eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی ) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و یکم قالیچه کوچکی در بالکن انداخته و در همان فضای کوچک که به نوعی حیاط خانه‌مان بود، به میهمانی شب گرم و زیبای بندر رفته بودیم. آسمان صاف و پر ستاره آخر شب، سقف این کلبه کوچک بود و منظره پیوند دریا و شهر و نخلستان، پیش رویمان خود نمایی می کرد. مجید همانطور که به نقطه‌ای نامعلوم در دل سیاهی پر رمز و راز شب نگاه می کرد، با صدایی آهسته گفت: «سال پیش این موقع تازه کارم درست شده بود و می‌خواستم بیام بندر.» سپس به چشمان مشتاقم نگاهی کرد و با لبخندی که روی صورتش موج می‌زد، ادامه داد: «پارسال هیچ وقت فکر نمی‌کردم سال دیگه یه همچین شبی تو بالکن یه خونه قشنگ، کنار زنم نشسته باشم!» لحن لبریز احساسش، صورت مرا هم به خنده‌ای ملیح باز کرد و وسوسه‌ام کرد تا با شیطنتی زنانه بپرسم: «خُب حالا خوشحالی یا پشیمونی؟» از سؤال سرشار از شرارتم، خنده‌اش گرفت و با چشمانی که از شادی می‌درخشید، پاسخ داد: «الهه! زندگی با تو اونقدر لذت بخشه که من پشیمونم چرا زودتر نیومدم بندر!» و صدای خنده‌اش که روزها بود دیگر در خانه نپیچیده بود، بار دیگر فضای بالکن را پُر کرد و دوباره آهنگ خوش زندگی را به یادم آورد، گرچه جای خالی مادر در چنین شبی، تهِ دلم را خالی می‌کرد و اجازه نمی‌داد با خیالی آسوده با شادی زندگی همگام شوم که به عمق چشمان مهربان مجیدم نگاه کردم و با لحنی لبریز امید و آرزو پرسیدم: «مجید! مامانم خوب میشه، مگه نه؟» و شنیدن همین جمله کوتاه از زبان من کافی بود تا خنده از روی صورتش محو شده و با چشمانی که به ورطه اضطراب افتاده بود، برای لحظاتی تنها نگاهم کند. پیش چشمان منتظرم، نفس بلندی کشید که اوج نگرانی‌اش را از لرزش قفسه سینه‌اش حس کردم و بلاخره با لحنی که پیوند لطیفی از بیم و امید بود، جواب داد: «الهه جان! همه چی دست خداست!» سپس آفتاب امید در آسمان چشمانش درخشید و با مهربانی دلداری‌ام داد: «الهه! من مطمئنم خدا اینهمه گریه‌های تو رو بی جواب نمی‌ذاره!» و با این کلامش، دلم را حواله به تقدیر الهی کرد که باز اشک پای چشمانم زانو زد. من هم اعتقاد داشتم که همه امور عالم به اراده پروردگارم بستگی دارد و خوب می‌دانستم که حال مادرم نه تنها تفاوتی نکرده که همچنان چراغ زندگی‌اش کم سوتر می‌شود، ولی به اجابت گریه‌ها و ضجه‌های شب‌های امامزاده آنقدر دل بسته بودم که دیگر نمی‌توانستم امیدم را از دست بدهم. اشکم را پاک کردم و با سکوت پر شکوهم، اوج ایمانم به کرامت اولیای الهی را به نمایش گذاشتم که مجید خرسند از دل صبور و روح آرامم، لبخندی زد و گفت: «الهه جان! تو اولین کسی نیستی که داری این راهو میری، آخرین نفرم نیستی! خیلی‌ها قبل از تو این راه رو تجربه کردن و بهش ایمان دارن! ان شاء‌الله مامان خوب میشه و دوباره بر می‌گرده خونه! من دلم گواهی میده که خیلی زود این اتفاق می‌افته! من مطمئنم که تو همین شب‌های قدر حاجتمون رو از خدا گرفتیم!» و این از پاکی پیوند قلب‌های عاشقمان بود که او همان حرف‌هایی را به زبان می‌آورد که حقیقت پنهان شده در دل من بود، هر چند حرفی گوشه دل من مانده بود که شاید دل او خبر هم نداشت که من هنوز با همین قلبی که این روزها فقط برای مادر می‌تپید، باز هم برای هدایت او به مذهب اهل تسنن دعا می‌کردم و همچنان منتظر هر فرصتی بودم که با اشارتی دل پاکش را متوجه حقانیت مذهبم کنم که لبخندی زدم و با مهربانی آغاز کردم: «مجید جان! من حرف تو رو قبول کردم و از تهِ دلم امام علی (علیه‌السلام) رو صدا زدم. بخدا از تهِ دلم با امام حسین (علیه‌السلام) حرف زدم. ولی تو...» و خوب فهمید در دلم چه می‌گذرد که لبخندی لبریز متانت روی صورتش نشست و با سکوت سرشار از آرامشش اجازه داد تا ادامه دهم: «خُب منم دوست دارم تو هم به حرفایی که من می‌زنم توجه کنی، همونجوری که من به حرف تو گوش کردم.» هر کلامی که می‌گفتم، صورتش بیشتر به خنده گشوده می‌شد و مهربانتر نگاهم می‌کرد تا هر چه روی دلم سنگینی می‌کند، بی‌هیچ پروایی به زبان بیاورم: «مجید! من اومدم امامزاده، احیا گرفتم، هر روز دارم دعای توسل می‌خونم. خُب تو هم یه بار امتحان کن!» در جوابم نجابت به خرج داد و به رویم نیاورد که من همه این راه‌ها را به آرزوی شفای مادرم رفتم و نپرسید که او به چه امیدی تن به مذهب اهل سنت دهد تا من هم قاطعانه پاسخ دهم به امید تقرب به خدا به مذهب عامه امت اسلامی بپیوندد و در عوض با لحنی لبریز محبت پرسید: «چی رو امتحان کنم الهه جان؟» https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه انصاف_44.mp3
9.99M
۴۴ ⚜ما برای هدفی بلند خلق شده‌ایم! با دورنمایی به وسعتِ ... برای تشبّه به رب‌العالمین! 💥 بزرگترین بی‌انصافی‌ها در حق خودمان، که منشاء تمام ظلم‌ها و بی‌انصافی‌های دیگر است؛ هدف‌گذاری‌های کوچک و بزرگ دیگریست که با هدف‌ خدا از خلقت ما مغایرت دارد. 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آواز بیات ترک- استاد شجریان و مشکاتیان - کانال : شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
6.66M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 معاشران ز حریف شبانه یاد آرید حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق به صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آرید چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید چو در میان مراد آورید دست امید ز عهد صحبت ما در میانه یاد آرید سمند دولت اگر چند سرکشیده رود ز همرهان به سر تازیانه یاد آرید نمی‌خورید زمانی غم وفاداران ز بی‌وفایی دور زمانه یاد آرید به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال ز روی حافظ و این آستانه یاد آرید 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357
وَإِذَآ أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوٓءًا فَلَا مَرَدَّ لَه هنگامی که الله بخواهد به قومی برساند هیچ چیز مانع آن نخواهد شد بخشی از آیه ۱۱ سوره رعد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 و او راست كشتيهايى همانند كوه كه در دريا مى‌روند. هر که روی زمین است دستخوش مرگ و فناست. (الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار می‌کنید؟
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
✨آیت الله العظمی وحید خراسانی فرمودند👈وقتی که قضیه شفا دادن بیماران را از شیخ حبیب الله گلپایگانی پرسیدم، در جواب فرمود: مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت درب های بسته حرم مطهر امام رضا می خواندم. وهمه روزه هنگامی که درب های حرم را باز می کردند اولین کسی بودم که قبر مطهر آن حضرت را زیارت می کردم.یک بار یک هفته مریض شدم.به طوری که توان رفتن به حرم را نداشتم یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته های حرم امام رضا افتاد رو کردم به حرم و عرض کردم: آقا خودت میدانی که مدت ۴۰ سال همه روزه اول زائر تو بودم ولی یک هفته است که مریضم، معذرت می خواهم که نتوانستم به زیارتت بیایم. شیخ حبیب الله می گوید: یکباره خوابم برد، در عالم رویا امام رضا را دیدم بر روی صندلی نشسته و گل قشنگی در دست دارد و ۲ خادم جلوی امام ایستادند امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد.همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم. ناگهان از خواب بیدار شدم و همان دسته گلی که امام در خواب به من داده بود در دستم بود و کاملاً بهبود یافتم .از آن زمان به بعد فقط همین دستم که با آن گل را گرفته بودم مریضها را شفا می‌دهد. به شیخ حبیب الله گفتم: این گل را امام رضا به یکی از خادمین داد تا آن را به تو بدهد، از آن زمان به بعد دستت، مریض شفا می دهد. اگر خود امام رضا گل را به دستت می داد چه کار می کردی؟ یک وقت شیخ حبیب الله چهره اش دگرگون شد و فرمود: اگر امام رضا خودش گل را به دستم می داد و دست مبارکش با بدنم تماس می گرفت بعد از آن، مطمئن بودم دستم اگر به مرده می خورد آن را زنده می کرد. خبرگزاری رضوی خلاصه
از همان روزهای کودکی‌ام بوده‌ام آشنای امام رضا(ع) کام من را گرفت پدر، با نمک سفره‌های امام رضا(ع) https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 استاد میشه لطفا درباره صحت اینکه مادر امام زمان دختر پادشاه روم بوده اند یانه توضیح بدید؟ من مختصری از صحبتهاتون درباره این مطلب یادم بود از قول شما تو یک گروه مطرح کردم میخوام مطمئن بشم اشتباه نگفته باشم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ☝️🏻 من قبلا هم عرض کردم این بحث خیلی مهم نیست شما بخواهید بگویید مادر امام زمان (عج)✨ کنیز روم بود یا کنیز سیاه پوست! روایاتی هم داریم که می گوید ایشان کنیز سیاه پوست بود، در کتاب الغیبة نعمانی📘 آمده «ابنُ اَمَهٍ سَوداء» فرزند زن سیاه پوست. 👈🏻 به همین خاطر بعضی ها سند روایت کنیز سیاه پوست بودن را قوی تر از سند روایت کنیز روم بودن می دانند، اگر طبق مبنای رجالی امام و آیت الله بروجردی هم بخواهیم استناد بکنیم سند روایت کنیز روم ضعیف است. به هر حال اختلاف نظرهای علمی در این زمینه هست📚، خیلی هم مهم نیست، مهم این است که مادر امام زمان (عج) حضرت نرجس (س)✨ است حالا کنیز روم باشد یا کنیز جای دیگر مهم نیست. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
نمایشگر امامِت باش.mp3
4.3M
🔊 📌 « نمایشگر امامِت باش » 👤 استاد 💢 می‌دونید حکومت امام زمان چطوری اداره می‌شه؟
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
وقتی حضرت یوسف علی پادشاه شد و در قصر خود نشسته بود، جوانی با لباس‌های کهنه، از پای قصر او عبور می‌کرد. جبرئیل آمد و عرض کرد: ای یوسف! این جوان را می‌شناسی؟ فرمود: نه، عرض کرد: این همان طفلی است که وقتی زلیخا پیراهنت را از پشت گرفت و پاره شد و عزیز مصر سر رسید، زلیخا گفت: کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و عذاب نیست. تو گفتی: او مرا با اصرار به سوی خود دعوت کرد و من از این اتهام بیزارم. پس این طفل به عنوان شاهد از خانواده ی آن زن به سخن آمد و شهادت داد که اگر پیراهن او از پشت پاره شده باشد، آن زن دروغ می‌گوید وگرنه، او از راستگویان است. چون عزیز مصر دید پیراهن از پشت پاره شده است، از تو رفع اتهام کرد و گفت: این حیله ی زنانه است. در واقع به خاطر شهادت همین جوان، طهارت تو ثابت و تهمت ناروا از تو دور شد. حضرت یوسف علی فرمودند: او را بر من حقی است، او را بیاورید. وقتی او را حاضر کردند امر کرد او را تمیز نمایید. لباس‌های فاخر به او بپوشانید و هر ماه برای او حقوقی مقرر نمود و در حق او بسیار اکرام کرد. جبرئیل تبسم کرد. یوسف پرسید: آیا در حقش کم احسان کرده‌ام که تبسم کردی؟ عرض کرد: نه! تبسم من از این جهت بود که تو در حق این جوان که شهادت حقی داد، این همه احسان کردی، پس خداوند کریم در حق بندهی مؤمن خود که تمام عمر بر او شهادت حق داده است، چه قدر احسان خواهد فرمود. 📙یکصد موضوع، پانصد داستان 2/ 190. 191؛ به نقل از: خزینة الجواهر 593. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریشه تاریخی و حکایت ضرب المثل ﮔﺸﺎﺩﺑﺎﺯﯼ ﮔﺸﺎﺩﺑﺎﺯﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﺗﺒﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ! ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻣﺎﺩﯼ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﻭﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﮑﻨﺪ و ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻟﺨﺮﺟﯿﻬﺎ ﻭ ﻫﻮﺳﺒﺎﺯﯾﻬﺎﯾﺶ ﺣﺪ ﯾﻘﻔﯽ ﻗﺎﺋﻞﻧﺸﻮﺩﺍﯾﻦﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽﺭﺍ ﻣﺴﺮﻑ ﻭ ﻣﺒﺬﺭ ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪﺯﺑﺎﻥ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﮔﺸﺎﺩﺑﺎﺯ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ و ﻣﺎﻝﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ، ﭘﺎﯼ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﺴﺘﯽ میﮐﻮﺑﻨﺪ . ﮔﺸﺎﺩﺑﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻭﺍﮊﻩﺍﯼ ﻣﺮﮐﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﯽﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺍﺟﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﯿﻢ . ﺑﻪﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺬﮐﺮﻩﻫﺎ ﻣﺴﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﮐﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﮔﻮﺭﮐﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺷﺎﻩ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﻏﺎﻟﺐ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻓﺎﺭﺱ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮ ﺳﺎﺧﺖ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺪﯾﻦﻣﺤﻤﺪ ﺣﺎﻓﻆ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﻗﯿﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺗﯿﻤﻮﺭ ﺑﺎﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﺟﻼﻝ ﺧﺎﺻﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﻩ ﻣﻌﺎﺭﯾﻒ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻟﺶ ﺷﺘﺎﻓﺘﻨﺪ. ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ و ﺳﯿﻄﺮﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻮﺭﮐﺎﻧﯽ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﺛﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﺭﮐﺎﻥ ﻫﻤﺖ ﻋﺎﻟﯽ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﻨﺎﯼ ﻃﺒﻊ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺷﺖ و ﮔﻮﺷﻪ ﻋﺰﻟﺖ ﺭﺍﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻋﻢ ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ، ﺻﺪﺭ ﻣﺼﻄﺒﻪ ﻋﺰﺕ ﺍﺳﺖ ﺭﻫﺎ ﻧﮑﺮﺩ. ﺍﻣﯿﺮ ﺗﯿﻤﻮﺭ ﮐﺲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻃﻠﺒﯿﺪ . ﺣﻤﺎﺭﯼ ﻣﺮﮐﻮﺏ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺗﯿﻤﻮﺭﺁﻣﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻮﺭﮐﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻭ ﺗﻨﺪﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ‏ «ﭼﺮﺍ ﺑﺮﺣﻤﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﻧﺸﺪﯼ ﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻮﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺁﯾﯿﻢ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﺠﻠﯿﻞ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁﻭﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎ ﮔﻮﯾﻨﺪ؟‏» ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻧﺪﯼ ﻧﺎﺩﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﯼ ﺑﻪﻋﻼﻣﺖ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺍﻣﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﺎﻓﻆ ﺍﻫﻞ ﺗﮑﺒﺮ ﻭ ﺗﺒﺨﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﮐﺮﺍ ﺯﻫﺮﻩ ﺟﺮﺍﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﯿﺸﮕﺎﻩ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﻘﺘﺪﺭ ﮔﻮﮐﺎﻧﯽ ﺗﻤﺮﺩ ﻭ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻭﺭﺯﺩ . ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﻣﺮﮐﺐ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻭ ﭘﯿﺸﻮﺍﺯ ﺁﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﺗﺮﺍﮐﻢ ﻣﺴﺘﻘﺒﻠﯿﻦ، ﺍﻣﯿﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﯿﮑﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺧﻠﻮﺕﻧﺸﯿﻦ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺼﺪﯾﻖ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺘﺐ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﻣﻨﻌﮑﺲ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪﺻﻮﺭﺗﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ! ﺑﻨﺪﻩ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﺯ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ اﺣﺘﻤﺎﻟﯽ ﺧﻠﻮﺕﻧﺸﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﻓﯿﺾﺣﻀﻮﺭ ﻭ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﻣﯿﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ.‏» ﺗﯿﻤﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺣﻖ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻬﺎ ﻭ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺴﺘﻘﺒﻠﯿﻦ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺗﺠﻠﯿﻞ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ اﯾﻦﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﮐﺜﺮ ﺭﺑﻊ ﻣﺴﮑﻮﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﺴﺨﺮ ﺳﺎﺧﺘﻢ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﻠﺪ ﻭ ﻭﻻﯾﺖ ﺭﺍ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺳﻤﺮﻗﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﺭﺍ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﻃﻦ ﻣﺎﻟﻮﻑ ﻭ ﺗﺨﺘﮕﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﻣﻔﺘﺨﺮ ﺳﺎﺯﻡ گ. ﺗﻮ ﻣﺮﺩﮎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻝﻫﻨﺪﻭﯼ ﺗﺮﮎﺷﯿﺮﺍﺯﯼ، ﺳﻤﺮﻗﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﺭﺍﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﺮﻭﺷﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﮔﻔﺘﻪﺍﯼ : ﺍﮔﺮ ﺁﻥﺗﺮﮎﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺑﻪﺩﺳﺖﺁﺭﺩ ﺩﻝﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪﺧﺎﻝ ﻫﻨﺪﻭﯾﺶﺑﺨﺸﻢﺳﻤﺮﻗﻨﺪوﺑﺨﺎﺭﺍ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺩﺏ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: «ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﻭ ﮔﺸﺎﺩﺑﺎﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﺍﻡ» ﺻﺎﺣﺒﻘﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺧﻮﺵﺁﻣﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻔﻘﺪ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻩ ﺷﺠﺎﻉ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ و ﺧﻮﺵﺻﻮﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﺎﺭﯾﺰﯼ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺗﺮﮎ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩﺷﺠﺎﻉ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ : «ﺷﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﻧﺪ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺳﻮﺯ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﻣﺨﺪﻭﻣﺸﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ‏» ﺩﺭ ﻫﺮﺻﻮﺭﺕ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﮔﺸﺎﺩﺑﺎﺯﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﺗﺒﺬﯾﺮ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺟﺎﺭﯼ ﮔﺮﺩﯾﺪ https://eitaa.com/zandahlm1357
سؤال👇 سلام وقتتون بخیر ببخشید ما هر ماه یه مقدار پول میریزیم به حساب خانومی که برای نیازمندا برنج و مرغ و اینا میخره میبره حالا فطریه رم دادیم به همین خانوم و قراره باز یه مقدار موادغذایی برای خانواده ها بخره ببره میخواستم بدونم کار ما و این خانوم درسته یا نه ؟؟باید حتما خود پول رو بده به نیازمندا یا میشه مواد غذایی بخره بده؟؟ مرجع آیت الله نوری همدانی پاسخ👇 سلام علیکم در مورد فطریه یا باید پول را به فقیر رساند یا باید فقیر وی را وکیل در خرید کند یعنی به او گفته شود این مبلغ فطریه برای شما نزد من است و وی او را وکیل کند تا برایش چه چیزی بخرد.
سؤال👇 سلام 1. ببخشید آیا آقایون جلوی نامحرم با تیشرت و شلوار نسبتا تنگ باشند اشکال دارد؟ 2. آیا جاپودری لباسشویی که بیشتر اوقات داخلش آب جمع شده. این آب داخلش پاک هست؟ 3. اگر دست نجسمون رو به شیرآب بزنیم و روش با دست آب بریزیم آیا آبی که روی ما میپاشه پاک است؟ 4. عذر میخوام اگر منی روی پتو بریزه و اون پتو شسته بشه اما رد و رنگ وخشکیش( جاش خشکه) روی پتو باقی بمونه اون پتو پاکه؟ پاسخ👇 سلام علیکم 1. مشخص بودن جاهایی که معمولا مردان نمی پوشانند در مقابل نامحرم جایز است. 2. اگر نجاست به آن سرایت نکرده باشد، پاک است. 3. اگر شیر یا دست خیس بوده و برخورد کرده است در هنگام تطهیر باید مراقب بود ترشحات به بدن اصابت نکند. 4. اگر عین نجاست رفته باشد، پاک است.
سؤال👇 سلام علیکم به نیت سلامتی امام زمان وشادی ارواح مرحومین فامیلمون یک ختم قرآن بمدت یک هفته گرفته بودند از جمعه آن هفته تا جمعه این هفته ولی متاسفانه من تا امروزبعد از اذان صبح جز قرآنی را که برداشته بودن خواندم...اگر کمی بعد از اتمام مهلت ختم قرآن مانده جز قرآن را تمام کنم من مدیون اموات میشم؟ مرجع آیت الله مکارم شیرازی پاسخ👇 سلام علیکم مشکلی نیست.
سؤال👇 سلام ببخشید آیا پسر مي‌تواند فطریه خود را به مادر فقیر که تحت پوشش کمیته امداد هست بدهد؟؟ پاسخ👇 سلام علیکم خیر
سؤال👇 سلام علیکم چه کاری برا میتی که اون دنیا اذیته خوب است برای بازماندگان که انجامش بدهند و ثوابش بیش از اندازه دست نیت رو میگیرد؟ پاسخ👇 سلام علیکم ابتدا اگر حق الناس یا حق اللهی به عهده اوست باید سریع رسیدگی شود سپس صدقه فراوان به افراد متعدد اثرگذار است.