.......:
می توان گفت بچهها همرنگ محیط شده اند. یعنی خود را خوب با محیط وفق داده اند. گروهان تکمیل است و کمبود نیرویش را طی چند هفته گذشته تأمین کرده، یک مسئول گروهان و یک معاون. بر سر هر دسته یک مسئول دسته و یک معاون دسته. در هر دسته دو آرپی جی زن، هر کدام دو نفر کمک آرپی جی. یک تیربارچی و چهار تک تیرانداز. هر دسته ۲۲ نفر و بعضیها دستهها با چند تک تیرانداز بیشتر عناوین پیک دسته و منشی دسته و... را نیز پر میکنند و گاهی دستهها تا مرز ۳۰ نفر هم میرسند.
[صفحه ۱۷]
سه دسته وجود دارد به علاوه بی سیم چیهای گروهان و پیک و منشی گروهان حدود ۹۰ نفر میشوند. جمعیت زیادی است. وقتی نود جوان در کنار یکدیگر میایستند معلوم میشود، گروهان یعنی چه. وقتی سه گروهان ۹۰ نفری همراه با دسته ادوات و تخریب و بهداری گردان و تبلیغات و نیروهای تدارکات در کنار یکدیگر قرار میگیرند عظمت گردان کاملا مشهود
می شود. نزدیک به ۴۰۰ نیروی رزمنده ی دلاور. مطیع و فرمانبر. آماده ی جانبازی. اما بشاش و متبسم. با روحیه. شاد. پر انرژی. قوی. آماده. کینه ی دشمن در دل. اسلحه به دست. منتظر عملیات. خصوصا هنگامی که مسئول گردان در کنار این جمعیت حاضر میشود و به نیروهایش از جلو نظام میدهد. برای نیروها خیلی مهم است که مسئول گردان شخصا به نیروها دستور دهد و نوعی افتخار محسوب میشود. البته معاون گردان و گروهان دارای جایگاه خاصی هستند ولی مسئول گردان یعنی عزیز، مورد اطمینان تیپ و لشکر، با تجربه و قدیمی، عملیات کرده، نترس، با حیا، مؤمن، دلاور. مسئول گردان یعنی آنکه حرف آخر را میزند. معلوم نیست چرا همه دوست دارند به مسئول گردان سلام کنند و لبخند او را از نزدیک مشاهده کنند. حرفهای مسئول گردان یعنی حجت. هر سخنش میتواند در چادرها نقل شود و مخاطب به آن مباهات کند. چرا؟ چون او برگزیده شده است. چون قرار
است او در عملیات پیشاپیش دیگران حرکت کند. چون قرار است او نیروها را برای نابودی دشمن سازماندهی و هدایت کند. چون او بازمانده ی شهیدان است. چون او مردانه در جبهه ایستاده و بر تن، زخم خصم دارد. متواضع است. او حتما باید جذاب و مطمئن باشد. هر حرکت و حرفش از روی دلیل و سند باشد. از خودش حرف بزند. با بالاتر هماهنگ باشد. او نماینده ی بالاترین مقام نظامی در جبهه است. لازم نیست از جلو نظامش خیلی بلند و وحشتناک باشد. همین که این صدا از زبان نماینده ی جنگ شنیده شد، یعنی اطاعت محض. یعنی دست راست را باید مانند چوب به
طرف شانه ی سمت راست نفر جلو پرتاب کنی. محکم و کشیده. بدون حرکت.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
40.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹نماهنگ «رفیق شهیدم»
🎧 #حاج_قاسم یادم داد، اگه عشق باشه راحته عاشقی
حاج قاسم یادم داد، باید جون گذاشت بابت عاشقی
حاج قاسم یادم داد، یک و بیست بشه ساعت عاشقی ..
🎤ابوذر روحی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ساقیا برخیز و دَردِه جام را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: دیدار پیش از مرگ گویند: اگر در پیشواز مرگ با او دیدار کنم، نفسم را از درد سرزنش التیام می
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خمول
بادیه نشینی کنیزی زیبا داشت. وی به ملاقات عبدالملک آمد و عبدالملک به او گفت:
می خواهی خلیفه شوی و کنیز تو از دنیا نرود؟ بادیه نشین گفت: نه، پرسید چرا؟ گفت:
چون کنیز میمیرد و امت ضایع میشوند. عبدالملک گفت: چه آرزو داری؟ پاسخ داد:
سلامتی. گفت: پس از آن؟ گفت: روزی وسیعی که منتی در آن نباشد. گفت: پس از آن؟ پاسخ داد: دوری از خلق چرا که ثروتمندان و برجستگان از دیگران به هلاکت نزدیک ترند.
*
جالینوس میگوید: رؤسای شیاطین سه چیزند: همراهی با طبیعت، وسوسههای عمومی و امور عادی.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_202
و قال عليهالسلام
و قد قال له طلحة والزبير: نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الْأَمْر:
لَا، وَ لكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الْاِسْتِعَانَةِ، وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ.
امام عليه السلام در پاسخ طلحه و زبير آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مىكنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم، فرمود:
نمىشود (زيرا شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد.
شرح و تفسير
بيعت مشروط!
«اين كلام حكيمانه را امام عليه السلام در پاسخ طلحه و زبير فرمودند آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مىكنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم. امام در پاسخ آنها فرمود: نمىشود (شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد»؛ (وَ قالَ عليه السلام وَ قَدْ قالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبِيرُ: نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الْأَمْر: لَا، وَ لكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الْاِسْتِعَانَةِ، وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ).
آيا منظور طلحه و زبير اين بود كه واقعاً خلافت شورايى باشد و آنها با على عليه السلام شريك در تصميمگيرى شوند. يا مقصود اين بود كه بخشى از قلمرو حكومت اسلامى را امام به آنها بسپارد آنگونه كه از بعضى روايات استفاده مىشود؟ در بعضى از منابع معروف آمده است آن روز كه زبير با امام عليه السلام بيعت كرد امام به او فرمود: من از اين مىترسم كه تو پيمان خود را بشكنى، عرض كرد:
هرگز بيم نداشته باش تا ابد چنين كارى را نخواهم كرد. امام فرمود: آيا خداوند شاهد و گواه بر اين موضوع باشد، عرض كرد: آرى. چيزى نگذشت كه آن دو به اميرمؤمنان عليه السلام عرض كردند: مىدانى در زمان عثمان چه اندازه به ما جفا شد و او همواره طرفدار بنىاميه بود؛ اما اكنون كه خداوند خلافت را به تو سپرده بعضى از اين فرماندارىها را در اختيار ما بگذار امام فرمود: به قسمت الهى راضى باشيد تا در اين باره فكر كنم. سپس افزود: آگاه باشيد من كسى را در اين امانت شريك مىكنم كه از دين و امانت او راضى و مطمئن باشم.
از سويى ديگر هنگامى كه امير مؤمنان على عليه السلام به معاويه نامه نوشت كه مردم با من بيعت كردند تو هم از اهل شام براى من بيعت بگير و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست و معاويه (سخت دست پاچه شد) و نامهاى براى زبير نوشت و او را به عنوان اميرالمؤمنين خطاب كرد و گفت: از تمام مردم شام براى تو بيعت گرفتم با سرعت به سوى كوفه و بصره برو و اين دو شهر را تسخير كن كه اگر آن دو را تسخير كنى ديگر هيچ مشكلى نخواهى نداشت. ١
از اينجا روشن مىشود اينكه طلحه و زبير به هنگام بيعت و طبق بعضى از روايات مدتى بعد از بيعت خدمت امام عليه السلام آمدند و گفتند: ما بيعت كردهايم كه با تو شريك باشيم منظورشان اين بود كه حكومت بصره و كوفه را امام به آنها بسپارد و به اين ترتيب بر تمام عراق مسلط شوند و دست به دست معاويه بدهند شام را هم در اختيار بگيرند تا قسمت عمدۀ كشور اسلام تحت سيطرۀ آنها واقع شود. با اين توضيح مىفهميم چرا امام عليه السلام دست رد بر سينۀ آنها گذاشت و اين جواب حكيمانۀ پرمعنا را به آنها داد.
در كتاب خلفاى ابن قتيبه كه از علماى مشهور اهل سنت است و در قرن سوم مىزيسته تحت عنوان رفت و آمد طلحه و زبير نزد على عليه السلام چنين آمده است: بعد از تمام شدن بيعت، طلحه و زبير نزد آن حضرت آمده عرض كردند: مىدانى براى چه با تو بيعت كردهايم؟ فرمود: آرى براى اينكه گوش به فرمان من باشيد و اطاعت كنيد؛ همان بيعتى كه با ابوبكر و عمر و عثمان كرديد. آنها (با صراحت) گفتند: نه ما با تو بيعت كرديم كه شريك تو در امر خلافت باشيم. امام عليه السلام فرمود: چنين نيست. بلكه شما شريك در همكارى و كمك در برابر مشكلات و رنجها هستيد. اين در حالى بود كه «زبير» شك نداشت كه على عليه السلام حكومت عراق را به او مىسپارد و حكومت يمن را به «طلحه». هنگامى كه براى آنها روشن شد كه على عليه السلام حكومتى را به آنها نمىسپارد شكايت خود را از آن حضرت آشكار ساختند «زبير» در ميان جمعيتى از قريش گفت:«هذا جَزائُنا مِنْ عَلِىٍّ قُمْنا لَهُ في أمْرِ عُثْمانَ حَتّى أثْبَتْنا عَلَيْهِ الذَّنْبُ وَ سَبَبْنا لَهُ الْقَتْلُ وَ هُوَ جالِسٌ في بَيْتِهِ وَ كَفَى الْأمْرُ فَلَمّا نالَ بِنا ما أرادَ جَعَلَ دُونَنا غَيْرَنا؛ اين پاداش ماست از سوى على! ما در كار عثمان به نفع او قيام كرديم و گناهكارى او را ثابت نموديم و عوامل قتل او را فراهم ساختيم در حالى كه على در خانۀ خود نشسته بود و ما مشكل را حل كرديم؛ اما هنگامى كه به وسيلۀ ما به مقصودش رسيد (و حكومت را در اختيار گرفت) ديگران را بر ما مقدم داشت. ١
از اين عبارت به خوبى روشن مىشود كه آنها واقعاً اهل توطئه و سياستهاى مكارانه و دور از تقوا و پرهيزگارى بودند و اينكه بعضى گمان مىكنند خوب بود على عليه السلام مقامى به آنها مىداد تا ساكت شوند اشتباه بزرگى است؛ آنها نه صلاحيت و شايستگى و تقوا براى فرماندارى و استاندارى كشور اسلام داشتند و نه به آن قانع بودند. دست در دست معاويه داشتند و مىخواستند حكومت بر مسلمانان را به زور و از طريق دغلكارى به چنگ آورند و تقواى اميرمؤمنان على عليه السلام هرگز پذيراى چنين مطلبى نب
ود.
در ذيل روايت بالا نيز آمده است كه على عليه السلام هنگامى كه از سمپاشىهاى طلحه و زبير آگاه شد به ابن عباس فرمود: تو چه پيشنهاد مىكنى؟ ابن عباس گفت: من چنين فكر مىكنم كه آنها عاشق حكومتاند؛ بصره را به زبير بسپار و كوفه را به طلحه. امام عليه السلام خنديد فرمود: واى بر تو! در كوفه و بصره مردان باشخصيت و اموال فراوانى وجود دارد كه اگر آن دو به حكومت آن برسند بر گردن مردم سوار مىشوند، سفيهان را از طريق طمع و ضعيفان را با فشار و قدرتمندان را با زور تحت سيطرۀ خود مىگيرند (و مردم را بدبخت مىكنند و چهرۀ حكومت اسلامى را به كلى تغيير مىدهند).