eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: اولين موانع دشمن، ميله‌هاي خورشيدي بود. يكي از تير بارها درست روي آن‌ها هدف گيري شده بود. بايد فكري مي‌كردند. حميد از دسته بيرون زد تا شايد بتواند تيربار را خفه كند. سينه خيز جلو رفت. گذشتن از سيم خاردارها سخت بود سيم‌هاي خاردار دست و لباس هايش را زخمي كرده بود هم چنان جلو رفت. مي‌دانست كه اگر تير بار خفه نشود، چه فاجعه اي در انتظار دوستانش خواهد بود. مهدي پشت دو رديف آخر سيم خاردارها گير كرد. تيربار شليك كرد و مهدي ناگهان صداي ناله ي يكي از بچه‌ها شنيد. علي شيخ علي زاده هم خودش را از دسته ي دوم به طرف دسته ي اول كشاند و نزد حميد رفت. ساعت ۱۰ و ۱۰ دقيقه بود. حميد و علي ضامن نارنجك‌هاي شان را كشيدند و آماده نگه داشتند. در يك لحظه، با هم بلند شدند و به سمت عراقي‌ها پرتاب كردند نارنجك‌ها روي هدف افتادند و لحظه اي بعد، داد و فرياد عراقي‌ها به هوا رفت. آن دو تكبيرگويان از روي دور رديف سيم خاردار به آن طرف پريدند. از ديواره ي مستحكم خودشان را بالا كشيدند و به آن سو افتادند. از آن طرف هم غواصان ديگري از ديوار گذشته بودند. حميد و علي شروع كردند به تيراندازي. [ صفحه ۲۹] عراقي‌ها از ترس و با ديدن انسان‌هايي با آن هيبت - در لباس غواصي - پا به فرار گذاشتند. ناگهان حميد در زير كتف خود سوزشي احساس كرد. انگار تركش ريزي، بدنش را سوراخ كرده بود. كمي آن طرف تر، غواصي روي زمين افتاده بود. به طرفش رفت اما او را نشناخت. صورتش خون آلود بود؛ ولي چند لحظه بعد فهميد او يار ديرينه اش علي شيخ علي زاده است. حميد با ناراحتي او را صدا زد، يك بار، دو بار، ده بار. جوابي نشنيد. علي با همان لبخند هميشه گي، حميد را خوش حال نكرد. نفس‌هاي آخرش را كشيد و.... حميد احساس خفه گي كرد. شانه ي علي را بوسيد و با او وداع كرد. صداي درگيري در محور عاشورا به گوش مهدي رسيد. صداي تيراندازي‌هاي هر لحظه بيش تر مي‌شد. بلافاصله بي سيم‌ها به كار افتاد، سريع بچه‌ها را آماده كنيد... حركت كنيد! مهدي و مصطفي به سرعت خودشان را به قايقي كه از قبل مشخص شده بود رساندند. پشت سرشان، نيروهاي گردان به سوي نهري كه قايق‌ها منتظرشان بودند، دويدند. قايق‌ها حركت كردند. آن‌ها به سمت شاخصي پيش مي‌رفتند كه از فاصله ي دور، چون نقطه ي روشني مشخص بود. طبق قرار قبلي، يكي از بچه‌هاي غواص با چراغ به آن‌ها علامت مي‌داد. تنها مشكل قايق‌ها رگبار گلوله ي عراقي‌ها بود كه آزارشان مي‌داد. لحظات پرهيجاني بود و آن‌ها سعي كردند هر چه سريع تر خودشان را به آن طرف اروند برسانند. قايق‌ها به سيم خاردارها رسيدند. راه باز بود. كمي جلوتر، يكي در لباس غواصي منتظرشان بود. مهدي او را شناخت. آن غواص بدون معطلي لبه ي اولين قايق را گرفت و آن را هدايت كرد. كمي جلوتر امكان پيش روي با قايق نبود. مهدي پريد توي آب و و تا زانو فرو رفت. نگاهي روي سيل بند انداخت. غواصان را ديد كه اين طرف و آن طرف مي‌دويدند. بچه‌هاي خط شكن خسته بودند. آن‌ها بيش از دو ساعت عرض اروند را شنا كرده بودند. بعد هم به سيل بند دشمن حمله كرده و علي رغم سرما و خسته گي كه رمقي براي شان نگذاشته بود، هنوز هم مشغول پاك سازي سنگرها بودند. مهدي به راه خودش ادامه داد. هنوز راه زيادي نرفته بودند كه جاده اي سر راهشان نمايان شد. مهدي نيروها را جمع كرد و در جاده اي ماشين رو به راه افتادند. دقايقي بعد، به جاده ي فاو - البحار رسيدند. آن ها، اولين نيروهايي بودند كه پا بر روي اين جاده گذاشتند..... دفاع مقدس خاطرات اروند..... https://eitaa.com/zandahlm1357
ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را برخود دارد ، آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما نیز ، سرود شهادت بسراید ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hafez 46.mp3
1.85M
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
موی سفید قمین الدوله گوید: وقتی دیدم موی سفید صورتم را، فهمیدم وقت کوچم نزدیک گشته و محزون شدم. بلی می‌پندارم این موی سفید اولین تارهای کفن من است. لما رایت البیاض لاح و قد دنا رحیلی نادیت و احزنی هذا و حق الاله احسبه اول خیط سدی من الکفن بهازهیر گوید: دوستی دارم که از او به خیر یاد می‌کنم هرچند آدم بدباطنی است و از شنوندگان آرزومند نیستم این اظهار را مکتوم بدارند. صدیق لی سأذکره بخیر و ان حققت باطنه الخبیثا و حاشا السامعین یقال عنه و بالله اکتموا ذاک الحدیثا صابی بده ساقیا باده ی ارغوانی فقد هد عطفی غناء الغوانی جهان شد نو آیین شراب کهن ده کزو پیر یابد نوای جوانی خذ الکأس واصفح عن الدار صفحاً فقد صافح الورد للار جوانی دع الروح تأخذ من الراح حظاً اذا الریح جائت بروح الجنان فرو ریخت ابر از هوا درّ بحری بر انگیخت باد از زمین درّ کانی قیامت مگر شد که کرد آشکارا زمین گنجهایی که بودش نهانی بر افروخت چون رایت فتح خسرو سحاب از هوا حله‌های دخانی به آراء مسعود شاه استهلت سعود بها اشرق المشرقان و شید له بالمعالی قصور بها الفرقدان من الفرق دان جهان شهریارا جهان می‌بنازد بتو تا تو دارای ملک جهانی به رتبت سلیمان آصف صفاتی به شوکت فریدون رستم نشانی اگر چشم عدل است در وی تو نوری و گر جسم ملک است در وی تو جانی به هندوستان سواد مدیحت چو طوطی است کلکم بشکر فشانی فنثری له نثرة الجو تعنو و شعری له یسجد الشعریان مرا تربیت کن که در وصف ذات به گردون رسانم بیان معانی تصانیف سازم به فرخنده نامت که ماند همه در جهان جاودانی الا تا بگرید هوا در بهاران وز آن گریه خندد گل بوستانی گل دولتت در بهار سعادت مصون باد از تند باد خزانی شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
تاریخ 3 سال اول انقلاب 5.MP3
5.03M
🔰 سلسله جلسات و با موضوع 30 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی 🎬 جلسه 0️⃣3️⃣ ✳️ ، ( جلسه 5 ) 🎤 از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراف به وحشتناک کشور در طی دو سال. 🔰 این تورم وحشتناک در زمانی است که ایران نه تنها تحریم نبود، بلکه مورد حمایت آمریکا هم قرار داشت!
🔵 تیغ زدن شاه توسط 🔰 ریخت و پاش های شاه از جیب مردم ایران برای هوس بازی هایش دارای شهرت جهانی بوده بطوریکه وندی لی نویسنده معروف آمریکایی در مورد رابطه شاه با گریس کلی بازیگر مشهور هالیوودی مینویسد: کِلی و شاه ایران در اواخر سال۱۹۴۹، زمانی که شاه برای بازدیدی رسمی به امریکا آمده بود، در هتل والدورف-آستوریا با هم آشنا شدند. آنها حداقل شش بار همدیگر را بصورت خصوصی ملاقات کردند. شاه که شیفته و مسحور گریس شده بود، علاقه اش را بگونه ای که بلد بود، یعنی با اهدا سه قطعه جواهر زیبا و گرانبها شامل: یک قفس طلا که داخلش یک قطعه الماس و یک پرنده ساخته شده از یاقوت کبود بود، یک جعبه طلا که داخلش یک ست با ۳۲ عدد الماس بود، و یک دستبند طلا از مروارید و الماس، ابراز کرد. گریس احتمالا تصمیم داشت جواهرآلات را برگرداند، ولی در نهایت دچار تردید شد و آنها را نگهداشت. با اینحال او سریعا پیشنهاد ازدواج شاه را که می توانست وی را به ملکه ایران تبدیل کند رد کرد. 📚منبع؛ کتاب : True Grace : the life and times of an American princess نوشته: Leigh Wendy صفحه:47
🌀اخلاقیات خلیفه 👈شخصیت روحی خلیفه که در کار فکری و سیاسی و اجرایی او نیز تأثیر شدیدی داشت، شخصیتی تندمزاج و از نظر فکری افراطی بود. او مدیریت را عبارت از نوعی سختگیری⚡️ می دید و می کوشید تا با این سختگیری، اعراب بدوی را تحت کنترل درآورد. تبلور این امر، در افکار و رفتار او، در همان حیات رسول خدا (ص) آشکار بود. بیاد داریم که او در بدر اصرار داشت تا رسول خدا (ص) تمامی اسرای بدر را به قتل برساند🗡. او حتی نسبت به صلح حدیبیه موضع تندی داشت. 🗣عمر در همان روز نخست خلافت گفت: خدایا من تندخو هستم، مرا نرم گردان! او دریافت که بدون شلاق نمی تواند با این مردم بسر برد، لذا گفته اند: او نخستین کسی بود که شلاق "دره" در دست گرفت. درباره چوبدستی او گفته شده است که، ترسناکتر از شمشیر حجاج بوده است. معمولا کسی که قصد سوالی از عمر داشت، جرأت این کار را😰 نمی یافت، بلکه از طریق عثمان یا شخص دیگری سوال خود را مطرح می کرد. 🔸این اخلاق سبب شده بود تا او در انتخاب فرمانداران خود نیز معیار خشونت را معیاری اساسی تلقی کند. در برخورد با افراد خاطی از هر طایفه ای👨‍👩‍👧‍👦 بودند گذشت نمی داشت و اسلام را تنها از زاویه سختگیری می شناخت، همین رفتار او سبب شد تا جبله بن ایهم غسانی از شاهزادگان شام که مرتکب خطایی شده بود از مکه به شام🏇 بگریزد و از اسلام روی برتابد. فرمانداران و فرزندان خلیفه نیز از این سختگیری در امان نماندند. زمانی که یکی از فرزندان او لباس زیبایی پوشیده بود، از خلیفه کتک مفصلی خورد. او فرزند دیگرش را که مشروب خواری کرده بود🍷، آن اندازه زد که وی درگذشت. گویا عمروبن عاص او را به همین دلیل در مصر حد زده بود، اما وقتی به مدینه آمد پدرش نیز او را زد و همین سبب مرگ او شد. شدت این برخوردها اعتراض💥 مردم را برانگیخت، آنان از عبدالرحمان بن عوف خواستند تا در این باره با عمر سخن گفته و به او بگوید که دختران در خانه نیز از او هراس دارند. عمر در برابر این اعتراض گفت: مردم جز با این روش اصلاح پذیر نیستند. در اصل همین ⚔برخوردها می توانسته مانعی بر سر راه اعتراضات مردم به عملکرد او باشد. 🔸اشاره کردیم که برداشت دینی او نیز متأثر از همین روحیه بوده و از او شخصیتی افراطی ساخته بود. اصرار در زدن فرزندش برای خوردن شراب تا سر حد مرگ همین امر را نشان می دهد. او درباره زنان سختگیر بود🧕🏻 و اجازه حضور در نماز صبح و عشاء را به آنان نمی‌داد. قطع سهم مولفه قلوبهم نیز از همین منش سرچشمه می گرفت. حتی در میان احکام اسلام📚 نیز به رغم آن که شجاعت نظامی محسوسی نداشت به جهاد بیش از همه چیز اهمیت می داد. به همین دلیل بود که جمله حی علی خیر العمل از اذان حذف شد، تنها به این بهانه که ممکن است با بودن آن مردم به میدان جهاد نروند. 👈به هر روی عمر در برخورد با مردم، تند برخورد می کرد، این علی رغم آن بود که می کوشید تا در دایره خلافت و نه سلطنت عمل کند. در واقع تصور عمومی تبدیل شدن "خلافت" به "ملوکیت" را بسیاری داشتند. عمر خود می گفت: نمیداند خلیفه است یا ملک. کعب الاحبار به او اطمینان می داد که خلیفه است و او، نام وی را در کتابهای آسمانی📖 گذشته یافته است! گویا ابوبکر نیز تصور ملک از خود داشته است. با وجود برخورد تند عمر، بودند کسانی که جرأت انتقاد از او را داشتند. وقتی ✨بلال اذان می گفت و عمر به او اعتراض کرد که وقت نشده، بلال به او پاسخ داد: زمانی که تو از الاغ خودت گمراه تر بودی من وقت🕒 را می شناختم. 👤خلق سخت گیرانه عمر، از نظر اقتصادی نیز نمود خاص خود را داشت. او زندگی ساده را برای خود و کارگزاران و خانواده خود می پسندید، در این باره الگوی زندگی ✨رسول خدا (ص) هنوز در میان مردم جاری بود گرچه به مرور کسانی از حاکمان، راه و رسم دیگری🏰 را پیشه کرده بودند، عمر علاوه بر آن که به هر روی تحت تأثیر آن الگو قرار داشت شخصا نیز برداشت زهد گرایانه افراطی از دین داشت. زندگی زهدگونه او به این معنا نبود که او در دوره خلافت ثروتی نداشت بلکه در مصادر آمده است که عمر از ثروتمندان قریش بود💰. او مهریه زنش را چهل هزار درهم قرار داد. زمانی نیز دهها هزار درهم از اصل مالش به دامادش بخشید. زاهدتر از عمر سلمان بود که عمر را از تجمل گرایی نهی می کرد. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج2، ص70-75"، رسول جعفریان. ۷۷
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۷۰۰ سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند. کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند. پیرزنی از آنجا رد میشد... ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت! چوب بیاورید، کارگر بیاورید، چوب را به مناره تکیه دهید، حالا همه باهم، فشااار دهید... فشااااااااااار!!! و مرتب از پیرزن می پرسید مادر درست شد؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد!کارگران گفتند مگر می شود مناره را با فشار صاف کرد ؟ معمار گفت: نه! ولی میتوان جلوی شایعه را گرفت... اگر پیرزن می رفت و به اشتباه به مردم میگفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا میگرفت، دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد. ولی من الان با یک چوب و کمی فشار، مناره را برای همیشه صاف کردم! https://eitaa.com/zandahlm1357
دودکش جن پدیده‌ای عجیب و مرموز که ردی از جن و دیو را بر چهره دارد، در نزدیکی‌های شهرستان ماهنشان واقع شده است.در اصطلاح زمین‌شناسی به پدیده طبیعی دود کش جن «هودو» می گویند، هودو در واقع سنگی شبیه قارچ است که در اثر فرسایش شکلی شبیه مناره بلند و نازک پیدا کرده و سنگ دیگری روی آن قرار گرفته است، در زنجان به این هودوها »دودکش جن» گفته می شود. https://eitaa.com/zandahlm1357
بلندترین درخت دنیا کشف شد! 🌳🌲 طبق گفته دانشمندان دانشگاه ناتینگهام، این درخت مرانتی (شوریه) زرد با نام "مناره" و طول بیش از صد متر، بلندترین درخت و گیاه گل‌دار در کل دنیاست! درخت مناره در بورنئو، بزرگ‌ترین جزیره آسیا و سومین جزیره بزرگ جهان کشف شده. https://eitaa.com/zandahlm1357
مسجد تاریخانه در شهر دامغان که قدمت آن به دوره ساسانی بر میگردد و گفته می شود از نظر قدمت دومین مسجد جهان بوده و یکی از اولین مساجد که مناره در آن ساخته شد. https://eitaa.com/zandahlm1357