eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان های عاشقانه مذهبی 📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و شصت و یکم قایق قلبم میان دل دریایی‌اش به تلاطم افتاد، برای لحظاتی محو چشمانش شدم و با تمام وجودم حس کردم که پروردگارم برای من و دخترم چه تکیه‌گاه قدرتمند و مهربانی انتخاب کرده که لبخندی زدم و همچنانکه در خیالم، خاطرات مادرم را مرور می‌کردم، گفتم: «مامانم اسم حوریه رو خیلی دوست داشت...» و باز همین که نام مادرم را به زبان آوردم، اشک حسرت پای چشمانم نشست و از اعماق قلب غمگینم آه کشیدم: «اگه الان مامانم زنده بود، نمی‌دونی چی کار می‌کرد! چقدر ذوق می‌کرد! مجید خیلی دلم می‌خواست وقتی بچه‌دار میشم، مامانم کنارم باشه! با بچه‌ام بازی کنه، بغلش کنه، قربون صدقه‌اش بره!» که تازه متوجه نفس‌های خیسش شدم و دیدم سفیدی چشمانش گل انداخته و گونه‌هایش نه از جای پای باران که از قدمگاه اشک‌های گرمش پُر شده است. باران بند آمده، حرکت تند باد متوقف شده و او محو حال و هوای من، هنوز چتر را بالای سرم نگه داشته و همچنان نگاهم می‌کرد تا باز هم از تمناهای مانده بر دلم برایش بگویم. دسته چتر را که بین انگشتانش مانده بود، گرفتم و پایین کشیدم که تازه به خودش آمد و نگاهی به آسمان انداخت تا مطمئن شود دیگر باران نمی‌بارد و شاید هم می‌خواست نگاهش را در پهنه آسمان گم کرده و از چشمان من پنهانش کند که آهسته صدایش کردم: «مجید! داری گریه می‌کنی؟» و فهمید دیگر نمی‌تواند احساسش را فراری دهد که صورت غمگینش از لبخندی غمگین‌تر پوشیده شد و همانطور که چتر را می‌پیچید، زمزمه کرد: «الهه؛ من حال تو رو خیلی خوب می‌فهمم، خیلی خوب...» و مثل اینکه نتواند حجم حسرت مانده در حنجره‌اش را تحمل کند، نفس بلندی کشید تا بتواند ادامه دهد: «از بچگی هر شبی که خوابم نمی‌برد، دلم می‌خواست مامانم کنارم بود! هر وقت تو مدرسه یه نمره خوب می‌گرفتم، دوست داشتم بابام زنده بود تا یه جوری تشویقم کنه! روزی که دانشگاه قبول شدم، خیلی دلم می‌خواست اول به مامان بابام خبر بدم! اون روزی که عاشقت شدم و می‌خواستم به یکی بگم تا برام پا جلو بذاره، دلم می‌خواست به مامانم بگم تا بیاد خونه‌تون خواستگاری! اون شب عروسی که همه خونواده‌ات کنارت بودن، من دلم پَر پَر می‌زد که فقط یه لحظه مامان بابام اونجا باشن! ولی من همه این روزها رو تنهایی سَر کردم، نه پدری، نه مادری، نه حتی خواهر برادری. درسته عزیز و عمه فاطمه و عمو جواد و بقیه همیشه کنارم بودن، ولی هیچ وقت مثل مامان بابام که نمی‌شدن. الانم درست مثل تو، دلم می‌خواد مامان بابام زنده بودن و بچه‌مون رو می‌دیدن، ولی بازم نیستن! برای همین خیلی خوب می‌فهمم چی می‌گی و دلت چقدر می‌سوزه!» و حالا نوبت دل من شده بود تا برای قلب غمزده مجیدم آتش بگیرد که من پس از پنج ماه دوری مادرم و با وجود حضور همه اعضای خانواده، تاب اینهمه تنهایی را نمی‌آوردم و او تمام عمر به این تنهایی طولانی خو کرده و صبورانه تحمل کرده بود که به رویم لبخندی زد تا قصه غمباری را که برایم تعریف کرده بود، فراموش کنم و با شوری دوباره آغاز کرد: «بگذریم، حوریه رو عشقه!» ولی من نمی‌توانستم از پیله پُر دردی که دور پیکرم پیچیده بود، خارج شوم که همچنان در هوای پدر و مادرش مانده بودم و با صدایی گرفته پرسیدم: «مجید! فکر می‌کنی اگه الان مامانت زنده بود، دوست داشت اسم بچه تو رو چی بذاره؟» هاله غم روی صورتش پُر رنگ‌تر شد و در عوض لب‌هایش را بیشتر به خنده باز کرد و مثل اینکه حقیقتاً برای لحظاتی با مادرش هم کلام شده باشد، در سکوتی عمیق فرو رفت. سپس به سمتم صورت چرخاند، با مهربانی نگاهم کرد و با لحنی لبریز محبت پاسخ داد: «نمی‌دونم الهه جان! ولی احساس می‌کنم اگه الان اینجا بود، دوست داشت خودت برای بچه‌ات یه اسم انتخاب کنی. چون اونم یه مادر بود و می‌فهمید تو همین سه چهار ماه، تو چقدر سختی کشیدی. ولی من زحمتی که نکشیدم، هیچ؛ کلی هم اذیتت کردم! به نظر من که همون حوریه عالیه!» https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
ارتباط موفق_21.mp3
11.3M
۲۱ ⚡️آنان که اهل تحمیلِ میل خود، به دیگرانند، و اگر میل‌شان برآورده نشود؛ با پرخاش، یا زورنجی، یا قهرکردن، روحِ دیگران را می‌آزارند؛ ✘بشدت دافعه در دیگران ایجاد می‌کنند! 🔚 انقباض درون این دسته از افراد، حتی اگر نمودِ خارجی نداشته باشد، ارتباطات‌شان را به فاصله و جدایی، محکوم می‌کند. 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-16 - آواز.mp3
890.9K
‌ ‌ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 بدیدم حسن را سرمست می گفت بلایم من بلایم من بلایم جوابش آمد از هر سو ز صد جان ترایم من ترایم من ترایم تو آن نوری که با موسی همی‌گفت خدایم من خدایم من خدایم بگفتم شمس تبریزی کیی گفت شمایم من شمایم من شمایم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 الغدیر نام کتابی‌ است که «علامه امینی» در اثبات ولایت و حقانیت « امام علی (ع)» بعد از پیامبر و اثبات مذهب شیعه، نگاشته است. اصل این کتاب به زبان عربی است. منابع مورد استناد «کتاب الغدیر»، به منظور رعایت قواعد منطقی جدل، احتجاج و مناظره، همه از منابع عالمان اهل سنت است. این ویژگی کتاب همراه با اجتناب مؤلف از تعصّب و یکسو نگری، موجب شهرت جهانی الغدیر شده است. الغدیر با ذکر حادثه روز «غدیر خم» آغاز می‌شود و نویسنده در این کتاب به ۱۱۰ تن از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین پیامبر که حدیث غدیر را روایت کرده‌اند٬ اشاره می‌کند. آنگاه ۳۶۰ تن از راویان حدیث غدیر از قرن دوم تا چهاردهم را برمی‌شمارد. در پایان هم اشعار شاعران متعددی را دربارهٔ این موضوع ذکر می‌کند. علاوه بر بررسی عالمانه صحّت حدیث غدیر، بحث مفصّلی در مفاد حدیث، تحقیق واژگان، شواهد لفظی و معنوی منطبق بر مدّعای شیعه و نیز برخی از مباحث مورد اختلاف شیعه و دیگران ٬ مانند ایمان ابوطالب، مسئله زیارت، علم امام، جعل حدیث و.. ـ از دیگر مباحث الغدیر است. 📖 «علامه امینی» برای تألیف این اثر بدیع همه منابع موجود در کتابخانه های عمومی و خصوصی «شهر نجف» را بررسی کرد. وی برای تکمیل گستره کار خود به «ایران، سوریه، هند و ترکیه» رفت و مصادر مربوط به این موضوع را با کوششی بی‌وقفه و حیرت انگیز مطالعه و بررسی کرد. علّامه امینی٬ خود٬ در این باره می‌گوید: «من برای نوشتن الغدیر ده هزار کتاب را از بای بِسمِ الله تا تای تَمَّت خوانده‌ام و به صد هزار کتاب مراجعه مکرر داشته‌ام». 🎧 اینک گزیده‌ای از این کتاب در ۸ صوت تقدیم میگردد. ⏯⏯
🔖🔖🔖🔖 ❓❓ چرا پیامبر(ص) ازابلاغ این امر مهم در روز عید غدیر امتناع داشتند؟ ✅ پاسخ با توجه به شناخت دقیقی که پیامبر صلی الله علیه و آله از اوضاع و احوال مسلمانان داشتند، احتمال «تمرّد آشکار» می دادند؛ یعنی میدانستند که اگر علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کنند، عده ای «به طور علنی» در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله می ایستند و هرگز به این امر راضی نمیشوند؛ ولی وحی الهی در قسمت آخر آیه تبلیغ به پیامبر صلی الله علیه و آله اطمینان داد که: «خداوند تو را از مردم مصون نگاه می دارد»؛ یعنی تو را از شرّ مردم، و مخالفت علنی مردم محافظت مینماید. مؤید این مطالب روایتی است که از ابن عباس نقل شده است: «... فَتَخَوَّفَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ان یقولوا: حامی اِبنَ عَمِّهِ و اَن تَطْغَوا فی ذلکَ عَلیه»( روح المعانی : 4 / 282 ، طبعة : دار الفکر / بیروت ؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 54.) یعنی: پیامبر خوف این داشتند که مردم بگویند: از پسر عمویش پشتیبانی کرد و بدین خاطر بر پیامبر صلی الله علیه و آله طغیان کنند و....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔸 تکلیفی که پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر به عهده همه ما گذاشته اند.... استقبال غدیرمیرویم غدیرباشیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
.......: عمل اميرالمؤمنين (ع) اما از نظر عمل: امام باقر (ع) مى فرمايد: يك روز در اتاق پدرم زين العابدين (ع) نشسته بودم، داشتم عبادت پدرم را نگاه مى كردم، ركوعش را، سجودش را، حالش را، بعد با صداى بلند شروع كردم گريه كردن. پدرم نمازش را كه سلام داد و فرمود: باقرم! چرا گريه مى كنى؟ گفتم: پدر از اين سنگينى عبادتت دلم سوخت، پدرم شروع كرد گريه كردن. به پدرم گفتم: من دلم براى شما سوخت گريه كردم، شما براى چه گريه مى كنى؟ فرمود: عزيز دلم! اگر زمان على (ع) بودى و عبادت على (ع) را مى ديدى چه مى گفتى! يك شعر از يك سنى حنفى مسلك بخوانم، حنفى‌ها خيلى متعصب اند. شير خدا شاه ولايت على صيقلى شرك خفى و جلى روز احد چون صف هيجا گرفت تير مخالف به تنش جا گرفت غنچه پيكان به گل او نهفت صد گل محنت ز گل او شكفت روى عبادت سوى محراب كرد پشت به درد سر اصحاب كرد بيست و سه سالش بود، جراح به پيغمبر (ص) گفت: نود زخم خورده، همه را بستم اما يك تير به عصب استخوان پا فرو رفته تا مى خواهم آن را دربياورم شديد ناله مى زند، من هم مى دانم دردش خيلى است، نمى گذارد آن را دربياورم، چكار كنم؟ پيغمبر (ص) فرمود: صبر كن وقت نماز بشود. خنجر الماس چو بينداختند چاك به تن چون گلش انداختند گُل گُل خونش به مصلى چكيد گشت چو فارغ ز نماز آن بديد اين همه گل چيست ته پاى من ساخته گلزار مصلاى من صورت حالش چو نمودند باز گفت كه سوگند به داناى راز كز علل تيغ ندارم خبر گر چه زمن نيست خبردارتر «جامى» از آلايش تن پاك شو در قدم پاك روان خاك شو شايد از اين خاك به گردى رسى گرد شكافى و به مردى رسى https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📖 🌸 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ و ما انسان را به نیڪوترین شڪل خلق ڪردیم 📖 سوره تین/۴ 🔸 دوام بیاور ... حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید حتی اگر از زمین و زمانه بریدی حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی . 🔸 در ذهنت مرور کن ؛ تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ، زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ، جولان می دهند تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمی شود ، اما شد ! تمامِ آن لحظه هایی که فکر می کردی پایانِ راه است ، اما نبود ! می بینی ؟! ❤ حواسش به همه چیز هست ؛ دوام بیاور .. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ... و سلیمان در جستجوی هدهد برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمی‌بینم، یا شاید او از غایبان است؟!»
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: در اين جا مأمون برآشفت و به او گفت: تو هميشه به گونه ناخوشايندى با من برخورد مى كنى، در حالى كه تو را از سطوت خود ايمنى بخشيدم. به خدا سوگند، اگر وليعهدى را پذيرفتى كه هيچ، وگرنه مجبورت خواهم كرد كه آن را بپذيرى. اگر باز همچنان امتناع بورزى، گردنت را خواهم زد. (۷) امام رضا (ع) در پاسخ ريّان كه علّت پذيرفتن وليعهدى را پرسيده بود، گفت: «. خدا مى داند كه چقدر از اين كار بدم مى آمد. ولى چون مرا مجبور كردند كه از كشتن يا پذيرفتن وليعهدى يكى را برگزينم، من ترجيح دادم كه آن را بپذيرم. در واقع اين ضرورت بود كه مرا به پذيرفتن آن كشانيد و من تحت فشار و اكراه بودم.. » (۸) اما حتى در پشت نويس پيمان وليعهدى اين نارضايتى خود و به سامان نرسيدن وليعهدى خويش را برملا كرده بود. (۹) https://eitaa.com/zandahlm1357
کوی تو کعبه دلهای عاشقان بخشد صفا به دل، صحن و سرای تو السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ 🌹🧚‍♀🌹🧚‍♀🌹