حکومت 5.MP3
6.18M
🎤🎤🎤
💠 سلسله دروس #مباحث_تخصصی_مهدویت 16
🎬 جلسه 6️⃣1️⃣
📋 موضوع : بررسی تخصصی #ابعاد_حکومت_امام_زمان (قسمت پنجم)
🎤 با تدریس #استاد_عبادی ( از اساتید مهدویت )
#مهدوی
#مهدویت
📚 #دانشنامه_مهدویت
🔸 مدعیان دروغین ؛
🔺 احمدبن هلال، اهل روستاي بزرگي از منطقه «نهروان» بود که ميان واسط و بغداد قرار دارد. گفته شده است وي از ياران حضرت هادي عليه السلام يا امام حسن عسکري عليه السلام بود. به غلو مشهور ومورد لعن و نفرين ابدي است.
📕 او نخست از افراد مورد اطمينان حضرت عسکري عليه السلام و از اصحاب خاصّ و روايت کننده از امامان معصوم عليهم السلام بود. 54 مرتبه به زيارت خانه خدا رفت که بيست مرتبه آن با پاي پياده بود. سپس امّا دچار انحراف و ارتجاع شد؛ به گونهاي که حضرت عسکري عليه السلام او را بسيار نکوهش کرد و در موردش فرمود: «از اين صوفي ريا کار و بازيگر پروا کنيد». [1]
📘 برخي نيز اين جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدي عليه السلام دانستهاند که در هر حال نشانگر پليدي و گمراهي اين مرد است.
او تا زمان نيابت جناب محمد بن عثمان زيست و با سماجت بسيار، سفارت آن جناب را انکار کرد. توقيع مبارکي از جانب حضرت مهدي عليه السلام در مورد لعن و نفرين بر او و لزوم اظهار بيزاري از کارهايش صدور يافته است. [2] .
📒 بيشتر کتابهاي رجالي، او را ملقب به «عَبَرْتايي» ميدانند. [3] شيخ طوسي رحمه الله در «کتاب الغيبة» وي را «کرخي» نامگذاري کرده و «بغدادي» نيز درباره او گفته شده است. [4] .
از تاريخ فهميده ميشود که احمدبن هلال تا آخر سفارت و نيابت نايبِ نخست ، منحرف نشده بود؛ لکن به مجرد وفات عثمان بن سعيد در نايب دوم شک کرد و نيابت او را نپذيرفت! [5] .
شيعيان هم پس از عزل، او را ملعون دانسته و از وي دوري جستند. پس از مرگ وي توقيعي از طرف ولي عصر عليه السلام به دست حسين بن روح به شرح ذيل صادر شد:
✨ «خداوند از فرزند هلال نگذرد که بدون اجازه و رضايت ما، در کار ما مداخله و تنها به ميل خود عمل ميکرد تا آنکه پروردگار، با نفرين ما زندگياش را به انجام رساند. ما در زمان حياتش نيز انحرافش را به خواص شيعيان خود اعلام کرديم. اين را به هر کس که درباره او ميپرسد، برسانيد. هيچ يک از شيعيان ما معذور نيست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل ميکنند، ترديد کند؛ زيرا میدانند ما اسرار خود را با آنان ميگوييم».
📔 آن حضرت در توقيعي ديگر فرمود: «ابن هلال ايمان خود را پايدار نداشت و با آنکه مدت طولاني خدمت کرد، به دست خود ايمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نيز او را کيفر داد». [6] .
🔖 پی نوشت ها:
[1] محمدبن عمر کَشي، رجال کشي، ص 535.
[2] شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 353.
[3] رجال ابن داوود؛ ص 425 / رجال طوسي، ص 384/ رجال علامه، ص 202.
[4] نجاشي، رجال، ح 1، ص 218 / کتاب الغيبة، ص 399، ح 374.
[5] سيد محمدصدر، تاريخالغيبةالصغري، ص 502.
[6] رجال الکشي، ص535/ کتاب الغيبة، ص 353.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
قسمتم نیست اگر زائرِ مشهد بشوم
بگذارید پَری گوشه ی گُنبد بشوم
کاش یک کاسهی گندم بشوم دستِ کسی
تا که از بابِ جوادت بشود رَد بشوم
عقل و احساسِ من اُفتاده به پایِ حرمت
تا به هر گوشه ی این خانه مُقیّد بشوم
تا کنارِ تو به آرامشِ کامل برسم
تا ابد دست به دامانِ تو باید بشوم
میشود ضامنِ من هم بشوی آقاجان؟!
بگذارند پَری گوشه ی گُنبد بشوم؟
📸 مصطفی محمدزاده
#سلام_آقا
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
🌹طنز جبهه!😜 (5)
🌿... برای اولین بار فریبرز یه سری بچه های تازه وارد را برده بودن ميدان تير.😬 یکی از بچه ها هر چی تير ميزد به هدف نميخورد.😵 اطرافش هم نميخورد. دو سه نفر آمدند گفتند اشكال نداره شما برو جلوتر بزن. 😜😛رفت جلو 😄شلیک کرد ولی بازهم نخورد.😇 باز هم جلوتر، نخورد... 🎩😇 اسلحه را گرفت رو به ديوار نميخورد.😮 خشاب را در آورد.😞 فریبرز تیرهای جنگی را درآورده بود و به جایشان👈 تير مشقي گذاشته بود.🎩 گلوله بدون مرمي. ايستاده بودند و ميخنديدند😄
فریبرز هم برای اینکه, قافیه را نباخته باشد رو به نیروهای تازه وارد کرد وگفت:👇
😀 من خواستم شما را امتحان کنم😰 شما باید حواستان را جمع کنید و قبل از عملیات واقعی مهمات خود را, خصوصا فشنگ هایتان را چک کنید تاقلابی و مشقی نباشد.😜👌👋
🌿... فریبرز استاد 😅سرڪار گذاشتن بچهها بود... خصوصا بچه های تازه وارد😄 روزی از یکی از برادران ازش پرسید: 😵 شما وقتی با دشمن روبهرو میشوید برای آنکه کشته نشوید و توپ💣 و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟🤔 و فریبرز هم 👈 خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمیگردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی ڪه ڪسی نفهمد بگویی: 🙏 اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین»... طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد😮 و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است»😵😄 اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت: «اخوی غریب گیر آوردهای؟»😂😂
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
داور فقط خداست
هرگز از حرفهايی كه مردم
درباره تو می گويند نگران نشو.
هيچگاه كوچكترين توجهی به آن نشان نده.
هميشه فقط به يك چيز فكر كن:
« داور خداست. آيا من در برابر او روسفيدم؟
بگذار اين معيار قضاوت زندگی تو باشد
تا بي راهه نروی...
تو بايد روی پای خودت بایستی
و تنها ملاحظه ات اين باشد كه :
«هر کاری انجام می دهم بايد مطابق
شعور خودم باشد. تصميم گيرنده
بايد آگاهی و شعور خودم باشد.
آنگاه خدا داور تو خواهد بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
در میان سالکان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ انسـان نجـات می یابـد:
از "تکبــر" ⇦ با سـلام کـردن
از "مصیبت" ⇦ با صدقـه دادن
از "بیمـاری" ⇦ با دعــا کـردن
از "حــرص" ⇦ با شکـر کـردن
از "غصــه" ⇦ با صبـر کـردن
✨امیدوارم زندگیــتون
خالی از تمــام بدیهــا باشـه🌼
https://eitaa.com/zandahlm1357
🧔🏻آقایون بخوانند🔻
یک زن فقط سایه سر نمیخواهد❌
❤️همراه میخواهد💯
🔻احترام نمیخواهد❌
❤️حرمت میخواهد💯
🔻هدیه نمیخواهد❌
❤️قدردان میخواهد💯
🔻هم درد نمیخواهد❌
❤️درمان میخواهد💯
💙جمع اینها میشه مرد❗️
🚻برای زن زندگی تون "مرد" باشید👌
https://eitaa.com/zandahlm1357
#درد_دل_خانمها👸
🥀 | آقایان حتما بخونن |
✅آقایون روزانه ۲٠ دقیقه با همسر خود صحبت کنند؛ آن هم دوستانه و در مکان و زمان مناسب،این کار برای خانم ها لذت بخش و موجب تخلیه روانی آنها می شود
https://eitaa.com/zandahlm1357
💙 #آقایان_بدانند
💠 آقایان اگر میخواهید همسرتان
شیفته شما شود :
💠 دنبال بهانه برای #تعریف_کردن از او باشید:
🔅از ظاهرش
🔅از جملاتش
🔅از نگاهش
🔅از دست پختش
🔅از رفتارش
https://eitaa.com/zandahlm1357
📣《تصویر۱》
✅فیلم و انیمیشن#علاءالدین✅
-----------------------------------------
💥خــــــلاصهی داستــــــان 💥
🧑 #علاءالدین جوانی است که برای گذران زندگی، در کوچه پسکوچههای شهر « #اقربا » به #دزدی مشغول است که ناگهان به خود میآید و میبیند عاشقِ دخترِ سلطان یعنی #یاسمین شده است. جعفر (#وزیر_شاه) که به چابکی و توانایی علاءالدین در دزدی واقف است ، و همچنین از رابطهی عاشقانهی علاءالدین هم #بو_برده ، از او میخواهد که به غاری خارج از شهر (موسوم به #غار_عجایب) برود و در غار بهدنبال یک #چراغ_جادویی بگردد و آن را به وی تحویل دهد تا در عوض، جعفر نیز زمینه را برای #ازدواج علاءالدین و یاسمین فراهم کند. ❤️
😰 علاءالدین وارد غار شده و #چراغ را پیدا میکند ولی هنگام بازگشت، راهِ خروجی بسته شده و زیر خروارها خاک #زندانی_میشود . در همین حین #غولِ_چراغ_جادو ( که نام او #جینی است ) از چراغ خارج شده و به علاءالدین مژده میدهد که میتواند #سه_آرزویِ او را برآورده کند و البته در خروج از غار نیز به اربابِ خود کمک میکند. از آنجا که #عشق_یاسمین در دل علاءالدین موج میزند، بهعنوان آرزوی اول، از جینی میخواهد که او را تبدیل به یک #شاهزاده کند تا بتواند با دختر سلطان ازدواج کند.
🔵 جینی ، علاءالدین را تبدیل به شاهزاده #علی ، شاهزادهی آبابوآ میکند و بههمراه یکدیگر و با تعدادِ زیادی خدمتکار وارد اقربا میشوند و از یاسمین #خواستگاری میکنند. جعفر که شاهزاده علی را #شناخته و میداند علاءالدین با #جادوی غولِ چراغ تبدیل به شاهزاده شده ، چراغ را از علاءالدین #میرُباید و تبدیل به اربابِ جدیدِ جینی میشود. 😱
👊 در ادامه جعفر علیه سلطان #شورش کرده و بهعنوان آرزوی اول، آرزو میکند که سلطانِ اقربا باشد و از #آرزوی_دومش هم برای تبدیل کردنِ خودش به بزرگترین #جادوگر_دنیا ، استفاده میکند . ولی با #زیرکیِ علاءالدین ، جعفر فریب خورده و برای آرزویِ آخر خود ، آرزو میکند که تبدیل به یک #غول_چراغِ_جادو شود تا به گمان خودش #قویترین موجودِ جهانِ هستی باشد؛ غافل از اینکه غولها باید در یک چراغِ تنگ و تاریک زندگی کنند و تابعِ ارباب خود باشند.
☠ با این ترفند، جعفر برخلاف میل باطنیاش در چراغِ جادویِ مخصوصِ خود #محبوس، و همهچیز #ختم_بهخیر میشود. یاسمین هم با تغییرِ قوانینِ کشور، علاءالدین را که از مردم عادیِ جامعه حساب میشود، برای ازدواج #برمیگزیند. 😍
🔰█🔺██متن۲██🔺█🔰
---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ----
روزنگار ۶۲
#استرالیا
#پت
پِت چیست؟
در شهر کوچک و البته نیمچه روستایی ما، پِت یکی از ضروریات زندگی و یکی از اعضای اصلی خانواده است.
هر خانوادهای متشکل از (احتمالا) پدر و مادر و خواهر و برادر است و البته پت یا همان حیوان خانگی!
🐶ممکن است بچهای پدر یا مادر، یا خواهر و برادر نداشته باشد ولی حتما یک جَک و جانور دارد!
با تسنیم به خانه دوستش میفی رفته بودیم. با دیدن گربههای لوسِ میفی داغ دل تسنیم هم تازه شد.
- منم پت میخوام.
🐱مامان میفی گفت: گربه بخرید. گربه حیوون کم دردسریه. از سگ راحتتره! نه گردش بردن و بازی میخواد. نه جمع کردن مدفوع!
گفتم: طبق اجارهنامه، خانهء ما پت-فرندلی نیست. (یعنی اجازه نگهداری حیوان خانگی در خانه را نداریم.)
گفت: سگ رو نمیشه مخفی کرد ولی خیلیها گربه میارن تو خونههایی که اجازه پت ندارن و یواشکی نگهداری میکنند!
بعد مکثی کرد، به من نگاهی انداخت و گفت: اوه! ببخشید! تو مسلمونی! نمیتونی دروغ بگی! پس شاید بهتر باشه از صاحبخونهت اجازه بگیری!!!
لبخند زدم و گفتم: بله همینطوره!!
‼️( "نمیتونم"؟؟؟ دقیقا فعل can`t را استفاده کرد. یاخداااا! واقعا فکر میکند چون مسلمانم نمیتوانم دروغ بگویم!! وقتی این چنین جملات میشنوم پشتم میلرزد. خداییش اگر دروغ بگویم دو برابر گناه کردهام.)
به خاطر حرف مامان میفی و اعتمادش به راستگویی مسلمانها(!)، به صاحبخانه پیغام دادم و درباره نگهداری از حیوان اجازه گرفتم و صاحبخانه با هر جانوری غیر از سگ و گربه (که البته نظر خودمان هم همین بود) موافقت کرد.
🐢حالا مسئله این بود که چه حیوانی بخریم که بی آزار و راحت باشد. من موافق ماهی قرمز بودم. اما تسنیم ماهی قرمز را به عنوان پت قبول نداشت چون نمیشد آنرا بغل و ناز کرد. سر خرید لاکپشت به توافق رسیده بودیم. چون لاکپشت هم بی سر و صدا و بیآزار بود و هم قابل کنترل. دنبال خرید لاکپشت رفتیم که متوجه شدیم طبق قانون ایالت کوئینزلند مجوز نگهداری از خزندگان و لاک پشت و خرگوش را نداریم. (چون مسلمانیم و نمیتوانیم دروغ بگوییم، لاکپشت بیمجوز نخریدیم! که البته موجود بود.) پرنده هم خوب نبود. چون من موافق نگهداری حیوان در قفس نبودم. خلاصه تسنیم را متقاعد کردم که بیخیال نگهداری حیوان شود. اما موضوعی بود که پروندهاش در ذهن تسنیم بسته نمیشد.
🐣تا اینکه یک روز، یکی از دوستان برای پسرش جوجه خرید و ویروس خرید جوجه بدتر از ویروس کرونا بین بچهها افتاد.
اینطور شد که ما هم دو تا جوجه کوچولو خریدیم به شرط اینکه تسنیم مسئولیت مراقبت و نگهداری از آنها را به خوبی به عهده بگیرد. مراقب تغدیه و رشد و بهداشتشان باشد وتمرین کند که نسبت به این موجودات زنده احساس مسئولیت داشته باشد.
واقعا فکر نمیکردم دو تا جوجه ریز انقدر در شخصیت تسنیم تاثیر بگذارند. صبحها تا صدای جوجه ها را میشنود از خواب میپرد که غذایشان بدهد. تا خرابکاری میکنند بدون اینکه اخ و تیش بگوید، تمیز می کند و کتاب و لالایی برای جوجه ها میخواند.
🐤روزی قرار شد دوستان تسنیم با حیوانات خانگی شان به پارک بروند، تسنیم هم جوجه هایش را برد. کل بچههای زمین بازی دور این دوتا جوجه جمع شده بودند. بچه به کنار، بزرگترها هم آمده بودند و با جوجهها سلفی میگرفتند! یک دختر جوان لایو اینستاگرام با جوجه ها رفت! بیچاره سگها شیرین کاری میکردند که جلب توجه کنند ولی از بس همه به سگ عادت کردهاند کسی محلشان نمیگذاشت و سر ناز کردن جوجهها نوبت بود. تسنیم هم که تا توجه غریبهها را میدید با تاکید فراوان میگفت: اینا پت من هستند. اسمشون طلا و حناست!
🍳من را بگو که کلی برنامه ریزی بلندمدت کرده بودم برای چلو با مرغ خانگی! فکر کنم با این وضعیت فقط بتوانم روی نیمروی صبحانه حساب باز کنم!
خلاصه این هم ماجرای ما بود با چالش حیوان خانگی!
🤓شاهد عینی👁
🆔https://eitaa.com/zandahlm1357