29-یک آیه یک قصه.mp3
3.45M
❇️مجموعه نمایش صوتی
#یک آیه # یک قصه
↙️"آموزش مفاهیم قرآن به کودکان با قصه"
📜سوره مبارکه آل عمران آیه ۹۲
🔹لن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ🔹
🕋 شاخصه: محبت و عشق به خدا، قرآن و اهلبیت علیهمالسلام
📎 #ایران_مقتدر
🔷🔸💠🔸🔷
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: الفاظ در سوره ها ۱. سوره اي که با لفظ سوره شروع شده است کدام است؟ سوره اي که با لفظ سوره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶. کدام سوره است که لفظ مجيد دو بار در آن تکرار شده است؟
در سوره بروج لفظ مجيد دو بار تکرار شده است.
۷. کدام سوره است که ۴ آيه اول آن با لفظ ثم آغاز ميشود؟
سوره اي که چهار آيه آن با کلمه ثم آغاز شده است سوره مدثر است.
۸. سوره اي که ۶ بار لفظ انسان در آن به کار برده شده است چه سوره اي است؟
سوره اي که ۶ بار لفظ انسان در آن به کار برده شده است؛ سوره انسان ميباشد.
۹. سورههايي که با لفظ ويل شروع ميشوند؛ کدامند؟
سورههاي مطففين و همزه با کلمه ويل آغاز ميشوند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کلیپ بسیار زیبا وتکان دهنده آفرینش
✳️ بر اساس آیات قران کریم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشاره قرآن به خاصیت درمانی آب( هیدروتراپی)
در قرآن بیش از شصت مرتبه نام آب تکرار شده است که در هر بار تکرار یکی از خصلتهای این مایع حیاتی مورد توجه قرار گرفته، ولیکن یکی از جنبه های اعجاب انگیز قرآن ، اشاره به خاصیت درمانی آب است که در جریان داستان ایوب نبی، ذهن انسانها را به آن معطوف کرده است، قرآن در سوره صاد- آیه چهل و دو بطور ظرافتمندانه ای به این موضوع اشاره کرده و میفرماید:ما( خداوند) به ایوب نبی گفتیم پایت را به زمین بزن تا چشمه آبی سرد پدیدار شود.پس آنگاه از این آب سرد بنوش و خود را در آن شستشوی کن تا دردها ورنج هایی که بر بدنت عارض شده، تسکین یابد.
مبحث آب درمانی در قرن هیجدهم بطور تئوریک مطرح شد و در قرن نوزدهم بصورت علمی و آکادمی تحت عنوان علم " هیدروتراپی" یا همان آب درمانی مورد توجه پزشکان قرار گرفت.این در حالیست که قرآن چهارده قرن پیش بطور صریح از خاصیت درمانی آب پرده برداشته است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
شرح مختصر کتاب#معادشناسی... « #جلسه سوم، زندگی موقّت و حیات جاودان» (حجت الاسلام بی پروا) ----------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معادشناسی۴.mp3
38.81M
شرح مختصر کتاب#معادشناسی...
« #جلسه چهارم، سبب ترس ازمرگ»
(حجت الاسلام بی پروا)
-----------------------------------------------------------------------
📖 توصیه میشود برای استفاده بیشتر از مباحث،
کتاب #معادشناسی مرحوم علامه طهرانی قدّس سره
(جلد اول ، مجلس سوم) مطالعه شود.
-----------------------------------------------------------------------
🔹 عدم شناخت حالات پس از مرگ، مگر با تجرید...
🔹 سیر در عوالمِ پس از مرگ در همین دنیا...
🔹 زیرکترین افرادِ بشر در نگاه رسول الله صلیاللهعلیهوآله
🔹 موضوعی یقینیتر و مشکوکتر از مرگ نیست.
🔹 دلائل سختی جان کندن برای بعضی از انسانها ...
🔹 حالات مؤمن هنگام مرگ...
🔹 حالات کسی که برای به دست آوردن دنیا خیلی زحمت کشیده است.
🔹 توصیفی از عالَمِ لذّت بخشِ آخرت...
🔹 حالِ مؤمنی که دنیایش آباد است ولی باز هم شوقِ مرگ دارد.
🔹 داستانهای شیرین مؤمنانی که مشتاقِ مرگ بودند.
🔹 کراهت و اثرات سوء غذاهای بازار...
🔹 حالات امام حسین علیهالسلام در لحظات آخر عمرِ شریفشان...
#علامه_طهرانی
#شرح_معادشناسی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مستند_صوتی_شنود پرسش وپاسخ_بخش چهارم * محک و راستی آزمایی تجربه چگونه ممکن است؟ * آیا بین سادا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
05 Porsesh Va Pasokh Mosianade Soti Shonood (1401-04-28).mp3
18.6M
#مستند_صوتی_شنود
پرسش وپاسخ_بخش پنجم
* آیا همه مشکلات ما، اقتصادی است؟
* در مسیریم یا در مقصد؟
* در مورد دشمنان هم انصاف داشته باشید.
* سنگین ترین تهدید قرآن خطاب به کیست؟
* مبنای کار ما حجت است.
* اقسام صدقه
* بلاهای معلق و بلاهایی که برای ما نوشتند.
* همه اتفاقاتی که برایم افتاد، تفسیر آیات قرآن بود.
* ادراکاتی که پیوست دیدن ها می شود.
* تنوع فهم یک حقیقیت
* صورت ها، رهزن نباشد.
* جز خدا نباید چشمت را پر کند
* عامل چشم زخم؟
* نعماتی را که خدا داده در چشم دیگران فرو نکن.
* اثرات حج حتی برای دشمنان اهل بیت
مدت زمان : ۴۵:۰۱
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
........: همسایه مرده ها! رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: مرده هارادر وسط مردم صالح دفن کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
اموالتان تقسیم شد!
همچنین روایت شده است که در بازگشت از جنگ صفّین، وقتی امیر مؤمنان به قبرستانی رسید، فرمود: سلام بر شما، ای ساکنان غریب! سلام بر شما، ای ساکنان تنها! سلام بر شما، ای اهل وحشت! ما برای شما، این خبرهارا داریم: اموال شما، تقسیم شد! زنان شما، ازدواج کردند!
خانههای شمارا، افراد دیگری ساکن شدند! شما چه خبری برای مادارید؟
سپس فرمود: اگر به آنها اجازه داده میشد که سخن بگویند، میگفتند: بهترین توشه برای سفر آخرت، تقوااست
سخن امام سجادعلیه السلام
امام سجادعلیه السلام فرمود: شب اول قبر، مأمورین الهی ازتوحید، نبوت، قرآن، امام، عمر ومال وثروت میّت سؤال میکنند!
روح وریحان یا حمیم!
امام کاظم علیه السلام از پدرش، نقل میکند که هرمؤمنی رحلت کند، هفتادهزار فرشته، اورا تاقبر، تشییع میکنند. وقتی اورا وارد قبرمی کنند، نکیرومنکر نزد او میآیند واورا مینشانند وبه او میگویند: خدایت کیست؟
چه دینی داری؟ پیامبرت کیست؟ اوجواب میدهد: اللّه پروردگارم ومحمّد، پیامبرم واسلام، دینم است.
دراین هنگام، قبر اورا تاآنجا که چشم، کار میکند، وسیع میکنندوبرای او غذای بهشتی میآورند وبر اوروح وریحان، وارد میکنند. همان طور که خدا فرموده است یعنی: اگر از مقربین باشد، روح وریحان درقبروبهشت پر از نعمت درآخرت است.
ولی وقتی کافر میمیرد، هفتاد هزار، مأمورجهنم اوراتاقبر همراهی میکنند! اوبافریادی که همه موجودات، غیر از انس وجن ّ، میشنوند، میگوید: مرا برگردانید! شاید از مؤمنین گردم وعمل صالح، انجام دهم! آنان پاسخ میدهند: هرگز! تو فقط حرف میزنی! ومأموری میگوید: اگر اورا برگردانید، باز هم به اعمال بدش ادامه میدهد! وقتی اورا وارد قبر میکنند وتشییع کنندگان ومردم، بر میگردند، نکیر ومنکر، با بدترین شکل به سراغش میآیند واورا مینشانند ومی گویند: پروردگارت کیست؟ چه دینی داری؟ پیامبرت کیست؟ اونمی تواندجواب دهد وزبانش، به لکنت میافتد! دراین موقع، مأمورین، ضربه ای بر او میزنند که همه موجودات بغیر از انس وجن ّ، از آن به لرزش میافتند. باز از او سؤال میکنند: خدایت کیست؟ چه دینی داری؟ پیامبرت کیست؟ جواب میدهد: نمی دانم! آنان میگویند: ندانستی وهدایت نیافتی
ورستگار نشدی! سپس دری از درهای عذاب رابر او باز میکنندواز حمیم جهنم، بر او میریزند، همان طور که خدامی فرماید:
(وَ اَمّا اِن ْ کان َ مِن َ الْمُکَذِبین َ الْضالّین َ فَنُزُل ٌ مِن ْ حَمیم ٍ)
یعنی: اگر از تکذیب کنندگان وگمراهان بود، پس حمیم بر او میباشد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات قدیمی ترین غسال بهشت زهرا
خدایا عاقبت همه مارو ختم بخیر کن😞
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه تست هوش
حل معما
باما همراه باشید👇👇👇👇
@zandahlm1357
آیا میتوانید در میان این همه بستنی قیفی یک عدد آبنبات چوبی را پیدا کنید؟
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
😳 با حرکت دادن ۳ توپ کاری کنید که مثلث برعکس شود.
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
『﷽』
يک روز يک مرد روستايي يک کوله بار روي خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود.
خر پير و ناتوان بود و راه دور و ناهموار بود و در صحرا پاي خر به سوراخي رفت و به زمين غلطيد. بعد از اينکه روستايي به زور خر را از زمين بلند کرد معلوم شد پاي خر شکسته و ديگر نمي تواند راه برود.
روستايي کوله بار را به دوش گرفت و خر پا شکسته را در بيابان ول کرد و رفت.
خر بدبخت در صحرا مانده بود و با خود فکر مي کرد که «يک عمر براي اين بي انصاف ها بار کشيدم و حالا که پير و دردمند شده ام مرا به گرگ بيابان مي سپارند و مي روند.» خر با حسرت به هر طرف نگاه مي کرد و يک وقت ديد که راستي راستي از دور يک گرگ را مي بيند.
گرگ درنده همينکه خر را در صحرا افتاده ديد خوشحال شد و فريادي از شادي کشيد و شروع کرد به پيش آمدن تا خر را از هم بدرد و بخورد.
خر فکر کرد«اگر مي توانستم راه بروم، دست و پايي مي کردم و کوششي به کار مي بردم و شايد زورم به گرگ مي رسيد ولي حالا هم نبايد نااميد باشم و تسليم گرگ شوم. پاي شکسته مهم نيست. تا وقتي مغز کار مي کند براي هر گرفتاري چاره اي پيدا مي شود.» نقشه اي را کشيد، به زحمت از جاي خود برخاست و ايستاد اما نمي توانست قدم از قدم بردارد. همينکه گرگ به او نزديک شد خر گفت:«اي سالار درندگان، سلام.»
گرگ از رفتار خر تعجب کرد و گفت:«سلام، چرا اينجا خوابيده بودي؟» خر گفت: «نخوابيده بودم بلکه افتاده بودم، بيمارم و دردمندم و حالا هم نمي توانم از جايم تکان بخورم. اين را مي گويم که بداني هيچ کاري از دستم بر نمي آيد، نه فرار، نه دعوا، و درست و حسابي در اختيار تو هستم ولي پيش از مرگم يک خواهش از تو دارم.»
گرگ پرسيد:«خواهش؟ چه خواهشي؟»
خر گفت:«ببين اي گرگ عزيز، درست است که من خرم ولي خر هم تا جان دارد جانش شيرين است، همانطور که جان آدم براي خودش شيرين است البته مرگ من خيلي نزديک است و گوشت من هم قسمت تو است، مي بيني که در اين بيابان ديگر هيچ کس نيست. من هم راضي ام، نوش جانت و حلالت باشد. ولي خواهشم اين است که کمي لطف و مرحمت داشته باشي و تا وقتي هوش و حواس من بجا هست و بيحال نشده ام در خوردن من عجله نکني و بيخود و بي جهت گناه کشتن مرا به گردن نگيري، چرا که اکنون دست و پاي من دارد مي لرزد و زورکي خودم را نگاهداشته ام و تا چند لحظه ديگر خودم از دنيا مي روم. در عوض من هم يک خوبي به تو مي کنم و چيزي را که نمي داني و خبر نداري به تو مي دهم که با آن بتواني صد تا خر ديگر هم بخري.»
گرگ گفت:«خواهشت را قبول مي کنم ولي آن چيزي که مي گويي کجاست؟ خر را با پول مي خرند نه با حرف.»
خر گفت:«صحيح است من هم طلاي خالص به تو مي دهم. خوب گوش کن، صاحب من يک شخص ثروتمند است و آنقدر طلا و نقره دارد که نپرس، و چون من در نظرش خيلي عزيز بودم براي من بهترين زندگي را درست کرده بود. آخور مرا با سنگ مرمر ساخته بود، طويله ام را با آجر کاشي فرش مي کرد، تو بره ام را با ابريشم مي بافت و پالان مرا از مخمل و حرير مي دوخت و بجاي کاه و جو هميشه نقل و نبات به من مي داد. گوشت من هم خيلي شيرين است حالا مي خوري و مي بيني. آنوقت چون خيلي خاطرم عزيز بود هميشه نعل هاي دست و پاي مرا هم از طلاي خالص مي ساخت و من امروز تنها و بي اجازه به گردش آمده بودم که حالم به هم خورد. حالا که گذشت ولي من خيلي خر ناز پرورده اي هستم و نعلهاي دست و پاي من از طلا است و تو که گرگ خوبي هستي مي تواني اين نعلها را از دست و پايم بکني و با آن صدتا خر بخري. بيا نگاه کن ببين چه نعلهاي پر قيمتي دارم!»
همانطور که ديگران به طمع مال و منال گرفتار مي شوند گرگ هم به طمع افتاد و رفت تا نعل خر را تماشا کند. اما همينکه به پاهاي خر نزديک شد خر وقت را غنيمت شمرد و با همه زوري که داشت لگد محکمي به پوزه گرگ زد و دندانهايش را در دهانش ريخت و دستش را شکست.
گرگ از ترس و از درد فرياد کشيد و گفت:«عجب خري هستي!»
خر گفت:«عجب که ندارد، ولي مي بيني که هر ديوانه اي در کار خودش هوشيار است. تا تو باشي و ديگر هوس گوشت خر نکني!»
گرگ شکست خورده ناله کنان و لنگان لنگان از آنجا فرار کرد. در راه روباهي به او برخورد و با ديدن دست شل و پوزه خونين گرگ از او پرسيد:«اي سرور عزيز، اين چه حال است و دست و صورتت چه شده، شکارچي تيرانداز کجا بود؟»
گرگ گفت:«شکارچي تيرانداز نبود، من اين بلا را خودم بر سر خودم آوردم.»
روباه گفت:«خودت؟ چطور؟ مگر چه کار کردي؟»
گرگ گفت:«هيچي، آمدم شغلم را تغيير بدهم و اينطور شد، کار من سلاخي و قصابي بود، زرگري و آهنگري بلد نبودم ولي امروز رفتم نعلبندي کنم!»
══════ •『 📜 』• ══════
🧿⃝⃡📚
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357