eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 سوال: آیا هر #غیرمسلمان #جهنمی است؟!! 🔷 آیا طبق #قرآن، ما مجازیم هر #کافر را بکشیم؟! 🤔 🔶 آیات #جهاد برای چه کفاری است؟👆 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه #حکایت... https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام مردي کوهستانی با غلام خود به حج می رفتند، در بین راه غلام مرتکب تقصیري شده مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته، به مولاي خود گفت: تو مولاي من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی. و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده به هم می گفتند: اي دشمن خدا! بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمومنین علیه السلام ببرم. چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد علی رفتند و مولا (ضارب) گفت: این شخص، غلام من است و مرتکب خلافی شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته، مرا غلام خود می خواند. دیگري گفت: به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وي را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود می خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید. امیرالمومنین علیه السلام به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید.چون صبح شد، امیرالمومنین علیه السلام به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار آماده کن! و آن حضرت علیه السلام عادت داشت همه روزه پس از اداي فریضه صبح به خواندن دعا و تعقیب مشغول می شد تا خورشید به اندازه نیز هاي در افق بالا می آمد. آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده می گفتند: امروز مشکل تازه اي براي امیرالمومنین روي داده که از عهده حل آن بر نمی آید! تا اینکه امام علیه السلام پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو کرده، فرمود: چه می گویید؟ آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگري غلام.علی علیه السلام به آنان فرمود: برخیزید که می دانم راست نمی گویید، و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود: زود باش شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم، غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت. 9 امیرالمومنین (ع) به غلام رو کرده، فرمود: مگر تو ادعا نمی کردي من غلام نیستم؟ گفت: آري، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم. پس آن حضرت علیه السلام از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وي تسلیم نمود. و نظیر همین داستان را شیخ کلینی وصدوق و طوسی ازامام صادق علیه السلام نقل کرده اندکه مناسب است دراینجا بیان شود. راوي می گوید:درمسجدالحرام ایستاده بودم ونگاه می کردم که دیدم مردي از منصور دوانیقی خلیفه عباسی که به طواف مشغول بود استمداد طلبیده به وي می گفت:اي خلیفه! این دو مرد برادرم را شبانه از خانه بیرون برده و باز نیاورده اند، به خدا سوگند نمی دانم با او چکار کرده اند. منصور به آنان گفت: فردا به هنگام نماز عصر همین جا بیایید تا بین شما حکم کنم. طرفین دعوي در موقع مقرر حاضر شده و آماده حل و فصل گردیدند، اتفاقا امام صادق علیه السلام حاضر و به دست مبارك تکیه زده بود. منصور به آن حضرت رو کرده و گفت: اي جعفر! بین ایشان داوري کن. امام صادق علیه السلام فرمود: خودت بین آنان حکم کن! منصور اصرار کرد، و آن حضرت را سوگند داد تا حکم آنان را روشن سازد. امام علیه السلام پذیرفت. پس فرشی از نی براي آن حضرت انداختند و روي آن نشست و متخاصمین نیز در مقابلش نشستند، و آنگاه به مدعی رو کرده و فرمود: چه می گویی؟ مرد گفت: اي پسر رسول خدا! این دو نفر برادرم را شبانه از منزل بیرون برده و قسم به خدا باز نیاورده اند و نمی دانم با او چکار کرده اند. امام علیه السلام به آن دو مرد رو کرده، فرمود: شما چه می گویید؟ گفتند: ما برادر این شخص را جهت گفتگویی از خانه اش بیرون برده ایم و پس از پایان گفتگو به خانه اش بازگشته است. امام علیه السلام به مردي که آنجا ایستاده بود فرمود: بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: هر کس شخصی را شبانه از خانه بیرون برد ضامن اوست مگر اینکه گواه بیاورد که او را به منزلش بازگردانده است. اي غلام! این یکی را دور کن و گردنش را بزن. مرد فریاد برآورد: اي پسر رسول خدا! به خدا سوگند من او را نکشته ام ولیکن من او را گرفتم و این مرد او را به قتل رسانید. آنگاه امام علیه السلام فرمود: من پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم دستور می دهم این یکی را رها کن و دیگري را گردن بزن، پس آن مردي که محکوم به قتل شده بود گفت: یابن رسول الله! به خدا سوگند من او را شکنجه نداده ام و تنها با یک ضربه شمشیر او را کشته ام، پس در این هنگام که قاتل مشخص شده بود حضرت صادق علیه السلام به برادر مقتول دستور داد قاتل را به قتل برساند، و فرمود: آن دیگري را با تازیانه تنبیه کنند. و سپس وي را به زندان ابد محکوم ساخت و فرمود: هر سال پنجاه تازیانه به ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه حجاب... .... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ #کلیپ 🎥 🔵 #حجاب 😇 📛دختران شیعه و شکستن قلب مهدی فاطمه(س)😔😭 #عفاف_و_حجاب -------------------------- https://eitaa.com/zandahlm1357
◀️فواید و ثمرات حجاب و عوارض بدحجابی. •┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈• #عفاف_و_حجاب -------------------------- https://eitaa.com/zandahlm1357
حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است که دشمن برای تصرف سرزمینی حتماً باید اول آن را بگیرد…😇 #عفاف_و_حجاب -------------------------- https://eitaa.com/zandahlm1357
چــــــــــادر حـجابت ارزشش با خون #شهید برابرے میـڪند مواظبشـ باش خواهرم ✋. خواهرمــ سرمـ رفتـ روسریـت نرود جان شمـا و جان حـجابــ زهرایے❤. دعای خیر مادر پشتوانه ی زندگی‌ات خواهرم🌹 #عفاف_و_حجاب https://eitaa.com/zandahlm1357
همسر شهید مدافع حرم مسلم خیزاب : به خاطر شهادت همسرم گریه نمی کنم ولے به خاطر وضعیت حجاب جامعه ناراحتم و گریه می کنم... #شهدا_شرمنده_ایم #عفاف_و_حجاب -------------------------- https://eitaa.com/zandahlm1357
1_17066789.mp3
12.33M
🌺 ترانه و سرود ملی حجاب 🎤🎤🎤 حامد زمانی https://eitaa.com/zandahlm1357
داستان شب https://eitaa.com/zandahlm1357
...: 《 》 💛قسمت سی وچهارم 😔با دلِ پر و چشمان گریان، به همراه بابا برگشتیم خونه ی خودمون خیلی تو فکر بودم. انگار اصلا تو این دنیا نیستم. همه چیز برای سفرم مهیا بود و منتظر بودم فردا برسه و حرکت کنیم. قسمت زیاد دلتنگی ها و نا آرامی هام غصه خوردن برای بابا و فرشته بود که چطور با بی کسی و دربه دری روزگارشونو سر می کردن و من الان ازشون دور میشم 🔸اون شب طبق قرار قبلی علی آقا اومد خونه مون و بابا از تصمیممون مطلعش کرد، وقتی شنید خیلی خوشحال شد و دعای خیر کرد برام گفت منم برای رفتنِ خارجم، منتظر پاسپورتم هستم اون که بیاد ان شاءالله منم رفتنی ام صبح که شد به همراه بابا رفتیم ترمینال من زانوم هنوز خوب نشده بود و موقع راه رفتن خیلی می لنگیدم بابا خواست دربستی بگیره گفتم من توی این ماشینا حالم خراب میشه با مینی‌ بوس بریم بهتره اون موقع شهرِما به مرکز استان اتوبوس نداشت بابا خیلی از مینی بوس بدش میومد اما بخاطرِ من قبول کرد با اینکه کنارش بودم اما دلم براش تنگ شده بود. الان که دارم اون خاطرات رو زنده میکنم، اشکام مجال دیدن و نوشتن رو بهم نمیدن کنار بابا بودم اما به آینده ای فکر می کردم که منو ازش دور می کرد تو این فکرا بودم که بغض گلومو گرفته بود و به سختی نفس میکشیدم بابا فهمیده بود گفت فردوس چته؟؟ چند بار دیگه هم دیدمت اینطوری نفس میکشی!! گفتم چیزی نیست تو فکر بودم دلم تنگ شد. گفت میدونم با این غصه خوردنات کار دست خودت میدی. 🚍مسیر تقریبا طولانی بود بابا بی حرف ننشست بلکه تا رسیدن به مقصد نصیحتم کرد یه حرفش هیچ وقت یادم نمیره گفت: تو میری اونجا من دیگه نیستم تا مواظبت باشم میدونم خودت عاقلی اما شیطان همیشه در کمینه اینو بدون که خدا و ملائکه ناظر اعمالت هستن باید آبروی خودت و بابات رو حفظ کنی گفت میدونم بری اونجا بعد از مدتی یه سری دورِت میزنن و می خوان به بهانه ی دین به خودشون نزدیکت کنن اما تو مواظب باش که گولشون رو نخوری اونا از ما نیستن بلکه مخالف مان ، و اگه حتی محبتشون به دلت بیفته ضرر کردی و بدبخت میشی هرکسی هر کتابی بهت معرفی کرد تا خودم تاییدش نکردم نمیخونی با هرکسی دوست نمیشی و مشغول درسات میشی و دنبال حواشی نمیری 🔸در جواب همه ی حرفاش گفتم چشم. اما میدونستم احتمال اینکه یه جاهایی بابا ازم برنجه زیاده همون جاهایی که ازش ترس و واهمه داشت چون من بیشتر به انگیزه ی روشن شدن حقایق قبول کرده بودم که رنجِ دوری و غربت رو به دوش بکشم نزدیکای ظهر بود که به مقصد رسیدیم. بابا تاکسی گرفت من اصلا نمی دونستم کجا داریم میریم از کنار ساختمانی رد شدیم بابا با لبخندی ساختگی و پر از نگرانی گفت: فردوس! فردوس! اینجا خوابگاهته فردا وسایلاتو میبرم اونجا و برات بهترین جا رو میگیرم. یاالله نزدیک بود با صدای بلند بزنم زیر گریه یک لحظه حس کردم من طاقت دوریِ بابا و زندگی تو همچین جایی رو ندارم خدا کمک کرد اون لحظه آرام گرفتم وگرنه همراه بابا بر می گشتم. واسه نهار رفتیم خونه عموم عموم در اصل عموی بابا بود اما چون پدربزرگم اونو بزرگ کرده بود، شناسنامش رو به اسم خودش زده بود. خونه عموم که بودیم همه گرمِ حرف زدن و خوردن بودن جز بابا که کِز کرده بود و تو بحثا شرکت نمی کرد. 😔اینقد پریشان احوال و آشفته بود که جز فردوسش کسی نفهمید چشه 💛 ادامه دارد.... https://eitaa.com/zandahlm1357
✍ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﺍﺫﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻦ، ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ. ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ، ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽ‌ﺩﻩ، ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ✨ ﻟﺎ ﺗَﺤْﺰَﻥْ ﺇِﻥ ﺍﻟﻠﻪَ ﻣَﻌَﻨﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ ( ﺁﻳﻪ ۴۰ سوره ﺗﻮﺑﻪ) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamosigiirani1.mp3
2.42M
قطعه #راز_گل آواز #نوا https://eitaa.com/zandahlm1357
#هر_روز_یک_آیه_قرآن ما #راه را به او نــــشان دادیـــم خــواه شاڪر باشد یا ناسـپاس!! 📒سوره مبارڪه انسان آیه ۳ ↷↷↷ https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📚🔍📚🔍📚 ⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی قسمت بیست و هفتم 📝بررسی روایات سفیانی ⁉️سیر قیام سفیانی چگونه است،
📚🔍📚🔍📚 ⬅️سلسله مباحث حدیث شناسی قسمت بیست و هشتم 📝بررسی روایات سفیانی 📜در روایت معتبر از امام باقر (ع) داریم سفیانی بعد از جنگ قرقیسیا سپاهی را به سمت کوفه گسیل می دارد. این روایت در کتاب ″الغیبة نعمانی، ص288″ آمده. 👈بعد از اینکه سفیانی به کوفه حمله میکند، در آنجا جنگ و کشتار بسیار زیادی راه می اندازد. امام باقر (ع) در حدیث معتبری در کتاب ″الغیبة نعمانی، ص288″ می فرمایند: سفیانی سپاه هفتاد هزار نفری را به کوفه گسیل می دارد آنها برخی از اهل کوفه را می کشند، برخی را به دار می آویزند و برخی را اسیر می کنند.‌ (این هفتاد هزار نفر در روایت به معنای کثرت و خیلی زیاد است) 📃در روایت معتبر دیگری در کتاب ″الغیبة نعمانی، ص311″ امام باقر می فرمایند: مردان شما خود را از او مخفی کنند زیرا خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان ماست و تنها بر کشتن آنها حریص است اما به زنان ان شاءالله آسیبی نمی رسد. پس طبق حدیث معتبر از امام باقر به زنان شیعه از شر سفیانی آسیبی نمی رسد، به همین خاطر می گوییم داعش سفیانی نیست چون داعش زنان را هم اذیت می کند. ↩️در رابطه با اینکه حاکمیت عراق مقابل سفیانی مقاومت می کند یانه؟ در روایات خیلی بحث نشده، شاید به این خاطر باشد که عراق در آن زمان حکومت سست و حاکمیت خیلی آشفته ای داشته باشد و نتوانند دفاع کنند. 💢سفیانی وقتی که عراق را گرفت به سمت مدینه حمله می کند، چرا؟ 👈چون مطلع می شود امام زمان (عج) در مدینه است، این قضیه بعد از صیحه ی آسمانی رخ می دهد. صیحه که رخ داد زمزمه هایی از امام زمان در جهان می پیچد. چون امام زمان اول مخفیانه به مدینه می روند (چون شیعیان عربستان در مدینه هستند) سفیانی متوجه می شود پس لشکرش را به سمت مدینه می فرستد که آقا را از بین ببرد. 💽برگرفته از فایل حدیث شناسی مهدوی شماره ۲۱ 🎤استاد عبادی ۲۸ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 سیره قضایی امام زمان(عج) در عصر ظهور 🎙 استاد رائفی پور https://eitaa.com/zandahlm1357
https://eitaa.com/zandahlm1357