🍃سیزده بدر مبارک🍃
اگرهرسین ِامسالت🍃
به سرتاجی پرازگل زد
اگرتقدیرت ازنحسی
به سمت ِروشنی پل زد
به تن کن رخت ِخوشبختی
نگوباورنمیکردم
که من خود این سعات را
برایت آرزوکردم🍃
الهی امـروز
دل ها را با عشق
سايه ها را با آب
شاخه ها را با باد🍃
وسبزه عمرتان را
با شاديها گره بزنید
روز سيـزده بـدر
پراز شادی و خوشحـالی🍃
🌸روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت؛ دیوی از این واقعه باخبر شد، درحال خود را به صورت سلیمان درآورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد، کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند (از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه برجای من نشسته دیوی بیش نیست امّا خلق او را انکار کردند و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را «مسکین و فقیر» می دانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد...
امّا دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد آن را در دریا افکند تا بکلّی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند...
...بتدریج ماهیّت ظلمانی دیو برخلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را برجای او نشانند...
...در این احوال سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت، روزی ماهیی را بشکافت و از قضا خاتم گم شده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد...
...سلیمان به شهر نیامد امّا مردم از این ماجرا خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است؛ پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت بازگردانند و این روز بخلاف تصوّر عام روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید:
وقت آنست که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است
و شاید رسم خوردن ماهی در شب نوروز تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است...🌿🌺
📚برگرفته از کتاب «مقالات»
👤"به قلم دکتر الهی قمشه ای"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
پاکروان:
🌺🌺🌺💐 سلامتی آنهایی که حتی دو دانه ساقه سبز بههم گره نزدهاند، ولی یک عمری است دلهایشان به منجی حقیقی جهان چنان گره کور خورده که در طیبعت هیج قدرتی نمیتواند باز کند.
بلبل و گل و سبزه بیمهدی صفا ندارد.
بوییدن و نوشیدن و خوردن بیمهدی صفا ندارد
باز شدن گرههای زندگی در دولت منجی
قدم زدن در دولت مهدی زهرا صفا دارد
سیزده بدر کنونی هم به انتظار گل سرسبد الهی، مبارک.🙏🏻🌺🌺🌺💐
محمد ابراهیم پاکروان
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پروردگارا! برترين صلوات و سلام و تحيت خود را بر منجي بشريت در همه ي اعصار و قرون و برترين پ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
با احساس اين حقيقت است كه مسلمين در هريك
از كشورهاي اسلامي، شجاعت برخورد با اردوگاه ضديت با اسلام، يعني همين سلطه ي سياسي، اقتصادي دنياي سرمايه سالاري و عوامل و ايادي آن و نيرنگ و فتنه گري آن را مييابند و افسون تحقير - كه اولين سلاح استعمارگران غربي در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست - در آنان نمي گيرد. با احساس اين عظمت است كه دولتهاي مسلمان با تكيه به مردم خود، از تكيه به قدرتهاي بيگانه خود را بي نياز حس ميكنند و اين فاصله ي مصيبت بار ميان ملتهاي مسلمان با دستگاههاي حاكم بر آنان پديد نمي آيد. با احساس اين وحدت و جماعت است كه نيرنگ استعماري ديروز و امروز - يعني احياي احساسات افراطآميز ملي گرايي - اين فاصله ي وسيع و عميق ميان ملتهاي مسلمان را پديد نمي آورد و قوميت عربي و فارسي و تركي و آفريقايي و آسيايي، به جاي آن كه رقيب و معارض هويت واحده ي اسلامي آنها باشد، بخشي از آن و حاكي از سعه ي وجودي آن ميگردد؛ و به جاي آن كه هر قوميتي، وسيله و بهانه ي نفي و تحقير قوميتهاي ديگر شود، وسيله يي براي نقل و انتقال خصوصيات مثبت تاريخي و نژادي و جغرافيايي هر قوم به ساير اقوام اسلامي ميگردد. حج با مشاهد و مناسك و شعاير خود، بايد اين روح وحدت و ملائمت و جماعت و عظمت را در مسلمانان همه ي اقطار عالم زنده كند و از شعوب و قبايل مختلفه، امت واحده پديد آورد و آن امت واحده را به وادي امن عبوديت مطلق خداوند هدايت نمايد و مقدمات تحقق گفته ي خداي بزرگ را كه: «انّ هذه امّتكم امّة واحدة و انا ربّكم فاعبدون» (۳) فراهم آورد. تشكيل امت واحده يي كه
ناصيه ي عبوديت بر درگاه ربوبيت و وحدانيت ميسايد، همان آرزوي بزرگ اسلام است و همان است كه در سايه ي آن، نيل به همه ي كمالات فردي و جمعي مسلمين ميسر ميگردد و همان هدفي است كه جهاد اسلامي براي تحقق آن تشريع شده و هر يك از عبادات و فرايض اسلامي، بخشي از آن را زمينه سازي و تأمين ميكند. حج ابراهيمي و محمّدي (صلّي اللَّه عليهماوالهما)، بي گمان يكي از بزرگترين مقدمات و اركان اين دو هدف بزرگ است. بدين جهت در اين عرصه ي عظيم، در همان حال كه ذكر خدا: «فاذكروا اللَّه كذكركم ابائكم او اشدّ ذكرا» (۴) و اعلام برائت از مشركان: «و اذان من اللَّه و رسوله الي النّاس يوم الحجّ الاكبر أنّ اللَّه برئ من المشركين و رسوله» (۵) ركن حج محسوب ميشود، حساسيت در برابر هر حركتي كه ميان برادران - يعني اجزاي اين امت واحده - جدايي و دشمني بيافريند، نيز در حد اعلاست؛ تا آن جا كه حتّي بگومگوي دو برادر مسلمان نيز كه در زندگي عادي چندان مهم نمي نمايد، در حج ممنوع و حرام است؛ «فلا رفث و لافسوق و لاجدال في الحجّ» (۶). آري، همان صحنه كه در آن برائت از مشركان - يعني دشمنان بنياني امت واحده ي توحيدي - لازم ميشود، جدال با برادران مسلمان - يعني اجزاي بنياني امت واحده ي توحيدي - ممنوع و حرام ميگردد، و بدين گونه پيام وحدت و جماعت در حج، صراحت بيشتري مييابد. رازها و رمزهاي حج، بسي بيش از آن است كه در اين جا بدان اشاره شد، و تدبر در اين رازها - كه همه در جهت احياي شخصيت فرد و جامعه ي مسلمان و مبارزه با عوامل نابودي آن است - افقي جديد در
برابر حاجي ميگشايد و او را به عالمي پُرتلاش و پُرحركت و تمام نشدني ميكشد. اولين وظيفه ي هر يك از حجاج، تأمل در اين راز و رمزها و تبادل نظر و جستجوي سررشته ي كار از اين همه است، و نيز تأمل در اين كه چرا دستها و دستگاههايي سعي ميكنند حج را برون از همه ي مفاهيم سياسي و جمعيش و تنها به عنوان عبادتي يك بعدي كه فقط داراي خواص فردي است، مطرح نمايند، و چرا روحاني نمايانِ دين به دنيافروش كه نام و شأن ديني آنان حكم ميكند كه مردم را به اين اسرار آشنا و جسم و جان آنان را به سمت هدفهاي آن به حركت درآورند، بعكس، با هرگونه روشنگري دراين باره مخالفت و عناد ورزيده، اصرار بر كتمان حقايق دارند؟ و چرا بارها و بارها در بلندگوهايي اعلام ميشود كه سياست در حج نبايد دخالت كند؟ مگر اسلام و احكام نوراني آن، براي اداره و هدايت زندگي مادّي و معنوي انسانها نيست؟ و مگر ديانت در اسلام با سياست آميخته نيست؟ اين از جمله ي دردهاي بزرگ عالم اسلام است كه تحجر و كوته بيني و دنياطلبي جمعي، همواره در خدمت
غرض ورزي و حسابگريهاي خباثت آلود جمعي ديگر قرارگيرد و قلمها و زبانهايي كه بايد در خدمت اسلام و در جهت تبيين حقايق آن به كار ميافتاد، ابزاري در دست دشمنان هوشيار و توطئه گر اسلام گردد. اين همان مصيبتي است كه امام راحل (رضوان اللَّه عليه) بارها به تلخي از آن سخن گفته و ناليده اند، و جاي آن است كه هوشمندان امت، عامه ي مردم را با آن آشنا ساخته، مرز ميان علماي صادق و دين به دنيافروشان مزدور را براي آنان مشخص سازند. ۲) دومين مساله يي كه
شايسته است بخصوص در اين زمان و مكان به آن انديشيده شود، مسأله ي پيوند امت اسلامي است با تاريخ خود و
نيز با سرنوشتي كه بايد براي خود رقم زند. گذشته ي امت اسلامي چيزي است كه استعمار از هنگام ورود به آسيا و آفريقا، همت بر مخدوش ساختن و به فراموشي سپردن آن داشته است. تسلط بر ذخاير مادّي و انساني در كشورهاي اسلامي و به دست گرفتن سرنوشت ملتهاي مسلمان - كه هدف استعمارگران، مستقيم و غيرمستقيم، از اواخر قرن هجدهم ميلادي به اين طرف بوده - به طور طبيعي ايجاب ميكرد كه احساس غرور و شخصيت ملل مسلمان شكسته شود و آنها از گذشته ي پُرشكوه كاملاً منقطع شوند و بدين گونه فرهنگ و اخلاق خود را رها كرده، آماده ي پذيرش فرهنگ غرب و تعاليم استعماري شوند. و اين حيله، در زمينه ي كاملاً مساعدي كه تسلط حكومتهاي فاسد و مستبد در كشورهاي اسلامي فراهم آورده بود، كارگر افتاد و سيل فرهنگ مهاجم غربي و همه ي مفاهيمي كه استعمار رواج آن را در ميان ملل مسلمان براي تأمين سلطه ي سياسي و اقتصادي خود بر آن ملتها ضروري ميشمرد، به راه افتاد و نتيجه آن شد كه در طول دويست سال، كشورهاي اسلامي يكسره به
سفره ي گسترده و بي مانع و رادعي براي غارتگران غربي تبديل شد و آنان از حاكميت مستقيم گرفته، تا مالكيت ثروتهاي زيرزميني و تغيير خط يا زبان و حتّي تصرف كامل يك كشور اسلامي مانند فلسطين و تحقير مقدسات اسلامي و غيره، در اين كشورها پيش رفتند و مسلمين را از همه ي بركات استقلال سياسي و اقتصادي و فرهنگي - كه از جمله ي آن،
رشد علمي و فرهنگي است - باز داشتند.
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: قشرهاي مختلف مردم كوشش كنند كه امر انتخابات و مجلس را هميشه مهم بشمارند. شركت در انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انقلاب و اسلام
حفظ نظام از واجب ترين فرائض است.
همه ي مسلمين در مقابل اسلام بدهكار و مسئولند.
ميراث حضرت امام، نظام جمهوري اسلامي است.
با تمام وجود از اسلام و انقلاب و نظام دفاع كنيد.
ايستادگي و مقاومت، تنها راه دفاع از اسلام و انقلاب است.
انقلاب بزرگ اسلامي ما، تمام مسلمانان دنيا را اميدوار كرده است.
اسلام اين مردم را به خيابانها آورد؛ شاه را سرنگون كرد و حكومت را به آنها داد.
اتحاد مسلمين و صفاي دل آنان، شرط اصلي اعلاي كلمه ي اسلام است.
آنچه كه اين كشور را نجات ميدهد، اسلام است؛ همچنان
كه در دوران دفاع مقدس، آنچه كه اين ملت را نجات داد، اسلام بود.
نظام جمهوري اسلامي محصول تلاش عظيم امام و امت است.
#کلمات قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈مقطعی فوق العاده از استاد #انورالشحات سوره ی مبارکه ی انبیا
💠 اجرا در ایران
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آمرزش بسيار است، نه از سپرى شدن روزگاران. اى وارثان دانش پيامبر و اى خاندان او درود هماره ما نثار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
و دعبل خواند:
« آنها كه غربت و دورى وطن پراكنده شان كرد
كجا رفتند؟
بايستند تا از خانه هاى بى صاحب بپرسيم
چندگاه است كه روزگار نمازها و روزه هايشان به سرآمده است؟
زمانه نيرنگ باخت و كينه ورزان روبند بر چهره زدند
تا از
قهرمانان بدر و احد و حنين انتقام گيرند
آفريدگار، قبرى را كه در مدينه است با بارانش سيراب كند.
قبرى كه آسودگى و بركتها در آن فرو آمده اند پيام آور راست راهى، درودش شهريارش [= خدا] بر او باد!
و از سوى پروردگار بر روحش هديهها باد! »
بغض، حنجره شاعر را فشرد. با همان بغض ادامه داد:
« بپندار فاطمه! اگر حسين را بينى كه از تشنگى كنار فرات جان سپرده است حتماً سيلى به گونه ات مى نوازى
و اشك از چشمانت برگونه هايت جارى مى كنى
برخيز اى دختر خير و مويه كن
ستارگان آسمان بربيابان فتاده اند
اى فاطمه! از قبر گمنامت برخيز تا بر فرزندان شهيدت گريه كنى
فرزندانى كه در كوفه، طيبه، فخ، جوزجان، باخمرى و بغداد سر به شورش برداشتند
قبرى در بغداد است از آن جان پاك و پيراسته كه در غرفه هاى بهشتى، غوطه ور در درياى آمرزش خداى مهربان است.
در همين لحظه، رضا (ع) به وى فرمود: « مى خواهى بيتى به اين قسمت از اشعارت بيفزايم؟ »
آرى اى فرزند رسول خدا (ص).
و امام ادامه داد:
« و قبرى در طوس است، چه سوگى!
نالهها در رژفاى درون راه مى يابند. »
و نشانه هاى پرسش و حيرت در چشمان شاعر نقش مى بندد. دعبل حيرت زده مى پرسد: « قبر چه كسى سرورم؟! »
قبر من اى دعبل! (۱۳۷)
و شاعر به خواندن شعرش ادامه مى دهد:
« پس اى چشم! گريه كن و بغضت را بيفشان
زمانه گريستن فرا رسيده است
تبهكارى هاى روزگار، مرا محاصره كرده است
و من اميدوارم كه پس از مرگ در امنيت به سر برم
سى سال است كه من با رنج و دريغ روزگار مى گذرانم
و مى بينم كه چگونه اين اجتماع كوچك از انسان هايى كه ستارگان زمين اند،
ستم ديده و آواره اند و گرسنگى و ناكامى پيكرشان را گداخته است
تا هنگامى كه خورشيد بر زمين مى تابد
و مؤذن براى نماز اذان مى گويد، مى گريم
خورشيدى طلوع و غروب نكرد
جز آن كه در شام گاه و سپيده دمان بر آنها گريستيم
با همه فشارها، آنان از ستيغ انسانيت فرود نيامدند؛
همچنان بزرگ و بزرگوار ماندند
چون يكى از اين خاندان كشته مى شد
دستى كه اينان به انتقام بگشايند، بسته بود. »
حضرت (ع)، كف دست را برگرداند؛ تو گويى خويش را از مقابله به مثل دور نگه مى داشت. غمگنانه زمزمه كرد: « آرى، سوگند به خدا كه بسته است. »
دعبل ادامه داد:
من اگر به آن چه امروز و فردا رخ خواهد داد، اميد نمى داشتم
دلم از حسرت آل احمد مى تپيد
آرى! اميد من به خروج امامى است كه ناگزير خروج خواهد كرد
ظهورى همراه با نام پروردگار و بركت ها.
امام بانگ برآورد: «
اى خزاعى! اين ابيات را روح القدس بر زبانت جارى ساخت. » و دعبل ادامه داد:
حق و باطل را از هم جدا ساخته
به نعمت و كيفر پاداش مى دهد
پس اى نفس، شاد و خرم باش
كه آن چه آمدنى است، دور نيست
هيچ يك از رنج هايى كه مى كشم، ايمان مرا نمى لرزاند
تلاش مى كنم خورشيد را جا به جا كنم
و صلواتها را به سنگها بشنوانم
گويى قفسه سينهام بسيار تنگ شده است
و نمى تواند آه را در خويش نگه دارد.
امام برخاست تا شاعر هراسان آواره اى را در آغوش كشد كه سى سال را با بيم جان سپرى كرده است.
اى خزاعى! روزى كه روز هراس بزرگ [رستاخيز] است، خدايت تو را بى هراس گرداند.
اشك از ديدگان جارى بود؛ اشك اندوه براى آنان كه مظلومانه كشته شدند و اشك غم براى كسانى كه هنوز زير ستم بودند. شاعر، دل لبريز از اندوهش را با اشك شست و از جا برخاست. اجازه رفتن گرفت. پيش از رفتن، ياسرخادم حضرتكيسه اى كوچك برايش آورد.
اين چيست؟
ده هزار درهم. هديه اى است از سرورم.
سوگند به آفريدگار كه چنين قصدى نداشتم و به خاطر آن به اين جا نيامدم. آمدم تا به محضرش مشرف شوم و چهره اش را بينم. تنها از وى مى خواهم كه پيراهنش را به من هديه دهد.
شاعر منتظر ايستاد و خادم
از نزد امام (ع) برگشت. لباس خز ايشان را آورد و گفت: « اين لباس. سرورم درهمها را برگرداند و فرمود: بگير! همين روزها به آن نياز پيدا خواهى كرد. »
شاعر، صورت خود را در پيراهن فرو برد. عطر پيامبران بينى اش را آكند. كيسه كوچك را گشود. ده هزار سكه به نام رضا (ع) بود. شاعر آواره، نخستين كسى بود كه به اين پول جديد، دست يافته بود.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357