eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.3هزار عکس
34.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی گفت قلیون کشیدن رو می‌خوان ممنوع کنند در ایران. (حالا فلسفه‌اش چیه؟ خطر شدیدی که برای سلامتی ریه و قلب ومغز نوجوانان و جوانان داره. که ظاهراً معادل ۱۷ نخ سیگار کشیدن در یک روز میشه). گفت: واقعا که! جوونا تو ایران هیچ تفریحی ندارن... دیگه یه قلیون هم نکشن چه کنن؟!...... این بخش گیشه اسنپ هست. با انواع تخفیفات. این مدت که ایرانم، تصادفی دیدم. از این حد تنوع مکان‌های تفریحی و ورزشی و سرگرمی با این کیفیت با خبر هستید؟ تنوعی که ما در غرب سراغ نداشتیم... نمی‌دونم واقعا چه کسانی چه جوری ایران رو معرفی کردند، اما بارها ازم پرسیدن تو ایران سینما هست؟ پارک دارید؟ رستوران وجود داره؟... متحیر میشن وقتی اینها رو بهشون نشون میدم. باور نمی‌کنن‌... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران
📊 | دشمنی با امیدِ مردم 👈 نگاهی به مهم‌ترین اقدامات دشمن به روایت رهبر انقلاب 🔻 «دشمن ملّت ایران، دشمن اسلام، دشمن کشور، دشمن جمهوری اسلامی، تکیه‌اش امروز به است.» ۱۴۰۱/۰۳/۲۲ 🔺️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار دست‌اندرکاران کنگره‌ی شهدای جامعه‌ی عشایری کشور به برخی «توطئه‌ها و اقدامات دشمن» در مقطع فعلی اشاره کردند فرمانده صلوات @zandahlm1357
🔰 فرمانده جوان و پرانرژی | ملاقات با احمد در جریان غائله کردستان در دزلی سال ۱۳۵۹ ▫️آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۹ در جریان غائله کردستان راهی مریوان شده بود. در مریوان فرمانده‌ی سپاه شهر به دیدن آیت اللّه خامنه‌ای آمد؛ جوانی رشید و پرانرژی. آیت‌اللّه خامنه‌ای همراه با احمد متوسلیان راهی دزلی شد. به ارتفاعات دزلی رفت و خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای ایستاد به توضیح دادن: «شما خودتان الان ناظر هستید که ما از بالا به پایین نگاه می‌کنیم و شهرها و پادگانها و پاسگاه‌های عراق زیر دید ماست و ما کاملاً رفت و آمد به آنها را می‌توانیم کنترل بکنیم و دقیقاً آنها را می‌زنیم.» 🗓 ۱۴ تیرماه؛ سالروز ربوده شدن فرمانده صلوات @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | ازدواج باید پیمودن راه الهی را آسان کند 🗓 ۱۳۵۶/۰۱/۱۱ فرمانده صلوات @zandahlm1357
📝 | برائت از مشرکین، اتّحاد با مسلمین 🔻 گزیده‌ای از بیانات رهبرانقلاب درباره‌ی مسئله‌ی وحدت مسلمانان در و مقابله با بلای صهیونیسم 🔺️ رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران حج (۱۴۰۱/۰۳/۱۸) بر اهمیت دو مسئله‌ی اتحاد مسلمانان و افشای بلای صهیونیست‌ها برای دنیای اسلام تأکید فرمودند 🕋 فرمانده صلوات @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 104: آن شهید.. پدریِ مردی که دچارش شده بودم، پدرانه ها خرج کرده بود. حسام با انگشترِ عقیقِ خفته در انگشتانِ کشیده و مردانه اش بازی میکرد (وقتی مامان همه ی ماجرا رو تعریف کردن. خشکم زد.. نمیدانستم باید خوشحال باشم؟؟؟ یا ناراحت.. تمامِ دیشب رو تا صبح نخوابیدم. مدام ذهنم مشغول بود. یه حسی امید میداد که جوابِ منفی تون واسه خاطرِ حرفایِ مادرِ.. اما یه صدایِ دیگه ایی میگفت: بی خیال بابا، تو کلا انتخابِ سارا خانوم نیستی و حرفِ دلشو زده. گیر کرده بودم و نمیدونستم کدوم داره درست میگه. پس باید مطمئن میشدم. نباید کم میذاشت تا بعدا پشیمون شم. خلاصه صدایِ اذون که از گلدسته ها بلند شد، طاقت نیاوردمو با دانیال تماس گرفتم تا اجازه بده با خودتون صحبت کنم. که الحمدالله موافقت کردو گفت که صبحها به امامزاده میرین. از ساعت هفت تو ماشین جلو درِ امامزاده کشیک کشیدم تا بیاین، اما وقتی دیدمتون ترسیدم. نمیدونستم دقیقا چی باید بگم و یا برخورد شما چی میتونه باشه..) مردِ جنگ و ترس؟؟ این مردان با حیا، از داغیِ سرب نمیترسند اما از ابراز احساسشان چرا.. کمی خنده دار نبود؟؟ صورتش جدیت اما آرامش داشت( تا اذان ظهر تو حیاط امامزاده قدم زدم و چشم از ورودی خواهران برنداشتم.. تو تمام این مدت مدام با خودم حرف زدمو کلمات رو شست و رُفته، کنار هم چیدم که گند نزنم. تا اینکه شما اومدین و من عین.. استغفرالله.. هر چی رشته بودم، پنبه شد.. همه ی جملات یادم رفت.. و من فقط به یه سوال که چرا به مادرم “نه” گفتین اکتفا کردم. شما هم که ماشالله اصلا اعصاب ندارین.. کم مونده بود کتک بخورم.. حرفهاتون خیلی تیزو برنده بود. هر جمله تون خنجر میشد تو وجود آدم.. اما نجاتم داد.. باید مطمئن میشدم و اون عصبانیت شما، بهم اطمینان داد که جوابِ منفی تون، دلیلش حرفهایِ مادرم بوده.. و من اجازه داشتم تا امیدوار باشم.. اون لحظه تو امامزاده اونقدر عصبی و متشنج بودم که واسه فرار از نگاهتون به ماشین پناه آوردم.) صدایِ کمی خجالت زده شد ( میدونستم اگه یه مو از سرتون کم بشه باید قیدِ نفس کشیدنو بزنم، چون دانیال چشمامو درمیآورد.. واسه همین تا خونه دنبالتون اومدم و از مامان خواستم تا از طریق پروین خانووم گزارش لحظه به لحظه از حالتون بده..) و این یعنی ابرازِ نگرانی و علاقه ایی مذهبی؟؟ با مایه گذاشتن از دانیال؟؟ نگاهش هنوز زمین را زیرو رو میکرد ( عصر با دانیال تماس گرفتم و گفتم امشبم میخوام بیام خواستگاری و شما نباید چیزی از این ماجرا بدونید.. اولش مخالفت کرد. گفت شما راضی نیستین و نمیخواد بر خلاف میلتون کاری رو انجام بده. اما زبون من چرب تر از این حرفا بود که کم بیارم..) سارایِ بی خدا، مدرن، به روز و غربیِ دیروز. حالا به معنایِ عمیق و دقیقِ کلمه، عاشقِ این جوان با خدا و سر به زیر و شرقیِ امروز شده بود.. در دلش ریسه ریسه، آذین میبستند، اما میدانست باید برق مرکزی را قطع کند.. حسام حیف بود.. لبخندِ شیرینِ پهن شده رویِ لبهایم را قورت دادم.. کامم تلخ شد ( اما نظرِ من همونِ که قبلا گفتم..) چشمانش را بست و نفسش را با صدا بیرون داد (نمیپرسم چرا. چون دلیلشو میدونم. پس لطف کنید افکارِ بچه گونه رو بذارین کنار.. من امشب نیومدم اینجا تا شما استغفرالله از مقام خدایی و علم غیبتون بگین..) به میان حرفش پریدم، باید برایِ منصرف کردنش نیش میزدم. ( من اصلا به کسی مثه شما فکر هم نمیکنم.. پس وقتتونو هدر ندین..) سرش را کمی به سمتم چرخاند. اما رد نگاهش باز هم زمین را کنکاش میکرد. ابرویی بالا انداخت و تبسمی عجیب بر صورتش نشاند ( عجب.. پس کاش امروز تو امامزاده، اون اعترافاتو با جیغ جیغ و عصبانیت نمیگفتین.. چون حالا دیگه من کوتاه بیا، نیستم.. بهتر شمام وقتو تلف نکنید..) چشمانم گرد شد و این یعنی اعلام جنگ؟؟ با خشم روبه رویش ایستادم ( تو مگه عقل تو کله ات نیست؟؟ ادامه دارد.. رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
اخلاق مهدوی 111.MP3
3.31M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 87 👈حکمت و مصلحت دعا و اصرار کردن بر مستجاب شدن دعا ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-5 - تمنا.mp3
2.26M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون میروی بی‌ من مرو ای جانِ جان بی ‌تن مرو از چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من پوشیده چون جان می روی هر دم میان جان من سرو خرامان منی سرو خرامان منی ای رونق بستان من ای شعله ی تابان من 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 در پیش بی دردان چرافریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم غرق تمنای توام موجی ز دریای توام من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•صَلَۍاللّھُ‌عَلَیْڪ‌یـٰاصـٰاحِبَ‌الـزّمـٰان• ۱۷. امام زمان علیه السلام ظهور خواهد کرد تا جوامع بشری و تاریخ بشر را نجات دهد و این نظم غیرعادلانه را به نظمی عادلانه مبدل سازد. مقام معظم رهبری ۱۸. خورشید من! برآی که وقت دمیدن است. مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا