eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃محبت و زیارت اهلبیت (علیهم السلام) 🍃 🔰امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «از مواردی که به زیارت زائرم می‌آیم شب اول قبرست. » 💬پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «محبت به من و اهلبیتم در هفت موقف بسیار هولناک، نجات بخش است: 1⃣هنگام مرگ و حضور فرشته مامور قبض روح. 2⃣هنگام بازجویی در برابر فرشتگان مسئول برزخ در شب اول قبر. 3⃣هنگام زنده شدن مردگان در قیامت. 4⃣هنگام باز شدن پرونده عمل در برابر انسان در قیامت و یا زمانی که پرونده عمل هر شخصی را به دستش می‌دهند. 5⃣هنگام حساب و حضور در دادگاه عدل الهی. 6⃣هنگام سنجش افکار و اعمال انسان با معیارهای حق و الگوهایی که در آن روز است. 7⃣هنگام عبور از صراط و پلی که بر روی دوزخ نهاده شده است. » 📗بحار، ج ۷، ص ۲۴۷. https://eitaa.com/zandahlm1357
پيشگفتار مسئله روح يك مسئله جنجالى و پرغوغا! براى انسان بسيار جالب است كه بتواند با عالمى غير از اين جهانى كه در آن زندگى مى كند، ارتباط پيدا كند. مخصوصاً اگر آن عالم بتواند سدّى را كه ميان انسان و زمانهاى گذشته، و دوستان پيشين، و پدران و مادران و نياكان است، بردارد؛ و از آن بالاتر، او را در جريان حوادث آينده نيز قرار دهد. تلاش و كوشش انسان براى ارتباط با جهان ارواح نيز از همين عطش سوزان روحى سرچشمه گرفته است. در طول تاريخ، هميشه مدّعيانى بوده اند كه خود را با ارتباط با ارواح، ص: ۱۰ .......: جهان ارواح مرتبط مى دانسته اند؛ بخصوص در قارّه هند كه زمينه هاى روحى و اجتماعى براى اين فكر زياد بوده است. اين مسئله، در اواسط قرن نوزدهم ميلادى در آمريكاى شمالى باصطلاح «گل» كرد و موج آن بسرعت از «آمريكا» به «انگلستان» و از آنجا به ديگر كشورهاى اروپا كشيده شد. بد نيست گزارش اين جريان را از زبان خود اروپائيها بشنويم: «پلاتونف» روانشناس معروف در كتاب روانشناسى خود كه به فارسى نيز ترجمه شده است، تحت عنوان «ميهمانان آن دنيا» مى نويسد: داستان احضار روح در سال ۱۸۴۸ در شهر روچستر كه يكى از شهرهاى آمريكاى شمالى است بر سر زبانها افتاد؛ ادامه دارد....👇👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تست هوش حل معما باما همراه باشید👇👇👇👇 @zandahlm1357
💚امام صادق میفرماید : جهٺ وفور نعمت و نورانے شدن چهره در روز قیامٺ سوره والعصر را در نماز های نافلہ بخوان 📙مجمع البیان،10، 545 https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸✨🌸✨🌸✨🌸 آثار و برکات تلاوت سوره کافرون 🌼 دیدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در خواب از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است: هر کس این سوره را در شب جمعه صد مرتبه قرائت نماید رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم را در خواب خواهد دید. 🌼 دور شدن شیطان از قاری این سوره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر کس سوره کافرون را تلاوت نماید شیاطین از او دور شده و از سختی های بزرگ روز قیامت در عافیت می باشد. 🌼 استجابت دعا رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هر کس هنگام طلوع خورشید ده مرتبه این سوره را بخواند وآنگاه دعا کند دعایش مستجاب می شود. 📙 مستدرک الوسائل، ج6، ص371 📙 مجمع البیان، ج10، ص552 📙المصباح کفعمی، ص461 https://eitaa.com/zandahlm1357
یا حضرت رقیه: 📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و چهل و هشتم دستش را از کنار سرم عقب کشید و روی زخم پهلویش گرفت که به گمانم از لرزش بدنش، زخمش آتش گرفته بود. رنگ از صورتش پریده و پیشانی‌اش از دانه‌های عرق پُر شده بود. از شدت درد پایش را به سرعت تکان می‌داد و به حال خودش نبود که همچنان بی‌صدا گریه می‌کرد. از خطوط صورتش که زیر فشار درد در هم رفته بود، جگرم آتش گرفت و عاشقانه صدایش کردم: «مجید...» و نمی‌خواست با این حالم، غمخوار دردهایش شوم که پیش دستی کرد: «الهه! ای کاش مرده بودم و تو رو اینجوری نمی‌دیدم...» بغضی غریبانه راه گلویش را بسته و صدایش از تازیانه درد و غم به لرزه افتاده بود: «بلایی نبود که به خاطر من سرت نیاد...» و نتوانست حرفش را تمام کند که لب‌هایش سفید شد و صورت زردش نه فقط پوشیده از اشک که غرق عرق شده بود. هر چند دلم نمی‌خواست بیش از این زجرش بدهم، ولی باز صدایم به گریه بلند شد که من هم محرمی جز همسرم نداشتم تا برایش دردِ دل کنم و دوباره سر به ناله نهادم: «مجید دلم برای حوریه خیلی تنگ شده، دخترم تا دیروز زنده بود...» و داغ حوریه به این سادگی‌ها سرد نمی‌شد که مقابل چشمان غرق اشکش به بدنم دست می‌کشیدم و با بی‌قراری شکوه می‌کردم: «ببین! ببین دیگه تکون نمی‌خوره! ببین دیگه لگد نمی‌زنه! ببین دیگه حوریه نیس...» و از آتش حسرت حوریه طوری سوختم که باز ضجه‌های مادرانه‌ام در گلو شکست و دل مجیدم را آتش زد. به سختی خودش را از روی صندلی بلند کرد، می‌دیدم نفسش از درد بند آمده و نمی‌خواست به روی خودش بیاورد که با دست چپش سر و صورتم را نوازش می‌کرد و شاید دل دریایی خودش آنچنان در خون موج می‌زد که دیگر نمی‌توانست به غمخواری غم‌هایم حرفی بزند. با چشمانی که دیگر حالی برایشان نمانده بود، فقط نگاهم می‌کرد و به پای حال زارم مردانه گریه می کرد. سپس سرش را بالا گرفت و نفس بلندی کشید تا تمام توانش را جمع کرده و باز دلداری‌ام بدهد: «قربونت بشم الهه! می‌فهمم چه حالی داری، به خدا می‌فهمم چی می‌کِشی! منم دلم برای حوریه تنگ شده، منم این مدت خیلی انتظار کشیدم تا پدر بشم! منم حسرت یه بار دیدنش به دلم موند...» و حالا نغمه نفس‌هایش همان ناله‌های دل من بود که گوشم به صدای مهربانش بود و با چشمی که دیگر اشکی برایش نمانده بود، خون گریه می‌کردم و او با شکیبایی عاشقانه‌اش همچنان می‌گفت: «ولی حالا از این حال تو دارم دِق می‌کنم! به خدا با این گریه‌هات داری منو می‌کُشی الهه! تو رو خدا آروم باش! به خاطر من آروم باش...» و نه تنها زبانش که دیگر قدم‌هایش هم توان سرِ پا ایستادن نداشت که دوباره روی صندلی افتاد و اینبار درد جراحت پهلویش طوری فریاد کشید که ناله‌اش در گلو خفه شد و می‌شنیدم زیر لب نام امام حسین (علیه‌السلام) را صدا می‌زد. از ترس حال خرابش، اشکم خشک شد و ناله‌ام بند آمد که رنگ زندگی به کلی از صورتش پریده و همه بدنش می‌لرزید. سرش را پایین انداخته و چشمانش را در هم کشیده بود و هر دو پایش را به شدت تکان می‌داد که انگار سوزش زخم‌هایش در همه بدنش رعشه می‌کشید. سرم را روی بالشت خم کردم و دیدم همانطورکه با دست روی پهلویش را گرفته، انگشتانش از خون پُر شده و ردّ گرم خون تا روی شلوار و کفشش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم: «مجید! داره از زخمت خون میاد!» و به گمانم خودش زودتر از من فهمیده و به روی خودش نیاورده بود که آهسته چشمانش را به رویم باز کرد، سرش را بالا آورد و با لبخندی شیرین پاسخ دلشوره‌ام را داد: «فدای سرت الهه جان! چیزی نیس.» روی تخت نیم خیز شدم و سعی کردم با صدای ضعیف و بی‌رمقم فریاد بکشم: «عبدالله! عبدالله اینجایی؟» از اینهمه بی‌قراری‌ام حیرت کرد و با ناراحتی پرسید: «چی کار می‌کنی الهه؟» و ظاهراً عبدالله پشت درِ اتاق نبود که پرستاری در را باز کرد و پیش از آنکه حرفی بزند، سراسیمه خبر دادم: «زخمش خونریزی کرده!» و مجید که دیگر نمی‌توانست حال خرابش را پنهان کند، ساکت سر به زیر انداخته بود که پرستار وارد شد و با نگاه متعجبش خط خون را از پهلوی مجید تا روی زمین دنبال کرد که خودم با دلواپسی توضیح دادم: «تازه دیشب عمل کرده، حالا زخمش خونریزی کرده.» مجید مستقیم نگاهم کرد و با صدای لرزانش زیر لب زمزمه کرد: «چیزی نیس الهه جان...» که پرستار اخم کرد و رو به مجید تشر زد: «کدوم بیمارستان بی‌مسئولیتی با این وضعیت مرخصت کرده؟» و مجید دردش، حالِ من بود که به جای جواب، با نگرانی سؤال کرد: «چرا انقدر رنگش پریده؟» با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-2 - 2.mp3
12.52M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشنا آشنا: وزيري كه با موتور به نماز جمعه مي‌رفت به كشوري رفته بودم كه رئيس جمهور آن تشريفاتي و نخست وزيرش همه كاره - يعني رئيس دولت و كشور - بود. از لحاظ تشريفاتي، رئيس جمهور در مراسم استقبال ما شركت كرده بود، بعد هم چند دقيقه يي با ما بود و سپس رفت و ديگر نيامد و ما با نخست وزير آن كشور، مشغول صحبت و مبادله ي نظر و مذاكره و قرارداد شديم. رئيس جمهور، اتفاقاً كشيش بود. در آن چند لحظه يي كه با او بودم، از او پرسيدم كه شما چون كشيش هستيد، آيا كليسا هم مي‌رويد و در حال رياست جمهوري، مراسم مذهبي را انجام مي‌دهيد؟ گفت: نه، من اصلاً وقت نمي كنم به كليسا بروم! هفته يي مثلاً يك بار و يا گاهي چند هفته يك بار - حالا يادم نيست، او زمان دوري را معين كرد - به كليسا مي‌روم! بعد صحبت شد، گفت: من ورزش هم مي‌كنم و فوتباليستم (تيم فوتبال داشت). گفتم: شما فرصت مي‌كنيد؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازي مي‌كنم! يعني با آن كه كشيش بود، اما وقتِ كليسا رفتن نمي كرد؛ ولي هر روز ورزش مي‌كرد! رئيس جمهوري كه در مملكت كاره يي نيست، مي‌تواند ساعتها وقت خودش را براي فوتبال بازي كردن و شركت در بالماسكه و شركت در ماهيگيري پاي فلان رودخانه صرف كند. اين، مظهر مردمي بودن نيست. مظهر مردمي بودن ما اين است كه امروز مردم بين خودشان و مسؤولان كشور، فاصله ي حقيقي احساس نمي كنند. اين، نعمت بزرگي است. امروز اگر هريك از آحاد اين مردم، با رئيس جمهور اين كشور ملاقاتي داشته باشد، احساس نمي كند كه با او فرق دارد. آن حالت اشرافيگري و اوج كاذب طبقاتي كه شايد بتوانم بگويم در همه ي حكومتها - تا آن جا كه ما مي‌دانيم - وجود دارد، در جمهوري اسلامي نيست. وزرا، جزو همين مردم معموليِ كوچه و بازارند. آنها از يك خانواده ي اشرافي جدا نشده اند به مسند وزارت بيايند. به خاطر مسؤوليت و تخصص و آگاهي يي، آنها را از داخل دانشگاه، يا از فلان شغل آورده اند و در رأس وزارت گذاشته اند. وقتي هم كه از كار منفصل مي‌شوند، باز سراغ همان شغل قبليشان مي‌روند. يك وقت چندي پيش - دو سال قبل از اين - يكي از وزراي زمان ما، از وزارت كنار رفت. همان هفته ي بعدش، عيالش را روي موتور گازي نشاند و با خودش به نماز جمعه آورد! يعني شأن اجتماعي او، اين است كه حتّي يك پيكان ندارد كه زنش را در آن بنشاند و به نماز جمعه بياورد. اين، چيز خيلي مهمي است. سخنراني در ديدار با ائمه ي جمعه ي سراسر كشور ۷/۳/۶۹ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا › قطعا با هر سختے‌،آسانے‌ است. سوره شرح/آیہ⁵🌿 ﹏﹏﹏❀﹏﹏﹏ و زندگـے‌ بعد از هر فنجان قهوه‌یِ تلـخ، شکوفہ میدهد !🌼♥️
19.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾ و ما انسان را آفريده‏ ايم و مى‏ دانيم كه نفس او چه وسوسه‏ اى به او مى ‏كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾ آنگاه كه دو [فرشته] دريافت‏ كننده از راست و از چپ مراقب نشسته‏ اند مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿۱۸﴾ [آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمى ‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى ‏كند] 📺 تلاوت بسیار زیبا و آرامش بخش آیات 16 تا آخر سوره مبارکه ق و سوره های مبارکه فاتحه و زلزله با صدای رعد محمد الکوردی
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)