eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
كهف متن حديث سورة الكهف (۱۸) ۱- ابن شهر آشوب مرسلاً عن الرضا عليه السلام فى قوله (لينذر بأساً شديداً من لدنه) البأس الشديد، علىّ بن أبى طالب عليه السلام و هو لدن رسول الله صلّي الله عليه و آله يقاتل معه عدوّه. ۲- علىّ بن إبراهيم قال: حدّثنى محمّد بن علىّ بن بلال عن يونس قال: اختلف يونس و هشام بن إبراهيم فى العالِم الّذى أتاه موسي عليه السلام أيّهما كان أعلم، و هل يجوز أن يكون علي موسي حجّة فى وقته و هو حجّة الله علي خلقه؟ فقال قاسم الصيقل: فكتبوا ذلك إلي أبى الحسن الرضا عليه السلام يسألونه عن ذلك، فكتب فى الجواب: أتى موسي العالِم، فأصابه و هو فى جزيرة من جزائر البحر إمّا جالساً و إمّا متّكئاً، فسلّم عليه موسي، فأنكر السّلام إذ كان بأرض ليس فيها سلام، قال: من أنت؟ قال: أنا موسي بن عمران، قال: أنت موسي بن عمران الّذى كلّمه الله تكليماً؟ قال: نعم، قال: فما حاجتك؟ قال: جئتك لتعلّمنى ممّا علّمت رشداً. قال: إنّى وكّلتُ بأمر لاتطيقه، و وكّلتَ أنت بأمر لاأُطيقه، ثمّ حدّثه العالِم بمايصيب آل محمّد من البلاء و كيد الأعداء حتّي اشتدّ بكاؤهما، ثمّ حدّثه عن فضل آل محمّد حتّي جعل موسي عليه السلام يقول: يا ليتنى كنت من آل محمّد، و حتّي ذكر فلاناً و فلاناً و فلاناً، و مبعث رسول الله صلّي الله عليه و آله إلي قومه و ما يلقى منهم، و من تكذيبهم إيّاه و ذكر له من تأويل هذه الآية (و نقلّب أفئدتهم و أبصارهم كما لم يؤمنوا به أوّل مرّة) حين أخذ الميثاق عليهم. فقال له موسي: (هل أتّبعك علي أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً)؟ فقال الخضر: (إنّك لن تستطيع معى صبراً*و كيف تصبر علي ما لم تُحِطْ به خُبراً) فقال موسي: (ستجدنى إن شاء الله صابراً و لاأعصى لك أمراً) قال الخضر: (فإن اتّبعتنى فلاتسئلنى عن شى ء حتّي أحدث لك منه ذكرا) يقول: لاتسألنى عن شى ء أفعله و لاتنكره علىّ حتّي أنا أخبرك بخبره. قال: نعم، فمرّوا ثلاثتهم حتّي انتهوا إلي ساحل البحر و قد شحنت سفينة و هى تريد أن تعبر فقال لأرباب السفينة: تحملوا هؤلاء الثلاثة نفر فإنّهم قوم صالحون، فحملوهم فلمّا جنحت السفينة فى البحر قام الخضر إلي جوانب السفينة، فكسرها و أحشاها بالخرق و الطّين، فغضب موسي غضباً شديداً، وقال عليه السلام للخضر: (أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئاً إمراً). فقال له الخضر: (ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبراً) قال موسي: (لا تؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسراً) فخرجوا من السفينة، فمرّوا فنظر الخضر إلي غلام يلعب بين الصبيان حسن الوجه كأنّه قطعة قمر، و فى اُذنيه درّتان، فتأمّله الخضر ثمّ أخذه فقتله، فوثب موسي علي الخضر و جلد به الأرض فقال: (أقتلت نفساً زكيّة بغير نفس لقد جئت شيئاً نكراً) فقال الخضر: (ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبراً). قال موسي: (إن سألتك عن شى ء بعدها فلاتصاحبنى قد بلغت من لدنّى عذراً*فانطلقا حتّي إذا أتيا أهل قرية) بالعشى تسمّي الناصرة و إليها ينتسب النصاري، و لم يضيّفوا أحداً قطّ و لم يطعموا غريباً فاستطعموهم فلم يطعموهم، و لم يضيّفوهم، فنظر الخضر إلي حائط قدزال لينهدم، فوضع الخضر يده عليه و قال: قُم بإذن الله تعالي، فقام. فقال موسي: لم ينبغ لك أن تقيم الجدار حتّي يطعمونا و يأوونا و هو قوله: (لوشئت لاتّخذت عليه أجراً) فقال له الخضر: (هذا فراق بينى و بينك سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبراً أمّا السفينة) الّتى فعلت بها مافعلت فإنّها كانت لقوم (مساكين، يعملون فى البحر فأردت أن أعيبها و كان وراء هم) أى وراء السفينة (ملك يأخذ كلّ سفينة) صالحة (غصباً) كذا نزلت و إذا كانت السفينة معيوبة لم يأخذ منها شيئاً. (و أمّا الغلام فكان أبواه مؤمنين) و طبع كافراً كذا نزلت فنظرت إلي جبينه و عليه مكتوب: طبع كافراً (فخشينا أن يرهقهما طغياناً*و كفراً فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيراً منه زكوة و أقرب رُحْما) فأبدل الله لوالديه بنتاً فولدت سبعين نبيّاً. (و أمّا الجدار) الّذى أقمته (فكان لغلامين يتيمين فى المدينة و كان تحته كنز لهما و كان أبوهما صالحاً فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما - إلي قوله- ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبراً). ۳- الكلينى عن الحسين بن محمّد، عن معلّي بن محمّد، عن علىّ بن أسباط قال: سمعت أبا الحسن الرضا عليه السلام يقول: كان فى الكنز الّذى قال الله عزّوجلّ (و كان تحته كنز لهما) كان فيه: بسم الله الرحمن الرحيم عجبت لمن أيقن بالموت كيف يفرح؟ و عجبت لمن أيقن بالقدر كيف يحزن؟ و عجبت لمن رأى الدّنيا و تقلّبها بأهلها كيف يركن إليها؟ و ينبغى لمن عقل عن الله أن لايتّهم الله فى قضائه و لايستبطئه فى رزقه، فقلت: جعلت فداك أريد أن أكتبه، قال: فضرب والله يده إلي الدواة ليضعها بين يدي، فتناولت يده، فقبّلتها و أخذت الدواة فكتبته. سوره كهف (۱۸) ۱- ابن شهر آشوب مرسلا، از حضرت رضا (ع) درباره آيه (تا از سوي او از عذابي سخت بيم دهد) ۱، فرمود: بأس شديد علي بن ابي طالب است و او نزد رسول خداست و ه
مراه آن حضرت با دشمنانش مي‌جنگد۲. ۲- علي بن ابراهيم از محمد بن علي بن بلال، از يوسف نقل كرده است كه گفت: ميان يونس و هشام بن ابراهيم بر سر اين موضوع اختلاف نظر پيش آمد كه: آيا موسي (ع) داناتر بود يا آن عالمي كه موسي نزد او رفت، و آيا رواست كه عالِم در آن زمان حجت بر موسي باشد در حالي كه موسي، خود، حجت خدا بر خلق او بود؟ قاسم صيقل گويد: به حضرت ابوالحسن الرضا (ع) نامه نوشتند و در اين باره سؤال كردند، حضرت در جواب مرقوم فرمود: موسي در جستجوي آن عالم بر آمد و در جزيره اي از جزاير دريا به او كه نشسته يا تكيه كرده بود، رسيد و سلام كرد، عالم معناي سلام را نفهميد، چون در سرزميني كه او به سر مي‌برد سلام معمول نبود، پرسيد: تو كيستي؟ گفت: من موسي بن عمران هستم، عالم گفت: تو همان موسي بن عمراني كه خداوند با او سخن گفت؟ جواب داد: آري. گفت: چه كار داري؟ گفت: آمده‌ام تا از آنچه به تو آموخته شده است به من حكمتي بياموزي. خضر گفت: من مأمور به كاري هستم كه تو تاب تحملش را نداري و به تو هم كاري واگذار شده است كه من تاب تحملش را ندارم، سپس آن عالم از مصائب و ستمي كه از دشمنان به خاندان محمد مي‌رسد براي موسي گفت، چندان كه هر دو بشدت گريستند، آن گاه از فضايل آل محمد برايش نقل كرد تا جايي كه موسي مرتبا مي‌گفت: كاش من هم از خانواده محمد بودم، همچنين از فلان و فلان و فلان و نيز از فرستاده شدن رسول خدا (ص) به سوي قومش و گرفتاريهايي كه از آنها مي‌بيند و مخالفتهايي كه با او مي‌كنند براي موسي گفت، و تأويل اين آيه را برايش توضيح داد كه (و دلها و بينشهايشان را دگرگون مي‌سازيم همان گونه كه در بار اول به او ايمان نياوردند) ۳، يعني در زماني كه ميثاق از آنان گرفته شد. موسي گفت: (آيا دنبال تو بيايم تا از آنچه به تو آموخته شده است حكمتي به من بياموزي، (خضر) گفت: تو هرگز تحمل همراهي با من را نداري، چگونه در برابر چيزي كه از آن آگاهي نداري صبر و تحمل خواهي كرد (موسي) گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهي يافت و در هيچ كاري از تو نافرماني نخواهم كرد (خضر) گفت: پس اگر از پي من مي‌آيي نبايد از من راجع به چيزي سؤال كني تا آن گاه كه خودم تو را از آن آگاه سازم) ۴، يعني هر كاري كه كردم راجع به آن از من سؤال نكني و درباره اش بر من خرده نگيري تا اين كه من خودم علتش را برايت بگويم. موسي گفت: قبول است. پس دو نفري به راه افتادند تا اين كه به ساحل دريا رسيدند در آن جا كشتيي را ديدند كه مسافران خود را سوار كرده و مي‌خواست حركت كند، صاحبان كشتي گفتند: اين دو نفر آدمهاي خوبي هستند آنها را هم سوار كنيد، آنان را سوار كردند. چون كشتي در دريا به گل نشست، خضر به طرف ديواره كشتي رفت و آن را شكست و با پارچه كهنه و گل پر كرد، موسي بشدت عصباني شد و به خضر گفت: (آيا كشتي را سوراخ كردي تا مسافرانش را غرق سازي؟ كاري بس زشت كردي (خضر) گفت: نگفتم كه تو هرگز تحمل همراهي با من را نداري؟ امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالی اسماعیل بینماز.mp3
8.07M
🌷 کرامت امام رضا(ع ) 👌 ماجرای اسماعیل بی نماز.!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| 💢حدیث امام جواد(ع) در جواب کسی که پرسیده بود چکار کند تا در دنیا و آخرت با ائمه باشد 🎤حجت الاسلام والمسلمین فوادیان
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
همه برای پیروزی حق بر باطل تلاش می‌کنند. این جنگ نعمتی است که خداوند برای وحدت بیشتر در میان امت ایران قرار داد، و الحق که این مردم خوب از این نعمت استفاده می‌کنند و برادری و اخوت در میان آنها رو به ازدیاد است. همه یکدیگر را برادر خطاب می‌کنند و به عنوان یک مؤمن به یکدیگر احترام می‌گذارند. اما این دوستیها و صمیمیتها در قسمتهای مختلف، کم و زیاد است. معمولا در نیروهای رزمنده و آنانی که سلاح در دست گرفته اند و قرار است در شب و یا روز عملیات، آتش گلوله‌های دشمن را به جان بخرند، روحیه‌های دوستی و صمیمیت و برادری بیشتر است، و در مراحل پشتیبانی و عقبتر کمی کم رنگتر. شاید این کم و زیادی به خاطر میزان درک واقعیتهای جنگ باشد. آن واقعیتی که وقتی به زمین می‌خورد، شکافی بزرگ ایجاد می‌کند و لحظات شهادت را نزدیک می‌سازد. آن که در مراتب پشتیبانی و به دور از خمپاره و آتش مستقیم دشمن است، باید از راه دل به معنویات جنگ برسد، ولی آن کس که در خط مقدم است. به طور مستقیم و با درک آتش و گلوله، خود را در قلب جنگ و نبرد می‌یابد و در نتیجه از لحاظ روحی و روانی آماده تر و عارفتر است. ولی روحیات جنگ مثل آب، روان و گویاست. به هر جا می‌رسد، دیگران را مجذوب خود می‌کند. حتی آنهایی را که در شهرها نشسته اند، چه برسد به کسانی که لباس رزم پوشیده اند، [صفحه ۱۷۱] ولی بنا به مقتضیات و شرایط در جایی غیر از گردان و خط اول قرار گرفته اند، و اساسا هر عملیات نظامی نیاز به پشتیبانی و تدارکات دارد. و نیروهایی که کمی عقبتر نشسته اند، نیروهای رزمنده را تجهیز می‌کنند. [صفحه ۱۷۲] دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
...!! 🌷قرار بود صبح روز عید غدیر برود به خدمت آقا و درجه‌ی سرلشکری اش را بگیرد. همه تبریک گفتند. خودش می‌گفت: «درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست! وقتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند؛ حس می‌کنم ازم راضی هستند. وقتی ایشان راضی باشد امام عصر (عج) هم راضی‌اند. همین برایم بس است. انگار مزد تمام سالهای جنگ را یک‌جا بهم داده اند.» 🌹خاطره ای به یاد امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی 🍃🌱 عاقبت صياد دلها، صبح روز ٢١ فروردين سال ٧٨، صيد شهادت شد. روحش شاد.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تهمت حکیمی گوید: کسی را ندیدم مگر اینکه گمان بردم از من بهتر است، چون در باره ی خود یقین دارم و در باره ی او شک. ابن الوقت از شبلی سؤال شد چرا صوفی را ابن الوقت می‌نامند؟ پاسخ داد چون بر گذشته تأسف نمی خورد و منتظر آینده نیست. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
4_6014713128061767878.mp3
13.82M
《تعلیم و تربیت - محمود سلطانی》 - مقدمه ۱
اگر ما رشد را ستون فرض كنيم، تربيت مي شود قالب بتن ساختن. اگر رشد را گُل فرض كنيم، تربيت مي شود هرس كردن. اگر رشد را شكل دادن (سفالگری)  فرض كنيم، تربيت مي شود گِل درست كردن. و اگر رشد را جاده ببينيم چون گفتيم رشد يعني حركت و حركت در جاده اتفاق مي افتد، "امنيت" جاده را صاف و هموار مي كند و تربيت آن را علامت گذاري مي كند پس تربيت مي شود رعايت علامت گذاري. دو كلمه اي كه هميشه تأكيد مي کنم                              اخلاق  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ادب اخلاق يعني علامت گذاري جاده ي رشد. يك راننده زماني ايمن عمل خواهد كرد كه به علائم آن جاده هنگام رانندگي توجه كند. عمل به علائم يعني عمل به اخلاق كه مي شود تربيت. اگر به اين علائم بي توجه باشيم دچار حادثه خواهيم شد و اگر زياده روي كنيم و دچار وسواس شويم باز هم گرفتار حادثه خواهيم شد. ما گاهي اصلاً توجه به تربيت كودكمان نداريم و گاهي هم اصلاً از اين توجه بيرون نمي آييم و اين عين افراط و تفريط است. تربيت يعني ايمن سازي جاده رشد و اخلاق يعني علامتگذاري. جوامعي كه اخلاق ندارند و علامتگذاري نمي كنند به بيراهه كشيده مي شوند.  رانندگي بدون علامت ها، رانندگي خطرناكي مي شود كه دچار انحراف خواهد شد. ما از بعضي از كلمات ذهنيت خوبي نداريم مثلاً وقتي ميگيم اخلاق، ياد نصيحت و موعظه و.. مي افتيم اما منظور ما اين نيست. اخلاق بر پايه ي اصول و ارزش ها است و برپايه ي ارزش هاي يك جامعه است. اين ارزش ها باعث مي شود كه ما از جاده ي زندگي به انحراف كشيده نشويم. اما وقتي ما اين ارزش ها را نمي بينيم و سنت ها را طرد مي كنيم و وقتي اصل و اصول را نمي شناسيم، به طبع اخلاق را هم نمي بينيم در نتيجه امكان  انحراف و خطر زياد مي شود. اگر قرار است كه بچه هاي ما در جاده ي زندگي رانندگي ياد بگيرند و رشد كنند اول بايد علائم را بشناسند. هنگام اخذ گواهينامه چه كار مي كنيم؟ امتحان آيين نامه مي دهيم. {قسمت14} [مباحث کودک متعادل ]