eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مردی نزد شما آمد و می‌خواست ۸ عدد جواهرات را به شما بدهد. این جواهرات ۷ مورد واقعی هستند و یک قطعه
.......: ابتدا سه الماس را در برابر سه الماس دیگر وزن کنید. اگر وزن‌ها برابر باشند، دو باقی مانده را با یکدیگر مقایسه کنید. سنگین‌تر تقلبی است. اگر یکی از گروه‌های سه الماس سنگین‌تر باشد، دو تا از این الماس‌ها را در برابر یکدیگر وزن کنید. اگر یکی سنگین‌تر باشد، این تقلبی است. اگر وزن آن‌ها برابر باشند، سومین الماس جعلی است. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷گشایش در کار ها با خواندن این آیه استاد رفیعی🎤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 علیه السلام: ➖هر كه سوره‌ی حجرات را هر شب يا هر روز تلاوت كند از زيارتگران حضرت محمد صلي الله عليه و آله باشد ➖ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اَلْحُجُرَاتِ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ أَوْ فِي كُلِّ يَوْمٍ كَانَ مِنْ زُوَّارِ مُحَمَّدٍ ص. 📖 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۲ ص۱۱۵
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و چهل و یکم لیلا خانم همچنانکه به صورتم دست می‌کشید، باز اصرار کرد: «الهه خانم! قربونت بشم! آروم باش! شماره شوهرت رو بده ما زودتر باهاش تماس بگیریم!» نمی‌توانستم تمرکز کنم و شماره مجید را به خاطر بیاورم که صورت کوچک و زیبای حوریه لحظه‌ای از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت و لبخند آخر مجید هر لحظه در برابر نگاهم جان می‌گرفت. بلاخره شماره مجید را رقم به رقم به خاطر آورده و با صدای ضعیفم تکرار کردم که آن هم نتیجه‌ای نداد و لیلا خانم با ناامیدی جواب داد: «گوشی‌اش خاموشه.» از تصور اینکه مجید دیگر پاسخ تلفن‌هایش را نخواهد داد و من دیگر صدای مهربانش را نمی‌شنوم، قلبم گُر گرفت و کاسه صبرم سرریز شد که از آتش دوری‌اش شعله کشیدم: «تو رو خدا مجید رو پیدا کنید! لیلا خانم، جون بچه‌ات، مجید رو پیدا کن!» می‌دانستم چاقو خورده، زخمی شده، زمین خورده، ولی فقط به خبر زنده بودنش راضی بودم که میان گریه التماس می‌کردم: «شاید بردنش بیمارستان، تو رو خدا ببینید کجاس! تو رو خدا پیداش کنید! فقط به من بگید زنده اس، فقط یه لحظه صداش رو بشنوم...» گلویم از هجوم گریه پُر شده و صدایم به سختی بالا می‌آمد و همچنان میان دریای اشک دست و پا می‌زدم: «خدایا! فقط مجید زنده باشه! فقط یه بار دیگه ببینمش!» لیلا خانم شانه‌هایم را گرفته و مدام دلداری‌ام می‌داد و کار من از دلداری گذشته بود که در یک لحظه همسر و دخترم را با هم از دست داده و در این گوشه بیمارستان تمام وجودم از درد فریاد می‌کشید. از اینهمه بی‌قراری‌ام، چشمان لیلا خانم و پرستار هم از اشک پُر شده و خانمی که مرا به بیمارستان رسانده بود، با دل نگرانی پیشنهاد داد: «شماره یکی از اقوامت رو بده باهاشون تماس بگیریم، خبر بدیم تو اینجایی. حتماً تا حالا نگرانت شدن و ازت هیچ خبری ندارن. شاید اونا از شوهرت خبر داشته باشن.» و از درد دل من بی‌خبر بودند که پس از مرگ مادرم چه غریبانه به گرداب بی‌کسی افتاده و از خانه خودم آواره شدم و نمی‌خواستم این همه بی‌کسی را به روی خودم بیاورم که بی‌آنکه حرفی بزنم، تنها با صدای بلند گریه می‌کردم. بلاخره آنقدر اصرار کردند که به سختی و با چند بار اشتباه، شماره عبدالله را به خاطر آوردم و پس از چند لحظه لیلا خانم شروع به صحبت کرد: «سلام! حالتون خوبه؟ ببخشید مزاحم شدم من همسایه خواهرتون هستم...» و نمی‌دانست چه بگوید که به مِن مِن افتاده بود: «ببخشید... راستش... راستش الهه خانم یه ذره کسالت داره، الان تو بیمارستانه...» و نمی‌دانم عبدالله چه حالی شد که لیلا خانم با دستپاچگی توضیح داد: «نه! چیزی نشده، حالش خوبه! من فقط خبر دادم.» و دیگر جرأت نکرد از حال من و سرنوشت نامعلوم مجید چیزی بگوید که آدرس بیمارستان را داد و ارتباط را قطع کرد و من که تا آن لحظه مقابل دهانم را گرفته بودم تا ناله گریه‌هایم به گوش عبدالله نرسد، دوباره به یاد دختر عزیزم به گریه افتادم و دیگر امیدی به دیدار دوباره مجیدم نداشتم که با تمام وجودم ضجه می‌زدم تا سرانجام از قدرت مُسکّن‌ها و آرامبخش‌هایی که پشت سر هم در سِرُم می‌ریختند، خوابم بُرد. نمی‌دانم چقدر در آن خواب عمیق فرو رفته بودم تا باز از شدت درد بیدار شدم. به قدری گریه کرده بودم که پلک‌هایم ورم کرده و مژه‌هایم به هم چسبیده بودند و به سختی توانستم چشمانم را باز کنم. احساس می‌کردم روی نگاهم پرده‌ای از گرد و غبار افتاده که همه جا را تیره و تار می‌دیدم. با ما همراه باشید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357
جهاد با نفس 66.mp3
1.61M
🔰 سلسله جلسات 66 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 6⃣6⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - گل محمدی - علیرضا افتخاری.mp3
2.19M
‌ ‌ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 مثل خنده ی خدا خنده هاتو توی هر قطره ی بارون می بینم پای گیسوی بلندت این شبا تا بخواهی بید مجنون می بینم شبا ماه آسمون زل می زنه به نگاه گرم و دلپذیر تو دور اون خونه ی سبزت نمی گشت اگه خورشید نمی شد اسیر تو صلوات خنده هاتو دوست دارم وقتی رو لبای غنچه وا میشه تو زمین وقتی که اسمت می پیچه یه دفعه آسمون از جاش پا میشه تو کجا گل محمدی کجا عطر خندته گل محمدی بوی گل گرفته بود تن زمین از همون شب که به دنیا اومدی اسم تو اسم تموم خوبی هاست اسم تو معنی اسم اعظمه تو اگه نباشی صد تا دنیا رو جای تو اگه به ما بدن کمه 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسفالت بنده در زمان مسؤوليت قبلي خودم - رياست جمهوري - به كشوري سفر كردم كه هم بزرگ است و جمعيت زيادي دارد و هم انقلابي در آن به وقوع پيوسته بود. روزي كه بنده به آن كشور - كه نمي خواهم اسمش را بياورم - رفتم، نوزده سال از انقلابشان گذشته بود. در حال حركت از فرودگاه به طرف محلّي كه براي ما در نظر گرفته بودند، رئيس جمهور آن كشور، كنار من در اتومبيل نشسته بود و راجع به بعضي از امور صحبت مي‌كرديم. من ديدم بعضي خيابانها را بسته اند و كارگران كار مي‌كنند. گفتم: «مثل اين كه مشغول كارهايي هستيد؟ » گفت: «بله؛ ما تا امسال فرصت نكرده بوديم آسفالت خيابانهاي پايتخت را كه در انقلاب خراب شده بود، ترميم كنيم. امسال فرصتي به دست آمده است و آسفالت خيابانها را بعد از نوزده سال، ترميم مي‌كنيم! » بينيد؛ اين كارآيي انقلابهاست. انقلابهايي كه ما ديده ايم همه ي همّتشان صرف نگه داشتن خودشان مي‌شد. نه يك انتخابات درست، نه يك سازندگي اي در كشور و نه بناي تازه اي. آن انقلابهايي كه بسيار پيشرفته بودند، برنامه‌هاي پنج ساله و چند ساله اعلام مي‌كردند؛ اما صوري بود و در باطن تقريباً چيزي نداشت. غالباً هم اين انقلابها يكي پس از ديگري به دليل كم كاريها، ناتوانيها و عيوب ديگرشان، شكست خوردند؛ چه كمونيستها و چه غيركمونيستها كه به هرحال چپ بودند. آري؛ نوزده سال از انقلابشان گذشته بود، تازه به فكر افتاده بودند كه پولي هم خرج ترميم خيابانهاي پايتخت كنند! بيانات در خطبه‌هاي نماز جمعه – ۲۰ بهمن ۷۴ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ 💌 پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. 📖 بقره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا خداوند و فرشتگانش بر پیغمبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستید و چنان که باید سلام بگوئید. 💛 تلاوت زیبا و آرامش بخش آیه 56 سوره مبارکه احزاب با صدای احمد النفیس🎈🤍💚 🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🔸
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: جنبش ابوالخصيب در سال ۱۸۳ هجرى، وهيب بن عبدالله نسائى، معروف به ابوالخصيب در منطقه نساء از نواحى خراسان قيام كرد و دامنه شورش وى كه تا سال ۱۸۵ هجرى ادامه يافت. شهرهاى ابيورد، توس و نيشابور را فرا گرفت و همه اين شهرها به تصرّف شورشيان درآمد. مرو نيز محاصره شد، امّا على بن عيسى بن ماهان در مرو به مقابله با آنان پرداخت. خاندان ابوالخصيب را به اسارت گرفت و به سال ۱۸۶ وى را در مرو كشت. جنبش حمزه شارى در سال ۱۸۵ هجرى، حمزه شارى كه از خوارج بود، در بادغيس شورش كرد. عيسى بن موسى عامل عبّاسيان در منطقه، به نبرد با وى شتافت، امّا فراوانى پيروان حمزه موجب شد كه عيسى تنها با كشتارى گسترده بتواند آشوب را فرونشاند، از اين رو، آنان را تا زابلستان و كابل و قندهار تعقيب كرد و ده هزار تن از ياران حمزه شارى را از پاى درآورد و شورش را با شكست روبرو ساخت. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار آیت الله حسن زاده آملی با امام رضا (ع) ...! ✍خاطره ای از زبان؛ 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 خروج سفیانی قبل از واقعه قرقیسیا است یا بعد از آن؟ آیا از بین رفتن اسرائیل شرط ظهوره؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 🔹خروج سفیانی قبل از قرقیسیا است. سفیانی خروج می کند شامات را می گیرد به سمت عراق که می آید بین مرز شام و عراق درگیر جنگ قرقیسیا می شود. 🔹از بین رفتن اسرائیل شرط ظهور است.. ما جایی چنین چیزی روایت ندیدیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)