🔴 این متن در هیچ منبعی یافت نمی شود و با عقل هم در تضاد است❗️
متنی که اخیرابه نقل ازآیت الله علم الهدی درمورد توصیه و متبرک دانستن صیغه زنان ایرانی بازائران عراقی منتشرشده صحت ندارد!
https://eitaa.co
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹
💎 شایعه:
" کلیپ اعتراض مردم مشهد به صیغه خانه ها و سرازیر شدن توریست های عرب به این شهر !!!! "
💎پاسخ به شایعه:
1⃣ این کلیپ که حاضران در آن شعار "عرب برو گمشو" سر می دهند، در مشهد ضبط نشده و ارتباطی با موضوع ادعا شده ندارد! هیچ گزارش رسمی از برپایی چنین تجمعی در مشهد موجود نیست!
2⃣ پس از ۳ حادثه مهم سال ۹۴ در عربستان، تجمعات اعتراضی مقابل مراکز دیپلماتیک این کشور در تهران و مشهد انجام شد که این کلیپ متعلق به تجمع مقابل سفارت عربستان در تهران، در مورد حادثه فرودگاه جده در ۲۲ فروردین امسال است.
http://yon.ir/manaa1
3⃣ کاور دوربین خبرنگار و چترهای حاضرین در تجمع، نشانه بارندگی در محیط است که با شرایط جوی تجمع ۲۲ فروردین مطابقت دارد؛ تجمع حادثه منا در هوای آفتابی برگزار شد.
4⃣ در بخشی از کلیپ، نمای پشت حاضرین نمایش داده می شود که ساختمان نیمه کاره چند طبقه، درختان، ستون برق و... دقیقا با همین وضعیت و هوای بارانی در تصاویر این روز ثبت شده اند! حتی برخی افراد حاضر در کلیپ در سایر عکسها نیز قابل مشاهده اند!
http://yon.ir/Tajamo1
5⃣ مشکلات اخلاقی پنهان همواره امکان دارند، اما ادعای وجود مراکز رسمی و علنی در این باره در کشور و خصوصا مشهد صحت ندارد!
6⃣ شایعات اخیر برپایه گزارش مبهم و غیر مستند یک نشریه انگلیسی منتشر شده است
https://eitaa.com/zandahlm
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از حسین زاده....
داستان
📚مـــن بـــا تـــو (47 قــســمــت)
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✨ #مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
نگاهم به لقمه هایی که زیر میز گذاشته بودم افتاد.
صدای معده م رو میشنیدم،آب دهنم راه افتاد.
خانم مرادی برای توضیح دادن مسئله پای تخته رفت.
فرصت رو غنیمت شمردم،سرم رو خم کردم و مشغول خوردن لقمه م شدم.
یه چیز نوک تیز از پشت وارد کمرم شد.
انقدر ناگهانی بود که مثل دیونه ها جیغ کشیدم!
همه ی کلاس سرشون رو به سمتم برگردوند.
خانم مرادی با اخم گفت:چه خبره اون پشت؟!
دهنم پر بود،به زحمت محتوای داخل دهنم رو قورت دادم.
نگاهی به محدثه و نازنین که پشتم نشسته بودن انداختم.
رنگشون پریده بود،خانم مرادی با کسی شوخی نداشت!
خیلی سخت گیر و کم حوصله بود،کافی بود بگم بچه ها شوخی کردن!
خانم مرادی داشت به سمتمون می اومد.
سریع از جام بلند شدم و با ترس گفتم:سوسک!
صدام قطع نشده همه ی بچه ها با ترس از جاشون بلند شدند و جیغ کشیدن.
خانم مرادی خواست چیزی بگه که عاطفه سریع گفت:اونا ها،داره میره زیر میزا.
چند تا از بچه ها از کلاس رفتن بیرون.
خنده م گرفته بود،لبم را گاز میگرفتم تا نخندم!
مثل بقیه با عجله دوییدم به سمت در،نازنین با چند تا جیغ بلند از روی میزها پرید!
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم،از کلاس خارج شدم و گوشه ی سالن نشستم.
عاطفه هم با خنده اومد کنارم نشست و گفت:دمت گرم! یه آبی ام از تو آب گرم شد هین هین!
_چه خبره اینجا؟!
صدای خانم فاطمی،مدیر مدرسه بود.
سریع از جامون بلند شدیم،خانم فاطمی نگاهی به من و چند تا از بچه هایی که تو سالن بودیم انداخت و گفت:هدایتی توام؟!
لب هام رو باز کردم چیزی بگم که عاطفه با لحن طلبکار گفت:خانم این چه وضعشه؟! هر روز سوسک و مارمولک و عقرب!
از پررویی عاطفه هم تعجب کردم هم خنده م گرفته بود سرم رو پایین انداختم!
عاطفه ادامه داد:این هدایتی رو ببینید! بیچاره انقد که از سوسک میترسه از داعش نمیترسه!
با زانوش محکم به پشت زانوم زد!
پام خم شد باعث شد بشینم.
عاطفه شونه هام رو گرفت و گفت:ببینید اسم سوسک اومد کم مونده بود غش کنه!
دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم با دست صورتم رو پوشوندم و شروع کردم به خندیدن.
عاطفه با نگرانی گفت:فدات شم هانیه گریه نکن! سوسکه دیگه!
دیگه نمیتونستم نفس بکشم،خنده هام شدت گرفت،بدنم از شدت خنده می لرزید.
صدای خانم فاطمی رو شنیدم:هدایتی چی شد؟! چرا می لرزی؟!
دستی روی شونه م نشست.
_هدایتی حالت خوبه؟!
_یکی بره آب بیاره!
سرم رو چسبوندم به دیوار،عاطفه خدا ازت نگذره الان میگن دخترِ مشکل داره!
نازنین گفت:دورشو خلوت کنید.
عاطفه دستم رو گرفت و کنار گوشم آروم گفت:فلفل نبینه چه ریزه! بشکن ببین چه تیزه!
دست هام رو از روی صورتم برداشتم،عاطفه و نازنین زیر بغلم رو گرفتن.
نازنین گفت:بریم یه آبی به صورتت بزن حالت جا بیاد!
خانم فاطمی و مرادی با نگرانی نگاهم میکردن.
خانم فاطمی به صورتم زل زد:زنگ بزنم اولیات بیان؟!
با بی حالی ساختگی گفتم:نه! نه! یکم ترسیدم!
دیگه نایستادیم،عاطفه و نازنین آروم به سمت حیاط می بردنم.
به حیاط که رسیدیم عاطفه نگاهی به پشت سرش انداخت و دستش رو برداشت.
با حرص گفت:چه خوششم اومده!
نازنین شروع کرد به خندیدن،عاطفه خودش رو انداخت زمین و گفت:هانیه وقتی مرد!
نشستم روی زمین و راحت زدم زیر خنده.
از ته دل!
کاسه ها رو گذاشتم کنار دیگ آش،عاطفه همونطور که آش هم میزد زیر لب تندتند چیزایی میگفت،ملاقه رو از دستش گرفتم باحرص گفتم:بسه دیگه،دوساعته داری هم میزنی بابا بختت باز شد خواهرم بیا برو کنار!
_هانی بی اعصاب شدیا،حرص نخور امین نمی گیرتت!
_لال از دنیا بری!
شروع کردم به هم زدن آش،زیر لب گفتم:خدایا امین رو به من برسون!
امین پسر همسایه دیوار به دیوار که از دوسال قبل فهمیدم دوستش دارم،عاطفه گفت امین فقط چادر رو قبول داره چادری شدم،
عاطفه گفت امین نمازش اول وقته نمازم یک دقیقه این ور اون ور نشد،عاطفه گفت امین قرمه سبزی دوست داره و من به مامان میگفتم نذری قرمه بپزه تا براشون ببرم!
عاطفه گفت امین.....و من هرکاری میکردم برای امین!
مهم نبود من سال سوم دبیرستانم و امین بیست و پنج سالشه!
با احساس حضور کسی سرمو بالا آوردم،امین سر به زیر رو به روم ایستاده بود،با استرس آب دهنمو قورت دادم امین دستی به ریشش کشید و گفت:میشه منم هم بزنم؟
ملاقه رو گذاشتم تو دیگ و رفتم کنار،امین شروع کرد به هم زدن منم زیر چشمی نگاهش میکردم
داشتم نگاهش میکردم که سرشو آورد بالا نگاهمون تو هم گره خورد،امین هول شد و ملاقه رو پرت کرد زمین!
زیر لب استغفراللهی گفت و خواست بره سمت در که پاش به ملاقه گیر کرد و خورد زمین،خنده م گرفت با صدای خنده و اوووو گفتن زن ها سرخ شدم.
تند گفتم:من برم بالا ببینم مامان اینا کمک نمیخوان!
با عجله رفتم داخل خونه و دور از چشم همه از پنجره به حیاط نگاه کردم،عاطفه داشت میخندید و زن های همسایه به هم یه چیزایی میگفتن،روم نمیشد برگردم پایین همه فهمیدن!
امین بلند شد،فکرکردم باید خیلی عصبانی باش
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ه اما لبخند رو لبش متعجبم کرد!
سرشو آورد بالا،نمیتونستم نفس بکشم!
حالا درموردم چه فکرایی میکرد،تنم یخ زد انگار پاهام حس نداشتن تا از کنار پنجره برم!
امین لبخندی زد و به سمت عاطفه رفت،در گوشش چیزی گفت،عاطفه لبخند به لب داخل خونه اومد!
با شیطنت گفت:آق داداشمون فرمودن بیام ببینم بدو بدو اومدی خونه زمین نخورده باشی نگران بودن!
قلبم وحشیانه می تپید،امین نگران من بود؟!
با تعجب گفتم:واقعا امین گفت؟!
_اوهوم زن داداش!
احساس میکردم کم مونده غش کنم،نفسمو با شدت بیرون دادم!
دوباره حیاط رو نگاه کردم که دیدم نگاهش به پنجره س،با دیدن من هول شد و سریع به سمت در رفت اما لیز خورد دوباره صدای خنده زن ها بلند شد،با نگرانی و خنده از کنار پنجره رفتم!
عاطفه گفت:من برم ببینم امین قطع نخاع نشد!
عاطفه که از پله ها پایین رفت همونطور که دستم رو قلبم بود گفتم:خدانکنه.
ادامــه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
برکات دعای یستشیر از زبان رسول اکرم (ص):
🔸 رفع حاجات دنیوی و اخروی
🔸 رفع عذاب قبر
🔸 رفع جنون!
🔸 کاهش درد زایمان
🔸 رفع عاق والدین
🔸 آمرزش گناهان کبیره
🔸و بسیاری برکات دیگر
👇دریافت و نصب رایگان👇
هدایت شده از 📌نبرد آخر(حوادث آخرالزّمان )
(2)دعای یستشیر .apk
6.95M
دعای پرفیض یستشیر با صوت دلنشین
با خواندن این دعا، زندگی دنیا و آخرت خود را بیمه کنید!
💠 امام خمینی و انجمن حجّتیه🚨
✍ حضرت امام خمینی (ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامی در دوران شاه، به علّت مشی غیر سیاسی انجمن حجّتیه و تشویق جوانان به شرکت در مبارزات بیخطر با بهائیت به عوض مبارزه با شاه، این حرکت را مورد تأیید قرار نمی دادند.
✍ به عنوان نمونه به دنبال برخی توجیهات انجمن برای نفی مبارزه با حکومت طاغوتی، حضرت امام (ره) که در آن زمان به نجف اشرف تبعید شده بود، در بهمن ۱۳۴۸ و درپی تدریس اصول ولایت فقیه، انتساب این اتهامهای ناروا به مراجع شیعه را محکوم و خاطرنشان مینماید: «...اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس میخوانند و کاری به سیاست ندارند و باید سیاست از دیانت جدا باشد. این را که باید دیانت از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردهاند...»
✍ با پیروزی انقلاب اسلامی فرقه ضاله بهائیت به یکباره تمام پشتوانه سابق خود در کشور را از دست داد و تمام آمال و آرزوهای جامعه بهائیت نقش بر آب شد. بدین گونه مشی صحیح و اصولی حضرت امام (ره) در انتخاب مبارزه فرهنگی و سیاسی بر علیه رژیم شاه و توطئه استعمار در زمینه ترویج و گسترش بهائیت، باعث شد تا این فرقه ضاله که سیسال انجمن حجّتیه به اصطلاح با آن مبارزه نمود، در یک حرکت ریشهای و بنیانی امام (ره) در هم پیچیده شده و از بین برود.
🔎 نتیجه؛
✍ حرکت بنیادی امام راحل در مبارزه با بهائیت آنها را بصورت گسترده از ایران بیرون و ریشهکن کرد و از بین برد حال آنکه مبارزه انجمن حجّتیه با بهائیت تنها به از بین بردن شاخ و برگ محدود میشد با آنکه بهائیت در ایران ریشه بسیار قوی پیدا کرده بود و اینگونه مبارزات جلوی رشد آنان را نمیگرفت و محدود نمیکرد.
📡 15 مورد از اعتقادات غلط انجمن حجتیه؛👇
1. با توجه به تبصره 2 از ماده دوم كه در سال 1335 تدوين و تصويب شد به هيچ وجه انجمن در امور سياسي مداخله نخواهد داشت چون كه دخالت در سياست زيبنده پيشوايان ديني نيست.
2. مرحوم حلبي تأكيد مي كرد كه دشمن اصلي اسلام بهائيت است. و امروز تكليف شرعي و ديني همه ما آن است كه با بهائيت مبارزه كنيم.
3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمي كه بلند شود در ضلالت است و به شكست مي انجامد (تمسك به روايات رأيت) بايد منتظر بود تا خود حضرت بيايند.
4. تشكيل حكومت خالص در زمان امام مهدي (عج) است: استناد به روايت امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه مي فرمايد: "ما خرج و لا يخرج منا اهل البيت الي قيام قائمنا احد ليدفع ظلما او ينعش حقا الا اصطلمة البلية و كان قيامه زيادة في مكر و هنا و شيعتنا".
5. بايد گناه و ستم و معصيت به اوج خود برسد تا زمينه قيام آن حضرت فراهم شود و حضرت بيايند.
6. جهاد در دوران غيبت معنا ندارد، گفتار مرحوم حلبي: شيعه مي گويد در عصر غيبت امام زمان (عج) جهاد نيست چرا و پاسخ مي دهد چون كه حاكم اسلامي بايد معصوم باشد مصداق پيدا نكرده است.
7. تقيه را در مقابل مبارزه قرار مي دادند و معتقد بودند كه مبارزه هدر دادن نيروهاست.
8. در عصر غيبت تمام مسئوليتها و وظايف يك انسان مسلمان، انتظار است و نديدن امام معصوم از بزرگترين مصيبت هاست .
9. بهايي ها وجود امام زمان (عج) را منكرند، انجمني ها آثار وجودي حضرت را نفي مي كنند.
10. يكي ديگر از برخوردها و روش هاي انجمن كه پس از پيروزي انقلاب و حتي هم اكنون به آن دامن مي زنند بحث اختلاف شيعه و سني است.
11. فلسفه را نوعي بدعت و ورود فلسفه يونان را به اسلام از طرح هاي استعماري مي دانند.
12. هر گونه مبارزه با استعمار و استبداد نه تنها سودي ندارد بلكه مايه نيرومندي وپيشرفت بهائيها خواهد و پيوسته اين انديشه را پراكنده مي ساختند كه مبارزه با زورمندان و قدرت هاي جهاني ويژه حضرت مهدي (عج) است و قرآن با صداي رسا اعلام مي دارد كه خود را به دست خويش هلاك نكنيد. و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه.
13. خود را از علما و فقها، اسلام شناستر، آگاه تر، عالم تر و دلسوزتر براي اسلام مي دانستند.
14. رهبر و ولي و حاكم جامعه فقط بايد معصوم باشد، عدالت تنها كافي نيست، عصمت هم مي خواهد.
15. اصول سه گانه: 1. خودداري از تعرض به شاه؛ 2. خودداري از تعرض به آمريكا و اسراييل؛ 3. خودداري از تعرض به مسايل سياسي.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃
💠#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۳)💠
🔹در خلوت هم از #گناه بپرهيزيد:
💫 وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: اِتَّقُوا مَعاصِىَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ، فَاِنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکمُ.
در خلوت و تنهايى هم، از #گناه و نافرمانى بپرهيزيد، زيرا همان كسى كه #گناه شما را مى بيند (يعنى خداوند) خودش نيز درباره آن، داورى خواهد كرد.
گروهى از افراد كوته فكر هستند، كه گمان می كنند اگر در خلوت و تنهايى، مرتكب #گناه شوند، و كسى شاهد# گناه آنها نباشد، از #كيفر و #مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنكه خداوند، در همه جا حاضر است، و در خلوت و تنهايى هم، شاهد اعمال بندگان خويش است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: "كسي كه در تنهايى مرتكب #گناه مى شود، مثل كسى است كه در يك كشتى، داخل اطاقك مخصوص خود، نشسته است و كف آن را سوراخ مى كند!"
گرچه كسى شاهد اين عمل زشت و نادرست او نيست، تا از آن جلوگيرى كند و يا آن شخص را به #مجازات رساند، ولى چنين كسى، #مجازات عمل خود را خواهد ديد. زيرا به خاطر كار زشت او، ديگران هم صدمه خواهند ديد.
آری سرانجام، آب دريا، از آن سوراخ به درون کشتی نفوذ خواهد کرد و همه كشتى را، با تمام سرنشينان واز جمله خود آن فرد، غرق خواهند شد.
پس #گناه، اگر در خلوت و تنهايى هم صورت گيرد، علاوه بر شخص #گناهكار، روى جامعه هم اثر منفی خواهد گذاشت.
از سوى ديگر، انسان در رابطه با خدا، بايد بداند كه: هرچند در #خلوت و #تنهايى مرتكب #گناه شود، و كسى شاهد او نباشد، ولى خداوند، او را مى بيند و شاهد #گناهان اوست.
به اين ترتيب، شخص #گناهكار، در روز رستاخيز، از داورى خداوند توانا و بينا كه خودش آن #گناه را ديده است، هيچ راه فرارى نخواهد داشت.
🔸#نهضت_جهانی_ نهج_ البلاغه _خوانی
🔹#من_نهج_البلاغه_می_خوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
🌿بارها و بارها خوانده شود
💢 دستورالعمل هایی از استاد علامه حسن زاده آملی
۲۳ دی ماه ۱۳۵۱شمسی...قم
🌿 به فکر خود باش و از خویشتن غافل مباش.
🌿همواره کشیک نفس بکش و کشیک نفس، کشکی نیست، از خداوند توفیق بخواه.
🌿 با ابنای روزگار بساز و مرد تحمّل باش به مثل معروف که چه خوش مثلی است؛
"درشت بستان و نرم باز دِه".
🌿مردِ فکر باش که فکر، لُبِّ عبادت است.
🌿مناجات و راز و نیاز با دوست را قطع مکن "قُل ما یعبؤا بِکُم رَبِّکُم لَولا دعاؤکم.
🌿خلوت شب را از دست مَدِه و به حقیقت بگو "آمدم" تا کامروا گردی.
🌿سخن و خوراک و خواب باید به قدرِ ضرورت باشد "کُلوا و اشربوا و لا تُسرِفوا".
🌿با عهدالله که قرآن مجید است هر روز تجدید عهد کن.
🌿صمیمانه دست توسّل به دامن پیغمبر و آلش( علیهم السّلام) در زن که آن خوبانِ خدا وسائط فیض حق اند "اللهمّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّد".
🌿نمی گویم مقدّس نباش ولی مقدّسِ عاقل باش. بِس بِسی مباش که سُخریه ی این و آن می شوی.
🌿فرزانه باش و دیوانه باش.
🌿خویشتن را تفویض به حق کن و او را وکیل خود بگیر که تواناتر و داناتر و باوفاتر و مهربانتر و پاینده تر از او نخواهی یافت "حسبُنا الله و نِعمَ الوکیل".
🌿سوره ی مبارکه ی "اخلاص" را با اخلاص بر زبان داشته باش.
🌿با خلق خدا مهربان باش.
🌿از سخنان ناهنجار اگر چه به مزاح باشد برحذر باش.
🌿خلاف مگو" اگرچه به مطایبت باشد.
🌿از قسم خوردن اگرچه به راست باشد احتراز کن.
🌿چو اِستاده ای دست اُفتاده گیر.
🌿تا می توانی "نماز را در اول وقت" بجای آور.
🌿"تجارتت" را مُغتنم بشمار که انسان بیکار از دنیا و آخرت هر دو می مانَد.
🌿 "داد و سِتَد" مانع بندگی نیست "رجالٌ لا تلهیهم تجاره و لا بیعٌ عن ذکر الله و أقام الصّلوه و إیتاء الزکوه".
🌿در مُطلقِ امور "میانه رو" باش.
🌿 بر "کتمان" اهتمام داشته باش
🌿...اگرچه الف دنباله دارد، ولی؛
🍃گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد ناپدید
🍃هیچ راهی نیست کآنرا نیست پایان غم مخور
🍃 #حضرت علامه حسن زاده املی #صلوات
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از حسین زاده....
🔸و مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ
🔸مهم ترین ختم ها برای وسعت رزق و گشایش در معیشت در بخش فضائل این دعا
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.
خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت:
خانم معلم چِن ، میشود... میشود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم چِن با عتاب مادرانهای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟!
این ممکن نیست. من طبق جوابهایی که در برگۀ امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام.
او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم میزند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمیتوانست در برابر بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.
اما یک موضوع دیگر هم بود. او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمیدانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و گفت:
ببین!، این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه؟
من به ورقهات یک نمره «ارفاق» نمیکنم.
فقط میتوانم یک نمره به تو «قرض» بدهم.
تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره به شما پس میدهم.
او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس میخواند.
تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد.
از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود.
زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغيير داد.
🔺 آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست... او " لی کا- شینگ " رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!
📌مراقب تاثیر تصمیماتمان بر سرنوشت افراد باشیم...!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
⚜یک توصیه طلایی
اگر سطح توقع خود را از کودک کم کنید، درخواست هایتان را محترمانه و به صورت پیشنهاد ارائه دهید و بر آن ها اصرار نورزید، کودک به مرور زمان منظم خواهد شد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از حسین زاده....
داستان
📚مـــن بـــا تـــو (47 قــســمــت)
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✨#مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
با خستگے بہ عاطفہ نگاہ ڪردم از صورتش معلوم بود اونم چیزے نفهمیدہ!
_خانم هین هین تو چیزے فهمیدے؟
منظورش از خانم هین هین من بودم مخفف اسم و فامیلم،هانیہ هدایتے!
همونطور ڪہ چشمام رو مے مالیدم گفتم:نہ بہ جونہ عاطے!
خالہ فاطمہ مادر عاطفہ برامون میوہ و چاے آورد تشڪر ڪردم،نگاهے بہ دفتر دستڪمون انداخت و گفت:گیر ڪردین؟
عاطفہ از خدا خواستہ شروع ڪرد غر زدن:آخہ اینم رشتہ بود ما رفتیم؟ریاضے بہ چہ درد میخورہ؟اصلا تهش شوهرہ درس میخوایم چے ڪار اہ!
خالہ فاطمہ شروع ڪرد بہ خندیدن.
_الان میگم امین بیاد ڪمڪتون!
عاطفہ سریع گفت:نہ نہ مادر من لازم نڪردہ ڪلے تیڪہ بارم میڪنہ!
خالہ فاطمہ بلند شد.
_خود دانے!
عاطفہ با چهرہ گرفتہ گفت:بگو بیاد،چارہ اے نیست!
دوبارہ اون حس بے حسے اومد سراغم!
_عاطفہ،امین بیاد من بدتر هیچے نمیفهمم جمع ڪن بریم پیش یڪے از بچہ ها!
عاطفہ ڪنار ڪتاب ها دراز ڪشید و با حوصلگے گفت:اونا از من و تو خنگ تر!
صداے در اومد،با عجلہ شالمو مرتب ڪردم صداے امین پیچید:یااللہ اجازہ هست؟
صداے قلبم بلند شد،دستام میلرزید،سریع بهم گرہ شون زدم!
_بیا تو داداش!
امین وارد اتاق شد و آروم سلام ڪرد بدون اینڪہ نگاهش ڪنم جواب دادم!
نشست ڪنار عاطفہ،همونطور ڪہ دفتر عاطفہ رو ورق میزد گفت:ڪجاشو مشڪل دارید؟
عاطفہ خمیازہ اے ڪشید.
_هانے من حال ندارم تو بهش بگو!
دلم میخواست خفہ ش ڪنم میدونست الان چہ حالے دارم!
بہ زور آب دهنمو قورت دادم،با زبون لبمو تر ڪردمو گفتم:عہ...خب....
دفترمو گرفتم جلوش.
_اینا رو مشڪل داریم!
امین دفترمو گرفت و شروع ڪرد بہ توضیح دادن،با دقت گوش میدادم تا جلوش ڪم نیارم خیلے خوب یاد میگرفتم!
عاطفہ هم خواب آلود نگاهمون میڪرد آخر سر امین بهش تشر زد:عاطفہ میخواے درس بخونے یا نہ؟!فردا من میخوام امتحان بدم؟!
عاطفہ با ناراحتے گفت:خب حالا توام!میرم یہ آب بہ صورتم بزنم!
بلند شد تا برہ بیرون بہ در ڪہ رسید چشمڪے نثارم ڪرد و رفت!
قلبم داشت مے اومد تو دهنم،سریع از جام بلند شدم ڪہ برم بیرون!
_تو ڪجا؟!
نفسم بالا نمے اومد،امین گفت تو!
آب دهنمو قورت دادم،دوبارہ سر جام نشستم!
امین همونطور ڪہ داشت مینوشت گفت:چرا ازم فرار میڪنے؟
با تعجب سرمو بلند ڪردم.
_من؟!فرار؟!
ڪلافہ بلند شد،دفترمو گذاشت ڪنارم
_اگہ باز اشڪال داشتید صدام ڪنید!
از اتاق بیرون رفت،من موندم با اتاق خالے و دفترے ڪہ بوے عطر امین رو میداد!
همونطور ڪہ تو حیاط راہ میرفتم درس میخوندم،سنگ ڪوچیڪے بہ صورتم خورد آخ ڪوتاهے گفتم و دوبارہ مشغول درس خوندن شدم دوبارہ سنگ بہ بازوم خورد!
با حرص این ور اون ور رو نگاہ ڪردم،عاطفہ با خندہ از پشت دیوار سرشو آورد بالا و گفت:خاڪ تو هِد خرخونت!
_آزار دارے؟
لبخند دندون نمایے زد.
_اوهوم،وقتے من درس نمیخونم تو هم نباید بخونے!
ڪار همیشگیش بود وقتے تو حیاط درس میخوندم میرفت رو نردبون و از پشت دیوار اذیت میڪرد!
درس ها بہ قدرے سنگین بود ڪہ حوصلہ شوخے با عاطفہ نداشتم رفتم سمت خونہ ڪہ دوبارہ سنگ سمتم پرت ڪرد خورد بہ سرم!
_هوے هوے ڪجا؟!
برگشتم سمتش و محڪم ڪتابو پرت ڪردم،سریع سرش رو دزدید.
صداے آخ مردے اومد،با چشماے گرد شدہ نگاهش ڪردم!
_عاطفہ ڪے بود؟
عاطفہ با لحن گریہ دار گفت:داداشمو ڪشتے قاتل!
رفتم ڪنار دیوار و رو تخت ایستادم،تو حیاطشون سرڪ ڪشیدم دیدم امین نشستہ رو زمین سرشو گرفتہ ڪتاب هم ڪنارش افتادہ!زیر لب خاڪ بر سرمے گفتم!
عاطفہ طلبڪارانہ گفت:بیچارہ داداش من دوساعتہ میگہ عاطفہ،هانیہ رو اذیت نڪن....
امین نذاشت ادامہ بدہ و با عصبانیت گفت:من ڪے گفتم هانیہ؟!
نگاہ ڪوتاهے بهم انداخت و آروم گفت:من گفتم خانم هدایتے!
لبم رو بہ دندون گرفتم،گندت بزنن هانیہ،هرچے فحش بلد بودم نثار عاطفہ ڪردم با خجالت گفتم:چیزے شد؟
بہ نشونہ منفے سرش رو تڪون داد و بلند شد،تند تند گفتم:بہ خدا نمیدونستم شما اینجایید،میخواستم عاطفہ رو بزنم،آقاامین ببخشید!
با گفتن اسمش سرخ شدم،ڪتابمو گرفت سمتم و گفت:این براے درس خوندنہ نہ وسیلہ رزمے!
بیشتر خجالت ڪشیدم،سرم رو انداختم پایین دیگہ روم نمیشد هیچوقت جلوش آفتابے بشم،خیلے عصبے بود مگہ از قصد ڪردم؟!عاطفہ ڪہ حالم رو دید خواست چیزے بگہ ڪہ دستش رو فشار دادم ساڪت شد!
زیر لب گفتم:بازم عذر میخوام دیگہ....
ادامہ ندادم و وارد خونہ شدم،از تو فریزر چندبستہ یخ برداشتم،دوبارہ رفتم رو تخت و بدون اینڪہ حیاطشون رو نگاہ ڪنم گفتم:عاطفہ،بیا این یخ ها رو بگیر!
صداے امین اومد:عاطفہ داخلہ،صداش ڪنم؟
با دلخورے گفتم:نہ خیر!
یخ ها رو گذاشتم رو دیوار.
_اینا رو بذارید رو سرتون!
با لحن آرومے گفت:خانمِ ہ...هانیہ خانم؟!
با گفتن اسمم گر گرفتم،احساس ڪردم دارم میسوزم با عجلہ وارد خونہ شدم،از پشت پنجرہ دیدم ڪہ یخ ها رو برداشت و بہ حیاط نگاه ڪرد!
ادامــه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از حسین زاده....
دعاي مجير:
اين دعا در بين دعاها از جايگاه بلندي برخوردار است و از حضرت رسول (صلّي الله عليه و آله) روايت شده و دعايي است كه جبرئيل براي آن حضرت هنگامي كه در مقام ابراهيم مشغول نماز بودند آورد و كفعمي در <بلد الامين> و <مصباح> اين دعا را ذكر نموده و در حاشيه آن به فضيلت آن اشاره كرده، از جمله اينكه هر كه اين دعا را در <ايام البيض> [روزهاي سيزدهم و چهارهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزيده مي شود، هرچند به عدد دانه هاي باران و برگهاي درختان و ريگهاي بيابان باشد. و خواندن آن براي شفاي بيمار و اداي دين و بي نيازي و توانگري و رفع غم و اندوه سودمند است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#خبر_فوری_تکمیلی
#تعطیلی_مشهد_بدلیل_ریزگردها
@Razavieduu
🔶 ادارات دولتی مشهد در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه با دوساعت تاخیر فعالیت خود را آغاز می کنند.
🔷 بانک ها به روال روزهای عادی کار خود را شروع کرده اما دو ساعت زودتر تعطیل می شوند.
🔶 طی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه تمامی مدارس مشهد تعطیل خواهند بود و فقط امتحاناتی که به صورت هماهنگ و سراسری است برگزار خواهد شد.
🔷 آموزش و پرورش جزئیات بیشتری از تعطیلی مراکز آموزشی به والدین دانش آموزان اطلاع رسانی خواهد کرد.
🔶 تمامی مهدکودک ها هم در مشهد طی این دو روز تعطیل هستند و در صورت نیاز کارکنان به جز موارد و دستگاه های خاص می توانند از مرخصی استحقاقی استفاده کنند.
🔷 پیش بینی ها برای روز پنجشنبه حاکی از افزایش شدت آلودگی هوا در مشهد است از این روز برای تعطیلی ادارات فردا بررسی های بیشتر و موضوع به مردم اطلاع رسانی خواهد شد./پایگاه خبری استانداری
➖➖
🆔 کانال #فرهنگیان خراسان رضوی در سروش
sapp.ir/razavieduu
#تعطیلی_مدارس_مشهد
#نحوه_برگزاری_امتحانات
@Razavieduu
🔷 تمامی امتحانات نهایی پایه های سوم متوسطه و پیش دانشگاهی و هماهنگ استانی پایه نهم و کاردانش و هماهنگ منطقه ای پایه ششم مطابق برنامه از پیش اعلام شده فردا چهارشنبه برگزار خواهد شد .
🔶 کلیه امتحانات داخلی مدارس نواحی هفتگانه مشهد و تبادکان درتمام مقاطع تحصیلی روز چهارشنبه ۹ /۹۷/۳ لغو می باشد.
🔷 امتحانات درون مدرسه ای و نهایی شهرستان ها و مناطق دیگر استان طبق برنامه قبلی برگزار خواهد شد.
🔶 امتحانات لغو شده مدارس مشهد پس از پایان فرآیند امتحانات خرداد ماه ۹۷ طبق نظر و تایید شورای مدرسه برگزار خواهد شد./
➖➖
🆔 کانال #فرهنگیان خراسان رضوی در سروش
sapp.ir/razavieduu