آبشار کِلیره _ بابل
بتلیم روستایی بسیار زیبا از توابع دهستان سجادرود بابل است که در فاصله ۴۵ کیلومتری این شهر قرار دارد. روستای بتلیم در واقع از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل است. در دل روستای بتلیم آبشاری بسیار دیدنی وجود دارد که ارزش راهپیمایی و تماشای آن را دارد. یکی از جذابیتهای این سفر، تماشای درختان جنگلی بسیار متنوع مانند ممرز، انجیلی، راش، سرخدار، گردو، توسکا و گلهای زیبا و رنگارنگ آن در دو سوی جاده ۱۵ کیلومتری است.
اگر فصل بهار به این منطقه سفر کنید، از بوی عطر گلها و طراوت این منطقه خیالانگیز حسابی سرمست خواهید شد. پس از طی کردن ۱۵ کیلومتر جاده و رسیدن به روستای سنتی بتلیم، جنگلنوردی شما برای تماشای آبشار کلیره و لذت از فضای پیرامونتان آغاز میشود.
پیمایش ۴۵ دقیقهای در دل جنگل مخصوصاً در فصل پاییز میتواند شما را در میان رنگهای متنوع درختان پهن برگ و سکوت و آرامش آنجا غرق کند. به تدریج که به آبشار ۱۰ متری نزدیکتر میشوید صدای روح نواز آب هم در سکوت و نقاشی رنگها لطف این سفر را دوچندان خواهد کرد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
روزی هنگام ظهر حضرت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب سوار هواپیما شدند و خواستند برای اقامه نماز اول وقت از هواپیما پیاده شوند، مسئولان گفتند:در هواپیما بسته است و اجازه خروج به کسی داده نمی شود. شهید دستغیب بسیار ناراحت شدند و آثار افسردگی و بغض در چهره شان نمایان شد. لحظهای به حالت سکوت ایستادند، گویی سکوت نبود که ارتباطی با مبدا هستی و یک تصمیم و گشودن پنجرهای برای پرواز بود. موقع حرکت هواپیما رسید، به محض روشن شدن هواپیما، آتشی از داخل موتور هواپیما زبانه کشید و خدمه ی هواپیما هراسان شدند. خلبان بلافاصله هواپیما را خاموش کرد. در باز شد و از مسافران خواسته شد که به سرعت از هواپیما خارج شوند. بعد از آن گفتند: هواپیما دچار نقص فنی شده و دست کم ۴ تا ۵ ساعت تأخیر خواهد داشت. از میان آنها فقط شهید دستغیب بود که از ته دل خوشحال و خشنود بود و مرتب می گفت :نماز، نماز، وقت نماز
هزارویک حکایت اخلاقی ص576
https://eitaa.com/zandahlm1357
#میرزای_شیرازی_دوم_
✨جوانی به محضر آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی رسید و آن بزرگوار را به شدت مورد فحش و اهانت قرار داد آن مرحوم همچنان ساکت بود تا او گفتارش تمام شد و رفت و سپس آیت الله شیرازی تعدادی هندوانه خرید و به خانه وی فرستاد و فرمود :این جوان حرارت بدنش بالا رفته و همان سبب شده است که آن همه دشنام و ناسزا به ما بگوید. این هندوانه ها مزاج اورا خنک خواهد کرد. ✨
هزار ویک حکایت اخلاقی ص274
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سی و سوم
از حرفش لبخند کمرنگی بر لبان مادر نشست و در برابر چشمان پُر از تردیدش، مریم خانم برای معرفی هر چه بیشتر آقای عادلی ادامه داد: «حاج خانم! من هر چی از مجید بگم، خُب شاید فکر کنید من فامیلش هستم. ولی شاید تو این چند ماهی که اینجا بوده تا یه حدودی باهاش آشنا شده باشین. شاید ساکت و کم حرف باشه، ولی مرد کار و زندگیه! خُب از یه سالگی پیش عزیز بود، ولی همین که از آب و گل در اومد، کسی که مواظبش نبود، هیچ، تازه مرد خونه عزیز هم بود و همه جوره هوای عزیز رو داشت. بعدش هم که عزیز عمرش رو داد به شما، شد مرد زندگی خودش! نمیگم خیلی اهل مستحبات و نماز شب و ختم قرآنه، نه! ولی رو سرش قسم میخورم، چون از بچگی یاد گرفته به حرامِ خدا حتی نزدیک هم نشه!»
مادر که تازه از لاک سکوتش در آمده بود، به نشانه تأیید صحبتهای مریم خانم، سر تکان داد و گفت: «حق با شماس! این چند ماهه ما از آقا مجید غیر از سر به زیری و آقایی هیچ چی ندیدیم.» و باز ساکت شد تا مریم خانم ادامه دهد: «از نظر مالی هم شاید وضع آنچنانی نداشته باشه، ولی تا دلتون بخواد اهل کاره. وقتی لیسانسش رو گرفت، تو تهران تو یه شرکت کار میکرد که خب کفاف خرج زندگی خودش و عزیز رو میداد. بعد از فوت عزیز هم با پولی که جمع کرده بود، تونست یه جایی رو تو تهران اجاره کنه. بعد هم با همون پول اومد اینجا خدمت شما. الان سرمایه چندانی نداره، مگه همین پساندازی که این مدت کنار گذاشته. ولی خُب خدا بزرگه. ان شاء الله به زندگی شون برکت میده.» که مادر لبخندی زد و با فروتنی پاسخ داد: «این حرفا چیه مریم خانم! خدا روزی رسونه! خدا هیچ بندهای رو بدون روزی نمیذاره! ولی... راستش من غافلگیر شدم. اجازه بدید با باباش هم صحبت کنم.»
مریم خانم که با شنیدن این جمله، قدری خیالش راحت شده بود، با لبخندی شیرین جواب داد: «خواهش میکنم. شما با حاج آقا صحبت کنید. من فردا صبح خدمت میرسم ازتون جواب میگیرم.» سپس در حالیکه چادرش را مرتب میکرد تا بلند شود، رو به مادر کرد و حرف آخرش را با قاطعیت زد: «حاج خانم، این تفاوت مذهبی برای مجید اصلاً مطرح نیس! چیزی که مجیدِ ما رو شیفته دخترِ گلِ شما کرده، خانمی و نجابت الهه جونه!» سپس به رویم خندید و همچنانکه بلند میشد، گفت: «که البته حق داره!» هرچند در دریای دلم طوفانی به پا شده و در و دیوار جانم را به هم میکوبید، اما در برابر تمجید بیریایش، به زحمت لبخندی زدم و به احترامش از جا بلند شدم. مادر هم همانطور که از روی مبل بلند میشد، جواب داد :«خوبی و خانمی از خودتونه!» سپس به چای دست نخوردهاش اشارهای کرد و گفت: «چیزی هم که نخوردید! لااقل میموندید براتون میوه بیارم.» به نشانه احترام دست به سینه گذاشت و با خوشرویی جواب داد: «قربون دستتون! به اندازه کافی دیشب زحمت دادیم!» سپس دست مادر را گرفت و با صدایی لبریز از اشتیاق ادامه داد: «ان شاء الله به زودی خدمت میرسیم و حسابی مزاحمتون میشیم!» و با بدرقه گرم مادر از اتاق بیرون رفت.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌺 #صوت 🌷 #پای_درس_مولا 🎤 حضرت آیت الله خامنه ای ؛ ☪ شرح حدیث ؛ عابدترین ، سخی ترین ، زاهدترین و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hadis_1394_02_17.mp3
846.5K
🌺 #صوت
🌷 #پای_درس_مولا
🎤 حضرت آیت الله خامنه ای
📚 شرح حدیث ؛ عادل ترین مردم
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani - Tasnife Konje Sabouri.mp3
938K
تصنیف : کنج صبوری
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
#داستان
مناظره امام و جاثليق مسيحي
در اين مناظره حضرت رضا(ع) به روشي شگفت و زيبا دانشمند مسيحي را وادار به پذيرش يكتايي خدا ميكند و توحيد را از طريق آنچه مورد قبول آنان است، اثبات ميفرمايد. بدين گونه كه حضرت در اثناء مناظره فرمود: من هيچ گونه ناپسندي از عيسي(ع) سراغ ندارم مگر آنگه نماز و روزه حضرتش اندك بود. دانشمند مسيحي برآشفت و گفت دانش خويش را ضايع كردي زيرا عيسي هميشه روزها را روزه و شبها به عبادت ميگذراند. حضرت فرمود براي كسي نماز و روزه انجام ميداد در اينجا كلام دانشمند مسيحي قطع گشت و از سخن باز ايستاد زيرا متوجه شد كه قبول نماز و روزه از حضرت عيسي كه در كتابهايشان نيز آمده استبيانگر اين است كه آن حضرت خود را بنده خداوند ميدانسته استسپس حضرت فرمود چرا نميپذيري كه حضرت عيسي با اذن خدا مرده را زنده ميكرد دانشمند مسيحي در پاسخ گفت از اين جهت كه كسي كه مرده را زنده ميكند و كور مادرزاد و پيس را خوب ميكند او خدا است و شايسته پرستش استحضرت فرمود: اليسع پيامبر همين كار عيسي را انجام داده است روي آب راه رفت و مرده زنده كرد و كور مادرزاد و پيس را خوب كرد مردم او را خدا نگرفتند و حزقيل پيامبر نيز آنچه را از عيسي صادر شده است انجام داد و سي و پنج هزار نفر را زنده كرد. و ابراهيم خليل الرحمن چهار مرغ را ريزه ريزه كرد و هر قمستي را بر سر كوهي نهاد و مرغان را صدا كرد و همه به سوي او آمدند و موسي بنعمران كه با هفتاد نفر از اصحاب خود به سوي كوه «طور» رفته بودند پس از اينكه گفتند كه ما هرگز به تو ايمان نياوريم مگر اينكه خدا را آشكارا به ما بنمايي. صاعقه آنها را فرو گرفت و همگي سوختند. موسي عرضه داشت; پروردگارا من هفتاد نفر از بنياسرائيل را برگزيدم اگر تنها مراجعه كنم و اين خبر را به آنان بدهم مرا تصديق نخواهند كرد پس خداوند همه آنان را زنده ساخت.
اي جاثليق هيچ يك از آنچه را كه بيان شد، نميتواني منكر شوي زيرا كه اينها در تورات و انجيل و زبور و قرآن ذكر شده است اگر هر كس مردهاي زنده كرد و خوب نمايد كورمادرزاد و پيس و ديوانگان را شايسته پرستش باشد پس تمامي اينها را خدايان خود بگير، چه ميگويي؟
جاثليق گفت: حق با شماست و جز خداي يكتا خدايي نيست.
#https://eitaa.com/zandahlm1357
🌿 امام رضا (علیه السلام) :
🍀 احفظ لسانک تعز
🍁 زبانت را نگهدار ، عزیز می شوی .
📙 اصول کافی جلد 2 صفحه 113
#https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💫 ماجرای عنایت امام زمان(عج) به پیرزن آلمانی 👤 استاد مسعود عالی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
🔴 روایت امام علی(ع) پیرامون رضا شاه
🍃 #امام_علی علیه السلام فرمودند:
از نشانه های ظهور امام زمان در آخرالزمان حکومت مردی از مازندران ایران است که الگوی لباس را تغییر می دهد، و شکل لباسهای اسلامی را به لباسهای غیر اسلامی تبدیل می کند .
🔹 رضاشاه از روستای «آلاشت» مازندران در اطراف قائم شهر، بود که بوسیله انگلیسی ها با کودتا به قدرت رسید .
👈احکام الهی را تعطیل کرد
👈و چادر زنان را گرفت
👈و لباسهای بلند مردان را قیچی کرد
👈و حسینیّه ها را تعطیل نمود
👈و عزاداری و منبر را منع کرد
👈و عمّامه از سر علماء ایران برداشت
که دوران بسیار خطرناکی برای اسلام در ایران بود.
📚 نشانه های شگفت آور آخرالزمان محمد جواد مهری ص 60 و 61
📖🌙📖🌙📖🌙📖
📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی
👈جزء [15]سوره بنی اسرائیل (اسراء)، آیات 71و 72
💠«یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا»
⭐«یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ..»
🔰«روزی را که هر گروهی از مردم را با پیشوایان خودشان میخوانیم»
🔆امام صادق (ع) می فرماید: ای فضیل امام خودت را بشناس که اگر امامت را شناختی این امر (یعنی فرج حضرت مهدی) جلو، یا عقب بیافتد؛ ضرری متوجه تو نخواهد شد و کسی که امام خود را بشناسد و پیش از اینکه صاحب این امر قیام کند، بمیرد مانند کسی خواهد بود که در لشکر ایشان حضور داشته باشد، بعد آقا گفتند: نه! بلکه مانند کسی است که زیر پرچمش باشد، بعد آقا گفتند: نه بالاتر حتی، و بلکه مانند کسی است که در رکاب رسول الله (ص) به شهادت رسیده باشد. (1)
👌اینجاست بحث معرفت؛ که امام صادق (ع) می فرماید: فضیل امامت را بشناس، امامت را شناختی اگر ظهور جلو و عقب بشود واسه تو فرقی نمی کند؛ ظهور هم ندیدی، به ثوابش می رسی!
⚠️امامت را بشناس که فردا باید پشت سر امام زمانت قرار بگیری (فردای قیامت)
📚منبع:
(1)کافی، ج1، ص371
📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم
#آیات_مهدوی
#متن_آیات_مهدوی 15
📖🌙📖🌙📖🌙📖
================
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
.......:
#خاطرات_شهید
●خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همتون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بیسیم چی. بیسیم چی (شهید) پور احمد…
●اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه.
●هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های یتیم هم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد…
●یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….”
ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام ….
📎بیسیمچیگردان انصار لشگر27محمدرسولالله
#شهید_امیر_حاجامینی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : 1340/10/5 ساوه
●شهادت : 1365/12/10 جنوب کانال ماهی ، شلمچه ، عملیات کربلای 5.
ــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•