8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایده_معنوی 💚
▪️ذکری قرآنی برای
حاجت خانهدار شدن
🔻حتما با نیت و اخلاص بخوانید که انشاءالله حاجت روا بشید
4_6006088503018915355.mp3
28.97M
۞دعاے کمیل
🎙مهدی رسولی
التماس دعا 🙏
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هفتاد و چهارم استکانها را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و هفتاد و پنجم
ساعت از یازده شب گذشته بود که مراسم تمام شد و جز یکی دو نفر که در حیاط با آسید احمد صحبت میکردند و خانمی که گوشه اتاق به انتظار مامان خدیجه ایستاده بود، همه رفتند که مامان خدیجه به سمتم آمد و با مهربانی صدایم کرد: «قربونت برم دخترم! امشب خیلی کمک حالم بودی! ان شاءالله اجر زحمتت رو از خود آقا بگیری!» و من هنوز در حضور این آقا تردید داشتم که لبخند کمرنگی زدم و با گفتن «ممنونم!» مشغول جمع کردن خُردههای دستمال کاغذی از روی فرش شدم که دستم را گرفت و با حالتی مادرانه مانعم شد: «نمیخواد زحمت بکشی مادر جون! خیلی خسته شدی، دیگه برو استراحت کن! فردا صبح تمیز میکنیم!» و هر چه اصرار کردم تا کمکش کنم، اجازه نداد و تا دمِ در خانه خودمان بدرقهام کرد و با صمیمیتی شیرین همچنان تشکر میکرد که دید مجید با دست چپش جارو برداشته تا حیاط را تمیز کند که با ناراحتی شوهرش را صدا زد: «حاج آقا!» و همین که آسید احمد رویش را به سمت ایوان برگرداند، با دست اشاره کرد تا مانع مجید شود. آسید احمد با عجله به سمت مجید رفت و باز سرِ شوخی را باز کرد: «بابا جون ما هم هستیم! انقدر ثواب جمع کردی دیگه چیزی به بقیه نمیرسه!» رنگ از صورت مجید پریده و به نظرم حسابی خسته شده بود، ولی در برابر آسید احمد با شیرین زبانی پاسخ داد: «مگه نگفتید منم مثل پسرتون میمونم؟ پس شما برید استراحت کنید، من حیاط رو تمیز میکنم!» ولی آسید احمد هم مثل من نگران حالش شده بود که جارو را از دستش گرفت، اشارهای به من کرد و با حاضر جوابی شیطنتآمیزی، مجید را تسلیم کرد: «ببین خانمت جلو در منتظره! اگه تا چند لحظه دیگه نری، دیگه راهت نمیده!» مجید لبخندی زد و با گفتن «هر چی شما بگید!» خداحافظی کرد و به سمت من آمد که من هم به مامان خدیجه شب بخیر گفتم و وارد خانه شدم. از چند ساعت پشت سر هم کار کردن، خسته شده بودم و روی مبل نشستم که مجید لبخندی به رویم زد و با لحنی گرم و با محبت، از زحماتم تشکر کرد: «خیلی خسته شدی الهه جان! دستت درد نکنه!» و همانطور که روبرویم نشسته بود، با کف دست چپش، بازو و ساعد دست راستش را فشار میداد که با دلسوزی نگاهش کردم و پرسیدم: «خیلی درد میکنه؟» لبخندی زد و با خونسردی جواب داد: «نه الهه جان! چیزی نیس.» پلکهای بلندش از بارش بیوقفه اشکهایش سنگین شده و آیینه چشمانش میدرخشید و میدیدم هنوز محبت امام زمان (علیهالسلام) در نگاهش میجوشد که زیر لب صدایش کردم: «مجید! شما اعتقاد دارید امام زمان (علیهالسلام) زنده اس، درسته؟» از سؤال بیمقدمهام جا خورد و من با صدایی گرفته اعتراف کردم: «آخه ما... یعنی اکثریت اهل تسنن اعتقاد دارن که امام زمان (علیهالسلام) هنوز متولد نشده و هر وقت زمان ظهورش برسه، به دنیا میاد.» گمان کرد میخواهم دوباره سر بحث و مناظره را باز کنم که در آرامشی ناشی از ناچاری، منتظر شد تا حرفم را بزنم، ولی من نه قصد ارشاد داشتم، نه خیال مباحثه و حقیقتاً میخواستم به حقیقت حضورش پی ببرم که با صداقتی معصومانه سؤال کردم: «خُب شما چرا فکر میکنید الان امام زمان (علیهالسلام) حضور داره؟» سپس مستقیم نگاهش کردم و برای اینکه کتب فقه و اصول شیعه و سُنی را تحویلم ندهد، با حالتی منطقی توضیح دادم: «خُب حتماً علمای اهل سنت دلائل خودشون رو دارن، علمای شیعه هم برای خودشون دلائلی دارن.» و برای اینکه منصفانه قضاوت کرده باشم، تبصرهای هم زدم: «البته از بین علمای اهل سنت هم یه عده اعتقاد دارن که امام زمان (علیهالسلام) الان در قید حیات هستن، ولی اکثریتشون اعتقاد دارن بعداً متولد میشن.» و حالا حرف دل خودم را زدم: «ولی من میخوام بدونم تو چرا فکر میکنی الان امام زمان (علیهالسلام) حضور داره؟»
https://eitaa.com/zandahlm1357
💥احترام به جسد به سبک رضاخان💥
به دستور رضاخان سردار سپه ؛ سر بریده ی میرزا کوچک خان جنگلی را چندین ماه در محل انبار نفت برادران نوبل ؛ برای تماشای عموم به نمایش گذاشتند تا درس عبرتی باشد برای کسانی که در مقابل استعمار انگلستان می ایستد
#خیانت_پهلوی #رضاخان_خائن
🔰دیانت همراه سیاست🔰
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پيامها در سال ۱۳۶۸ اعلان برگزارى مجلس بزرگداشت رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشنا آشنا:
پيام به ملت شريف ايران، در تجليل از امام امت و تأكيد بر وحدت و حفظ آمادگى مردم در صحنه
پيام به ملت شريف ايران، در تجليل از امام امت و تأكيد بر وحدت و حفظ آمادگي مردم در صحنه بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم و به نستعين ملت شريف و عزيز ايران، امت سرافراز و قهرمان، مردم آگاه و نستوه، برادران و خواهران هم ميهن و مسلمان! خبرگان منتخب مردم، در اجلاس فوق العاده ي خود كه بلافاصله پس از اعلام مصيبت جانگداز فقدان رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني (قدّس اللَّه نفسه الزّكيّه) برگزار كرد، اين جانب را به رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران برگزيده است. اين، مسؤوليتي عظيم و امانتي گران و آزمايشي بزرگ است كه فقط با تأييدات الهي و توجه و دعاي حضرت وليّ عصر (روحي فداه) و پشتيباني و حمايت شما صاحبان اصلي انقلاب و كشور، ميتوان بر دوش گرفت و به سرمنزل رسانيد و از آن سربلند بيرون آمد. اكنون پس از رحلت رهبر فقيد و عزيزمان، حضرت امام خميني (قدّس سرّه)، همه ي ما گنجينه يي بس گرانبها از نمونههاي رهبريِ بي نظيرِ آن بزرگمرد تاريخ و آن چهره ي
استثنايي دوران معاصر، در اختيار داريم. امام خميني، شخصيتي
آن چنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ، به جز انبيا و اولياي معصومين (عليهم السّلام)، به دشواري ميتوان كسي را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد. آن بزرگوار، قوّت ايمان را با عمل صالح، و اراده ي پولادين را با همت بلند، و شجاعت اخلاقي را با حزم و حكمت، و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، و صفاي معنوي و روحاني را با هوشمندي و كياست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، و ابهت و صلابت رهبري را با رقت و عطوفت و خلاصه بسي خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه ي آن در قرنها و قرنها بندرت ممكن است در انسان بزرگي جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيتي دست نيافتني، و جايگاه والاي انساني او، جايگاهي دور از تصور و اساطيرگونه بود. او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ايران و اميد روشن همه ي مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده ي خاضع خدا و نيايشگر گريان نيمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوي كامل يك مسلمان و نمونه ي بارز یک رهبر اسلامی بود..
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357