eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
34.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین دارابی: 🔴چرا دربرخی روایات آمده است که زیارت امام رضا علیه‌السلام از زیارت سیدالشهدا و حج خانه خدا برتر است؟ چند دلیل میتونه داشته باشه، یکی از دلایلی که دربرخی روایات این‌چنین آمده همینه، چون خیلیا بر امامت امام موسی‌بن جعفر(ع) یا امامان قبلی توقف کردن و امام رضا رو امام ندونستن امام جواد علیه السلام به علی ابن مهزیار دراین باره فرمود: برتری زیارت پدرم از زیارت امام حسین(ع) از آن رو است که امام حسین را همه مردم زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خواصّ از شیعیان زیارت نمی کنند." حضرت عبدالعظیم حسنی هم که به قصد زیارت امام حسین(ع) به محضر امام جواد(ع) مشرف شد تا اجازه بگیرد و خداحافظی کند. اشک از دیدگان امام جواد علیه السلام روان شد و فرمود: "زیارت کنندگان جدّم حسین بسیارند، اما زائران پدرم بسیار اندک اند." در آن زمان فرقه های گوناگونی وجود داشت که همگی امام حسین علیه السلام رو قبول داشتند، مثلا: فرقه زیدیه که تا امام چهارم رو قبول داشتن و بعد امام سجاد، پسرش زید رو امام دونستن(چهارامامی) فرقه کیسانیه، بعد از امام حسین به بردارش محمدحنفیه رجوع کردن(سه امامی) فرقه اسماعیلیه بعد از شهادت امام صادق به فرزندش اسماعیل روی آوردن (شش امامی) فرقه واقفه، بعد از شهادت امام کاظم(ع) بر امامت ایشان توقف کردند(هفت امامی) فرقه‌های دیگری هم وجود داشت که اکثراً تا قبل از امام رضا(ع) را امامان خود می‌دانستند. از این رو امامت علی‌بن‌موسی الرضا اهمیت بسیار زیادی پیدا کرد. شیعیان دوازده امامی از این طریق میشخص میشدند زیارت امام رضا از این جهت بسیار اهمیت داشت، چون شیعیان دوازده امامی رو از این رو شیعیانی که امام رضارا قبول نداشتند و دوازده امامی نبودند و زیارت امام حسین(علیه السلام) را به‌جا میاوردند، مشخص می‌کرد. و تشویق به زیارت امام رضا در اصل تشویق به گسترش تشیع بود. درکل بسیاری از روایات باید در زمان، مکان و شرایط اون دوره معنا بشه. مثلا روایت امام هادی علیه السلام که فرمودند، هرکس عبدالعظیم در ری را زیارت کند، گویی حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کرده است این روایت برای شرایطی بود که مردم نمیتونستن زیارت امام حسین برن و با سختی های زیادی روبرو بودن. کشته میشدن. چندماه تو راه بودن. بعد امام هادی به یکی از اهالی ری این حدیث رو فرمودن الان که زیارت امام حسین به‌راحتی برای همه میسر هست، نمیتونیم بگیم کربلا نمیریم، میریم حرم حضرت عبدالعظیم، قطعا اینجا این حدیث اون معنایی که اون زمان داشته، نداره البته این چیزی از شأن و مقام حضرت عبدالعظیم کم نمیکنه، زیارت ایشون همیشه فضیلت داشته و داره. ولی اهمیت زیارت کربلا نباید مغفول واقع بشه. هروقت دوباره زیارت کربلا بسته شد و شرایط سخت شد، شبیه شرایط خفقان دوره متوکل عباسی، مجدد اون حدیث معنا پیدا میکنه. منابع کافی، ج٩، ص٣٣۵ خواستگاه تشیع و پیدایش فرقه‌های شیعه درعصر امامان ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص٩٩ #https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: .......: ای تهی‌دستان عالم سائل امداد تو افضل الاعمال من یعنی سلام و نام تو قبله دل‌ها به سمت مشهد تو مایل است مسجدالاقصی ایران است گوهرشاد تو السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ #https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖🌙📖🌙📖🌙📖 📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی 👈جزء [12]سوره هود، آیه86 💠«بَقِیَّت اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ» 🔰«اگر ایمان آورده اید آنچه خدا باقی می‌گذارد (بَقِیَّة اللّه) برایتان بهتر است و من نگهبان شما نیستم» ⚜امام صادق (ع) می فرماید: وقتی می خواهید به امام زمان سلام بدین اینطور سلام بدین «السَّلامُ عَلَيْکَ يا بَقيَّةَاللّهِ..»(1) 🔱امام باقر (ع) می فرماید: هنگامی که مهدی ما ظهور نماید به کعبه تکیه می دهد و 313 نفر یاران خاص او نزد او جمع می شوند و اولین سخنی که امام زمان(عج) به زبان می آورند این آیه است «بَقِيتُ اللّهِ خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُم مُّؤْمِنِین» (2) 📚منابع: (1)ﺍﻟﻜﺎفی، ﺝ1، ﺹ412 (2)ﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻟﻨﻌﻤﺔ، ﺝ1، ﺹ331 📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم 12 📖🌙📖🌙📖🌙📖 ================
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
▪️"هر وقت خواستید از روبروی گلزار شهدا رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید، همین! من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول می‌کنم" وصیت‌نامه شهید محمود صدیقی‌راد با اختلاف ساده‌ترین، صادقانه‌ترین و صمیمانه‌ترین وصیت‌نامه شهید است. 💬 حاج حیدر #https://eitaa.com/zandahlm1357
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم 💠« روزبرگ شیعه »💠 موضوع امروز: «حضرت زینب (ع)، الگوی زنان عالم»         روز شنبه، ١٣٩٩/١٢/٠٩ ✍️ مناسبت روز: امروز سالروز شهادت صدیقه صغری، محبوب آل عبا، زینت علی مرتضی (ع)و اسوه صبر و تقوا، حضرت زینب (س) است، لذا ضمن عرض تسلیت و تعزیت، سخن امروز را آغاز می‌نمائیم؛ نگاهی گذرا به ابعاد مختلف زندگی حضرت زینب (س) و سیره عملی این شخصیت برجسته اسلام، به خوبی جایگاه والا و عظمت ایشان را ترسیم نموده و آن حضرت را به عنوان یکی از بهترین اسوه ها و روش زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی ایشان را الگویی مناسب برای تمامی زنان مسلمان، معرفی می‌نماید؛ ✍️ برای تبیین بهتر این موضوع، به بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) در جایگاه، عظمت و شخصیت الگوی حضرت زینب کبری (س) اشاره می‌کنیم: «زینب کبرى(س) یک نمونه‌ی کامل از زن مسلمان است؛ یعنى الگویى که اسلام براى تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است؛ زینب کبرى داراى شخصیت چند بُعدى است؛ دانا و خبیر و داراى معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه مى شود، در مقابل عظمتِ دانایى و روحى و معرفت او احساس خضوع می‌کند... زینب کبرى شور عاطفه ى زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی سبیل اللَّه، و زلال معرفتى که از زبان و دل او بیرون می‌تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می کند! عظمت زنانه اش، بزرگان دروغین ظاهرى را در مقابل او حقیر و کوچک می‌کند! عظمت زنانه ، یعنى این؛ یعنى مخلوطى از شور و عاطفه انسانى... همراه با متانت شخصیت و استوارى روح که همه‌ى حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می‌کند و روى آتش هاى گداخته، شجاعانه قدم می گذارد و عبور مى کند؛ در عین حال، درس مى دهد و مردم را آگاهى می‌بخشد؛ در عین حال، امام زمان خود، یعنى امام سجاد (ع) را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا می بخشد؛ در عین حال، با کودکانِ برادر و بچه هاى پدر از دست داده آن حادثه ى عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمى براى آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد مى کند! بنابراین زینب کبرى (س) یک شخصیت همه جانبه بود که اسلام، زن را به این طرف سوق مى دهد؛ زن با نقاط قوّت زنانه ى خود، که خداى متعال در وجود او به ودیعه گذاشته و مخصوص زن است، همراه با ایمان عمیق، همراه با استقرار ناشى از اتکاء به خداوند، و همراه با عفت و پاکدامنى، که فضاى پیرامون او را نورانیت می بخشد، می‌تواند در جامعه یک نقش استثنایی این گونه ایفا کند؛ که هیچ مردى قادر به ایفاى چنین نقشى نیست! مثل کوهِ استوارى از ایمان، در عین حال مثل چشمه جوشانى از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه ى صبر و حوصله و عاطفه خود سیراب می کند! انسان‌ها در چنین آغوش پُربرکتى می‌توانند تربیت شوند؛ اگر زن با این خصوصیات در عالمِ وجود نبود، (اصلاً) انسانیت معنا پیدا نمى کرد! این، معناى ارزش زن و تشخص زن است؛ چیزى که مغز متحجرِ مادى غربی‌ها نمى‌تواند آن را بفهمد! کسانى که از دین و معنویت بهره‌ای نبرده‌اند، نمی‌توانند چنین عظمتى را درک کنند! آنهایى که شاخصه ى زن را در زیور و آرایش و سبکسرى و بازیچه قرار گرفتن در دست مردان می‌دانند، نمی توانند اساس هویت زنانه را در منطق اسلام و در نظر اسلام درک کنند! زینب کبرى (س) براى زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفى، صراحت زبان، متانت دل، استوارى روح؛ و در عین حال، مادرانه و خواهرانه، با همه‌ى انسان‌ها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفره محبت و عاطفه خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات یک زن مسلمان است...» 📚 سخنان معظم‌له مورخ ۱۳۸۴/۳/۲۵
خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین گفت: راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟ شکر، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین مادر آن است که یار غم زهرا بشود پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین پسرانم همه بودند سپر‌های حسین سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده… آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین مادرت آمد و دست پسرم را بوسید عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین محمود ژولیده # #https://eitaa.com/zandahlm1357
موانع استجابت دعا_41.mp3
15.74M
۴۱ دعای انسانهای تنبل و بی مسئولیت، مستجاب نمی‌شود! ♨️ به دعایی که در آن حرکت نیست؛ برکتی هم وارد نمی‌شود!
بخش سوم ج-۱۳ 🌴 🌹 بخش_سوم اللَّهُمَّ بَلَى! لاَ تَخْلُو الاَْرْضُ مِنْ قَائِم لِلَّهِ بِحُجَّة. إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، وَإِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَبَيِّنَاتُهُ. وَکَمْ ذَا وَأَيْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَاللَّهِ الاَْقَلُّونَ عَدَداً، وَالاَْعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَيِّنَاتِهِ، حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ، وَيَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ. هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ، وَبَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ، وَاسْتَلاَنُوا مَا اسْتَعْوَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَأَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، وَصَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَان أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الاَْعْلَى، أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ، وَالدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ! اِنْصَرِفْ يَا کُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ. ترجمه (سپس امام(عليه السلام) فرمود: درست است که عالمان با عمل اندک اند و علم و دانش با مرگ حاملانش مى ميرد) ولى بار خدايا! آرى هرگز روى زمين از کسى که به حجت الهى قيام کند خالى نمى شود; خواه ظاهر و آشکار باشد و يا ترسان و پنهان. وجود آنها به اين سبب است که دلائل الهى و نشانه هاى روشن او هرگز باطل نگردد و از دست نرود. آنها چند نفرند و کجا هستند؟ به خدا سوگند تعدادشان کم و قدر و مقامشان نزد خدا بسيار والاست. خداوند به واسطه آنها حجت ها و دلايلش را حفظ مى کند تا به افرادى که نظير آنها هستند بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادى شبيه خود بيفشانند. علم و دانش با حقيقتِ بصيرت به آنها روى آورده و روح يقين را لمس کرده اند. آنها آنچه را دنياپرستانِ هوس باز مشکل مى شمردند آسان يافته اند. و به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند. آنها در دنيا با بدن هايى زندگى مى کنند که ارواحشان به عالم بالا تعلق دارد، خلفاى الهى در زمين اند و دعوت کنندگان به سوى آئينش. آه آه چقدر اشتياق ديدارشان را دارم. اى کميل! (همين قدر کافى است) هر زمان که مى خواهى باز گرد.
شرح و تفسير ج-۱۳ عالمانى که حجت خدا در زمينند امام(عليه السلام) در اين بخش از کلام خود که در واقع جنبه استثنا از گفتار سابق را دارد مى فرمايد: «(درست است که عالمان با عمل اندک اند و علم و دانش با مرگ حاملانش مى ميرد) ولى بار خدايا! آرى هرگز روى زمين از کسى که به حجت الهى قيام کند خالى نمى شود; خواه ظاهر و آشکار باشد و يا ترسان و پنهان»; (اللَّهُمَّ بَلَى! لاَ تَخْلُو الاَْرْضُ مِنْ قَائِم لِلَّهِ بِحُجَّة. إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، وَإِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً). درست همان چيزى که علماى اماميه و شيعيان به آن ايمان دارند که زمين هرگز خالى از حجت نمى شود; خواه آشکار باشد يا پنهان و جالب اين که ابن ابى الحديد تصريح مى کند که اين جمله امام(عليه السلام) مانند تصريح به عقايد شيعيان است; ولى اصحاب ما آن را حمل بر «ابدال» مى کنند که در روايات نبوى به آنها اشاره شده و آنان مردانى هستند که پيوسته در سطح زمين در گردش اند; برخى شناخته مى شوند و بعضى ناشناخته مى مانند. اى کاش ابن ابى الحديد دست از تعصبات طائفى خود بر مى داشت و هنگامى که به سخنى از مولا اميرمؤمنان على(عليه السلام) برخورد مى کرد که صريح يا مانند صريح بر اعتقاد اماميه بود آن را مى پذيرفت و رواياتى را که درباره ابدال نقل شده نيز حمل بر امامان معصوم و ياران خاص آنان مى کرد. (در پايان اين گفتار سخنى درباره روايات ابدال خواهيم داشت). سپس امام(عليه السلام) به نکته مهمى درباره فوايد وجود حجت هاى الهى اعم از غائب و ظاهر پرداخته مى فرمايد: «وجود آنها به اين سبب است که دلائل الهى و نشانه هاى روشن او هرگز باطل نگردد و از دست نرود»; (لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَبَيِّنَاتُهُ). اين سخن در واقع يکى از پاسخ ها براى سؤال معروفى است که درباره فلسفه وجود امام غائب(عليه السلام) مى شود و آن اين که امام غائب(عليه السلام)افزون بر اين که وجودش سبب آرامش زمين و برکات الهى و تربيت و پرورش دل هاى آماده است، از طريق ولايت تکوينى همچون پرورش گل ها و ميوه ها به وسيله آفتاب پشت ابر، فايده ديگرى نيز دارد و آن اين است که معارف اسلامى و حجج و بينات الهى و احکام شريعت را دست نخورده نگه مى دارد تا با گذشت زمان گرد و غبار نسيان و بطلان بر آنها ننشيند و آيين حق تحريف نگردد تا زمانى که ظاهر شود و همه را از اين آب زلال حيات بخش سيراب کند. حضرت در ادامه اين سخن به بيان عدد و صفات آنها مى پردازد و مى فرمايد: «آنها چند نفرند و کجا هستند؟ به خدا سوگند تعدادشان اندک و قدر و مقامشان نزد خدا بسيار والاست»; (وَکَمْ ذَا وَأَيْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَاللَّهِ الاَْقَلُّونَ عَدَداً وَالاَْعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً). قرآن مجيد نيز درباره مؤمنان صالح العمل که در درجات والاى ايمان قرار دارند مى گويد: «(وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ); آنها (که ايمان دارند و عمل صالح و ظلم و ستمى بر يکدگر نمى کنند) تعدادشان کم است».(1) در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که امام معصوم در هر زمان يکى بيش نيست چرا امام(عليه السلام) در اين عبارت و جمله هايى که بعد از آن مى آيد از ضمير جمع استفاده مى کند و آنها را به صورت يک جمعيت ذکر مى نمايد؟ پاسخ اين است که امام(عليه السلام) وجود آنها را در طول زمان در نظر گرفته است. درست است امام معصوم در هر زمان يکى است; ولى هرگاه به مجموعه زمان هاى بعد از امام(عليه السلام) بنگريم امامان معصوم جمعيتى را تشکيل مى دهند. اين احتمال نيز هست که منظور از به کار بردن ضميرِ جمع، امامان معصوم و اصحاب خاص آنان باشد. آن گاه امام(عليه السلام) به ذکر اوصاف اين اقليت عظيم الشأن و اين بندگان والاى پروردگار پرداخته و شش صفت برايشان ذکر مى کند. نخست مى فرمايد: «خداوند به واسطه آنها حجت ها و دلايلش را حفظ مى کند تا به افرادى که نظير آنها هستند بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادى شبيه خود بيفشانند»; (يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَيِّنَاتِهِ، حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ، وَيَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ). آرى اينان گنجينه هاى اسرار الهى و حافظان معارف وحى و نبوت و دلايل حقانيت دين مبين اسلام اند و هر کدام از آنها بخواهد از دنيا چشم بپوشد اين علوم و اسرار را به فرد ديگرى همچون خود مى سپارد تا اين ميراث عظيم حفظ شود و خالى از هر گونه پيرايه و آلودگى به آيندگان برسد. تعبير به «يُودِعُوا» اشاره به علوم و اسرار آماده اى است که همچون امانتى از صندوقى به صندوق ديگر منتقل مى شود و تعبير به «يَزْرَعُوا» اشاره به علومى که بايد بذر آن افشانده شود و تدريجاً در دل آنها پرورش يابد تا زمانى که به ثمر نشيند و اين نشان مى دهد که علوم آنها در واقع دو گونه است. اين موضوع را در مورد على(عليه السلام) در کتب حديث غالباً خواند
ه ايم که على(عليه السلام)مى فرمود: «پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هزار باب علم را به من آموخت که از هر علمى هزار باب ديگر گشوده مى شود»(2) اين علوم در واقع همانند بذر اند که افشانده مى شوند و از يک دانه هزار دانه مى رويد; ولى بخشى از علوم نيز بوده است که بدون کم و کاست از پيامبر(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) منتقل شده است. در دومين وصف مى فرمايد: «علم و دانش با حقيقتِ بصيرت به آنها روى آورده است»; (هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ). البته بصيرت و بينش مراتب و مراحلى دارد; ولى اين گروه از اولياء الله به حد والاى آن رسيدند. تعبير به «هجم» ممکن است اشاره به اين باشد که علوم آنها اکتسابى نيست بلکه الهامى است از سوى پروردگار که از آنها به هجوم تعبير شده است. مرحوم علامه مجلسى در تفسير اين جمله مى نويسد: تعبير به هجوم در اينجا اشاره به اين است که خداوند «علم لدنّى» را نسبت به حقائق اشيا دفعتاً به آنها تعليم داده و حجاب ها و پرده ها را کنار زده و حقايق را بر آنها مکشوف ساخته است.(3) در سومين وصف مى فرمايد: «آنها روح يقين را لمس کرده اند»; (وَبَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ). مى دانيم يقين مراتبى دارد: علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين. علم اليقين آن است که انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد; مانند کسى که با مشاهده دود از فاصله دور، به وجود آتش ايمان پيدا کند. عين اليقين در جايى است که انسان به مرحله شهود برسد و با چشم خود مثلا آتش را از نزديک مشاهده کند. حق اليقين مرتبه فراتر از آن و به اين معناست که مثلاً انسان، آتش را با دست خود لمس کند و يا موجودى همچون آهن که وارد آتش مى شود و صفات آن را به خود مى گيرد و به صورت بخشى از آن در مى آيد که اين بالاترين مرحله يقين است. اولياى الهى که اميرمؤمنان على(عليه السلام) در اين گفتار نورانى اش مى فرمايد: «آنها روح اليقين را لمس کرده اند» داراى همين مرحله از يقين هستند. حضرت در چهارمين وصف مى فرمايد: «آنان آنچه را دنياپرستانِ هوس باز مشکل مى شمردند آسان يافته اند»; (وَاسْتَلاَنُوا مَا اسْتَعْوَرَهُ الْمُتْرَفُونَ). «اسْتَلانُوا» (از ريشه «لين») به معناى نرمى و «اسْتَوْعَرَ» (از ريشه «وَعْر») به معناى سختى و «مترفون» (از ريشه «تَرَف») به معناى در ناز ونعمت زيستن است. دنياپرستان، پرهيز از زر و زيور دنيا و ساده زيستن و دل از لذات نامشروع کندن را کار مشکلى مى پندارند; ولى اين گروه از اولياء الله به آسانى از همه اينها مى گذرند و به زندگى ساده زاهدانه پاک از هر گونه آلودگى قناعت مى کنند. امام(عليه السلام) در وصف پنجم مى فرمايد: «آنها به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند انس گرفته اند»; (وَأَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ). جاهلان پيوسته از اين وحشت دارند که اموالشان به خطر بيفتد، جاه و مقامشان از ميان برود و آينده زندگى مادى آنها دگرگون شود، از اين در هراس اند که اگر از حرام الهى چشم بپوشند، به حلال نرسند و از اين مى ترسند که اگر از حق طرفدارى کنند گروهى از دوستان خود را از دست خواهند داد; ولى اين گروه از اولياء الله نه تنها از اين امور بيمناک نيستند بلکه به آن انس گرفته اند. در خطبه 128 نيز در کلام امام(عليه السلام) خوانديم که به «ابوذر» ـ آن مرد مبارزِ مجاهد فى سبيل الله که به سبب حمايت هايش از حق تبيعد شد و در تبعيدگاه مظلومانه و در نهايت عسرت جان سپرد ـ به هنگامى که در زمان عثمان مى خواستند او را به تبعيدگاه بفرستند خطاب کرد و فرمود: «يا أباذَرَ ... لايُؤْنِسَنَّکَ إلاّ الْحَقُّ، وَلا يُوحِشَنَّکَ إلاَّ الْباطِلُ; اى اباذر... مبادا با چيزى جز حق مأنوس شوى و مبادا چيزى جز باطل تو را به وحشت بيفکند». آن گاه حضرت در ششمين و آخرين وصف مى فرمايد: «آنها در دنيا با بدن هايى زندگى مى کنند که ارواحشان به عالم بالا تعلق دارد!»; (وَصَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَان أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الاَْعْلَى). اشاره به اين که گرچه آن ها از نظر جسمى در اين دنيا و در ميان انسان هاى ديگر هستند; ولى روحشان همنشين با ارواح اوليا و انبياى پيشين و فرشتگان مقرب است. به همين دليل دنيا در نظرشان بى ارزش و بالاترين ارزش براى آنها جلب رضاى پروردگارشان است. اگر آنها اسير زر و زيور دنيا و مال و ثروت و خور و خواب و شهوت نمى شوند به همين دليل است که ظاهرا در اين دنيا هستند; ولى در باطن در جهان روحانيان زندگى مى کنند. سرانجام امام(عليه السلام) بعد از ذکر اين اوصاف که حتى ذکر آنها روح پرور و نشاط آور است، مى فرمايد: «آنان خلفاى الهى در زمين اند و دعوت کنندگان به سوى آئينش. آه آه چقدر اشتياق ديدارشان را دارم»; (أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ، وَالدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ