#پرسش_پاسخ
#مشاور_خانواده
سلام.وقتتون بخیر.خدا قوت بابت کانال خیلی خوبتون.اگر امکان هست راه حلی برای مشکل من پیشنهاد کنید.خانم30ساله ای هستم که حدود10سال پیش با همسرم آشنا شدم و با وجود مخالفتهای خانواده خودم باهم ازدواج کردیم.بعد از عقد رابطه بین همسر و خانواده ام خوب شد تا جایی که خانواده ام از همسرم خواستند که نزد دایی ام کار کند و از شغل قبلی خود انصراف دهد.اوایل گله و شکایتی نبود ولی بعدها کم کم دلخوری هایی جزیی بین همسر و دایی ام پیش آمد.که همسرم همه را برای من تعریف میکرد و همچنین دایی ام.تا اینکه چندماه پیش دایی بنده موردی را بهانه و شوهرم را اخراج کردند.ولی مادرم بدون آنکه حرفهای شوهرم را بشنود طرف برادرشان را گرفتند و حتی با ایشان دائم در رفت و آمد هستند.واین باعث دلخوری شوهرم از مادرم شده است و به خانه ی پدر و مادرم نمیرود حتی با دعوت.من به تنهایی میروم.مادرم گهگاه به خانه ما سر میزند و انتظار دارد شوهرم به خانه شان برود.ولی شوهرم کینه ایست و کوتاه نمیاید.بی احترامی نمیکند ولی دیگر به آنجا نمی آید.حال وظیفه من چیست و چکار کنم؟ببخشید طولانی شد.
علت اخراج همسرم این بود که.چندروز ایام تعطیلی بود و یک روز بین تعطیلی داشت.شوهرم از قبل به منشی محل کارشون اطلاع داده بودن که من این ایام به مسافرت میروم.صبح همان روز که قراربود سرکار برود دایی ام به گوشی شوهرم پیام داد که دیگه نمیخواد بیای سرکار.درصورتی که خود ایشان به کارگرانشون گفته بودن هرکاری داشتید به منشی اطلاع دهید.حرف منشی همان حرف خودم هست
مادرم روی برادرانشان خیلی تعصب دارن اصلا کسی جرأت نمیکند درباره آنها انتقاد کند
#پاسخ
سرکارخانم#منصوری مشاور خانواده
سلام مجدد اگر يك بار اين موضوع بوده و تكرار نشده
بنظر مياد حق با همسرتون باشه واين موضوع بخاطر كدورت هايى كه از قبل بين ان دو پيش امده ميباشد
وخوب ناراحتى همسرتون هم خيلى بى منطق نبوده
حتما بايد شما يك مدت زمان بدين به همسرتون
بعدش با همسرتون بايد در يك موقعيت مناسب بشينيد و صحبت كنيد
از اينكه چقدر خوشحال ميشيد اگر ايشون دعوت خانوادتون رو قبول كنن
بهشون بگيد من بهتون حق ميدم ناراحت باشى ولى چقدر خوب ميشه تو نشون بدى چقدر گذشت دارى چقدر اقايى و...
(خودتان قلق همسرتان را بهتر ميدانيد)
پس بايد درست و در موقعيت صحيح صحبت داشته باشيد
با مادرتون هم بايد صحبت كنيد
اينجا ميتونيد از احساساتتون هم استفاده كنيد
ازاينكه چقدر اين موضوع شمارو غمگين كرده
ايشون مادر هستن وحتما براى ارامش زندگى شما كوتاه مي ايند
ازشون بخواهيد كه اگر حضورى هم ميسر شد توجه كنن هر دو اصلا اين موضوع رو به روى هم نياورند هيچ متلك و...
انگار اصلا اتفاقى نيافتاده مثل قبل باشند
انشاالله موفق باشيد
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پرسش_پاسخ
#مشاور_خانواده
سوال
میخوام ازتون کمک بگیرم
من وهمسرم 35 سال داریم ازدواجمون 1 سال و نیم هست ازدواجمون سنتی هست هنوز بچه ای نداریم البته سقط داشتم مستقل زندگی میکنیم البته در غیاب همسرم میام خونه مادرم
اره ایشون همیشه شخصیتشون اینطور بوده
حقیقتش من شوهرمو خیلی دوست دارم خیلی زیاد
اون هم منو خیلی دوست داره اینو مطمنم هرچند بخاطر شرایط کاریش اون مجبور یه شهر دیگه باشه
مشکل من اینه که شوهرم اصلا دوست نداره من احساساتی باشم
اصلا پیام های عاشقانه یا حرفهای عاشقانه که میزنم دوست نداره اصلا اصلا
حالا متاسفانه منم سرشار از احساس.
نمیدونم چیکار باید کنم
کاش خدا خانم ها رو سرشار از عشق نیافریده بود که اینقدر بخوان زجر بکشن
چطور اینهمه احساس مهار کنم؟
شوهرم نظامی هست و من ادبیاتی .من سرشار از عشق و عاطفه و اون سرشار از جدی بودن و بی احساس
رابطه عاطفی و... خوبه
فقط ازین لحاظ احساس کمبود میکنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
با سلام
باید کلی هم خدا رو شکر کنی از اینکه خداوند تورو خانم آفریده واز مهرو محبت خودش توی وجود تو قرار داده و صفت مهربانی رو بهت عنایت کرده که اگه نباشه همین عاطفه زنانه دیگه هیچ مهر و محبتی توی دنیا نبود و دیگه صمیمیت و عشقی هم نبود و دنیا خشک وبی روح بود ببین عزیزم آقایون برعکس خانمها که سرشار از عاطفه واحساس هستند دارای دو مدارند یه مدار احساس و یه مدار منطق البته بهت بگم که مدار احساس آنها نسبت به زنان هیچه و مردان دچار کم رنگی عاطفی هستند چون در غیر این صورت نمیتونستند توی اجتماع فعالیت کنند ویا کارهای سخت انجام بدن ویا جلوی دشمن به نبرد برن و هزاران دلیل دیگه که خدای حکیم درش آگاه تر هست و زمانی که بیرون از خانه و مشغول به فعالیت کاری و اجتماعی هستند خب روی مدار منطق هستند و اصلا احساس تعطیل هستش و اگه مخالفت میکنه با کلمات احساسی شما همه به خاطر اینه که روی مدار منطق هستش وهم اینکه میخواد اینجوری خود مهار گری داشته باشه تا در دوری شما به واسطه این پیامها تحریک نشه واسیب نبینه وبتونه این دوری را تحمل کند تو سعی کن این احساسات رو بذاری برای وقتی که ایشون به خونه بر میکرد و لحظات دونفره خودتون توصیه میکنم اگه براتون امکانش وجود داره بهتره که تو هم با همسرت بری شهر محل کارش و اونجا زندگی کنید چون این فاصله باعث میشه هم دلتنگ باشید وهم اینکه بعد از مدتی دلسرد بشید
خصوصا در سالهای اولیه زندگی که این کنار هم بود نه واقعا مهمه و باعث انس و الفت بیشتری میشه که تا پایین عمر عامل دوام و قوام زندگی هستش بهتره به جای فکر کردن به این مسائل دنبال شناخت بیشتری از شخصیت آقایون باشی
تا برداشت بدی از رفتار هاش نداشته باشی و راحت با مسائل کنار بیای واحساس خودت رو سرکوب نکنی
بهتره که زودتر مادر بشی و هرچی احساس داری خرج فرزندت کنی تا زود زود بزرگ بشه و همدم تنهاییتون باشه ...
موفق باشی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پرسش_پاسخ
#مشاور_خانواده
سوال
سلام
آقا هستم ۲۳ساله
یه راهنمایی ازتون میخواستم
در اوج فشار چکار باید بکنیم
با این شرایط اقتصادی ک اصلا امکان ازدواج را ندارم
در صورتی که نخواهیم دستمان به گناه آلوده نشود
راهکار و راهنمایی تون چی هست؟
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
با سلام
خدمت برادر خوبم و سپاس از اینکه ما رو محرم اسرار خودتون دونستین
ببین پسر خوب در کل انسان موجودی هستش که خیلی راحت میتونه خودش رو باد هر شرایطی وقف بده و معمولا ما بچه مسلمانها اراده خوبی داریم کافیه که بخواهیم پس میتوانیم همانطوری که در ماه مبارک رمضان روزه میگیریم و مقابل نفس خودمون ایستادگی میکنیم وبه راحتی گرسنگی و تشنگی و مسائل دیگه رو پشت سر میذاریم توی این مرحله هم میتونیم خود دار باشیم من کاملا درک میکنم چی میگی اونم با وجود این همه محرکات بیرونی بود حجابی بود لباسی یه عده که متاسفانه حقوق اجتماعی دیگران رو رعایت نمیکنند وبا وجود اینکه آقایون با چشم تحریک میشن !خود خداوند در قرآن کریم فرموده که چشمهای خود را فرو بندید از نامحرم و تقوا پیشه کنید پس بهتره که مراقب دریچه نگاهت باشی وبه چیزهایی که عامل تحریک میشن نگاه نکنی ،دیگه اینکه برای خودت مشغولیت ذهنی ایجاد کنی مثل مطالعه مثل یادگیری هنر و حرفه مثل انجام ورزش پیاده روی کوه پیمایی باشگاه رفتن فوتبال سعی کن از این طریق انرژی اضافه خودت رو تخلیه کنی تا وقتی رسیدی خونه از خستگی بیافتی دیگه اینکه در فضای مجازی هم مراقب نگاهت باش وبه هر عکسی یا فیلمی ویا چیزهای محرک نگاه نکن دقیق مثل روزه گرفتن باید روزه بگیری واراده خودت رو قوی کنی ومن مطمئن هستم که شما توانمند هستی واز پسش بر میایی اگه هم براتون امکان ازدواج هست که اقدام کنید ربطی هم به وضعیت خیلی نداره اگه سراغ خانواده های معتقد برید؟ که خیلی مادی پرست نیستند و خرج اضافی رو عامل خوشبختی نمی دانند به راحتی با کمترین خرج میشه ازدواج گرد و همه اش بسته به طرف مقابل و دیدگاه فکری او داره مهم اینه که آدم خدا رو در نظر داشته باشه وبه گناه فکر نکن
در کنار همه اینها می تونید از خدا هم مدد بگیرید با روزه گرفتن نماز خوندن قرآن خوندن و ذکر گفتن و دائم با وضو بودن حضور در مسجد و....و دعا کردن به درگاه الهی تا توان بده برای بندگی و انشاالله وسیله خیر برای ازدواج شما فراهم بشه در ضمن دعای خیر مادر هم بسیار کار سازه
منم براتون آرزوی عاقبت بخیری دارم و امیدوارم که خداوند همسری لایق و شایسته به شما عطا کند.....
موفق باشی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
9ef4f0629d-5d8b7a157a1ed829008ce81d.mp3
10.8M
#لالایی_خدا ۷۹
#سوره_بقره آیه ۱۹۹ - ۱۹۸
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت بیست وسوم
😔روزها میگذشت و من تابستون ها رو با بدبختی پیش پدربزرگ و مادربزرگ سر میکردم از بی محبتی ها و فرق گذاشتن هاشون گرفته تا کتک هایی که میزدن و بارها از دست و پام خون میاوردن
فقط سر اینکه فکر میکردن من به فرشته حسودیم میشه و قصد جانش رو دارم اما خدارو شکر هنوز فرشته برام مهمتر از هرچیزی بود و اونا این رو حس نمیکردن یا شایدم خودشون رو زده بودن نفهمی
مریض اگه میشدم احدی کاری به کارم نداشت و نمیگذاشتن فرشته نزدیکم بیاد مبادا اونم مریض بشه
انگار فرشته جگر گوشه شون بود و من وبال گردنشون؛ یک بار مامان و آقا فرزاد اومده بودن منو ببینن و خانمی رو فرستاده بودن که منو ببره پیششون
اما یادمه مادربزرگم چه فحش و ناسزایی بار اون خانم و مامان کرد و اخر سرهم نگذاشت مامانم رو ببینم
چون مادر فرشته هیچوقت سراغی از فرشته نگرفت به خاطر مشکلات زندگیش، حرص این رو رو سر منو مامان خالی میکردن و میگفتن حق نداری توهم مامانتو ببینی
عمه کوچکم تو شهر درس میخوند و مجرد بود و گاها میومد خونه؛ هیچوقت منو با اسم خودم صدا نکرد
😔همیشه از القابی استفاده میکرد درونم رو میسوزوند یک بار راجع به مادر انشا نوشته بودم نمیدونم چطوری شد که چشمش به دفترم افتاد، تمام دفترم رو پاره کرد و کوبید تو صورتم، عمه نرگسمم اونجا بود و حسابی دعواش کرد اما اخر سر عمه نرگس قهر کرد و رفت خونه خودشون بارها بهم تهمت دزدیدن پولای مغازه ی پدربزرگ رو زدن و جز صاف کردن بغض گلوم، اونم زیر پتو، چاره ای نداشتم
😔اون موقع کلاس سومم رو تموم کرده بودم و با زور التماسِ خودم، از مادربزرگ خواستم تا نماز رو یادم بده
خدا خیرش بده اما به هرحال نماز رو یادم داد و همه ی نمازام رو میخوندم بجز نماز صبح که اونم عمدا بیدارم نمیکردن؛ عمهم نمیزاشت نماز بخونم میگفت تورو چه به این ادا و اطوارا!!! مگه من کلفت توام که هر بار کلی آب بریزی و همه جارو خیس کنی که مثلا وضو گرفتی! دروغم میگفت چون من حواسم همیشه جمع بود تا اسباب زحمت کسی نشم، آخه میدونستم چقد منت و فحش و ناسزا پشت سرمه
اصلا به حرفش گوش نمیکردم اما یک کلام جواب فحش هاش رو هم نمیدادم
گاهی از ترس اینکه کتکم بزنه، میرفتم کنار جوی آبی که جلو خونه پدربزرگم رد میشد، اونجا وضو میگرفتم اما آبش بی نهایت سرد بود و مریضم میکرد
یه بار که خواستم وضو بگیرم پام لیز خورد و آبِ تو قابلمه ای که از تو اون وضو میگرفتم ریخت و همه جا خیس شد نزدیک بود سکته کنم از ترسِ کتکای عمه و مادربزرگ
😔همونجا خشکم زد و پام کبود شده بود اما اون موقع از ترس هیچی نفهمیدم عمه م اومد اینقدر کتکم زد نزدیک بود بی حال بشم میدونست از آب خیلی میترسم عمدا منو برد کنار آبشار آویزانم کرد گفت الان میندازمت تو آب که آب ببردت
مادربزرگ دلش به حالم سوخت اومد گفت چکار داری میکنی ولش کن گردنش بشکنه اگه دیگه بزارم وضو بگیره بی وضو نماز بخونه مگه چه اشکالی داره واسه اون عمه م انگار روانی بود ولم نمیکرد وقتی هم ولم کرد هولم داد افتادم زمین و صورتم زخم شد ؛ نزدیک یک هفته مریض شدم از ترس
😔سبحان الله الان فکر میکنم که دلیل اون همه ظلمی که در حقم میکردن چی بود اصلا دلیلی به ذهنم نمیرسه جز اینکه حرص زحمتایی که واسه فرشته میکشیدن رو، رو من خالی میکردن. یا اینکه امتحان الهی بود که اونا علیه من هارو بی رحم شد بودن؛ بابا اون موقع ادامه تحصیل میداد و اصلا خونه نمیومد
یه بار که اومد از بس دلتنگش بودم شروع کردم به گریه کردن انگار فهمیده بود چی بهم میگزره اما چون چاره ای نداشت، نمیتونست چیزی بهشون بگه اگرم گاها از دستشون عصبانی میشد بعدا حرصش رو روم خالی میکردن؛ بابا یواشکی تو گوشم گفت دوست داری بفرستمت پیش مامانت تا هروقت دلت خواست؟ دل تو دلم نبود بگم اره اما میترسیدم از عمه و اینا
اخرش گفتم آره خیلی دوست دارم تا اینکه بابا منو با خونه خاله آمنه فرستاد شهر مامان
💛 ادامه دارد....
https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5855126952389641094.mp3
3.8M
🎵🎧 ترانه یار دبستانی من به بهانه روز #دانشجو
🎤با صدای جمشید جم
💢۱۶ آذر؛
#روز_دانشجو_مبارك
#روز_دانشجو
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
سوره نمل (آیه ۱۸-۱۹)
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَآ أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (١٨)
(آنها حركت كردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا #سلیمان و لشكرش شما را پایمال نكنند در حالی كه نمیفهمند!»
فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (١٩)
سلیمان از سخن او تبسّمی كرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهایی را كه بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام كن، و توفیق ده تا عمل صالحی كه موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان #صالحت وارد كن!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
مصطفی اسماعیل .mp3
92.9K
سوره نحل (آیه ۳۲)
#نهاوند
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (٣٢)
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📚🔍📚🔍📚 ⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی قسمت شانزدهم 📝بررسی روایات خسف بیداء 💠خسف بیداء هشت بار در قرآن بکا
📚🔍📚🔍📚
⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی
قسمت هفدهم
📝بررسی احادیث یمانی
💠یکی از نشانه های حتمی ظهور آقا امام زمان (عج) خروج یمانی است.
📙در کتاب ″کمال الدین، ص650″ حدیثی است از امام صادق (ع) که می فرمایند پیش از قیام قائم ما پنج علامت حتمی وجود خواهد داشت: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در سـرزمین بیداء (یا همان خسف بیداء).
👌پنج نشانه ی حتمی، حتمی است قبل از ظهور رخ خواهد داد. غیر حتمی ها ممکن است رخ بدهد و یا ممکن است رخ ندهد. ولی حتمی ها حتما رخ می دهد. و اگر بدایی هم در علائم حتمی قرار است رخ بدهد بداء در جزئیات است،
❌نه در اصل قضیه‼️ یعنی مثلا ممکن است رخ دادن در ماه رجب، ماه شعبان یا یک ماه دیگر بشود. ولی نه اینکه اصل قضیه زیر سوال برود چون در حتمیات بداء امکان ندارد.
👈نام یمانی: در روایاتی که از معصوم به دست ما رسیده نام معتبر از یمانی ذکر نشده است، آن روایت هایی که از یمانی نام برده اند مثل حسن یا حسین، اصلا از معصوم ذکر نشده و به هیچ وجه معتبر نیست.
📀آن سی دی کذایی ظهور بسیار نزدیک است که در جامعه پخش شد، از یک حدیث غیر معتبر گفتند اسم یمانی حسن است، و سید حسن نصرالله اسمش حسن است پس یمانی این است، اجدادش هم در یمن بودند. خود سید حسن نصرالله گفت به هیچ عنوان اجداد ما در یمن زندگی نکردند. و این دروغی🚫 است که همچنان در جامعه شیعی پخش می شود.
☝️حالا اینکه چرا اهل بیت نامش را نبردند؟ یکی از دلایل می تواند این باشد که جان یمانی حفظ بشود.
📗در کتاب ″بحارالانوار، ج51″ حدیثی از علامه بزرگوار مجلسی است که از صنعا مردی به نام حسن یا حسین قیام می کند، این روایت اصلا سر سوزنی اعتبار ندارد، ❌چون اصلا از معصوم نیست.
⁉️حالا که اسمی ندارد برای یمانی، پس روایات این فرد را به چه اسمی نام بردند؟👇
🔹اکثر قریب به اتفاق روایاتی که از ائمه مطهر ما هستند این فرد را به اسم یمانی نام بردند. مثلا در حدیثی امام باقر (ع) در کتاب ″کمال الدین، ص331″ می فرمایند؛ از جمله نشانه های ظهور ما سفیانی از شام و یمانی از یمن قیام می کند.
🔹اسم دومی که در روایات گفته اند منصور است، البته منظور لقبش است منصور الیمانی. حدیثی از امام باقر (ع)، در کتاب ″معجم احادیث مهدوی، ج3، ص275″ آمده؛ و چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز می شود و ادامه حدیث.. که اینجا امام باقر لقب منصور را به ایشان داد.
📜(البته نمی توانیم بگوییم هر منصوری در روایات است پس حتما یمانی است)
🔹در بعضی روایت ها لقب خلیفه یمانی و در بعضی روایت ها لقب قحطانی به ایشان داده اند. ولی گفتیم آن احادیث معتبر بیشتر در بحث یمانی اشاره کرده است.
💽برگرفته از فایل
حدیث شناسی مهدوی شماره ۱۵
🎤استاد عبادی
#حدیث_شناسی_مهدوی ۱۷
#بررسی_روایات_یمانی
https://eitaa.com/zandahlm1357
مناجات با امام زمان علیهالسلام.mp3
4.01M
▪️بشنوید | #مناجات با #امام_زمان «علیهالسلام»
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍂میخواهم مثل تو باشم
❉ نصفہ شب بود ، چشم چشم رو نمى ديد ، سوار تانك بودیم ، وسط دشت ، كنار برجك نشستہ بودم ، ديدم يكى پيادہ میاد، بہ تانك هـا نزديك مےشد ، چندلحظہ توقف مےڪرد ، مےرفت سراغ بعدی ، سمت ما هم اومد ،دستش رو دو پايم حلقہ كرد ، پايم رو بوسيد و گفت :
«بہ خدا سپردمتون.»
گفتم «حاج حسين؟»،
گفت :«هيـس! اسم نيار»،
رفت طرف تانك بعدى...
❉ تازہ فهمیدم پاے رزمندہ ها رو مےبوسه ، گفت اسمشو نیارم کہ کسے نفهمہ پابوسشون همون حاج حسین خرازی فرماندمونه ...
✨نثار روح مطهر شهید حاج حسین خرازی صلوات
✔️منبع: کانال کتابخانه ای "مث شهدا"
https://eitaa.com/zandahlm1357
527363_-210153.mp3
111.4K
#احکام_نموداری
آیا باید همه موهای سر رو هم موقع غسل کردن بشوریم و بهشون آب برسونیم؟
نمودار در تصویر بالا👆