140265.mp3
زمان:
حجم:
2.58M
🟢 برنامه #جهاد_تبیین
🔸#قسمت_دوم
با حضور #دکتر_علی_تقوی
با محوریت #واجب_فراموش_شده
🎙پخش از شبکه رادیویی #خراسان رضوی
🔺پاسخ به #شبهه👇🏻
اسلام دین اعتداله، چرا در مورد حجاب اینقدر تندروی میکنید؟!..🙍🏻♀🏃
______________________________
Shab22Ramazan93.4.2802Azizi.MP3
حجم:
13.77M
🌷رسولُ اللّه ِ (ص):إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .🌷
✨همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيم هايى مى وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد.✨
#دکتر_سعید_عزیزی
#قسمت_دوم
🍃🌸۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌸
#واژه_شناسی_قرآن
#کلمه_عالَم_آیه_1_صفحه_1
#قسمت_دوم
✍اما امام صادق فرمودند :
که مقصود از #عالَم مردم هستند چه این که هر کدامشان عالَمی #مستقل اند و فرمود :
1⃣ عالم بر دو نوع است #عالم_کبیر و فلک و هر آنچه در آن است را شامل می گردد۰
2⃣ و #عالم_صغیر انسان می باشد !!! انسان بر هیئت عالم، خلق گردیده است۰
👈و خداوند هر آنچه در عالَم کبیر قرارداده در #وجود_انسان به #ودیعه نهاده است۰
🔻 خدای متعال می فرماید:
☘«اَلْحَمْدُ لله رَبِّ العالَمينَ»
(فاتحه/١)
👇و در آيه شريفه:
☘« وَ أنّى فَضَّلْكُمْ عَلَى العَالمين»
(بقره/٤٧)
گفته شده است منظور دو عالم موجود در زمان بنی اسرائیل میباشد و گفته شده است؛
❌مراد #بزرگان و #اهل_فضل_آن_قوم است که هر کدامشان جاریِ مجرای یک عالم از آنچه خداوند به آنها #عنایت کرده بود، قرار داشتند۰
❌و تَسمِیه ی آن ها به عالَمین مانند نامگذاری ابراهیم به #امت میباشد که فرمود:
☘«إنَّ اِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً»
(نحل/١٢٠)
☘«أَوَلَم نَنْهَكَ عَنِ العَالَمينَ»
(حجر/٧٠)
📚مفردات راغب اصفهانی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_دوم
#هوالحــق
دیگه نوبت سفره پهن کردن بود، تا الان هی از جمع فرار می کردم تا عطر یاس بیشتر از این دیوونه ام نکنه ولی موقع شام دیگه نمیشد کارش کرد باید با عباس دور یه سفره مینشستم و غذا میخوردم، بعد از پهن شدن سفره و تکمیل همه چیز باز وارد آشپزخونه شدم که یه دفعه صدای مامان از هال اومد: دیگه چیزی نمیخواد خودتم بیا
در حالی که شیر آب باز میکردم گفتم: چشم اومدم
چند بار صورتمو با آب شستم شایدم بهتر بود وضو می گرفتم تا آروم شم
بعد از وضو گرفتن وارد هال شدم همه مشغول غذا خوردن بودن، زیاد نگاه نکردم که مبادا نگاهم بلغزه و به عباس بیفته، نمیخاستم به هیچ وجه نگاهش کنم به اندازه ی کافی بی قرار بودم با نگاه کردنش حال خودمو بدتر میکردم
ملیحه خانم زیر چشمی نگاهی بهم انداخت و گفت: ماشالله چه خانومی شده معصومه جون
لبخندی رو لبای مامان نشست: کنیز شماست
با این حرف مامان تو اون هیرو ویری نزدیک بود خنده ام بگیره، آخه یکی نیست به مامان بگه کنیز! کنیز واقعا!!!!
نگاهم به مهسا افتاد که ریز ریز میخندید، وای مهسا خدا بگم چیکارت کنه!
ملیحه خانم باز نگاهشو بهم دوخت و گفت: ان شالله یه شوهر خوب گیرت بیاد خاله جون، راستش ما هم چند وقته دنبال یه دختر خوب برای عباس می گردیم
ضربان قلبم بالا زد اصلا نفهمیدم لقمه ی توی دهنمو چجوری قورتش دادم سرمو یه دفعه بلند کردم که نگاهم افتاد به چشماش ..یه لحظه مغزم ارور داد، مطمئنا چند دقیقه دیگه اونجا می موندم همه، احساسمو از تو چشمام میفهمیدن
سریع پارچ و برداشتم و گفتم: برم پرش کنم
دویدم سمت آشپزخونه و ولو شدم کنار یخچال، با یاداوری چند دقیقه پیش و حرفای ملیحه خانم و چشمای عباس،تمام بدنم یخ شد ...
وای وای وای، من باز اشتباه کردم، برای اولین بار به چشمام نگاه کرد و من ...
سرمو گذاشتم رو زانوهام، وای عباس چرا نمیفهمی که من طاقت ندارم، تو دونسته این کارو بامن میکنی یا شایدم اصلا روحت از این چیزا خبر نداره ....
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
دیگه خانوما تو آشپزخونه بودن و مردام تو هال، منم زیر نگاها و توجهات خاص ملیحه خانم داشتم آب میشدم، مهسا انگار بیشتر از همه در جریان بود که هی بهم نگاه میکرد و لبخند میزد، تمام سعی مو میکردم که بی تفاوت باشم، دلم نمیخاست هیچ کس از درونم آگاه بشه، هیچکس!
ساعت نزدیک دوازده شب بود، من و مهسا رفتیم تو اتاق خودمون، خیلی خسته بودم و خوابم میومد اما انگار اینا هنوز تصمیم نداشتن بخوابن، سرمو گذاشتم رو بالشتم و به اتفاقات امروز فکر کردم، به یاس، به عباسی که سمیرا بهش میگفت آقای یاس!
مهسا از رو تختش اومد پایینو کنار تختم نشست: معصومه
نگاهش کردم: بله
یکم این دست اون دست کرد و گفت: تو دوست داری با عباس آقا ازدواج کنی؟
با تعجب نگاهش کردم و گفتم: چی؟!
نگاهشو بهم دوخت و ادامه داد: نگو که نفهمیدی ملیحه خانم غیر مستقیم داشت ازت خاستگاری می کرد
سریع نیم خیز شدم و گفتم: حالت خوب نیست ، برو قرصاتو بخور بخاب
چشماشو ریز کرد و گفت: الان مثلا میخای بگی نفهمیدی واقعا؟ اره؟!
-مهسا خواهش میکنم ول کن
سریع پتو مو کشیدم روم و گفتم: شب بخیر
-مثلا دارم حرف میزنم باهات
از زیر پتو گفتم: برو در ساتو بخون که کنکورت رو خوب بدی نمیخاد تو کارای بزرگترا دخالت کنی
چشمامو بستم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم حتی به چشمای سیاهِ عباس که چند دقیقه نگاهم کرد..شروع کردم زیر لب زمزمه کردن ذکری که باعث بشه نقش خدا جای نقش چشمان عباس رو تو ذهنم بگیره، زمزمه وار تکرارش کردم "یاخیر حبیب محبوب صل علی محمد و آل محمد"
.💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
aac_Ghazaleh - Aeneha.mp3
زمان:
حجم:
11.45M
🎙 #کتاب_صوتی
📓#بی_نمازها_خوشبخت_ترند
👈 #قسمت_دوم
📌این داستان؛ دلی به پاکی آئینه ها
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
@arameshemandegarایتاAudioMix_08-02-23_21-14-47-874_08-02-23_21-14-53-675.mp3
زمان:
حجم:
23.21M
✴️#ارتباط_با_خانواده_شوهر
#قسمت_دوم
سرکار خانم صدیق
💢 در مقابل افراد پر توقع چگونه رفتار کنیم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواهم_از_تو_بگویم | گفتگویی با منتظران
❗️نسیم محبت و امید
#قسمت_دوم
🔸«تنها خواستم از ایشون اینه که ، همه مون رو عاقبت بخیر کنن...»
نگاهی به نورانیترین امیدها و دلگرمیها، به مسیر پاک و روشن.
#امام_زمان
#میخواهم_از_تو_بگویم
14.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 گفتگو با استاد مهدی طائب
#قسمت_دوم
🔻تحلیل جنگ ایران و اسرائیل:
❓اسرائیل گمان میکرد بعد از ترور فرماندهان، بازسازی ایران زمان میبرد؛ آیا هنوز بر این باور هست و تصور میکند پیروز نبرد خواهد بود؟
79.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تحلیل جنگ ایران و اسرائیل
#قسمت_دوم
🎙 حجت الاسلام حسین طائب (رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه)
❓آتش بس، شکست یا پیروزی؟
عضو متفاوت ترین کانال ایتا باش👇
┄┅═✧☫✧═┅┄
💯@zandahlm1357