#اعتماد_به_نفس_کودک
با عرض سلام و خسته نباشید.برای افزایش اعتماد به نفس پسر ۸ ساله که یک برادر ۱۶ ساله هم دارد و رفت و آمد محدود با دیگران داریم به خاطر وسواس فکری پدر خانواده نمی توانیم آمد و رفت داشته باشیم و بچه ها وقتی در جمع قرار می گیرند مشکل دارند می خواهند کاری کنند یا حرفی بزنند که دیده بشوند.
🌹🍃 پاسخ #مشاور_امین کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم #علاءالدین
سلام به شما خواهر گرامی،
بسیار عالی که در زمینه اعتماد به نفس و خودکارامدی فرزندتون دغدغه دارید،ان شاالله که با توجه به نکاتی که مطرح میشه بتونید در این زمینه گام های موثری بردارید.
اولین و مهم ترین نکته در مورد عزت نفس و خودکارآمدی کودک،نوع روابط والدین به خصوص در حضور فرزندان هست،پدر و مادر مثل دو پایه اصلی وجود فرزندان هستند،اگر در حضور فرزندان به دعوا،جر و بحث،سرزنش و تحقیر یکدیگر،ایراد گرفتن و بیان کردن نقاط ضعف یکدیگر و ... بپردازند،در واقع در حال تخریب پایه های شخصیت فرزندان خود هستند،در این شرایط کودکان،نه تنها در مسئله عزت نفس و اعتماد به نفس و خودکارامدی دچار مشکل میشوند،بلکه مستعد انواع دیگر نابهنجاری های روانی و اجتماعی خواهند شد...
قطعا همه زوجین نقاط ضعف و قوتی دارند،یا بر سر مسائلی دچار تنش میشوند،اما مهم این هست هر گونه تنش یا انتقاد از همسر،حتی اگر کاملا درست و به حق باشه،نباید جلو چشم فرزندان صورت بگیره،چون این کار پیش از هر چیزی خیانت در حق فرزندان هست...
اگر مشکلی در یکی از زوجین هست که دیگری را آزار میده،اولا با در پیش گرفتن سعی صبر فعال،باید تا جایی که براش مقدور هست،به همسر خودش کمک کنه در حل آن مسئله و اگر در نهایت،مسئله باقی مانده باشه،از طرفی با بیان دیگر "نقاط قوت" آن والد برای فرزندان،برای آن ها توضیح بدهد که این نقطه ضعف هم در او وجود دارد،شما ضمن احترام و محبت به ایشان،در این مورد از ایشان الگو برداری نکنید.
و البته اگر خودش تحت فشار هست،نباید فرزندان را سنگ صبور خودش بکنه،بلکه باید از منابع حمایتی امین و قابل اعتماد دیگری بهره ببرد.
مسئله دیگر در مورد اعتماد به نفس و عزت نفس کودکان،احترام والدین به آن ها،توجه مثبت نامشروط است،به این معنا که اگر کار اشتباهی توسط کودک انجام شد،کل شخصیت و همه رفتار های کودک زیر سوال نرود،مثلا به کودک گفته نشود چون فلان کار را انجام دادی،دیگه دوستت ندارم،بلکه این طور بیان شود که فلان "کار" تو را دوست دارم،و البته توجه داشته باشید که تحت هر شرایطی پرخاشگری با کودک با تنبیه کودک ،بسیار متفاوت است...
مورد بعدی تشویق کار های مثبت کودک،بالافاصله بعد از انجام آن کار هست و البته تقدیر تلاش او و نه اهمیت دادن به نتیجه! یعنی اگر کودک برای انجام کاری تلاش کرد،اما نتیجه نگرفت مثلا درس خواند اما نمره دلخواهی نگرفت،شما تلاش کودک را مورد توجه و تقدیر قرار دهید و نتیجه گرا ،عمل نکنید.در این مورد مقایسه نکردن کودک،با دیگر فرزندان و فرزندان اقوام و آشنایان و تحقیر او بسیار اهمیت دارد،چون توانمندی ها و استعداد های هر کودکی متفاوت هست،و مقایسه آن ها کار درستی نیست.
نکته بسیار مهم دیگر،سپردن کار هایی از منزل و خانوادهو البته کار های شخصی خودش، به کودک هست،البته کاری که متناسب با سن و سطح توانمندی او باشد و بعد تشکر و قدردانی از انجام آن کار،که تاثیر به سزایی در افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس او دارد.
نکته بعدی،افزایش سطح تعاملات و ارتباطات کودک،با گروه های مومن و سالم هست،اگر با اقوام میسر نیست،با افرادی از نزدیکان،دوستان،محله،گروه های بسیج و مسجد،که افرادی مومن و قابل اعتمادی هستند،در این مورد،خودتون میتوانید در دوست یابی کودک نقش فعالی ایفا کنید که به صورت مبسوط در صوت های تربیت کودک و تربیت نوجوان بیان شده است،منتها در مورد شما،اگر در استفاده از شیوه ارتباطات خانوادگی محدودیت وجود،از شیوه های دیگر،میتوانید بیشترین استفاده را ببرید.
ارتباط کودک با برادر بزرگتر اگر ارتباط مثبتی باشه،میتواند اثر گذاری خوبی، در مورد برادر کوچکتر داشته باشه و اگر چندان مثبت نباشه طبیعتا آثار منفی خواهد داشت،با توجه به اینکه اختلاف سنی آن ها هم،یک مقدار زیاد هست،در این مورد اگر مسئله ای وجود دارد،میتوانید از مشاوری امین،مشورت بگیرید.
موفق و موید باشید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دوازدهم
پدر هم که کمتر در این گونه روابط احساسیِ پُر تعارف وارد میشد، با این حرف او سر ذوق آمد و گفت: «خوبی از خودته!» و در برابر سکوت محجوبانه آقای عادلی پرسید: «آقا مجید! پدرت چی کاره اس؟» از سؤال بیمقدمه پدر کمی جا خورد و سکوت معنادارش، نگاه ملامت بار مادر را برای پدر خرید. شاید دوست نداشت از زندگی خصوصیاش صحبت کند، شاید شغل پدرش به گونهای بود که نمیخواست بازگو کند، شاید از کنجکاوی دیگران در مورد خانوادهاش ناراحت میشد که بلاخره پاسخ پدر را با صدایی گرفته و غمگین داد: «پدرم فوت کردن.»
پدر سرش را سنگین به زیر انداخت و به گفتن «خدا بیامرزدش!» اکتفا کرد که محمد برای تغییر فضا، با شیطنت صدایش کرد: «مجید جان! این مامان ما نمیذاره از کنارش تکون بخوریم! مادرت خوب صبری داره که اجازه میده انقدر ازش دور باشی!» در جواب محمد، جز لبخندی کمرنگ واکنشی نشان نداد که مادر در تأیید حرف محمد خندید و گفت: «راست میگه، من اصلاً طاقت دوری بچههام رو ندارم!» و باز میهماننوازیِ پر مهرش گل کرد: «پسرم! چرا خونوادت رو دعوت نمیکنی بیان اینجا؟ الآن هوای بندر خیلی عالیه! اصلاً شماره مادرت رو بده، من خودم دعوتشون کنم.» چشمانش در دریای غم غلطید و باز نمیخواست به روی خودش بیاورد که نگاهش به زمین فرو رفت و با لبخندی ساختگی پاسخ مهربانی مادر را داد: «خیلی ممنونم حاج خانم!»
ولی مادر دست بردار نبود که با لحنی لبریز محبت اصرار کرد: «چرا تعارف میکنی؟ من خودم با مادرت صحبت میکنم، راضیاش میکنم یه چند روزی بیان پیش ما!» که در برابر اینهمه مهربانی مادر، لبخند روی صورتش خشک شد و با صدایی که انگار از پس سالها بغض میگذشت، پاسخ داد :«حاج خانم! پدر و مادر من هر دوشون فوت کردن. تو بمبارون سال 65 تهران...» پاسخش به قدری غیر منتظره بود که حتی این بار کسی نتوانست یک خدا بیامرز بگوید. برای لحظاتی احساس کردم حتی صدای نفس کسی هم شنیده نمیشود و دل او در میدان سکوت پدید آمده، یکه تازی میکرد و انگار میخواست بغض اینهمه سال تنهایی را بازگو کند که با صدایی شکسته ادامه داد: «اون موقع من یه ساله بودم و چیزی ازشون یادم نیس. فقط عکسشون رو دیدم. خواهر و برادری هم ندارم. بعد از اون قضیه هم دیگه پیش مادربزرگم بودم.» با آوردن نام مادربزرگش، لبخندی روی صورتش نشست و با حس خوبی توصیفش کرد: «خدا رحمتش کنه! عزیز خیلی مهربون بود!... از چند سال پیش هم که فوت کرد، یه جایی رو تو تهران اجاره کرده بودم و تنها زندگی میکردم.»
ابراهیم که معمولاً کمتر از همه درگیر احساسات میشد، اولین نفری بود که جرأت سخن گفتن پیدا کرد: «خدا لعنت کنه صدام رو! هر بلایی سرش اومد، کمش بود!» جمله ابراهیم نفس حبس شده بقیه را آزاد کرد و نوبت محمد شد تا چیزی بگوید: «ببخشید مجید جان! نمیخواستیم ناراحتت کنیم!» و این کلام محمد، آقای عادلی را از اعماق خاطرات تلخش بیرون کشید و متوجه حالت غمزده ما کرد که صورتش به خندهای ملیح گشوده شد و با حسی صمیمی همه ما را مخاطب قرار داد: «نه! شما منو ببخشید که با حرفام ناراحتتون کردم...» و دیگر نتوانست ادامه دهد و با بغضی که هنوز گلوگیرش بود، سر به زیر انداخت.
حالا همه میخواستند به نوعی میهمانی را از فضای پیش آمده خارج کنند؛ از عبدالله که کتاب آورده و احادیثی در مورد عید قربان میخواند تا ابراهیم و لعیا که تلاش میکردند به بهانه شیطنتها و شیرین زبانیهای ساجده بقیه را بخندانند و حتی خود آقای عادلی که از فعالیتهای جالب پالایشگاه بندرعباس میگفت و از پیشرفتهای چشمگیر صنعت نفت ایران صحبت میکرد، اما خاطره جراحت دردناکی که روی قلب او دیده بودیم، به این سادگیها فراموشمان نمیشد، حداقل برای من که تا نیمههای شب به یادش بودم و با حس تلخش به خواب رفتم.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⭕️ روزشمار انقلاب /هفدهم بهمن طنز سیاسی حجم استوری های مردم از راهپیمایی های حمایت از بازرگان بسیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ روزشمار انقلاب /هجدهم بهمن
طنز سیاسی
گروه مدرسه علوی میزبان تعداد زیادی از وکلا بود که با لینک پیوند خصوصی در آن عضو شده بودند. امام در این دیدار از سیستم فاسد قبلی گله کردند و نقش وکلا را در شکل گیری سیستم جدید بسیار خطیر دانستند. همچنین با منشن کردن آمریکا گفتند که باید شاه به ایران باز پس داده شود تا به سزای اعمالش برسد.
صفحات اینستاگرام از دیدار اقشار مختلف مردم با امام در مدرسه علوی پر شده بود و مردم یکصدا در کپشن ها، پشتیبانی خود را از امام و بازرگان اعلام می کردند.
توئیتر وزارت امور خارجه آمریکا در رشته توئیتی همچنان به حمایت از قانون اساسی و بختیار ادامه داد ولی اکانت کاخ سفید توئیت زد که بختیار باید درخواست اکثریت مردم را بپذیرد.
فرماندار نظامی تهران پس از آن که در پی وی به بختیار گفت که کسی محل به حکومت نظامی نمیگذارد و توسط او بلاک شد، ساعات حکومت نظامی و منع رفت و آمد را کاهش داد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز طبق قوانین نانوشته ولی اصلی خود، از اتفاقات ایران اظهار نگرانی کرد. جمعی از شاخ ها و دروداف های اینستاگرام نیز در ورزشگاه امجدیه جمع شدند و به حمایت از قانون اساسی و رژیم پرداختند. آنها در استوری های خود به صورت همزمان این متن را منتشر کردند:«ما تا آخرین قطره لایک و فالوور، پای این رژیم (!) ایستاده ایم.» ناگفته پیداست این کار چیپ، هیچ تاثیری بر اراده مردم نگذاشت.
⚠️ ادامه دارد...
"محمد حسین صادقی"
https://eitaa.com/zandahlm1357
بوی گل وسوسن.mp3
297K
🇮🇷بوی گل سوسن ویاسمن آید
🔹سرودهای خاطره انگیز انقلابی
🔴به مناسبت پیروزی انقلاب باشکوه ایران اسلامی✌️
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال ولایت مدار✌️
برای
امت ولایت مدار✊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅با محتوای
عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی
تازنده ایم رزمنده ایم🌺
#پیام رسان ایتا
با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پیام رسان سروش
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
📕برنامه هفتگی کانال
مجله تازنده ایم رزمنده ایم📰👓
🌞هر روز با امام رضا(ع)
#شنبه📖آیه گرافی📚نهج البلاغه🌳گل وگیاه🌍 صفحه سبک زندگی
👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#یکشنبه📖آیه گرافی📝احکام
🇮🇷 شاعران 📡امر به معروف 👨👩👧👦اتاق مشاور📂داستان
#دوشنبه 📖آیه گرافی👼فرزند سالم 🔬پزشکی📜اولیاء الله📺طبیعت ....📂داستان
#سه شنبه📖آیه گرافی 💑همسرداری🏘نکته و تجربه🎓موضوع بصیرتی🖋کلاس مربی📂داستان
#چهارشنبه📖آیه گرافی⏱نماز
💅حجاب🔍پرسش و پاسخ🌍حکایت
📂داستان
#پنج شنبه📖 آیه گرافی🌍تدبر در قرآن⚰معاد شناسی
تست هوش💠آیه درمانی📂داستان
#جمعه 📖آیه گرافی☀️مهدویت 👂روایت تاریخ 💻آیا می دانید😂لبخند📂داستان
با ما همراه باشید👇👆
@zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
باور داریم که انتقادات و پیشنهادات شما، راهگشاست!
🔸پل ارتباطی بامدیرکانال
@Zh4653
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎗 حامد شاکرنژاد 🎗
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کتاب صوتی " ده قصه از امام رضا (ع) برای بچه ها"اثر مژگان شیخی "گروه سنی #کودک_و_نوجوان" با صدای #فر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_390597559.mp3
1.61M
کتاب صوتی " ده قصه از امام رضا (ع) برای بچه ها"اثر مژگان شیخی
"گروه سنی #کودک_و_نوجوان"
با صدای #فرشته_همایونی
#ده_قصه_از_امام_رضا
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعلی بن موسی الرضا(علیه السلام)
هیچکسی...
جای تو رو...
توُ دل من پُر نمیکنه!
👈 ابطحی در کتابش صراحتا می گوید شاگرد سیر و سلوک باید پیش استاد خودش اعتراف به گناه کند!!!!
دقیقا همان عقیده انحرافی مسیحیان کاتولیک !
📔سیر الی الله، ج1، حاذق: 1371ش، ص167
این مطلب از چاپ های بعدی حذف شده است.
👈 یک نفر با سواد اگر در جمع این افراد بود ، فقط با همین نمونه می توانست به راحتی به انحراف ابطحی پی ببرد
👈 همین ابطحی منحرف و شیاد ، به شاگردان زن خود می گفت ازدواج مانع سیر و سلوک شماست!!!
یا ازدواج نکنید یا اگر متاهل هستید، جدا شوید تا درهای سلوک به روی شما باز شود!!!
👈 خدا می داند چه خانم هایی حرفهای سرتاسر باطل او را پذیرفتند و خود را از ازدواج محروم کردند!
فیلم اعترافاتش را قبلا گذاشتیم، دوباره می گذاریم و ببینید
👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا به صورت ویژه منتشر شود
برای اولین بار، پخش اعترافات سید حسن ابطحی از بزرگترین منحرفین مهدویت ،
برسد به دست طرفداران او که همچنان از او حرف می زنند و تبلیغش را می کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 این هم فیلمی که این مدعیان پخش می کردند برای تبلیغ دستخط امام زمان !!!
#مدعیان_دروغین
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎤🎤🎤 💠 سلسله دروس #مباحث_تخصصی_مهدویت 7 🎬 جلسه 7️⃣ 📋 موضوع : بررسی تخصصی #روایات_تولد_امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بررسی روایات تولد امام زمان(عج) 2.MP3
5.97M
🎤🎤🎤
💠 سلسله دروس #مباحث_تخصصی_مهدویت 8
🎬 جلسه 8️⃣
📋 موضوع : بررسی تخصصی #روایات_تولد_امام_زمان (قسمت دوم)
🎤 با تدریس #استاد_عبادی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
گنجیتا36حماسه تپه برهانی.mp3
6.17M
📻📻📻
#صوت #داستان
#دفاع_مقدس #کتاب_صوتی
📚 #حماسه_تپه_برهانی
✍ سید حمیدرضا طالقانی
6⃣3⃣ بخش سی و شش ( 36 )
https://eitaa.com/zandahlm1357
#آموزنده
«مـوعظه شـیــ🔥ــطان»
✨پس از آنکه حضرت نوح علیه السلام قوم گنه کار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت : تو بر گردن من حقی داری که می خواهم آن را ادا کنم!
نوح گفت : چه حقی؟!
.خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم!
▪️ابلیس گفت : همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید!
نوح فرمود : حالا می خواهی چه جبرانی کنی؟!
ابلیس گفت :
✅در سه جا مراقب حيله من باش!
➊هنگامی که خشمگین شدی!
➋هنگامی که بین دو نفر قضاوت می کنی!
➌هنگامی که با زن نامحرم خلوت می کنی و هیچ کس نزد شما دو نفر نیست!
در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد.
📚بحارالانوار ج۱۱ ص۳۱۸