eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: امام با كلام خود نورى در دل مرد سرگردان روشن كرد: پدرم از پدرانش از رسول (ص) نقل كرد كه فرمود: « كسى كه به سخنان كسى گوش دهد، او را پرستيده است. پس اگر گويند از خدا سخن گويد، او خدا را پرستيده است و اگر از اهريمنى سخن گويد، شنونده، شيطان را پرستيده است. اى پسر محمود! هر گاه مردم به راست يا چپ مى روند، تو راه ما را بپيماى. آن كه همراه ما باشد، ما او را همراهى مى كنيم. آن كه از ما جدا شود، ما او را رها مى كنيم. كم ترين چيزى كه باعث مى شود انسان از دين خارج شود، آن است كه به (دروغ) بگويد: اين سنگ ريزه هسته خرما است. بعد، به اين ديدگاه يقين مى يابد و از كسى كه با حرفش مخالفت كند، بيزار مى شود. اى پسر محمود آن چه را كه گفته ام، حفظ كن. نيكى اين جهان و آن جهان را در آن چه كه گفته ام، گرد آورده ام. (۷۰) ابراهيم به راه افتاد. پرتوهاى محبّت در دلش مى تابيد. ديگران مى دانستند كه او تا حقيقتى را نفهمد، آن را نمى پذيرد. مرجئه، (۷۱) معتزله و خوارج كجا و چنين سخنانى كجا؟ سخنانى كه در جاده تاريك، چلچراغ بودند. » رجاء نزديك آمد تا بخشى از وظيفه اى را كه در اين سفر داشت، به اطلاع امام برساند. از طرف خليفه به من دستور داده شده است كه شما بايد تنها به مرو سفر كنى. مسير از راه بصره و سپس شيراز مى گذرد. امام، نگاه خداحافظى به كعبه افكند. دسته اى كبوتر به آرامى پرواز مى كردند. امام زير لب زمزمه مى كرد: « مردمان بى ريشه، پيامبران را كشتند. » (۷۲) دو روز ديگر گذشت و كاروان مهياى رفتن شد. لحظه خداحافظى مرد مكّى و مدنى از سرزمين كودكى به سرزمين خاستگاه خورشيد فرا رسيد. امام ايستاد تا با خانواده اش وداع كند. سخنانش با خواهرش به درازا كشيد. تو گويى رازهاى بس مهم را به او مى سپرد. بيش از هركسى، كودكان بى تابى مى كردند. صداى گريه هايى برخاست؛ صداهايى مانند آواى آب درون ناودان‌ها در موسم باران. حاضران امام را اندهگين مى ديدند؛ اما راز اين اندوه را نمى دانستند. تنها دريافته بودند كه امام به وليعهدى علاقه اى ندارد. امام فرمودند: « اگر آدمى (ايمان) خويشتن را از دست دهد و جهانى را به دست آورد، چه سودى دارد؟ » صداى شترها بر همهمه آنان چيره شد. در آن لحظه مكه به بندرى مى مانست كه مرغان دريايى سپيد، آن جا را بى بازگشت ترك مى كردند. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: طلبه بحريني سيد جليل سيد محمد موسوي خادم روضه منوره رضويه كه بيشتر اوقات به زيارت عتبات ائمه (عليهم السلام) در عراق مشرف مي‌شد فرمود: سيدي صالح در كاظمين بمن فرمود خوشا بحال تو كه از خدمتگذاران و خدام عتبه مقدسه سلطان خراسان هستي، زيرا كه كار دنيا و آخرت من به بركت وجود مبارك آن حضرت اصلاح گرديد و من از آن بزرگوار حكايتي دارم و آن اين است: من در بحرين در مدرسه مشغول تحصيل علم بودم و در نهايت فقر و سختي مي‌گذرانيدم تا اينكه روزي به جهت شغلي از مدرسه بيرون آمدم ناگهان چشمم به دختري آفتاب طلعت افتاد و او تازه از حمامي كه برابر مدرسه بود بيرون آمد. من تا او را ديدم عشق او در دل من جاي گرفت و محو جمال او شدم. غافل از اينكه او دختر شيخ ناصر لؤلؤي است كه متمول تر از او در بحرين نيست. با جمله صورت آن پري رخسار از نظرم نمي رفت و از مطالعه و مباحثه و عبادت بازماندم. تا اينكه خبردار شدم كه جماعتي عزم زيارت امام غريبان و ضامن بي كسان حضرت رضا (ع) دارند. من با خود گفتم كه دواي اين درد جانكاه تو از دربار آن حضرت به درمان مي‌رسد و تو بايد شربت اين مرض سخت خود را از شربت خانه آن سرور بدست آوري. لذا من هم با آن جماعت حركت كرده و روبراه نهادم تا اينكه در اول ماه مبارك رمضان به آستان قدس آن بزرگوار مشرف شدم. شب شد در عالم خواب خدمت آن حجت حق حضرت ثامن الائمه (ع) رسيدم. آن حضرت بمن فرمود تو در اين ماه مهمان مائي و بعد از آن تو را روانه بحرين مي‌نمائيم و حاجت تو را برمي آوريم. چون بيدار شدم يك نفر بمن سه تومان بعنوان هديه داد و من تمام ماه مبارك رمضان را به وظائف طاعات و عبادات قيام مي‌نمودم تا اينكه ماه مبارك رمضان به آخر رسيد آنگاه خدمت آن حضرت مشرف شدم و آن سرور را وداع نمودم و از روضه مطهره بيرون آمدم تا اينكه به پائين خيابان رسيدم ناگهان از طرف راست خود كسي مرا باسم صدا زد. و به من گفت الا ن خواب بودم و در عالم خواب خدمت حضرت رضا (ع) مشرف گرديدم. آن حضرت به من فرمود طلبي كه از فلان شخص داري و از وصول آن مأيوس شده اي من آن وجه را بتو مي‌رسانم به شرط آنكه يك اسب و ده تومان بدهي به آن كسي كه الا ن كه بيدار مي‌شوي و از خانه بيرون مي‌روي به درخانه با تو مصادف خواهد شد پس آن مرد به فرموده امام (ع) عمل كرد يك اسب و ده تومان بمن داد و من سوار شدم و از شهر خارج گرديدم. چون به منزل اول كه آنجا را طرق مي‌گويند رسيدم تاجري بمن رسيد كه بواسطه سدّ راه در آنجا متحير بود و امام هشتم (ع) را در خواب ديده بود كه آن حضرت به او فرموده بود كه اگر منافع فلان پانصد تومان خودت را به فلان سيد بحريني كه فردا به فلان هيئت و لباس مي‌آيد بدهي من تو را به صحت و سلامت به مقصدت مي‌رسانم و درباره تو نيز شفاعت خواهم كرد. آن تاجر تا مرا ملاقات كرد با من مصاحبت نمود و با هم حركت كرديم تا رفتيم به اصفهان سپس آن تاجر صد تومان بمن داد و من از آن وجه اسباب دامادي خود را فراهم كردم و روبراه نهاده و به سلامتي وارد بحرين شدم و رفتم در همان مدرسه اي كه قبلا بودم ساكن شدم. چند روز گذشت ناگهان ديدم شيخ ناصر لؤلؤئي كه پدر همان دختر است با حشم و خدم خود وارد مدرسه شد و يكسره نزد من آمد و خودش را روي دست و پاي من انداخت كه ببوسد من در مقام امتناع برآمدم. گفت چگونه دست و پاي تو را نبوسم و حال آنكه من به بركت تو داخل در شفاعت حضرت رضا (ع) شده ام. زيرا من ديشب گذشته در خواب خدمت آن بزرگوار مشرف شدم آن حضرت به من فرمود كه اگر شفاعت مرا مي‌خواهي بايد فردا بروي به فلان مدرسه و فلان حجره كه سيدي از اهل اين شهر به زيارت من آمده بود و حال برگشته و دختر تو را خواهان است. اگر دخترت را به او بدهي من شفيع تو مي‌شوم در روزي كه لا ينفع مال و لا به نون اين بود كه شيخ ناصر آن دختر را بمن تزويج كرد. بعد از آن باز امام هشتم (ع) را در خواب ديدم فرمود برو بسوي نجف سپس من به نجف رفتم و يكسال در آنجا توقف نمودم. باز آن بزرگوار را در عالم رؤيا زيارت كردم كه فرمود يكسال در كربلا باش و يك سال در كاظمين تا باز امر من بتو برسد. و اينك من در كاظمين هستم تا اينكه يك سال تمام شود و بعد چه امر فرمايد. [۶۹]. اي ولي حق توئي چو روح روانم من ز جوار تو دور مي‌نتوانم هجر تو چون مي‌برد زتاب و توانم گوشه ابروي تست منزل جانم بهتر از اين گوشه پادشاه ندارد https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 من جایی خوندم که از کل مردم دنیا در هنگامه ی ظهور فقط یک سوم باقی میمونه میخواستم بدونم تا چقدر صحت داره؟ تکلیف این آدمهای فاسد از هر لحاظ قاتل و همین آدمهای دور و بر ما که ظاهرا مسلمان هم هستن چی میشه، بعضی ها همین الان به بدترین کارها دست میزنن دل آدمو میسوزونن مقدسات و مسخره میکنن امام رحمة الله علیه رو و مقام معظم رهبری رو به بدترین وجه هتک حرمت میکنن و قصد توبه هم ندارن... به هرحال شاید شما چیزی بفرمائید دلمون آروم بشه البته من خودم رو اینجور که باید و شاید مبرا از خطا نمیدونم ولی، هرگز هم مثل اینا رفتار نکردم! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ☝️🏻اولا این تعداد کشت و کشتار که صحیح نیست. 🔸نکته بعد اینکه امام بعداز ظهور وقتی تشریف بیاورند اتمام حجت می کنند با خیلی ها، راه حق را نشان می دهند راه باطل را نشان می دهند و آنجا بسیاری از مردم سمت حضرت می آیند، چرا؟ چونکه دیگر راه حق را می بینند و متوجه می شوند آن چیزها و اعتقادات غلطی که داشتند غلط است، به این توجه می رسند. وقتی به این توجه رسیدن خودشان کم کم به مسیر حق می آیند. 👈🏻بعد یک عده ای می مانند که لجوج و لجباز هستند که آنجا دیگر حساب کارشان بحثش فرق می کند. ولی در کل امام پس از ظهور خودش اتمام حجت می کند و بسیاری از مردم هم با اتمام حجت امام، به سمت امام می آیند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت 21 کتاب جهاد.mp3
14.16M
✨✨ 📚 🎧👆 ✨ جلسه: 5 ✨موضوع: توصیه های پیامبر اکرم صلی الله علیه به علی علیه السلام 🔊 : 📚 شرح روایات کتاب الجهاد اثر شیخ (ره) ✨ ✅ ارسال به دیگران فراموش نشود 🙏 ═══✼🍃🌹🍃✼══
سفر ابن دقیق در مسافرت در ضمن نامه به ابن نباته نوشت: چه بسیار شبهایی که بیابانها را پشت سر می‌گذاردیم و چشمان ما روی هم نمی آمد و استراحت نمی کرد. دوستانمان در شکوه نکردن یا استراحت، اختلاف کردند. برخی گفتند: بهتر آنست آخر شب را منزل کنیم و بعضی گفتند: بهتر آنست که بیاد دوست باشیم و همین اظهار مورد پسند واقع شد. کم لیلة فیک وصلنا السری لا نعرف الغمض و لا نستریح واختلف الاصحاب ماذالذی یزیل من شکویهم او یریح فقیل تعریسهم ساعة و قیل بل ذکراک و هوالصحیح ابن نباته در پاسخ نوشت: در پناه خدا مسافرتت را به پایان برسانی و به سلامتی بازگردی. اگر ممکن بود پلکهای چشم ما عازم سفر شوند پلکهای مجروح خود را چون شتران راهوار به سفر می‌فرستادم، متأسفانه آنها از دوری تو رنجور گردیده و آرزوی بازگشت تو را دارند. فی ذمة اللّٰه و فی حفظه مسراک والعود بعزم نجیح لو جاز ان تسلک اجفاننا اذا فرشنا کل جفن قریح لکنهابالعبد معتلة و انت لا تسلک الا الصحیح کشکول شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام الرَّحِيلُ‌ وَشِيكٌ‌. امام عليه السلام فرمود: كوچ كردن (از دنيا) سريع است
شرح و تفسير بايد آماده بود امام عليه السلام در اين عبارت بسيار كوتاه و پر معنا از بى‌وفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مى‌گويد و مى‌فرمايد:«كوچ كردن (از دنيا) سريع است»؛ (الرَّحِيلُ‌ وَشِيكٌ‌) . «رحيل» به معناى هر گونه كوچ كردن است ولى در اينجا با قرائن حاليه به كوچ كردن از دنياى زودگذر اشاره دارد. اين واژه گاه به معناى اسم مصدر آمده است؛ مانند كلام بالا و گاه معناى صفت مشبهه را مى‌رساند؛ مثلاً شترى را به عنوان رحيل توصيف مى‌كنند يعنى شتابنده و «وشيك» از مادۀ «وشك»(بر وزن اشك) به معناى سرعت گرفتن در سير است. بعضى از شارحان گفته‌اند «وشيك» آن است كه سرعتش بسيار شديد و عجيب باشد. از مسائلى كه همه مى‌دانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست؛ گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى‌شوند. بارها افرادى را ديده‌ايم كه گرد و غبار پيرى بر رخسار آنها نشسته و ضعف سراسر وجودشان را فراگرفته و با قدى خميده عصا زنان به زحمت راه مى‌روند مى‌گوييم: عجب ديروز جوان شاداب و راست‌قامت و قوى‌پنجه‌اى بود چه زود پير شد. تازه اين در صورتى است كه رحيل در زمانى پيرى فرا رسد وگرنه بسيارند كسانى كه در كودكى يا جوانى بر اثر حوادث مختلفى چشم از دنيا مى‌پوشند. نه تنها انسان‌ها به سرعت از اين جهان كوچ مى‌كنند، قدرت‌ها و سلطنت‌ها و حكومت‌ها هم بسيار زود زوال مى‌پذيرند. ابن ابى‌الحديد تشبيهى براى دنيا از بعضى از حكما نقل كرده مى‌گويد: پيش از آنكه به دنيا بياييم عدمى بوده است مستمر و بعد از كوچ كردن ما از اين دنيا باز به ظاهر عدمى است مستمر و عمر ما در اين ميان مانند برقى است كه در يك شب ظلمانى در بيابانى تاريك از ابرى مى‌جهد و بى‌درنگ خاموش مى‌شود. ١ از آن مهم‌تر تشبيهاتى است كه قرآن مجيد براى زندگى دنيا كرده است و مى‌گويد: «وَ اضْرِبْ‌ لَهُمْ‌ مَثَلَ‌ الْحَياةِ‌ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ‌ مِنَ‌ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ‍‌ بِهِ‌ نَباتُ‌ الْأَرْضِ‌ فَأَصْبَحَ‌ هَشِيماً تَذْرُوهُ‌ الرِّياحُ‌ وَ كانَ‌ اللّهُ‌ عَلى‌ كُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ مُقْتَدِراً» ؛(اى پيامبر!) زندگى دنيا را براى آنان به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مى‌فرستيم؛ و به وسيله آن، گياهان زمين (سرسبز مى‌شود و) در هم فرو مى‌رود؛ امّا بعد از مدتى مى‌خشكد؛ به‌گونه‌اى كه بادها آن را به هر سو پراكنده مى‌كند؛ و خداوند بر همه چيز تواناست!». ٢ در آيۀ ديگرى از قرآن مجيد مى‌خوانيم كه روز قيامت از گنهكاران سؤال مى‌شود چند سال در روى زمين توقف كرديد؟ در پاسخ مى‌گويند تنها به اندازۀ يك روز يا بخشى از روز. از آنهايى سؤال كنيد كه توان شمردن ايام را دارند «قالَ‌ كَمْ‌ لَبِثْتُمْ‌ فِي الْأَرْضِ‌ عَدَدَ سِنِينَ‌* قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ‌ يَوْمٍ‌ فَسْئَلِ‌ الْعادِّينَ‌». بار ديگر به آنها گفته مى‌شود:«(خداوند) مى‌فرمايد:(آرى) شما مقدار كمى‌توقف كرديد اگر مى‌دانستيد آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريديم و به سوى ما بازگردانده نمى‌شويد؟»؛ «قالَ‌ إِنْ‌ لَبِثْتُمْ‌ إِلاّ قَلِيلاً لَوْ أَنَّكُمْ‌ كُنْتُمْ‌ تَعْلَمُونَ‌ * أَ فَحَسِبْتُمْ‌ أَنَّما خَلَقْناكُمْ‌ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ‌ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ‌». ٣ در احاديث اسلامى نيز دربارۀ كوتاهى عمر دنيا تعبيرات و تشبيهات بيداركننده‌اى آمده است. از جمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «الدُّنْيا ساعَةٌ‌ فَاجْعَلُوها طاعة ؛دنيا ساعتى بيش نيست اين ساعت را در مسير اطاعت خدا قرار دهيد». ١ در حديث ديگرى از امام زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام مى‌خوانيم: «إِنَّ‌ جَميعَ‌ ما طَلَعَتْ‌ عَلَيْهِ‌ الشَّمْسُ‌ في مَشارِقِ‌ الْأرْضِ‌ وَ مغارِبِها بَحْرِها وَ بَرِّها وَ سَهْلِها وَ جَبَلِها عِنْدَ وَلِىٍّ‌ مِنْ‌ أوْلِياءِ اللّهِ‌ وَ أهْلِ‌ الْمَعْرِفَةِ‌ بِحَقِّ‌ اللّهِ‌ كَفِىْ‌ءِ الظِّلالِ‌ ؛تمام آنچه در شرق و غرب جهان، درياها و صحراها، دشت‌ها و كوه‌ها آفتاب بر آن مى‌تابد در نزد اولياء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سايه‌هاست». ٢ همان‌گونه كه سايه‌هايى كه به سوى غروب مى‌رود به سرعت برچيده مى‌شوند، عمر دنيا نيز چنين است. در كتاب تنبيه الخواطر آمده است كه حسن بن على عليه السلام بسيار به اين شعر شاعر تمثل مى‌جست: يا أهْلَ‌ لَذّاتِ‌ دُنْيا لا بَقاءَ لَها اِنَّ‌ اغْتِراراً بِظِلٍ‌ّ زائِلٍ‌ حُمُقٌ‌ اى اهل لذت‌هاى دنيايى كه بقايى ندارد مغرور شدن به سايه‌اى كه به زودى زوال مى‌پذيرد احمقانه است. حافظ‍‌ نيز در اين زمينه مى‌گويد: مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم جرس فرياد مى‌دارد كه بربنديد محمل‌ها اين سخن را با كلامى از نوح پيغمبر با آن عمر طولانى عجيب پايان مى‌دهيم كه فرمود: «وَجَدْتُ‌ الدُّنْيا كَبَيْتٍ‌ لَهُ‌ بابانِ‌ دَخَلْتُ‌ مِنْ‌ أحَدِهِما وَ خَرَجْتُ‌ مِنَ‌ الْآخَرِ» . ٣ دنيا را همچون خانه‌اى يافتم
كه از يك در وارد شدم و از در ديگر خارج!
شرح و تفسير سرانجام مبارزه با حق امام عليه السلام در اين كلام نورانى از كسانى سخن مى‌گويد كه به مقابلۀ با حق بر مى‌خيزند. مى‌فرمايد:«آن كس كه در برابر حق قد علم كند (و به مبارزه برخيزد) هلاك خواهد شد»؛ (مَنْ‌ أَبْدَى‌ صَفْحَتَهُ‌ لِلْحَقِّ‌ هَلَكَ‌) . اين كلام حكمت‌آميز با همين عبارت در لا به لاى خطبۀ شانزدهم نهج البلاغه آمده است كه شرح آن را در جلد اول در ذيل همان خطبه (صفحۀ ٦٥١) بيان كرديم و حاصل آن اين است كه هرگز به مخالفت و مقابلۀ با حق برنخيزيد، زيرا حق قدرتى دارد كه انسان را بر زمين مى‌كوبد؛ اگر در كوتاه مدت انجام نشود در دراز مدت انجام خواهد شد و تاريخ، به ويژه تاريخ اسلام، نشان مى‌دهد آنها كه به مقابلۀ با حق برخاستند چگونه طومار زندگانى‌شان در هم پيچيده شد. نيز با توجّه به اين‌كه حق به معناى واقعيت‌هاى ثابت است و واقعيت‌ها آثارى دارد و هر چه با آثارش به مخالفت برخيزند از ميان نمى‌رود، از اين رو سرانجام بر انسان غلبه مى‌كند و او را در هم مى‌شكند. درست مانند اين‌كه انسان بداند فلان راه، مستقيم و راه ديگر بيراهه است، اگر به مخالفت با راه مستقيم برخيزد و به بيراهه رود هرقدر تلاش و كوشش كند به مقصد نمى‌رسد و سرانجامش هلاكت است. بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسير ديگرى براى اين جمله برگزيده‌اند و آن اين‌كه هرگاه كسى در ميان مردم نادان به دفاع از حق برخيزد جان خود را به خطر انداخته چرا كه افراد جاهل و متعصب و لجوج با اين‌گونه افراد مخالفند و مفهوم آن اين مى‌شود كه هر كس دفاع از حق كند بايد هزينه‌هاى اين دفاع را در برابر مردم نادان بپردازد. ولى اين تفسير به هيچ وجه مناسب چنين گفتار حكيمانه‌اى نيست، زيرا اولاً در بعضى از متون لغت صريحا آمده است كه جملۀ «أبْدى‌ صَفْحَتَهُ‌ لَهُ‌» به معناى به مخالفت برخاستن است و مرحوم علامۀ شوشترى موارد فراوانى از كلمات عرب نقل كرده كه جملۀ «مَنْ‌ أبْدى‌ صَفْحَتَهُ‌ لَهُ‌» به معناى به مخالفت برخاستن است. ١ ثانياً در خطبۀ شانزدهم، پيش و پس از آن جمله‌هايى آمده است كه به خوبى نشان مى‌دهد امام عليه السلام در اين جمله از بدكاران سخن مى‌گويد كه به مخالفت با حق برمى‌خيزند. در شرح نهج البلاغۀ محمد عبده احتمال ديگرى نيز در تفسير اين جمله ذكر شده و آن اين‌كه منظور از «أبْدى‌ صَفْحَتَهُ‌ لِلْحَقِ‌ّ» به معناى روى گردانيدن از حق است كه آن هم سبب هلاكت انسان مى‌شود؛ ولى با توجه به اين‌كه كلمۀ «أبْدى‌» به معناى آشكار كردن است اين تفسير نيز بعيد به نظر مى‌رسد. ٢ به هر حال مفهوم اين جمله اين است كه امام عليه السلام به همۀ كسانى كه به مخالفت با حق برمى‌خيزند هشدار مى‌دهد كه به عاقبت سوء كار خود بينديشند و از اين راه باز گردند. همان‌گونه كه پيش از اين اشاره شد اين جمله در كتاب شريف كافى نيز به عنوان بخشى از يك روايت آمده و مرحوم ملا صالح مازندرانى در شرح آن مى‌گويد: مفهوم جمله اين است كسى كه آشكارا در برابر حق به خصومت برخيزد هلاك خواهد شد. مشابه همين معنا در گفتار حكيمانۀ ٤٠٨ نيز آمده است آنجا كه مى‌فرمايد: «مَنْ‌ صارَعَ‌ الْحَقَّ‌ صَرَعَهُ‌ ؛آن كس كه با حق بجنگد حق او را بر زمين خواهد كوبيد». ١ قرآن مجيد نيز دربارۀ حق و باطل چنين مى‌گويد: «بَلْ‌ نَقْذِفُ‌ بِالْحَقِّ‌ عَلَى الْباطِلِ‌ فَيَدْمَغُهُ‌ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ‌» ؛بلكه ما حق را بر باطل مى‌كوبيم و آن را هلاك مى‌سازد و اين‌گونه باطل محو و نابود مى‌شود». ٢ منظور از «حق» در كلام نورانى بالا اصل خداشناسى و آيين اسلام و فروع دين و حقوق الله و حقوق الناس به طور عام است، زيرا حق در اصل به معناى مطابقت و هماهنگى با واقع و نقطۀ مقابل آن «باطل» است. به همين دليل به ذات پاك خداوند، به طور مطلق «حق» اطلاق مى‌شود چون واقعيتى است انكارناپذير. در كتاب «وجوه القرآن» براى كلمۀ حق موارد استعمال دوازده‌گانه‌اى در قرآن مجيد ذكر شده است: حق به معناى ذات پاك خداوند و به معناى قرآن، اسلام، توحيد، عدل، صدق، طرز صحيح، علانيه، شايستگى، واجب شدن، وام و بهره و براى هر كدام از اينها آيه‌اى از آيات قرآن مجيد را شاهد آورده است.