیل از لبنان نمیرود
🔹«ارتش اسرائیل در حال تدارک برای امکان تداوم حضور در خاک جنوب لبنان پساز پایان مهلت ۶۰ روزهٔ آتشبس است». این را روزنامهٔ صهیونیستیِ هاآرتص گزارش کرد.
🔹به نوشتهٔ این روزنامه، بهانهٔ ارتش اشغالگر برای ادامهٔ حضورش در لبنان، «پایبندنبودن ارتش لبنان به آتشبس است». این در حالی است خروج کامل نظامیان اسرائیلی از خاک لبنان ظرف ۶۰ روز یکی از بندهای اصلیِ توافق آتشبس است و در حال حاضر باوجود نقضهای مکرر آن ازسوی ارتش اشغالگر، حدود ۳۰ روز از آن سپری شده است.
🔹۲ روز پیش هم میقاتی، نخستوزیر لبنان پساز نشست مشترک با کمیتهٔ فنیِ نظارت بر آتشبس با حضور فرمانده ارتش لبنان، گفت: ما خواهان توقف نقض آتشبس توسط اسرائیل در جنوب لبنان و عقبنشینی فوریِ آن از مناطق مرزی هستیم./فارس
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶۴۵ کلانپروژه در حال اجرا تا پایان دوره مدیریت شهری به پایان میرسد
👤شهردار مشهدمقدس، در همایش گرامیداشت هفته حملونقل و رانندگان:
🔹مردم ولایتمدار ایران همیشه ولایتمداری خود را ثابت کردهاند. در آذر ماه ۱۳۶۲ در زمان جنگ تحمیلی یکی از قشرهایی که خود را ثابت کردند، فعالان عرصه حمل و نقل بودند. رژیم بعث رانندگان را تهدید کرده بود که اگر به بنادر مراجعه کنند، آنان را بمباران خواهد کرد. رهبر کبیر انقلاب فرمان دادند تا رانندگان به بنادر مراجعه کنند و آنقدر راننده به بنادر مراجعه کردند که تمام بارها به سرعت تخلیه شد.
🔹از سال ۱۳۷۴ کارمند شهرداری مشهد هستم. فارغ از اینکه مسئول هستم، هیچ دورهای به اندازه این دوره پروژه فعال نداشته است. در هر حوزه کلانپروژه فعال داریم. حتی حوزه فرهنگی، کلانپروژه عمرانی دارد. مشهد با ۳.۵ میلیون جمعیت ۱۷۰۰ اتوبوس دارد، تهران با دو برابر جمعیت ۲ هزار اتوبوس دارد. کمسنترین اتوبوسها در مشهد قرار دارد. این موضوعات است که ارزشمند است.
🔹 ۴ هزار نیرو در قطارشهری مشهد کار میکند. کسی هم آنان را نمیبیند. فاز یک خط سه قطار شهری با منابع داخلی شهرداری تا پایان سال به پایان میرسد. ۴۵ کلانپروژه در مراحل مختلف در حال اجرا است که تا پایان دوره به پایان میرسد. ۴۵ کلانپروژه نیز تا کنون به پایان رسیده است.
🔹پروژههای بزرگی شروع شده که در دورههای بعدی باید به اتمام برسد. همینکه این پروژهها استارت خورده یک خدمت بزرگ محسوب میشود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دشمن نمیخواهد روی خوش ببینیم
👤پزشکیان، رئیس جمهور در اجتماع مردم بجنورد:
🔹از حضور در جمع مردم این استان بسیار خوشحالم؛ من خیلی دوست ندارم صحبت کنم؛ اکنون در جایگاه عمل قرار دارم و باید به وعدههای خود عمل کنیم؛ ۴۵ سال از انقلاب گذشته و هنوز مشکلات بسیاری مواجهایم لذا تلاش خواهیم کرد در این دولت به مشکلات پایان دهیم.
🔹امروز به میان مردم آمدهام تا حرفها را بشنوم و مشکلات را برطرف کنیم؛ آمدهام تا مشکلات را از نزدیک ببینم و تصمیمات خوبی برای استان خواهیم گرفت.
🔹راه برون رفت از مشکلات همدلی است؛ دشمن نمیخواهد ثبات و امنیت در ایران داشته باشیم و مشکلات را ایجاد کردهاند تا روی خوش نبینیم؛ مطمئن باشید اگر باهم باشیم و پشت سر مقام معظم رهبری حرکت کنیم مشکلات برطرف میشود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اسرائیل با ۳ میلیون جمعیت همهٔ مسلمانها را بهجان هم انداخته
👤 پزشکیان، رئیس جمهور در اجتماع مردم بجنورد:
🔹در نشستها به رؤسای کشورهای اسلامی میگویم که «ما چرا باهم دعوا میکنیم؟»؛ از دعوای مسلمانها در سوریه چه کسی سود میبَرَد؟
🔹اسرائیل غزه را با خاک یکسان کرد، آن بلا را بر سر لبنان آورد، در سوریه هم این وضعیت را ایجاد کرد و ما همچنان باهم دعوا میکنیم.
🔹اگر مسلمانان باهم میبودند اسرائیل جرئت این کارها را نمیداشت.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶بهبود کیفیت هوا از هفته آینده
👤آهنگرزاده، کارشناس اداره هواشناسی خراسان رضوی در گفتوگو با #شهرآرانیوز:
🔹براساس آخرین اطلاعات هواشناسی، تا بعدازظهر شنبه همچنان جوی به نسبت پایدار را در سطح استان خواهیم داشت که پیامد آن در شهرهای بزرگ و صنعتی از جمله مشهد مقدس، انباشت آلایندهها و تداوم شرایط کیفیت هوای ناسالم در اکثر ساعات خواهد بود.
🔹از بعدازظهر شنبه و طی یکشنبه عبور امواج ناپایدار از روی استان باعث افزایش ابر، افزایش سرعت وزش باد و در پارهای از نقاط به ویژه نیمه شمالی، بخشهایی از غرب و ارتفاعات رگبار پراکنده باران و برف و در نواحی مستعد تشکیل مه خواهیم داشت.
🔹 باتوجه به این شرایط بهبود کیفیت هوای استان و مشهد مورد انتظار میباشد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶واتس آپ و گوگل پلی بدون قید و شرط باز شدند| تلگرام و یوتیوب در نوبت بازگشایی هستند| درباره اینستاگرام فعلا سکوت وجود دارد
👤فیروزآبادی، دبیر سابق شورای عالی فضای مجازی:
🔹حقیقتا واتس آپ و گوگل پلی شرطی نپذیرفتند و فعلا بدون قید و شرط باز شدند. یکی از دلایلی که این ۲ پلفترم بسته شدند بنا به شرایط خاص امنیتی کشور بود. تلگرام و یوتیوب در نوبت بازگشایی هستند.
🔹موانعی که مطرح می شود، بیشتر مربوط به حوزه یوتیوب بوده و بحث هایی مبنی بر این که خلاف عفت عمومی است، وجود دارد.
🔹تلگرام هم به صورت انحصار در کشور وجود داشته و نقش پررنگی در کنار رسانه ملی داشته است. بیشتر مخالفت ها جنبه سیاسی دارد تا جنبه های دیگر.
🔹الآن دسترسی به ۳۲ بند ندارم اما در رسانه ها مطرح شده است که رفع فیلترینگ طی ۳ مرحله پیاده سازی شود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
💢زلزله کاشمر را لرزاند
💢زلزله ای به بزرگی ۳.۲ ریشتر در عمق ۱۰ کیلومتری زمین؛ شهرستان كاشمر در خراسان رضوی را لرزاند.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ میگه فقط مردم لبنان مهم بودن اما آوارگان سوریه مهم نیستن که کمکشون نمیکنیم
اینم حضور خادمان امام رضا(ع) در بین کودکان شیعه سوری پناهنده شده در منطقه هِرمِل لبنان!
از همون کمپین ایران همدل که برای لبنان پول جمع شد داره برای آوارگان سوری هم هزینه میشه
ضد_شبهه
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ماده ۶۱۹ هركس در اماكن عمومي يا معابر متعرض يا مزاحم اطفال يا زنان بشود يا با الفاظ و حركات مخالف شؤ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماده ۶۲۵ قتل و جرح و ضرب هرگاه در مقام دفاع از نفس يا عرض يا مال خود مرتكب يا شخص ديگري واقع شود با رعايت مواد ذيل مرتكب مجازات نمي شود مشروط براينكه دفاع متناسب با خطري باشد كه مرتكب را تهديد ميكرده است
تبصره مقررات اين ماده در مورد دفاع از مال غير در صورتي قابل اجرا است كه حفاظت مال غير به عهده دفاع كننده بوده يا صاحب مال استمداد نمايد.
ماده ۶۲۶ در مورد هر فعلي كه مطابق قانون جرم برنفس ياعرض يامال محسوب ميشود ولواينكه از مامورين دولتي صادرگردد، هرگونه مقاومت براي دفاع از نفس يا عرض يا مال جايزخواهد بود.
ماده ۶۲۷ دفاع در مواقعي صادق است كه
الف خوف براي نفس يا عرض
يا ناموس يا مال مستند به قراين معقول باشد.
ب دفاع متناسب با حمله باشد.
ج توسل به قواي دولتي يا هرگونه وسيله آسان تري براي نجات ميسر نباشد.
ماده ۶۲۸ مقاومت در مقابل نيروهاي انتظامي و ديگر ضابطين دادگستري در موقعي كه مشغول انجام وظيفه خود باشند دفاع محسوب نمي شود ولي هرگاه اشخاص مزبور از حدود وظيفه خودخارج شوند و برحسب ادله و قراين موجود خوف آن باشد كه عمليات آنها موجب قتل يا جرح يا تعرض به عرض يا مال گردد در اين صورت دفاع در مقابل آنها نيز جايز است
ماده ۶۲۹ در موارد ذيل قتل عمدي به شرط آن كه دفاع متوقف به قتل باشد مجازات نخواهد داشت
الف دفاع از قتل يا ضرب و جرح شديد يا آزار شديد يا دفاع ازهتك ناموس خود و اقارب
ب دفاع در مقابل كسي كه در صدد هتك عرض و ناموس ديگري به اكراه و عنف برآيد.
ج دفاع در مقابل كسي كه در صدد سرقت و ربودن انسان يا مال اوبرآيد.
#قوانین_کیفری
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
📌فهرست برخی از موسسات و شرکتهای غیردولتی خارج از صلاحیت دیوان عدالت اداری
🔸معاون حقوقی، پیشگیری و پژوهش دیوان عدالت اداری در مکاتبه ای با معاون خدمات الکترونیک قضایی مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضائیه فهرست برخی موسسات و شرکتهای غیردولتی که شکایت از آنها قابل رسیدگی در دیوان عدالت اداری نیست را اعلام کرد.
🔸فهرست موسسات و شرکتهای مذکور به شرح زیر است:
۱- بانکهای خصوصی، مانند مهر اقتصاد، ملت، صادرات، تجارت، قوامین، رفاه
۲- شرکت توزیع نیروی برق
۳- سازمان نظام پزشکی
۴- شرکتهای آب و فاضلاب و شرکت آب و فاضلاب روستایی
۵- دانشگاه آزاد اسلامی
۶- سازمان نظام مهندسی ساختمان
۷- اتاق اصناف
۸- شرکت ایران خودرو
۹- صندوق حمایت و بازنشستگی آینده
#دیوان_عدالت_اداری
#دادگاه_صالح
@Vakil