7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشماتو ببند؛ خیال کن که با زائرایی
چشماتو ببند؛ خیال کن که الان کربلایی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_124
غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ، وَغَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ.
امام(عليه السلام) فرمود:
غيرت زن کفر است و غيرت مرد ايمان.
شرح و تفسير :غيرت ج-۱۳
امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه خود تفاوت ميان غيرت مرد و زن را بيان مى کند و مى فرمايد: «غيرت زن کفر است و غيرت مرد ايمان»; (غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ، وَغَيْرَةُ الرَّجُلِ إِيمَانٌ).
اشاره به اين که زن اگر نسبت به همسر ديگرى براى شوهرش حسادت بورزد و عکس العمل تندى نشان دهد در واقع مخالفت با فرمان خدا کرده است، زيرا خداوند روى مصالح متعددى که در جاى خود گفته ايم تعدد زوجات را با شرايطى مجاز شمرده است; ولى اگر مرد نسبت به ارتباط همسرش با مرد بيگانه اى حسادت بورزد و از گام نهادن او در زندگى خانواده اش ناراحت گردد و عکس العمل نشان دهد در واقع اطاعت فرمان خدا کرده و در مسير نهى از منکر گام برداشته است. در حالى که زن اگر چنين کند در مسير نهى از معروف قرار گرفته است.
البته انکار نمى کنيم که تعدد زوجات نيز شرايطى دارد و نبايد وسيله اى براى هوس رانى مردان گردد; ولى در صورتى که آن شرايط جمع گردد زن بايد آن را تحمل کند و به فرمان خدا تن در دهد در حالى که اگر زن شوهردار، با مرد ديگرى رابطه برقرار سازد، خواه به صورت فجور باشد يا ظاهراً صيغه عقد دائم يا موقتى با او جارى کند به يقين راه خلاف را پيموده است.
«غيرت» حالتى است که انسان را وادار مى کند از ورود ديگران در حريم زندگى شخصى او جلوگيرى کند، افتخارات او را سلب ننمايد، مواهبش را از دستش نگيرد و متعرض نواميس او نشود و منظور از «غيرت زن» در کلام حکيمانه بالا همان حسادتى است که نسبت به زوجه ديگر همسرش پيدا مى کند و منظور از «غيرت مرد» در کلام بالا ممانعتى است که مرد از ورود ديگرى به حريم خانواده و ناموس خود به عمل مى آورد.
در ذيل حکمت 47 نيز بحثى درباره تفسير غيرت و ارزش آن ذکر شد.
تعبير به «کفر» در اين کلام حکمت آميز اشاره به کفر عملى است، زيرا کفر و ايمان معانى متعددى دارد که در آيات قرآن نيز منعکس است. اين واژه کراراً در قرآن مجيد به بت پرستان اطلاق شده که کفرشان، کفر اعتقادى است; ولى در آيه 97 سوره آل عمران به کسانى که حج را ترک کنند و نسبت به آن بى اعتنا باشند واژه «کفر» به کار رفته، مى فرمايد: (وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ)و اين کفر عملى است نه اعتقادى که آثار خاص خود را داشته باشد. کفر زن در اينجا همان بى اعتنايى به دستور خدا يعنى جواز تعدد زوجات در موارد لازم است.
درباره اهميت «غيرت» در موارد مجاز روايات متعددى از پيغمبر اکرم و ساير معصومان(عليهم السلام) وارد شده است; در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «کانَ إبْراهيمُ أبي غَيُوراً وَأنا اَغْيَرُ مِنْهُ وَأرْغَمَ اللهُ أنْفَ مَنْ لا يُغارُ مِنَ الْمُؤْمِنينَ; پدر من ابراهيم غيرت مند بود و من از او غيرت مندترم. خداوند بينى کسانى از مؤمنين را که غيرت ندارند بر خاک بمالد».(1)
البته در عرف ما گرچه واژه «غيرت» معمولاً در غيرت ناموسى به کار مى رود ولى مفهوم آن گسترده است و تمام مواهب و ارزش هاى الهى را که بايد از آن دفاع کرد شامل مى شود، بنابراين دفاع از وطن و آبرو و حيثيت و از آن مهم تر دفاع از دين و آيين نيز از مصاديق غيرت است.
اين نکته نيز شايان دقت است که گاهى افراد در مسائل ناموسى و غير آن گرفتار وسواس مى شوند و به نام «غيرت» به هر کسى بدبين شده و عکس العمل نشان مى دهند. در روايات اسلام از اين حالت نهى شده است. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «مِنَ الغيرَةِ ما يُحِبُّ اللهُ وَمِنْها ما يُبْغِضُ اللهُ; فَالْغيرَةُ الَّتي يُحِبُّ اللهُ الْغيرَةُ فِي الرَّيْبَةِ وَالْغيرَةُ الّتي يُبْغِضُ اللهُ الْغيرَةُ في غَيْرَ رَيْبَة; نوعى از غيرت را خدا دوست دارد و نوعى را دشمن مى دارد اما آنچه را دوست دارد اعمال غيرت در مواردى است که آثار شک و ترديد و انحراف نمايان مى شود و اما غيرتى را که خدا دشمن مى دارد آن است که در غير اين موارد (فقط با سوء ظن آميخته به وسواس) انجام مى شود».(2)
در نامه 31 نهج البلاغه در وصيت مولا امير مؤمنان به فرزندش امام حسن(عليهما السلام)نيز به همين موضوع اشاره شده که غيرت بيجا گاه سبب مى شود انسان هاى درست کار به نادرستى کشيده شوند. آنجا که مى فرمايد: «وَإِيَّاکَ وَالتَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَة، فَإِنَّ ذَلِکَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ، وَالْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ; برحذر باش از اين که در جايى که نبايد غيرت به خرج دهى اظهار غيرت کنى (و کار به سوء ظن ناروا بينجامد) زيرا اين غيرت بى جا و سوء ظن نادرست، زن پاک دامن را به ناپاکى و بى گناه را به آلودگى ها سوق مى دهد» شرح بيشتر را در ذيل همان نامه مطالعه فرماييد.
(1). بحارالانوار، ج 100، ص 248،
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_125
وَالاِْقْرَارُ هُوَ الاَْدَاءُ، وَالاَْدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ.
امام(عليه السلام) فرمود:
است و تصديق همان اقرار و اقرار همان ادا است و ادا همان عمل.
شرح و تفسير :
امام(عليه السلام) در اين کلام پربار و حکيمانه اش، حقيقت اسلام را به گونه اى که پيش از او هيچ کس تفسير نکرده، تفسير مى کند و مى فرمايد: «اسلام را چنان تفسير مى کنم که هيچ کس پيش از من آن را چنين تفسير نکرده باشد»; (لاََنْسُبَنَّ الاِْسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي)
سپس در ادامه سخن ضمن شش جمله پى در پى که هر کدام با جمله قبل به صورت زيبايى گره خورده روح اسلام را با اين شش جمله مى شکافد و حقيقت آن را هويدا مى کند.
نخست مى فرمايد: «اسلام همان تسليم است»; (ألاِْسْلاَمُ هُوَ التَّسْلِيمُ).
تسليم در برابر فرمان خدا و دستورات پيغمبر اکرم و امامان معصوم(عليهم السلام)و تسليم در برابر فرمان عقل و فطرت. قرآن مجيد در آيه 83 سوره آل عمران مى فرمايد: «(وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ); و تمام کسانى که در آسمان ها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليم اند و به سوى او باز گردانده مى شوند».
در جمله دوم مى فرمايد: «تسليم همان يقين است»; (وَالتَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ).
زيرا بدون ايمان و يقين، تسليم حاصل نمى شود و در واقع «تسليم» از لوازم «يقين» است که امام(عليه السلام) در اينجا لازم و ملزوم را يکى شمرده و مى فرمايد: تسليم همان يقين است.
در جمله سوم مى فرمايد: «يقين همان تصديق است»; (وَالْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ).
منظور از «تصديق» در اينجا علمى است که از مقدمات يقينى حاصل مى شود و تا اين علم حاصل نگردد «يقين» پيدا نمى شود و تا يقين حاصل نگردد، تسليم که روح اسلام است نيز حاصل نخواهد شد و در واقع اعتقادى که نام يقين بر آن گذارده ايم نتيجه علمى است که به صورت تصديق در مى آيد و در واقع تصديق و يقين نيز لازم و ملزوم يکديگرند که امام(عليه السلام) به واسطه شدت ارتباط اين دو با يکديگر آنها را يکى شمرده و فرموده: يقين همان تصديق است.
در چهارمين جمله مى فرمايد: «تصديق همان اقرار است»; (وَالتَّصْدِيقُ هُوَ الاِْقْرَارُ).
اشاره به اين که تصديق قلبى به تنهايى کافى نيست، بايد با زبان نيز اقرار شود و به صورت شهادتين که بيان ارکان اسلام است درآيد و به همين دليل تا افراد اقرار به شهادتين نمى کردند مسلمان شمرده نمى شدند.
در پنجمين جمله مى فرمايد: «اقرار همان اداست»; (وَالاِْقْرَارُ هُوَ الاَْدَاءُ).
منظور از «اداء» در اينجا احساس مسئوليت و آماده شدن و عزم را جزم
کردن بر انجام عمل است، زيرا اگر اقرار از دل برخيزد آمادگى براى انجام وظائف و اداى مسئوليت ها را ايجاد خواهد کرد. در غير اين صورت اقرار، اقرار دروغين است.
آن گاه در ششمين و آخرين جمله مى فرمايد: «و ادا همان عمل است»; (وَالاَْدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ).
زيرا کسى که عزم خود را بر اداى مسئوليت ها جزم مى کند بلافاصله وارد صحنه عمل مى گردد و اعمال صالحى بر طبق احساس مسئوليت درونى برخاسته از اقرار واقعى و تصديق و يقين و تسليم انجام مى دهد.
سخن امام(عليه السلام) در اين تفسير عميقى که براى اسلام کرده اشاره به اسلام واقعى و حقيقى است که در درون جان انسان نفوذ کند و آثار آن يکى پس از ديگرى ظاهر گردد; نخست در مقام تسليم برآيد; تسليمى که زائيده يقين است و يقينى که مولود تصديق است و سپس اقرار از اين تصديق متولد مى شود و اين اقرار چون از عمق جان برخاسته ملازم با احساس مسئوليت در برابر فرمان الهى است و به دنبال اين احساس اعمال صالح يکى پس از ديگرى ظاهر مى شود و قلب و زبان و عمل هر سه هماهنگ مى گردند.
بنابراين اگر کسانى ايمان داشته باشند و اقرار به شهادتين کنند ولى در عمل کوتاهى نمايند چنان نيست که مسلمان نباشند و گرنه اکثر مسلمانان از اسلام بيرون خواهند رفت، بلکه اسلامِ آنها اسلامى در مرحله پايين و ضعيف است و آنچه امام(عليه السلام) در اين کلام پربار بيان فرموده اسلام در درجات عالى وکامل است.
شبيه همين معنا در روايات ديگر اسلامى نيز آمده که عمل را معيار ايمان شمرده اند. در حديثى در غررالحکم از امام امير مؤمنان(عليه السلام)مى خوانيم: «الشَّرَفُ عِنْدَ اللهِ بِحُسْنِ الاَْعْمالِ لا بِحُسْنِ الاْقْوالِ; شرف و مقام والا در نزد خداوند سبحان به اعمال نيک است نه سخنان زيبا».(1)
در حديث ديگرى در همان کتاب آمده است: «اَلْعَمَلُ شِعارُ الْمُؤمِنِ; عمل شعار افراد باايمان است».(2)
از اين رو بهترين ذخيره انسان براى بعد از مرگ و روز قيامت عمل صالح شمرده شده همان گونه که در نامه معروف «مالک اشتر» گذشت که امام(عليه السلام)خطاب به مالک فرمود: «فَلْيَکُنْ أحَبَّ الذَّخائِرِ اِلَيْکَ ذَخيرَةُ الْعَمَلِ الصالِحِ; بهترين ذخيره ها را نزد خود ذخيره عمل صالح قرار بده».(3)
بنابراين کسانى که به نام اسلام
قناعت مى کنند يا تنها به ايمان قلبى و اقرار زبانى قانع هستند و يا تنها به بعضى از ظواهر اسلام پايبندند از حقيقت اسلام دورند و در بيراهه مى روند و خيال مى کنند در مسير حقند.
در کلام حکيمانه 113 نيز بر اين معنا تأکيد شده بود که امام(عليه السلام)فرمود: «وَلاَ تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ».
بنابر آنچه گفته شد حمل خبر بر مبتدا در اين شش جمله در بعضى از موارد به صورت حمل حقيقى است و در بعضى از موارد حمل مجازى يعنى حمل لازم و ملزوم يکديگر است.
(1). غررالحکم، ح 2838 .
(2). همان، ح 2777.
(3). نهج البلاغه، نامه 53.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
لینک کانال را با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا با دنبال کردن حکمت ها و
انشالله با عمل به حکمت ها ،
🌹 مرام علی پررونق تر از نام علی بشه
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357