eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49.1هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ازتوابع شهرستان شاهرودکه درنوع خودكم نظیراست. مُجن ازنوع چشمه های گوگردی است ڪه در۲٥کیلومتری شمال شاهروددرمیان شکاف دره های دامنه قله ٤۰۰۰ متری شاهوار واقع شده است!
 یکی از جاذبه‌های تاریخی، طبیعی و گردشگری بجنورد می‌باشد که در زبان ترکی خراسانی به معنی پنج برادر می‌باشد.
خراسان رضوی دره زیبا و کم نظیر به طول 18 کیلومتر که از روستایی به همین نام واقع در ۲۵ کیلومتری باجگیران و ۸۰ کیلومتری قوچان آغاز می گردد.
.......: مرحوم حاجی چند سالی در خدمت مرحوم بابا رستم به ریاضت خود ادامه داده شبها را تا صبح بیدار و به عبادت مشغول بوده اند. خود ایشان فرموده اند هر زمان که خواب بر من غلبه می‌کرد، مرحوم بابا می‌فرمود: صادق اینجا محل خواب نیست اگر می‌خواهی بخوابی به خانه خود برگرد. مرحوم حاجی فرموده بود پای مرحوم بابا بر اثر زیاد ایستادن جهت عبادت و نماز از قدرت افتاده بود، بطوریکه در موقع حرکت میشلید و به سبب بیداری مداوم نیز یک چشمشان دید خود را از دست داده بود. لذا ایشان به لهجه بختیاری با خداوند مناجات و عرض می‌کرده است: خدایا شلم کردی، کورم کردی دیگر از من چه می‌خواهی؟ این وضع ادامه داشته تا بعد از چند سال که روزی مرحوم بابا به مرحوم حاج محمد صادق می‌فرماید: آرزو دارم به سفر حج مشرف شوم ولی استطاعت بدنی و قدرت راه رفتن ندارم. مرحوم حاج محمد صادق می‌فرماید من شما را به پشت میگیرم و به مکه می برم. مرحوم بابا می‌پذیرد. از اصفهان لباس احرام تهیه می‌کنند و مرحوم حاجی ایشان را بر پشت میگیرد و به عزم سفر بیت الله راه می‌افتند. وقتی که به شاه رضا که ۱۴ فرسنگ با اصفهان فاصله دارد می‌رسند، مرحوم بابا می‌فرماید: عمر من به پایان رسیده است. امشب من خرقه تهی خواهم کرد مرا غسل دهید و با این لباس احرام مراکفن و دفن کنید. سه شبانه روز بر قبر من بیتوته و قرآن تلاوت کنید و بعد برگردید. مرحوم حاج محمد صادق مطابق دستور عمل می‌کند و بعد از انجام مراسم به اصفهان باز میگردد و سال دیگر به نیابت از طرف مرحوم بابا به قصد زیارت بیت الله از اصفهان حرکت می‌کند. شخصی که با ایشان همسفر بود نقل کرده است که: نزدیک شیراز در کاروانسرائی فرود آمدیم هوا سرد و برفی بود. مرحوم حاجی روی سکوی در ورودی کاروانسرا، بیرون از سرا، پوست را افکندند و نشستند. سایر کاروانیان عرض کردند هوا سرد است و اینجا گذرگاه حیوانات درنده است. بهتر است که به داخل کاروانسرا تشریف بیاورید. ولی ایشان در جواب فرموده بودند در داخل کاروانسرا آب نیست و به جوی آبی که در خارج از کاروانسرا جریان داشت اشاره فرموده و گفته بودند اینجا برای من بهتر است. هنگام غروب کاروانسرادار به مسافرین می‌گوید که ما معمولا سر شب در کاروانسرا را می‌بندیم و تا صبح باز نمی کنیم. اگر ایشان بیرون بمانند احتمال دارد سرما و حیوانات درنده به ایشان آسیب برسانند. مسافرین از راه محبت تصمیم میگیرند که علیرغم مخالفت مرحوم حاج محمد صادق دسته جمعی گوشه‌های پوست تخت را بگیرند و ایشان را به داخل کاروانسرا منتقل کنند. ولی همسفر مزبور که به احوال ایشان آشنا بوده است می‌گوید ایشان از اشخاص معمولی نیستند و اگر بر خلاف میل ایشان حرکتی کنیم که عصبانی و ناراحت شوند حتما صدمه خواهیم خورد و خود مجددا به خدمت حاجی میرسد و عرض میکند که این مردم شما را نمیشناسند و به احوال شما وارد نیستند و از راه محبت و نوع دوستی قصد دارند که علیرغم میل شما، شما را به داخل ببرند. من میدانم که بر اثر این عمل صدمه می‌خورند. پس شما خودتان لطف کنید و به داخل کاروانسرا تشریف بیاورید و راضی نشوید افرادی که باطن نیتی جز خیر خواهی ندارند صدمه ببینند. حاجی می‌پرسند، نگرانیشان از چیست؟ عرض می‌کند یکی سردی هوا است که ممکن است شما را از بین ببرد و دیگر وجود حیوانات درنده است که در این نواحی انواع مختلف وجود دارد. مرحوم حاجی سر از زانو بر می‌دارد و به آن همسفر میگوید دستت را به سینه من نزدیک کن. آن همسفر گفته است: بمحض اینکه دستم را به سینه ایشان نزدیک کردم گوئی به دیگ جوشانی دست کرده‌ام و از شدت حرارت احساس تألم کردم. حاجی فرمود به اینها بگو آیا ذکر خداوند به اندازه ده سیر زغال گرمی نمی دهد. اما در مورد حیوانات درنده هم تا خواست خداوند نباشد زیانی نمی رساند. هر چه بشود به اذن حق و به اراده او است. من در زمین و آسمانها از حیوانات نمی ترسم. مرد مزبور باز می‌گردد و آنچه را حس کرده و شنیده بود به سایر مسافران می‌گوید. چون حاجی قدری کسالت هم داشت کاروانیان برای ایشان قدری آش می‌پزند و پهلوی سجاده ایشان می‌گذارند و بعد در کاروانسرا را می‌بندند. از بی نشانها...... شیخ حسنعلی اصفهانی https://eitaa.com/zandahlm1357
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥در شرح این ویدیو نوشتن زمان برگزاری مسابقات قران کریم در مصر یک مجنون دور از چشم انتظامات وارد میشه و میشینه کنار قاری و وقتی انتظامات میخواد بیرونش کنه قاری نمیذاره و در ادامه... 👌 ممکن است/خداوند یک شیطان را جهت تست بندگی ما بفرستد.
0261Nesa 31.mp3
13.1M
۲۶۱ آيه ۳۱ ولدی قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست