eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ یک معجزه از قرآن ⚠️ اجساد قوم عاد ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
صفحه تست هوش حل معما باما همراه باشید👇👇👇👇 @zandahlm1357
یک زن وشوهر هفت پسردارند و هر پسر یک خواهر این خانواده چند نفرند؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
3- آن چیست که در رادیو و دریا مشترک و هردو آن را دارند؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
- آن چیست که چه پر باشد و چه خالی وزنش یکی است؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
✨﷽✨ 🏴فضیلت های سوره قدر آمرزش ⇦ خواندن سوره قدر در یکی از نماز ها باعث آمرزش گناهان میشود‌. [ ثواب الاعمال ص267] اجابت دعا ⇦ هرکس این سوره را بخواند وآنگاه دعاکند دعایش درلوح محفوظِ مستجاب نوشته میشود. [ مستدرک‌الوسائل ج4ص190] امنیت ⇦ هر کس بعد از نماز عشا 15 بار سوره قدر را بخواند تا شب آینده در امان الهی خواهد بود. [ تفسیرالبرهان ج5 ص699 ] خواب آرام ⇦ هرکه پیش از خواب 7مرتبه سوره قدر را بخواند تا صبح در امان الهی خواهد بود. 📚تفسیرالبرهان ج5 ص699 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ ✨يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُُ ﴿۱۰﴾ ✨هر كس سربلندى مى خواهد سربلندى يكسره ✨از آن خداست سخنان پاكيزه به سوى او بالا ✨می رود و كار شايسته به ✨آن رفعت مى بخشد (۱۰) 📚 سوره مبارکه فاطر ✍بخشی از آیه ۱۰ 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨ در باب گشایش ❣هر کس در روز شنبه سیصد مرتبه این دعا را بخواند:👇 🍂 بسم الله الّرحمن الّرحیم مَن کانَ یُریدُ العِزّةَ فلِلّهِ العِزّةُ جَمیعاً(سوره فاطر آیه ۱۰)  👈✨نزد علماء و فضلاء عزیز شود. 👈✨ تحصیل علوم بر او آسان شود. 👈✨ خبرهای خوش بشنود که از آن خوشحال و خشنود شود.  👈✨از مال دنیا غنی شود. 👈✨بر دشمن پیروز شود  👈✨بخت بسته اش بازشود 👈✨و جمله مرادات یابد ان شاءالله. https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و بیست و یکم ساعت از هفت گذشته بود که بلاخره انتظارم به سر رسید و مجید وارد خانه شد. برای مراسم امشب دوغِ آماده و یک خوشه موز خریده بود تا جشن ساده و خودمانی‌مان چیزی کم نداشته باشد و نمی‌دانستم که هدیه سالگرد ازدواج را در کیفش پنهان کرده و می‌خواهد در حضور امواج دریا تقدیمم کند که با این وضعیت نامساعد اقتصادی، اصلاً توقع نداشتم برایم هدیه‌ای خریده باشد. نماز مغرب و عشاء را خواندیم و به استقبال یک شب خاطره‌انگیز، به میهمانی دامان دریا رفتیم. دیگر نمی‌توانستم مثل گذشته پیاده به ساحل بروم و بخاطر سنگینی بدن و کمردرد شدیدی که هر روز بیشتر آزارم می‌داد، تاکسی گرفتیم و فقط چند قدم از انتهای خیابان منتهی به ساحل را پیاده پیمودیم. جایی دور از ازدحام جمعیت، در روشنایی چراغ‌های لب دریا، روی ماسه‌های نرم و نمناک ساحل، زیراندازی پهن کرده و خودمان را به دل شب دریا سپردیم. نگاهمان به جادوی سایه سیاه دریا بود و در خلوت دونفری‌مان، به صدای سحر انگیز خزیدن امواج روی تن ساحل گوش می‌کردیم که شب‌های بندر در این هوای خوش بوی بهاری، بهشتی تماشایی بود تا سرانجام مجید درِ کیفش را باز کرد و همانطور که بسته کادو پیچ شده‌ای را از کیفش بیرون می‌آورد، با لحن گرم و گیرایش آغاز کرد: «شرمنده الهه جان! می‌خواستم اولین سالگرد ازدواجمون برات یه چیز حسابی بگیرم، ولی نشد.» سپس در برابر نگاه منتظر و مشتاقم، بسته را به دستم داد و با لبخندی لبریز حیا زمزمه کرد: «اصلاً قابل تو رو نداره الهه جان! یه هدیه خیلی ناقابله! ان شاءالله جبران می‌کنم!» و دلم نیامد بیش از این شاهد شرمندگی‌اش باشم که بسته را در آغوش کشیدم و پیش از آنکه ببینم چه چیزی برایم خریده، پاسخش را به مهربانی دادم: «مجید! اینجوری نگو! هر چی که تو برام بگیری، خیلی هم با ارزشه!» می‌دیدم نگاهش از اضطراب واکنشم به تپش افتاده که سریعتر کاغذ کادو را باز کردم تا خیالش راحت شود که دیدم برایم چادر بندری پوست پیازی رنگی با نقش و نگارهایی صورتی پسندیده است. دستم را که لای پارچه کردم، تن ظریف و خوش رنگ چادر روی انگشتانم رقصید تا زیبایی ملیحش را بیشتر به رخم بکشد که چشمانم از شادی درخشید و با صدایی که از هیجان پُر شده بود، پاسخ نگاه نگرانش را دادم: «وای مجید! خیلی قشنگه!» باورش نمی‌شد و خیال کرد می‌خواهم دلش را خوش کنم که گوشه‌ای از چادر را روی سرم انداختم تا ببیند چقدر زیبا می‌شوم و با خوشحالی ادامه دادم: «ببین چقدر قشنگه!» و تازه از ترکیب صورت خندانم کنار پارچه چادری، خاطرش جمع شد و با لبخندی شیرین تأیید کرد: «خیلی بهت میاد الهه جان! مبارکت باشه!» چادر را روی دستم مرتب کردم و دوباره داخل کاغذ کادو گذاشتم که با آهنگ دلنشین صدایش زمزمه کرد: «الهه! خیلی دوستت دارم!» سرم را بالا آوردم و دیدم با نگاهی که دست کمی از سینه خروشان خلیج فارس ندارد، محو صورتم مانده و در برابر این هیبت عاشقانه نتوانستم حرفی بزنم که خودش احساس دریایی‌اش را تعبیر کرد: «نمی‌دونم چی پیش خدا داشتم که تو رو بهم داد! فقط می‌دونم بهترین نعمت زندگی‌ام تویی!» و شاید نتوانستم هجوم بی‌پروای احساسش را تحمل کنم که سر به شوخی گذاشتم: «وای! چه نعمتی! حالا مگه چه تحفه‌ای هستم؟!!!» و همین شیطنت زنانه هم واکنشی عاشقانه بود تا باز هم برایم بگوید که آسمان صورتش از درخشش عشق، ستاره باران شد و به رویم خندید: «تحفه؟!!! تو همه زندگی مَنی الهه! نمی‌تونم برات توضیح بدم که چقدر دوستت دارم، فقط همین قدر بگم که همه دنیای من تویی الهه! اگه بخاطر اینکه خدا تو رو بهم داده، روزی هزار بار ازش تشکر کنم، بازم کمه!» و چه احساس گرم و دلچسبی بود که همسر مهربانم با همین کلمات ساده و صادقانه، اینچنین عاشقانه حمایتم می‌کرد و همین چند جمله کوتاه و صد البته رؤیایی، برای جشن اولین سالگرد ازدواج مان کافی بود. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سلسله جلسات 37 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 7️⃣3️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part32_صلح امام حسن.mp3
5.48M
*تخلف از شرط سوم؛ ناسزا به امیرالمومنین (ع) *معاویه و دشنام علنی به امیرالمومنین(ع) و صحابه پیامبر *تخلف از شرط چهارم؛ مالیات دارابجرد
هوش و فهم فوق العاده -------------------------------------- ------ بنده همراه آقايان، محقق داماد، مؤمن، تقديري و وافي، در درس آيةاللَّه مرتضي حائري شركت مي‌كرديم. ايشان گاهي بيست دقيقه تا نيم ساعت ديرتر به درس مي‌آمدند. براي ما مبهم بود كه چرا آقا دير به درس مي‌آيند. بعدها روشن گرديد كه آقاي حائري در منزل خود يك بحث ديگري دارند و آن درس نيز تنها براي يك نفر است. كساني كه به استاد نزديك تر بودند، با تفحص فهميدند كه آن شخص آية اللَّه خامنه اي هستند. آقاي حائري در منزل به معظم له درس خارج مي‌گفتند. آقاي تقديري به من گفت: روزي به استاد گفتم: شما براي يك نفر، جمعي را معطل نگه مي‌داريد. آقاي حائري به من گفتند: سيد، بسيار خوش فهم است! حجةالاسلام و المسلمين سيدمحمدتقي محصل همداني. پرتوي از خورشيد، ص ۴۵. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا