eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سوالات کودکان درباره مسایل جنسی به حالت های عاطفی خودتان در مقابل بچه ها آگاهی داشته باشید اگر از سؤال های جنسی آن ها بترسید، بلافاصله حس می کنند و این درک را پیدا می کنند که باز من یه سؤال نامربوط کردم و مامان بهم ریخت و بحث بد و خوب مطرح می شود. در حالی که می توانیم خیلی خونسرد مثلاً بگیم: نمی دونم بذار شب از بابا می پرسیم! اما هر وقت پاسخ گویی را به بعد موکول کردید، حتماً برگردید به موضوع و به او جواب بدهید. وقتی کودک می پرسد: که من از کجا آمده ام یا من چه جوری درست شدم، اولین کار شما این است که اول نظر خودش را بپرسید، «تو چی فکر می کنی؟»، تو توی شکم من بودی بعد دکتر باز کرد تو اومدی بیرون، آخه همه ی بچه ها باید یه مدت تو شکم ماماناشون باشن تا گنده بشن! نیایید توضیح بدید که حالا چه جوری باز کردن! یک مادری به بچه اش گفته بود که شکم من رو از بالا تا پایین بریدن!!! بچه هم دچار عذاب وجدان شده بود که آخه مامان خیلی دردت اومد؟ من تو رو اذیت کردم؟ لازم نیست بگیم بریدن همین که بگیم باز کردن کافیه؛ و لازم نیست که تفاوت های زایمان طبیعی با سزارین را برای بچه توضیح بدیم؛ شکم منو باز کردن و تو اومدی بیرون همین قدر کافیه. یا کودک می پرسد که من چه جوری درست شدم؟ باید بگیم که ببین عزیزم وقتی مامان ها و باباها همدیگه رو خیلی دوست دارن، بچه ها درست میشن! ممکنه که بچه زن و شوهر بدون بچه دیده باشه و از ما بپرسه که اِه پس مثلاً عمه نیر و عمو همدیگرو دوست ندارن که بچه درست نکردن؟ مادر: چرا دوست دارن اما باید هم دوست داشته باشن هم بخوان، من و بابا هم همدیگرو دوست داشتیم هم تو رو از خدا خواستیم اونوقت تو اومدی! اِه پس حالا همدیگرو دوست ندارین که این قدر دعوا می کنین؟ ببینید این تمام ریزبینی های بچه ها است که هر مادری ممکن است با آن مواجه شود. نیایید بگید تو دونه بودی تو باغچه کاشتیم یا لک لک آورده بعد بچه ها سؤال های عجیب و غریب تر خواهند پرسید. به پسرها اطمینان بدهید که در حاملگی نقش پدر مهم است. یک مشکل امروز ما این است که پسرها فکر می کنند در این موضوع هیچ کاره هستند. باز تأکید می کنم که بدون توضیح اضافه در پاسخ به بچه ها نقش پدر را هم پررنگ کنید و بگویید بدون بابا که نمیشه و همه ی بچه ها یه بابا می خوان و یه مامان. ( ادامه دارد...) {قسمت22} [مباحث کودک متعادل ] https://eitaa.com/zandahlm1357
اطلاعات زیاد به بچه ها ندهید یک بار در یکی از شهرستان ها دعوتم کردند برای برنامه ای که بهزیستی آن شهر جهت آموزش شناسایی مواد مخدر به بچه ها در مهد کودک ها داشت. من هم رفتم و دیدم که یک پکیج درست کرده اند که شامل سیگار و وافور و سرنگ و گرد و هر چیزی که مربوط به این موضوع بود است و می خواهند این ها را به مهدکودک ها ببرند و به بچه ها بگویند که این وسایل خیلی چیزهای بدی هستند! کارشناس مربوط که خانم محترمی بودند خیلی با حرارت پکیج را برای من توضیح دادند و درآخر پرسیدند که نظر شما چیه؟ گفتم خیلی عالیه و همه ی قاچاق فروش ها دعایتان می کنند منتهی 5 سال بعد، چون شما امسال بذری را می کارید که آن ها ده سال بعد شروع می کنند به چیدن! خانم کارشناس گفتند مگه شما نمی گویید که باید از پنج سالگی شروع کنیم؟ گفتم چرا من گفتم اما باید از رفتار والدین شروع کرد نه این که بریم به بچه سرنگ و غلغلی نشان بدهیم و بگیم که این ها خیلی بد هستند و استفاده نکنید! اطلاعات بی موقع و توضیح های زیادی در ذهن بچه ها بذر می کارد مواظب باشید که بذر اشتباهی در ذهن بچه هایتان نکارید. آخرین مسئله این است که نقش شما به عنوان مادر بسیار مهم است که در مسائل جنسی بچه ها و در آموزه های جنسی بچه ها فعال باشید، مطالعه کنید و معیار داشته باشید با فرهنگ بومی خودمان در این زمینه آشنا شوید و با این مسئله برخورد فعال کنید. امروزه ماهواره و اینترنت و رسانه وجود دارد پس نیاز داریم که فعال باشیم و نگاه جدید به مسائل جنسی و زن و مرد و همسر داشته باشیم. تک تک ما موظف هستیم که در حوزه ی زندگی خودمان، باورهایمان را بررسی کنیم و پالایش کنیم و انشالا یک خانواده ی خوب و متعادل را تشکیل دهیم و رشد را جلو ببریم. (ادامه دارد...) {قسمت23} مباحث کودک متعادل https://eitaa.com/zandahlm1357
❇️ خواص انار: ۱ حاوي مقادير بالاي آنتي اكسيدان (آنتي اكسيدان به راديكال هاي آزاد حمله مي كند و آنها را از بين مي برد و از بروز بيماريهايي چون سرطان،آلزايمر،آرتروز، بيماريهاي قلبي و عروقي جلوگيري ميكند.) ۲ درمان طبيعي براي بيماري ديابت نوع دو و كاهش قابل توجه قند خون ۳ درمان گرفتگي رگها و جلوگيري از حملات قلبي و سكته ۴ كمك به كاهش روند پيري ۵ كاهش چربي خون ۶ حاوي ميزان زيادي تانن است ، بهمين دليل دم كرده ۲۰تا ۳۰ گرم از گل خشك آن در يك ليتر آب فورا اسهال هاي معمولي يا اسهال خوني را متوقف مي سازد ۷ جوشانده ۳۰تا ۴۰ گرم آن را اگر غرغره كنند براي ورم لوزه ها و آنژين هايي كه همراه با تبخال است، مفيد است ۸ مضمضه كردن جوشانده آن در دهان لثه ها را محكم مي كند و از خونريزي جلوگيري مي كند ۹ جوشانده گل انار ترك هاي پا را خوب مي كند ۱۰ جلوگيري از چروك و پيري زودرس پوست ۱۱ برطرف كننده رسوبات سلولي ۱۲ وجود پلي فنل در آن كه مانعي طبيعي براي افزايش وزن، التهابات درون تني و كنترل ناقص قند خون در بدن است مصرف خودسرانه و به ميزان بالاي اين چاي ممكن است اثرات جانبي هم داشته باشيد. پس بهتر است در مصرف آن اعتدال را رعايت كنيد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 یک عمر اشتباه خرما می خوردیم چرا ؟ چون هسته اش را که برای بدن و باز کردن عروق و رگ های قلب و دیگر نقاط بدن معجزه می کند را دور می ریختیم 🔰 طرز تهیه پودر هسته خرما : ۱. تعدادی هسته خرما را با آب ولرم بشویید ۲. به مدت ۲ هفته لای پارچه تمیز و در سایه قرار داده تا خشک شود ۳. سپس هسته ها را کمی تف داده تا به رنگ قهوه ای در بیاید ۴. بعد از سرد شدن ، هسته ها را آسیاب کرده و در ظرفی سر بسته قرار دهید ✅ خواص هسته خرما : ۱. کاهش ریسک حمله قلبی ۲. خوردن بصورت حریر یا اضافه کردن به غذا برای تقویت استخوان و درمان روماتیسم ۳. بخور برای رفع افتادگی رحم بعداز زایمان ۴. کاهش وزن ۵. کنترل قند و فشار خون ۶. بهبود هضم و گوارش ۷. ضد سرطان ۸. سلامتی پوست و مو ۹. دفع سنگ کلیه و سنگ صفرا ⛔️ ممنوعیات : 🔸مصرف روزانه بیشتر از ۱۰ خرما مضر است 🔸هسته خرما حاوی قند زیادی است و نباید زیاده روی شود 🔸افرادی که لوزالمعده یا دیابت خانوادگی دارند باید خیلی کمتر مصرف کنند 🔸طبع قهوه خرما گرم است و شاید برای گرم مزاجان باعث حساسیت و جوش شود 🔸مصرف پوست و دمکرده هسته خرما در برخی افراد سبب حساسیت و موجب خارش و قرمزی پوست می شود
⛔️ عوارض لباس مشکی یا سیاه امام علی ع : لباس سیاه نپوشید که رنگ لباس فرعون سیاه بوده است . شخصی از امام صادق ع : به نظر شما خواندن نماز با کلاه سیاه رنگ چه اشکالی دارد ؟ امام فرمودند در لباس سیاه نماز نخوان زیرا لباس اهل جهنم است . بیشتر ما عادت داریم مشکی بپوشیم اما ، تحقیقات علمی نشان داده ، پوشیدن لباس مشکی اثرات ناگواری روی سلامتی دارد. ⛔️ عوارض : 🔺 به هم خوردن هورمون خانم ها 🔺 زایمان سخت 🔺 زایمان زودرس 🔺 کاهش سیستم ایمنی بدن 🔺 افزایش خطر سرطان 🔺 افسردگی 🔺 جدب آلودگی محیط و ایجاد بیماری 🔺 ایجاد ناراحتی های روحی و روانی 🔺 کاهش حافظه 🔺 افزایش چروک پوست و دور چشم بعلت مقنعه مشکی 🔺 اختلال در خواب 🔺 رخوت و سستی بدن 🔺 اختلال در گردش خون 🔺 افزایش فشار خون 🔺 افزایش خطر سکته 🔺 افزایش دردهای عصبی 🔺 افزایش حملات میگرنی 🔺 کاهش اشتهای کودکان 🔺 آسیب به چشم بعلت جذب نور 🔺 ایجاد مشکلات تیروئید 👈 درصورت عادت : 🔺 تولید و غلبه خلط سودا 🔺 استمرار افسردگی و گوشه نشینی 🔺 اخمو شدن 🔺 عدم رغبت به میل جنسی 🔺 دوری ازفضای با نشاط 🔺 فعال کردن خون عصبی یعنی پرولاکتین 🔺 بالاخص دربانوان 🔺 سرد شدن غده هیپوفیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......: گوشه ای از اعتقادات زیبای سرخپوستان : ۱. ما جزئى از طبيعت هستيم نه رئيس آن ♻ ۲. ما هيچگاه گياهى را با ريشه از خاك نمى كنيم. 🌱 ۳. ما موقع ساختن خانه، خاك را زياد جابه جا نمى كنيم.🏠 ۴. ما در فصل بهار، آرام روى زمين قدم بر مى داريم چون مادر طبيعت باردار است.👶 ۵. ما هرگز به درختان آسيب نمى رسانيم ما فقط درختان پير و خشك را قطع مى كنيم و قبل از قطع كردن براى آرامش روحش دعا مى كنيم. 🌳🌴🌲 ۶. حتى حيواناتى كه براى مايحتاج غذايى در حد نياز از آن‌ها استفاده مى كنيم را نيز با اجازه و دعا براى آرامش روحش او را از چرخه ى هستى جدا ميكنيم. 🐄 ۷. به اندازه ى مصرفمان درخت مى بريم و گوشت تهيه مى كنيم.🌿 ۸. هرگز هيزم ها را اسراف نمى كنيم. ۹. اگر حتى يك درخت جوان و سرسبز را قطع كنيم ، همه ى درختان ديگر جنگل، اشك مى ريزند و اشک آنها در دل ما نفوذ می کند و وجودمان را مجروح می کند و قلبمان آرام آرام تاریک می شود.♥ ۱۰. خاک مادر ما و آسمان پدر ماست. ۱۱. باران عاشقانه ترین سرود هستی است. ۱۲. طبیعت روح دارد و مهربانی را می‌فهمد. 😇 طبیعت ❤️ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......: درخت دارچین در هند و نحوه جمع آوری دارچین، ملکه ادویه ها 👌 طبیعت ❤️ https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: سالهای مجاورت در مشهد تا پایان عمر شریف مرحوم پدرم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، اعلی الله مقامه، در کلیة ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند. روزی عرضه داشتم خو بست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود. فرمود: پسرم، لیس عند ربنا صباح و لامساء آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می‌کند، نباید که وقتی معین کند. پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته‌های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می‌پرداختند. از نیمه‌های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید اندکی استراحت می‌فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشستند و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفتند و پس از آن نیز به پاسخگوئی و رفع نیاز مندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند و در تمام سال به تفاوت ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر استراحتی کوتاه می‌فرمودند. در سال ۱۳۱۴ هجری یکی از سادات محترم مشهد برای ایشان سجاده ای و رختخوابی هدیه فرستاد. در جواب فرموده بودند، سجاده را به خاطر سیادت شما که رعایت حرمتش را بر خود واجب می‌دانم می‌پذیرم ولی به رختخواب نیازم نیست زیرا که بیست و پنجسال است که پشت و پهلو بر بستر استراحت ننهاده ام. آری بندگان خدا اینگونه عمل میکردند و اینچنین بود حال و رفتارشان رحم الله معشر الماضین که به مردی قدم نهادندی راحت جان بندگان خدا راحت جان خود شمردندی باری پدرم، رحمة الله علیه، استمداد از ارواح مطهر ائمه هدی علیهم السلام و نیز استمداد از ارواح اولیاء، رحمة الله علیهم اجمعین، را یکی از شرایط سلوک الی الله می دانست از اینرو به اعتکاف و زیارت مشاهد متبرکه ائمه (علیهم السلام) و قبور مقدسه اولیاء اهتمام فراوان می‌ورزیدند. در انجام فرائض یومیه در اول وقت و اتیان نوافل و بیداری سحرگاهان و تهجد و احیاء شبهای جمعه و لیالی متبرک و روزه در ایام البیض و خدمت به خلق بویژه نسبت به سادات و زیارت قبور انبیاء و اوصیاء و اولیاء علی الخصوص در شبها و روزهای جمعه مداومت و مراقبت می‌فرمودند. در اصفهان هر ساله چند اربعین در کوه‌های «ظفره، به ریاضت و انزوا و تزکیه نفس می‌پرداختند و همچنین در مساجد و بقاع متبرکه مانند مسجد لنبان و مقبرة علی بن سهل اصفهانی و محمد بن یوسف معدان بناء و بابا رکن الدین و مزار استاد خود، مرحوم حاجی محمد صادق و همچنین کوه صفه که محل عبادت استاد ایشان بود، به اعتکاف و عبادت مشغول می‌شدند. در ناحیه نجف اشرف، مسجد کوفه و سهله و مقبره کمیل و میثم تمار، محلهایی بود که بسیار زیارت می‌فرمودند. در مشهد مقدس، او آئل امر در صحن عتیق و پس از آن، در کوهپایه‌های اطراف شهر مانند کوه «گراخک» و «بازه غیاث منصور» در جا غرق و خادر و حصار سرخ و کوه معجونی نزد مقبرة شرف الدین علی کاسه گر، به مجاهده و ریاضت و عبادت میگذرانیدند. قبور اولیاء خدا را، مانند مقبره بوعلی فارمدی، در فارمد و علاء الدین علی مایانی در مایان و مقبره درویش یحیی و درویش شمس الدین دو فرزند شیخ جعده جاسبی که در ایوان طرق واقع است و قبر عبدالله مبارک در کوه چشمه سبز که پدرم، خود کاشف آن بودند، و مقبره میر تقی خدایی در محله نوغان که هم اکنون در داخل منزلی جنب یک دبستان واقع شده است و مزار شیخ محمد کاردهی، مشهور به پیر پالاندوز و قبر شیخ فضل الله سرابی که به دست افغانیها شهید گردیده و آثار آن، فی الحال، محو شده است و مرقد حضرت شیخ محمد مؤمن قدس سره، معروف به گنبد سبز که مورد توجه فراوان پدرم بود، زیارت و از ارواح ایشان استمداد می‌کردند. عصر هر پنجشنبه، زیارت گنبد سبز را ترک نمی کردند و می‌فرمودند: در کتابی خطی که مؤلف آن سید بزرگواری از اهل قزوین و نواده دختری مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی، رحمة الله علیه بوده و در شرح حال جد خود نگاشته است، خواندم که: چون جدم شیخ بهائی به مشهد مشرف می‌شود، پس از سه شب، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در عالم رؤیا زیارت میکند که با عتاب به وی می‌فرمایند: چرا تاکنون به دیدار گل ما شیخ مؤمن نرفته ای؟ بامداد همان شب، شیخ بهائی برای زیارت شیخ مؤمن، از خانه بیرون می‌رود و در راه دو تن از اهل علم را می‌بیند و خواب خود را برای ایشان نقل می‌کند. آن دو نفر نیز به عزم زیارت شیخ مؤمن همراه می‌گردند و برای آزمایش عظمت شیخ، هر یک نیتی می‌کنند. یکی از آنان، کفن و دیگری، انار و سومی، شیر برنج را در خاطر می‌گذراند. چون به خدمت شیخ تشرف حاصل می‌کنند، شیخ اظهار می‌دارد: تا پیامبر دستور نفرمود، به دیدار من نیامدی؟ می‌خواهی بگویم که در رؤیا به تو چه فرموده اند؟ حال خود بگو، شیخ بهائی رؤیای خود را نقل می‌کند و شیخ مؤمن هم می‌گوید: معلوم می‌شود ما هنوز ثمره نشده ایم که پیامبر ما را گل تعبیر کرده است.
پس از آن، شیخ مؤمن برخاسته و از گنجه خود عمامه و پشقابی انار و ظرفی شیر برنج به ترتیب پیش روی صاحبان نیت قرار میدهد. و نیز پدرم از همان کتاب روایت کردند که: وقتی حاکمی از اصفهان همراه سه تن از کارمندان خود، مأمور شهر بلخ یا مرو می‌شود. در نیشابور حاکم را حالت جذبه عارض می‌شود و سر به بیابان می‌گذارد و آن سه تن به جانب حوزه ماموریت خود روانه می‌شوند و ماجرا را به دربار اصفهان گزارش می‌دهند. باری، حاکم مدت یک ماه در کوههای اطراف نیشابور سرگردان می‌ماند؛ تا آنکه شبی که صبح فردای آن به مشهد وارد می شود...... از بی نشانها...... شیخ حسنعلی اصفهانی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️انواع و حالت دیدار با امام زمان (عج)در غیبت کبری 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
0253Nesa 12-13.mp3
16.03M
🔴‼️خبر مهم‼️ خبر مهم ‼️🔴 ۲۵٣ آیات ١٣_ ١٢ قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا😌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت پنجاه و چهار: سنگینی ابهام،ترس، و سوال شانه هایِ نحیفم را به شدت می آزرد و من محکوم به صبر بودم. بالاخره حسام آمد. با دستانی پر از خرید.. با مهربانی هایِ بی دریغ به پروین.. یعنی زخمش خوب شده بود؟؟ یاالله گویان و سر به زیر در چهارچوب اتاقم ایستاد و حالم را جویا شد. بی جواب،نگاهش کردم:( گفتی همه چیزو بهم میگی.. بگو.. میخوام بدونم دقیقا کجای مبارزتونم؟؟) مکث کرد:(میگم.. اما الان نه.. فعلا نمیتونم چیزی بگم..)خواست از اتاق خارج شود که جلویش را گرفتم:( شک ندارم تو همون دوستِ ایرانیِ یان هستی..اما نمیتونم بفهمم چه ارتباطی میتونی با عثمان و یان داشته باشی..؟؟ احتمالا با دانیال هم در ارتباطی نه..؟ درست میگم؟حتما اون خواسته تا منو با خودت به سوریه و عراق ببری و اِلا هیچ دیوونه ایی این همه وقت واسه هدیه کردنِ یه دخترِ دمِ مرگ به رفقایِ داعشیش نمیذاره..منو ببین.. هوووووی.. روی زمین دنبال چی میگردی که چشم از گلای قالی برنمیداری..) میتوانستم خشم را در سرخی صوتش ببینم:(من عاشق دانیالم.. دانیااااال.. برادر خودم.. نه شوهر صوفی.. نه رفیق وحشی تو..برادرم مرده.. یعنی کشتنش..یه مسلمونِ خفاش صفت، خونشو مکید..) انگشت اشاره ام را روی سینه اش فشار دادم. به سرعت خودش را عقب کشید:( توئه عوضی.. اون مسلمونی.. تو کشتیش.. من، با تو هیچ جا نمیام..من جهنم رو به بهشتِ پر از مسلمون ترجیح میدم.. اینجا واسه رفقای کثیفت، هرزه پیدا نمیشه.. پس گورتو گم کن..) دو دست مشت شده اش نظرم را جلب کرد. او که خویِ وحشی گری در بافت وجودی اش خانه کرده بود، پس چرا حمله نمیکرد:( من بهتون قول دادم که اتفاقی براتون نیوفته، تا پای جوونمم رو حرفم هستم..) وبه سرعت اتاق را ترک کرد.. چقدر دلم هوایِ چند بیت از کتاب خدا را با صدایِ این جوان کرده بود. کاش میماند و میخواند... بعد از آن هروز با مقداری خرید به خانه مان میآمد و با توجه خاصی داروهایم را تهیه میکرد. بدون آنکه جمله ایی بین مان رد و بدل شود، حتی وقتیکه برای معاینه مرا نزد پزشک میبرد و با وسواسی عجیب جویایِ شرایط جسمی ام از دکتر میشد. و فقط وقتی درد و تهوع امانم را میبرد با آرامشی خاص، برایم قرآن میخواند.. این جوان نمیتوانست بد باشد.. او زیادی خوب بود! در این مدت مدام با یان و عثمان تماس میگرفتم اما با خاموشیِ گوشیشان هیچ پاسخی از آنها دریافت نمیکردم. نمیدانستم دقیقا چه اتفاقی در حالِ وقوع است. و این نگرانی و کلافه گیم  را بیشتر و بیشتر میکرد. آنروز خسته و درمانده با تنی رنجور تصمیم به قدم زدن گرفتم.. لباسهایِ به زور اسلامی ام را به تن کردم و به سمت در رفتم. به محض باز شدنِ در با حسام رو به رو شدم. با جدیت پرسید که به کجا میروم و من با عصبانت پاسخ دادم که ربطی به او ندارد... اما جریان همینجا پایان نیافت. اون با اخمی در هم کشیده گفت که بدون هماهنگی با او از خانه بیرون نروم و من که دلیل این حرفش را نمیفهمیدم با لجبازی تمام رو به رویش ایستادم. و از خانه خارج شدم! ادامه دارد.......... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357