eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: شام مختصر -------------------------------------- ------ در اوايل رياست جمهوري آيةاللَّه خامنه اي، يك شب ديداري با ايشان داشت. صحبت به درازا كشيد. معظم له فرمودند: شام پيش ما بمان! من از دعوت ايشان خوشحال شدم؛ زيرا مي‌توانستم مدتي بيشتر در خدمت ايشان باشم. آقا در ادامه فرمودند: من نمي دانم شام چي داريم يا اصلاً به اندازه ما دو نفر شام هست يا نه؟ به هر حال، هر چه باشد، با هم مي‌خوريم! از همان دفتر كار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت كردند و گفتند: خانم! شام چي داريم؟ فلاني پيش ماست و من گفته‌ام كه هر چه باشد، با هم مي‌خوريم! از جواب‌هاي آيت اللَّه خامنه اي، احساس كردم كه در منزل فقط به اندازه يك نفر شام كنار گذاشته اند. آقا فرمودند: عيبي نداره! هر چه هست براي ما بفرستيد. قدري هم پنير و ماست همراهش كنيد. پس از گذشت حدود يك ربع، يك بشقاب برنج سفيد با يك كاسه كوچك خورشت معمولي خيلي متوسط و مختصر آوردند. قدري هم شايد نان و پنير و ماست همراه آن بود. آنها را نصف كرديم و با هم خورديم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامي شكر كردم كه چنين تحولي در كشور ايجاد كرد. در دستگاه طاغوت - در قبل از انقلاب - چه جاه و جلال و تجمل واسراف و تبذيري وجوداشت، و امروز رئيس جمهور چه ساده زندگي مي‌كند! زندگي آيةاللَّه خامنه اي هنوز هم همين طور است. روش ايشان در زندگي عوض نشده است. اگر معظم له مردم را به صرفه جويي دعوت مي‌كنند، خودشان قبل از مردم به صرفه جويي عمل مي‌نمايند. دكتر غلامعلي حداد عادل. پرتوي از خورشيد، ص ۵۷. https://eitaa.com/zandahlm1357
آشنا آشنا: .......: دنبال مطلب میگردی علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و.... تنوع مطلب میخوای ما کارتو آسون کردیم با مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525 @zandahlm1357 😍ادعا نداریم، بهترینیم اما می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش ☝️☝️☝️
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part23_صلح امام حسن.mp3
12.55M
*نتایج بحث *بسته بودن شهادت بروی امام حسن(ع) *کمبود یاران واقعی *پاسخ امام حسن(ع) به شیعیان درباره صلح *چرا امام با مابقی لشکر به جنگ نرفت؟
مثل همه بسيجي ها! -------------------------------------- ------ ساده زيستي بر زندگي مقام معظم رهبري سايه افكنده است. ايشان اين خصلت را از همان جواني داشته و پس از انقلاب اسلامي نيز همواره با آن مأنوس بوده اند. در اوايل جنگ كه معظم له نماينده حضرت امام قدس سره در شوراي عالي دفاع بودند، روزي به دزفول آمدند. ايشان تصميم گرفتند به اهواز بروند. ولي هيچ وسيله اي براي مسافرت به اهواز نداشتند. رو به تعدادي از رزمندگان مي‌كنند و مي‌فرمايند: آيا كسي به اهواز نمي رود؟ برادم، شهيد حسين علم الهدي كه به اتفاق آقاي حاج صادق آهنگران در دزفول بود، به آقا مي‌گويد: ما مي‌خواهيم به اهواز برويم. مقام معظم رهبري سوار ماشين آنان مي‌شوند، تا به سوي مقصد حركت كنند. اخوي از دوران دانشجويي در مشهد، با آقا مأنوس بود. او مي‌دانست كه حضرت آيةاللَّه خامنه اي ناراحتي معده دارند. از اين رو، مقداري نان، پنير و گوجه تهيه مي‌كند در بين راه، كنار جاده انديمشك - اهواز، بر روي خاك‌ها مي‌نشينند و مقداري نان و پنير مي‌خورند و بعد به راه خود ادامه مي‌دهند. حسين گفت: انگار نه انگار كه ايشان نماينده حضرت امام هستند. بسيار ساده و خاكي بودند. بعد از صرف آن غذا، با هم به يكي از مقرهاي نظامي در شوش رفتند. از آن جا بازديد كردند و سپس به سمت اهواز حركت نمودند. عكس آن بازديد، هنوز هم موجود است. امروز نيز ايشان همان روحيه را دارند، مثل همه بسيجي ها! آقاي سيد علي علم الهدي. پرتوي از خورشيد، ص ۶۱. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحمَةِ ٱللّه از رحمت خدا ناامید نشوید. ✨ آیه 53 سوره زمر ✅ حافظ عزیز باایمان و توکل و باامید در مسیرت ادامه بده این رو بدون که خدا حتی لحظه ای هم تو رو تنها نمیگذاره از رحمت خدا ناامید نشوید. ☺️😉
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
شئون حكومتى قرار گرفته در نحوه سلوكش با مردم اندكى تغيير پديد آيد. اين سخنان را از زبان ابراهيم بن عباس، منشى عباسيان، بشنويد: « هرگز كسى را با سخنش نيازرد، هرگز كلام كسى را نيمه كاره قطع نكرد و هرگز در برآوردن نياز كسى به حدّ توانش كوتاهى نكرد. در برابر كسى كه پيشش مى نشست هرگز پاهايش را دراز نمى كرد و از روى ادب حتى تكيه هم نميداد. كسى از كاركنان و خدمت گزارانش هرگز از او ناسزا نمى شنيد و نه هرگز بوى زننده اى از بدن وى استشمام مى شد. در خنديدن قهقهه سر نمى داد و بر سر سفره اش خدمت گزاران و حتى دربان نيز مى نشستند.. » بى شك اين گونه صفات در محبوبيت امام (ع) نقش بزرگى بازى مى كرد، به طورى كه او را در نظر خاص و عام به عنوان شخصيتى پسنديده تر از هر كس ديگر جلوه مى داد. امام (ع) مقام حكمرانى را هرگز به عنوان يك مزيّت تلقى نمى كرد بلكه آن را مسئوليتى بزرگ مى دانست. در پايان. مواضعى را كه ذكر كرديم كافى است براى ارائه برنامه اى كه امام رضا (ع) براى خنثى كردن نفشه‌ها و توطئه هاى مأمون، در پيش گرفته بود. از آن پس مأمون ديگر قادر نبود نقشى را كه مى خواست از اوضاع جارى در ذهن مردم متصوّر سازد، برنامه امام براى شكست و ناكامى مأمون چنان كارى و موّفق بود كه عاقبت او به قصد نابودى امام برخاست، تا مگر بدين وسيله خود را از چنگال ناملايماتى كه پيوسته برايش پيش مى آمد، برهاند. حميد بن مهران و عدهّ اى از عباسيان نيز او را در اين جنايت همين گونه نويد داده بودن https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: جايي را نمي ديد حضرت رضا شفايش داد حاج شيخ محمود كرماني فرمود: از زني كه كور و اهل كرمان بود و به زيارت حضرت رضا عليه السلام آمده و حضرت رضا عليه السلام او را شفا داده و بينا شده است من او را به مهماني به خانه خود دعوت كردم و از شرح قضيه اش كه شنيده بودم پرسيدم گفت: قضيه من اين است كه در وطن خود كرمان يك چشم من از بينائي افتاد لذا به اطباء كرمان مراجعه كردم و فايده اي به دست نيامد، بلكه يك چشم ديگر نيز از كار ماند و نابينا شدم لاعلاج از كرمان حركت كرده به تهران رفتم و به دكترهاي آنجا رجوع [صفحه ۱۱۸] كردم، ايشان پس از معاينه گفتند يك چشم علاج پذير نيست. اما چشم ديگر تا يكسال اگر مواظبت به علاج شود احتمال بهبودي هست، چون چنين گفتند: من مأيوس شدم و از شوهر خود خواهش كردم كه به زيارت حضرت رضا عليه السلام بروم، چون جايي و چيزي نمي ديدم دستم را مي‌گرفتند و مرا مي‌بردند و من توسل به آن حضرت مي‌جستم تا يك وقت شوهرم سخني گفت كه بسيار به من اثر كرد، لذا با دل شكسته به حرم تشرف پيدا كردم. بسيار تضرع كردم كه خدايا مرا به بركت امام هشتم عليه السلام شفا مرحمت فرما، در حال تضرع يك حال ديگر به من روي داد، در آن حال سيدي به شكل سلطان الواعظين شيرازي ديدم، چون او را ديده بودم و مي‌شناختم به من فرمود: برخيز، عرض كردم من كه جايي را نمي بينم، نمي توانم برخيزم يا بنشينم بار ديگر فرمود برخيز، در اين مرتبه بر خواستم در حالتي كه همه جا را و همه چيز را مي‌ديدم قضيه من اين بود. چون بعضي از شفا يافتن من باخبر شدند، به رئيس [صفحه ۱۱۹] تشريفات آستانه خبر دادند مرا طلبيد و اعتراض كرد كه چگونه بدانيم كه تو كور بوده اي و شفا يافته اي؟ گفتم: اطباء تهران معاينه كرده اند و از كوري من خبر دارند، شما از تهران استفسار نماييد تا معلوم شود و چون به تهران نوشتند و جواب آمد و صدق قضيه معلوم شد رئيس تشريفات به من گفت: اگر چه چنان است كه گفته اند لكن اين امر را نبايستي اظهار كني و فاشش نمايي زيرا كه زمان اقتضاي آنرا ندارد. الا الا ثناي تو، ذكر علي الدوام من رئوف من، عطوف من، اميد من، امام من لحظه به لحظه دم به دم، بر حرمت سلام من به غرفه‌هاي مرقدت، خورده گره زمام من در حرمت گرفته‌ام ذكر رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 اینکه می گویند امام حسن عسکری علیه السلام اقدامشون برای آماده کردن مردم با غیبت این بود که از پشت پرده با مردم سخن می گفتند، یا اینکه زیاد در اجتماع حاضر نمیشدند، ایا این قضیه صحت دارد؟ و از طرف دیگر برخی می گویند امام حسن عسکری توسط طاغوت در محاصره و حبس خانگی بود، ایا این قضیه صحت دارد؟ اگر صحت دارد جمع این دو بحث چگونه است؟ و از طرفی اگر حضرت در محاصره و تحت نظر بود چگونه برخی از بزرگان دینی تشرف داشتند خدمت امام حسن عسکری و موفق به دیدن امام زمان (عج) می شدند؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ♦️کتاب الغیبه شیخ طوسی مطالب متعددی را در اینبار آورده مثلا یک مورد که بعضی ها می گویند این نائبان خاص امام زمان مردم چطور اینها را شناختند؟ طرف همین طوری آمد گفت من نائب امام زمانم مردم شناختند؟ مردم اعتماد کردند؟ نه، مثلا نائب اول عثمان بن سعید را در الغیبه شیخ طوسی روایتش هست که در دوره های محامین در آن جلسات اولیه سندش را گفتم، الان حضور ذهن ندارم ولی آنجا گفتم، ↩️که امام عسکری 40 نفر از بزرگان شیعه را جمع می کند در منزلش بعد عثمان بن سعید را می آورد می گوید نگاه کنید این نائب من است، نائب پسر من مهدی هم است. متوجه اید، بعد اینطوری بود که امام مثلا نائبان را معرفی می کردند آقا بعد از من این نائب پسر من مهدی هم هست حواستان باشد. پس این دستگیری، این محاصره، این به قول شما حبس خانگی و امثال اینها.. اینها مراحل دارد ابتدای کار اینطوری نبود در بعضی مراحل فشار کمتر، در بعضی مراحل فشار بیشتر و اینها مانع از دیدار نمی شد. ☝️🏻بعد نکته بعدی اینکه اینها بیشتر سعی یشان بر این بود که امام از آن منطقه ی سامرا و اینها خارج نشود به همین خاطر در محله عسکر تحت نظر بود نه اینکه امام کلا حبس خانگی باشد، خیلی تعبیر درستی نیست من هم جایی ندیدم حبس خانگی بکنند امام را‌ یا اینطور حرف ها.. اینطوری نبوده ولی این مرحله به مرحله هست. مثلا امام کاظم، آیا امام کاظم همیشه زندانی هارون بود نه بعضی موقع ها آزاد بود، امام عسکری هم همین است. ↩️در همین مراحل امام کار خودش را می‌کرد و ارتباطاتی که با مردم و مخصوصا با بزرگان شیعه، حالا با مردم شاید زیاد امام ارتباط نمی گرفت به خاطر شرایط سختی که داشت اما با بزرگان شیعه که مردم آن بزرگان را می شناختند و اعتماد داشتند امام ارتباط می گرفت و براساس همان ارتباطات نائبان خاص را معرفی کرد چون نائب اول و دوم را خود امام عسکری معرفی کرد اصلا! که عثمان بن سعید و پسرش، پسرش محمدبن عثمان نائب دوم. اینها را معرفی می کردند و مردم را اینطوری آماده می کردند برای بحث ظهور. 🔸پس این چیزی که شما می گویید هر دو‌ مرحله اش بوده هم بحث ارتباط با بزرگان و هم بحث سختگیری، هیچ اشکال خاصی ندارد از این بابت، ولی حبس خانگی و اینها خیلی واژه درستی نیست و من هم جایی ندیدم که حبس خانگی باشند و فلان.. در الغیبه شیخ طوسی متعدد ملاقات های امام عسکری (ع) با بزرگان شیعه را آورده. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
sabk-zendegi-motazerane_[www.ketabesabz.com].pdf
1.54M
🔰 👌 کتاب عالی و خواندنی " سبک زندگی منتظرانه " ⬅️ کتابی که شما را با سبک زندگی یک انسان منتظر آشنا می کند ✍️ تالیف استاد ملایی ، از اساتید مرکز تخصصی مهدویت 🌺 این کتاب زیبا برای سخنرانی های مهدوی عالی می باشد
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
📗📗 اسارت مفهومی است که تا اسیر نشده باشی نمی‌توانی آن را درک کنی. برای یک مرد هم مفهوم اسارت غیر قابل تصور است چه رسد به اینکه این اتفاق را از زبان یک دختر ۱۷ ساله بشنوی. "من زنده‌ام" عنوان کتابی است نوشته معصومه آباد که به شرح خاطرات دوران چهار ساله اسارت وی از سن ۱۷ تا ۲۱ سالگی در چنگال ارتش بعث عراق می پردازد. واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده ی اشک خواهد خواند...