eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
34.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
آثار تربیت صحیح در کودک تربیت صحیح کودکان باعث می‌شود که آنان دارای استقلال اراده و اعتماد به نفس پرورش یابند و احترام، آنها را انسانهایی با شخصیت می‌سازد، زیرا کودکی که از اوّل به ارزش خود پی برد هنگامی که بزرگ شد در خود احساس حقارت نمی کند چنان که در روایات اسلامی آمده است که: کودک و قلب وی همانند زمینی خالی از بذر و گیاه است، هر بذری که در آن افشانده شود به خوبی می‌پذیرد و در خود پرورش می‌دهد. [۲۴]. برای مثال شخصیت علی علیه السلام بر اثر تربیت در دامن پر مهر و محبّت رسول خداصلی الله علیه وآله به اوج شکوفایی خود رسید. اگر چه علی علیه السلام از نظر جسم و جان یک کودک عادی نبود، بلکه در وجود آن بزرگوار شایستگیهای مخصوصی وجود داشت، ولی مراقبتهای ویژه پیامبرصلی الله علیه وآله را درباره او نباید نادیده انگاشت. از دیگر آثار تربیت صحیح کودک این است که او را شجاع و دلاور بار می‌آورد و آن را در تربیت امام حسین علیه السلام به خوبی می‌توان مشاهده کرد. ابن شهاب گوید: روز جمعه ای خلیفه دوم مسلمانان روی منبر بود. امام حسین علیه السلام که کودک خردسالی بود وارد مسجد شد و گفت: ای عمر، از منبر پدرم بزیر آی، عمر گریست و گفت: راست گفتی؛ این منبر جد توست، صبر کن پسر برادر!! امام حسین علیه السلام لباس عمر را گرفته تکان می‌داد و می‌گفت از منبر جدم بزیرآی، عمر ناچار سخن خود را قطع کرد، از منبر پایین آمد و مشغول نماز گردید. پس از نماز دنبال امام حسین علیه السلام فرستاد. همین که آن حضرت آمد، عمر پرسید: پسر برادرم!! چه کسی به تو دستور داده که با من چنین برخورد کنی؟ امام حسین علیه السلام فرمود: هیچ کس به من چنین دستوری نداده است. این عبارت را امام حسین علیه السلام سه بار تکرار کرد. در حالی که امام حسین علیه السلام هنوز به حّد بلوغ نرسیده بود. [۲۵]. در حالات امام جوادعلیه السلام نقل شده است پس از در گذشت امام رضاعلیه السلام مأمون، خلیفه وقت، به بغداد آمد. روزی برای شکار کردن حرکت کرد. در راه به منطقه ای رسید که چند کودک بازی می‌کردند. امام جوادعلیه السلام فرزند ارجمند امام رضاعلیه السلام نیز که در آن موقع حدود یازده سال داشت، بین کودکان ایستاده بود. هنگامی که مأمون و اطرافیانش به آن جا رسیدند همه کودکان فرار کردند ولی امام جوادعلیه السلام ایستاد. وقتی خلیفه نزدیک شد به آن حضرت نگاهی کرد و سخت مجذوب قیافه او شد. ایستاد و پرسید: چه چیزی باعث شد که با دیگر کودکان از این جا نرفتی؟ امام جوادعلیه السلام فوراً جواب داد: ای خلیفه مسلمین، راه تنگ نبود که من با رفتن خود آن را برای عبور خلیفه وسعت داده باشم. مرتکب گناه نشده‌ام که از ترس مجازات فرار کنم. من نسبت به خلیفه خوش گمان هستم و می‌پندارم که بی گناهان را آسیب نمی رساند. بدین جهت در جای خود ایستادم و فرار نکردم!! مامون از سخنان منطقی و محکم و همچنین چهره جذاب و گیرنده او به شگفت آمد. پرسید: نامت چیست؟ پاسخ داد محمد. پرسید: فرزند کیستی؟ فرمود: علی بن موسی الرضاعلیه السلام. [۲۶]. https://eitaa.com/zandahlm1357
محبت اشاره کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله محبت نسبت به کودکان همان گونه که کودک به غذا و آب و هوا نیاز دارد، به محبّت و نوازش نیز نیازمند است، زیرا محبّت بهترین غذای روحی کودک می‌باشد، از این جهت کودک از بوسیدن، بوییدن و در آغوش گرفتن خشنود می‌شود و لذت می‌برد. بنابراین، کسی که از آغاز کودکی به اندازه کافی از مهر و محبّت پدر و مادر بهره مند و از چشمه گوارای محبّت سیراب شده است. روحی شاد و روانی با نشاط دارد. در روایات پیشوایان دینی محبّت به کودک به صورتهای گوناگونی بیان و سفارش شده است که برخی را یادآور می‌شویم. رسول خداصلی الله علیه وآله در خطبه شعبانیّه در ضمن بیان وظایف مردم فرمود: به بزرگسالان خود احترام کنید و نسبت به کودکان خود ترحم و عطوفت نشان دهید. [۲۷]. در حدیث دیگری فرمود: کسی که به کودکان مسلمان رحمت و محبّت نکند و بزرگسالان را احترام ننماید از ما نیست. [۲۸]. در روایت دیگر فرمود: کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان رؤوف و مهربان باشید. [۲۹]. علی علیه السلام هنگام شهادت چنین سفارش کرد. در خانواده خود با کودکان مهربان باش و به بزرگترها احترام نما. [۳۰]. در روایت دیگر به پیروانش چنین فرمود: کودک باید در رفتار خود پیرو بزرگسالان باشد و بزرگان هم حتماً با کودکان مهربان باشند، مبادا مانند جفاکاران و ستمگران دوران جاهلیت رفتار کنید. [۳۱]. امام صادق علیه السلام فرمود: مردی که نسبت به فرزند خود محبّت بسیار دارد مشمول رحمت و عنایت مخصوص خداوند بزرگ است. [۳۲]. https://eitaa.com/zandahlm1357
محبت پیامبر به کودکان علی علیه السلام می‌فرماید: کودک کوچکی بودم، پیامبرصلی الله علیه وآله مرا در دامان خود می‌نشاند و در آغوش می‌گرفت و به سینه خود می‌چسبانید، و گاهی مرا در بستر خواب خود می‌خوابانید و از مهربانی صورت بر صورت من می‌نهاد، و مرا به استشمام بوی لطیف خود موفق می‌داشت. [۳۳]. آری، کودک احتیاج به نوازش دارد، باید دست محبّت بر سر او کشید و با نظر محبّت به او نگریست و با نگاه گرم و مهربان او را شاد و مسرور کرد. [۳۴]. رسول خداصلی الله علیه وآله به اندازه ای نسبت به کودکان مهربان بود که نقل گردیده، در ماجرای رفتن پیامبرصلی الله علیه وآله به طائف، کودکانِ طائف آن حضرت را با سنگ می‌زند، و رسول خداصلی الله علیه وآله متعرّض آنان نمی گردید، بلکه علی علیه السلام کودکان را از آن حضرت دور می‌ساخت!! [۳۵]. رسول خداصلی الله علیه وآله کودکان انصار را که می‌دید، بر سر آنان دست می‌کشید و به آنان سلام می‌کرد و دعا می‌فرمود. [۳۶]. انس بن مالک گوید: من هیچ کس را ندیدم که نسبت به خانواده خود از رسول خداصلی الله علیه وآله مهربانتر باشد. [۳۷]. او هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگان خود دست نوازش می‌کشید [۳۸] و مهربانی و محبّت و عطوفت نسبت به کودکان از ویژگیهای رسول خداصلی الله علیه وآله به شمار می‌رفت. [۳۹]. روزی پیامبرصلی الله علیه وآله همراه یارانش از راهی عبور می‌کردند، در آن مسیر کودکانی مشغول بازی بودند نزدِ یکی از آنان نشست و پیشانی او را بوسید و با وی مهربانی کرد. علت آن را از وی پرسیدند. حضرت پاسخ داد: من روزی دیدم این کودک با فرزندم حسین علیه السلام بازی می‌کرد و خاکهای زیرِ پای حسین را برمی داشت و به صورت خود می‌مالید. بنابراین چون او از دوستان حسین است من هم او را دوست دارم. جبرئیل مرا خبر داد این کودک از یاران حسین علیه السلام در کربلا خواهد بود. [۴۰]. امام صادق علیه السلام فرمود: موسی بن عمران در مناجات خود پرسید: پروردگارا! چه اعمالی نزد تو برتر است؟، وحی شد: دوستی کودکان نزد من برتر از همه اعمال است! زیرا کودک در ذات خود خداپرست و دوستدار؛ من است، اگر کودکی در گذشت من با رحمت خود او را داخل بهشت خود می‌نمایم. [۴۱]. اما نباید در محبّت به کودکان زیاده روی کرد؛ زیرا زیان آور خواهد بود و بدین جهت در روایات اسلامی از این کار منع شده است. https://eitaa.com/zandahlm1357
علاقه رسول خدا به امام حسن و امام حسین پیامبرصلی الله علیه وآله نسبت به فرزندانش امام حسن و امام حسین علیهما السلام علاقه بسیاری داشت. در مدارک گوناگون این واقعیّت بیان شده است که چند نمونه آن را در زیر یادآور می‌شویم. در کتابهای اهل سنّت نقل شده که عبداللَّه بن عمر گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام، گلهای خوشبوی من در دنیا هستند. [۴۲]. از انس بن مالک نقل شده که: از رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدند کدام یک از خانواده ات را بیشتر دوست داری؟ رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام را بیشتر از دیگران دوست دارم. [۴۳]. در روایت دیگری سعیدبن راشد گوید: امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوی رسول خداصلی الله علیه وآله دویدند. آن حضرت آنان را در آغوش گرفت و فرمود: این دو گلهای خوشبوی من در دنیا هستند. [۴۴]. امام حسن علیه السلام گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله به من فرمود، ای فرزندم، به راستی که تو جگر گوشه من هستی، خوشابه حال کسی که تو و فرزندانت را دوست بدارد و وای بر کسی که تو را به قتل رساند. [۴۵]. علاقه رسول خداصلی الله علیه وآله به حسین علیه السلام بدان اندازه زیاد بود که نمی توانست صدای گریه آن حضرت را تحمل کند. یزید بن ابی زیاد گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله از خانه عایشه بیرون آمد، گذرش به خانه فاطمه علیها السلام افتاد. صدای گریه حسین علیه السلام را شنید، آن حضرت به فاطمه علیها السلام فرمود: مگر نمی دانی که گریه حسین علیه السلام مرا می‌آزارد؟! [۴۶]. https://eitaa.com/zandahlm1357
دعا کردن پیامبر برای کودکان یکی دیگر از شیوه‌های برخورد پیامبرصلی الله علیه وآله با کودکان این بود که مسلمانان، فرزندان خود را نزد آن حضرت می‌آوردند و درخواست می‌کردند که برای آنان دعا کند. جمره دختر عبداللَّه نقل می‌کند که دختری گفت: پدرم مرا نزد رسول خداصلی الله علیه وآله برد و درخواست کرد، برایم دعا کند. پیامبرصلی الله علیه وآله مرا در دامن خود نشانید، دستش را بر سرم نهاد و برایم دعا کرد. [۴۷]. مدارا کردن با کودکان ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب که دایه امام حسین علیه السلام بود گوید: روزی رسول خداصلی الله علیه وآله، حسین علیه السلام را که در آن موقع شیرخوار بود، از من گرفت و در آغوش کشید. کودک لباس پیامبرصلی الله علیه وآله را تر کرد، من با شتاب کودک را از پیامبرصلی الله علیه وآله گرفتم که گریان شد. حضرت به من فرمود:‌ام الفضل، آرام! لباس مرا آب تطهیر می‌کند. ولی چه چیزی می‌تواند غبار کدورت و رنجش را از قلب فرزندم حسین علیه السلام برطرف سازد؟ [۴۸]. نقل شده هنگامی که کودکی را برای دعاکردن یا نامگذاری نزد رسول خداصلی الله علیه وآله می‌آوردند، آن حضرت برای احترام به بستگانش او را با آغوش باز می‌گرفت و در دامن خود می‌نهاد. گاهی اتّفاق می‌افتاد که کودک در دامن پیامبرصلی الله علیه وآله ادرار می‌کرد کسانی که ناظر بودند، بر کودک پرخاش می‌کردند و تندی می‌نمودند تا او را از ادرار بازدارند. رسول خداصلی الله علیه وآله آنان را منع می‌کرد و می‌فرمود: با تندی و خشونت از ادرار کودک جلوگیری نکنید، آنگاه کودک را آزاد می‌گذارد تا ادرارش تمام شود. هنگامی که دعا و نام گذاری به پایان می‌رسید، بستگان کودک در نهایت خوشحالی فرزند خود را می‌گرفتند و کمترین ناراحتی و آزردگی در رسول خداصلی الله علیه وآله از ادرار کودکان به وجود نمی آمد. پس از آن که بستگان کودک می‌رفتند، آن حضرت لباس خود را می‌شست. [۴۹]. https://eitaa.com/zandahlm1357
هدیه دادن پیامبر به کودکان یکی از شیوه‌های رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت به کودکان این بود که به آنها هدایایی را مرحمت می‌فرمود. عایشه گوید: نجاشی پادشاه حبشه برای رسول خداصلی الله علیه وآله انگشتری طلا فرستاد که در حبشه ساخته شده بود. رسول خداصلی الله علیه وآله؛ أمامه، دختر ابی العاص (که دختر ربیبه پیامبرصلی الله علیه وآله بود) را فراخواند و گفت: ای دختر کوچک، خود را با این هدیه زینت بخش. [۵۰]. در حدیث دیگری عایشه گوید: گردنبندی برای رسول خداصلی الله علیه وآله هدیه آوردند که از طلا ساخته شده بود. تمام همسران رسول خداصلی الله علیه وآله در یک جا گرد آمده بودند. أمامه دختر ابی العاص که کودکی بود، در گوشه منزل بازی می‌کرد. رسول خداصلی الله علیه وآله آن گردنبند را نشان داد و پرسید: این را چگونه می‌بینید؟ همه به آن نگاه کردیم و گفتیم ما تاکنون بهتر و نیکوتر از این را ندیده ایم. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: او را به من دهید. سپس گرفته در گردن امام قرار داد. عایشه گوید: زمین در نظرم تاریک شد. من ترسیدم او را در گردن دیگران قرار دهد و دیگران نیز همانند من می‌اندیشیدند. همگی ساکت بودیم، تا این که أمامه به سوی رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و آن حضرت گردنبند را در گردن وی قرار داد و سپس از نزد ما رفت. [۵۱]. در برخی از روایات این گونه نقل شده که مرد عربی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و گفت: ای رسول خدا، بچه آهویی را شکار کرده‌ام که آن را به شما هدیه می‌کنم تا به فرزندانتان حسن و حسین علیهما السلام بدهید. آن حضرت هدیه را پذیرفت و برای مرد صیاد دعا کرد. سپس آن بچه آهو را به امام حسن علیه السلام داد... امام حسن علیه السلام آن بچه آهو را گرفت و نزد مادرش فاطمه علیها السلام آمد. او بدین وسیله بسیار خوشحال بود و با وی بازی می‌کرد. [۵۲]. https://eitaa.com/zandahlm1357
رفتار پیامبر با کودکان شهیدان بشیر فرزند عقریة بن جهنی گوید: من در روز جنگ اُحد از رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدم، پدرم چگونه شهید شد؟ آن حضرت فرمود: او در راه خدا به شهادت رسید، درود و رحمت خداوند بر او باد. من گریستم. پیامبرصلی الله علیه وآله مرا گرفت و دست بر سرم کشید و با خود سوار مرکب کرد و فرمود: آیا دوست نداری که من به جای پدرت باشم؟... [۵۳]. در ماه جمادی الاولی سال هشتم هجری جنگ مؤته اتفاق افتاد که در این نبرد سه تن از فرماندهان سپاه اسلام به نامهای زیدبن حارثه، جعفربن ابی طالب و عبداللَّه بن رواحه کشته شدند. این سپاه به مدینه بازگشت. [۵۴] رسول خداصلی الله علیه وآله و مسلمانان در حالی که سرود می‌خواندند به استقبال آنان رفتند. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز سوار مرکب بود. می‌فرمود: کودکان را بگیرید، بر مرکب سوار کنید و فرزند جعفر را به من دهید! عبیداللَّه فرزند جعفربن ابی طالب را آوردند. پیامبرصلی الله علیه وآله او را گرفت و جلوی خود بر مرکب نشانید. [۵۵]. ابن هشام می‌نویسد: اسماء دختر عمیس همسر عبداللَّه بن جعفر گوید: روزی که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبرصلی الله علیه وآله به خانه ما آمد. من تازه از کار خانه و شست وشو و نظافت بچه‌ها فارغ شده بودم. به من فرمود: فرزندان جعفر را پیش من آور! آنان را پیش آن حضرت بردم، بچه‌ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان کرد در حالی که اشک از دیدگان آن بزرگوار سرازیر بود. من پرسیدم، ای رسول خداپدر و مادرم فدایت باد. چرا گریه می‌کنی؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبری رسیده است؟ فرمود: آری، آنها امروز به شهادت رسیدند... [۵۶]. آری، فرزندان مردم نیز از این پرورش دلپذیر و مهر پدرانه رسول خداصلی الله علیه وآله محروم نبودند. چنین نقل شده که: رسول خداصلی الله علیه وآله بعضی از کودکان را در آغوش می‌گرفت و برخی را بر پشت و دوش خود سوار می‌کرد (و به یارانش می‌فرمود: کودکان را بغل بگیرید، بر دوش خود بنشانید) کودکان از این صحنه خوشحال می‌شدند و از شادی در پوست خود نمی گنجیدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی کردند، چه بسا پس از مدتی گرد هم جمع می‌شدند و جریان را برای یکدیگر بازگو می‌نمودند و در مقام افتخار و مباهات یکی می‌گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله مرا بغل گرفت و تو را بر پشت خود سوار کرد. دیگری می‌گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله به یاران خود دستور می‌داد که تو را پشت خود بنشاند. [۵۷]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
رفتار پیامبر با کودکان خود در نماز شدادبن هاد گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله در یکی از دو نماز ظهر یا عصر، یکی از دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام را همراه داشت. وی در جلوِ صفوف ایستاد و آن کودک را سمت راست خود قرار داد. سپس به سجده رفت و آن را طولانی کرد. راوی از قول پدرش گوید: من از میان مردم سرم را از سجده بلند کردم، دیدم رسول خداصلی الله علیه وآله در سجده است و آن کودک بر پشت آن حضرت سوار شده، دوباره به سجده برگشتم. هنگامی که نماز تمام شد، مردم عرض کردند، ای رسول خداصلی الله علیه وآله در نمازی که امروز خواندی سجده طولانی داشتی که در نمازهای دیگر نداشتی، آیا دستوری به شما در این باره رسیده؟ یا وحی بر شما نازل شده است؟ فرمود: هیچ کدام از اینها نبود. بلکه پسرم بر پشت من سوار شده بود، نخواستم او را ناراحت کنم. تا هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. [۵۸]. در حدیث دیگری از ابوبکر نقل شده که: حسن و حسین علیهما السلام را دیدم در حالی که رسول خداصلی الله علیه وآله نماز می‌خواند، بر پشت آن حضرت می‌پریدند. رسول خداصلی الله علیه وآله آن دو را با دست خود نگه می‌داشت تا این که بلند شود و پشت وی راست گردد تا آن دو به راحتی بتوانند روی زمین بایستند و هنگامی که نمازش تمام می‌شد آن دو را در دامان خود می‌نهاد و دست بر سرشان می‌کشید، آنگاه می‌فرمود: این دو پسر من دو گل خوشبوی من از دنیا هستند. و در حدیث دیگر فرمود: فرزند گل خوشبو است و گل خوشبوی من حسن و حسین علیهما السلام هستند. [۵۹]. در روایتی این گونه نقل شده که: روزی پیامبرصلی الله علیه وآله با گروهی از مسلمانان در مکانی نماز می‌گذارد، هنگامی که آن حضرت به سجده می‌رفت، حسین علیه السلام که کودک خردسالی بود، بر پشت رسول خداصلی الله علیه وآله سوار می‌شد و پاهای خود را حرکت می‌داد و هی هی می‌کرد. وقتی که پیامبرصلی الله علیه وآله می‌خواست سر از سجده بردارد او را می‌گرفت و کنار خود روی زمین می‌گذارد، این کار تا پایان نماز ادامه داشت. یک نفر از یهودیان شاهد این جریان بود. پس از نماز به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کرد، با کودکان خود به گونه ای رفتار می‌کنید که ما هرگز انجام نمی دهیم. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید، با کودکان خود مهربان بودید، مهر و محبّت پیامبرصلی الله علیه وآله نسبت به کودک، مرد یهودی را سخت تحت تأثیر قرار داد؛ وی اسلام را پذیرفت. [۶۰]. نکته ای که در پایان این بحث لازم به یادآوری است این که: این نمازها طبق نقل برخی از محدثان نمازهای مستحبی بوده است نه نمازهای واجب، زیرا نمازهای مستحبی را در هر حال و در گونه‌های مختلفی می‌توان برگزار کرد. کودکان مردم نیز در نظر رسول خداصلی الله علیه وآله مورد احترام بودند و آن حضرت به عواطف روحی و احساسات روانی آنها نیز توجه کامل داشت. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیامبر و بوسیدن فاطمه پیامبرصلی الله علیه وآله دخترش فاطمه علیها السلام را بسیار دوست می‌داشت و با این که وی دارای همسر و فرزند بود، رسول خداصلی الله علیه وآله او را می‌بوسید. ابان بن تغلب گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله دخترش فاطمه علیها السلام را بسیار می‌بوسید! [۷۲]. امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرموده اند: پیامبرصلی الله علیه وآله شبها پیش از خوابیدن فاطمه علیها السلام را می‌بوسید و صورت خود را بر سینه دخترش می‌نهاد و برای او دعا می‌کرد. [۷۳]. عایشه گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله روزی زیر گلوی فاطمه علیها السلام را بوسید، من به آن حضرت گفتم: ای رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت به فاطمه علیها السلام رفتاری داری که با دیگران آن را انجام نمی دهی؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای عایشه من هر گاه به بهشت علاقه مند می‌شوم زیر گلوی او را می‌بوسم. [۷۴]. از چه سنی کودک را نباید بوسید؟ اکنون این پرسش مطرح می‌شود که از چه سنی دیگر نباید کودکان را بوسید؟ برای پاسخ آن به سخنان پیشوایان دینی مراجعه می‌کنیم. اسلام در برنامه‌های تربیتی کودکان، سالهای بین ۶ تا ۱۰ سالگی را مورد توّجه خاصی قرار داده است و دستورات لازم را به پیروان خویش آموخته و هماهنگی قانونهای الهی را با وضعیت جسمی و روحی افراد در نظر گرفته است. از این رو با روشهای عملی، زمینه تمایلات جنسی کودکان را کنترل کرده که آثار خلاف اخلاقی در آنان به وجود نیاید. بنابراین، اسلام کودکان شش سال به بالا را از هرگونه حرکات تحریک کننده تمایلات جنسی دور نگه داشته و به پدران و مادران دستور داده تا محیط مساعدی برای پنهان ساختن تمایلات جنسی آنان فراهم آورند. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: دختر بچه شش ساله را پسربچه نبوسد و همچنین زنان از بوسیدن پسر بچه شش تا هفت ساله خودداری کنند. [۷۵]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیامبر و بوسیدن امام حسن و امام حسین رسول خداصلی الله علیه وآله علاوه بر بوسیدن دخترش فاطمه علیها السلام فرزندان وی، امام حسن و امام حسین علیهما السلام را نیز دوست می‌داشت و می‌بوسید. ابوهریره گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله همواره حسن و حسین علیهما السلام را می‌بوسید. عُیینه از انصار گفت: من ده فرزند دارم که هرگز هیچ کدام را نبوسیده ام، آن حضرت فرمود: کسی که رحم نکند بر او رحم نخواهد شد. [۷۶]. سلمان فارسی گوید: من بر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شدم، دیدم حسین علیه السلام را بر زانوی خود نهاده و پیشانی و گاهی لبان او را می‌بوسد! [۷۷]. ابن ابی الدنیا گوید: زیدبن ارقم در مجلس عبیداللَّه بن زیاد، هنگامی که مشاهده کرد که آن فاسق با چوبدستی خود بر لبان امام حسین علیه السلام می‌زند خطاب به عبیداللَّه گفت: چوبدستی خود را بردار، به خدا سوگند، بارها دیدم که پیامبرصلی الله علیه وآله میان این دو لب را می‌بوسید این سخن را گفت و گریست. ابن زیاد گفت: خدا چشمت را بگریاند، اگر پیرمرد نبودی و عقلت تباه نشده بود، هم اکنون دستور می‌دادم گردنت را بزنند. [۷۸]. زمخشری گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله حسن علیه السلام را در برگرفت و بوسید. سپس او را روی زانوی خود نهاد و فرمود: حلم و صبر و هیبت خود را به او بخشیدم. آنگاه حسین علیه السلام را در برگرفت و بوسید، روی زانوی چپ خود نشانید و فرمود: به او نیز شجاعت، جود و سخاوت خود را بخشیدم. [۷۹]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
بازی با کودکان اشاره هرکس نزد وی کودکی است باید با او رفتار کودکانه داشته باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآلهیکی از شیوه‌هایی که در پرورش شخصیت کودکان اثر دارد، شرکت بزرگسالان در بازی کردن با آنان می‌باشد، زیرا کودکان از یک سو به جهت ضعف و ناتوانی جسمی که در خود احساس می‌کنند و از سوی دیگر به علت نیرو و قدرتی که در بزرگسالان می‌بینند و عشقی که فطرتاً به رشد و تکامل دارند، کارها و رفتار بزرگان را تقلید می‌کنند و خود را همانند آنان جلوه می‌دهند. هنگامی که پدران و مادران خویش را تا پایه کودکان تنزل می‌دهند و در بازی کردن با آنها شرکت می‌کنند مسلّماً کودک مسرور و خوشحال می‌شود و به هیجان می‌آید و در درون خود این احساس را دارد که کارهای کودکانه او بسیار مهم است. بنابراین بازی کردن با کودکان از سوی بزرگترها در برنامه‌های تربیتی کنونی ارزشمند است و دانشمندان روانشناس، این روش را یکی از وظایف پدر و مادر می‌دانند. تی اچ موریس MORRIS H. T. در کتاب درسهایی برای والدین می‌نویسد: با فرزندان خود رفیق و دوست باشید، و با آنان بازی کنید، برایشان داستان بگویید و با آنها گفتگوهای دوستانه و صمیمی داشته باشید. بویژه پدران و مادران باید بدانند که خود را همسطح بچه‌ها قرار دهند و با زبانی سخن گویند که آنها درک کنند و بفهمند. [۸۰]. یکی دیگر از روان شناسان می‌نویسد: لازم است پدر در تفریحات و سرگرمیهای کودکانش شرکت کند. این حسن تفاهم ضروری به نظر می‌رسد. البته زمان و مکان و فصلهای زندگانی نسبت به آنها مختلف است. پدری که در بازیهای کودکانش شرکت می‌کند، بدون شک وقت اندکی دارد، اما با در نظر گرفتن ارزش آن که همان پایین آمدن پدر تا سطح فرزندان است، در نظر کودک آن اندازه مهم است که در هر حال باید برای آن وقت گذاشت اگر چه بسیار اندک باشد. [۸۱]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
غریزه بازی در کودکان یکی از غریزه‌هایی که خداوند حکیم در وجود کودکان قرار داده، علاقه به بازی می‌باشد. او می‌دود، جَست وخیز می‌کند و گاهی نیز با اسباب بازیهای خویش سرگرم می‌شود و از جابجا کردن آنها لذت می‌برد. اگر چه این حرکتها در آغاز بیهوده می‌نماید، ولی باعث تکامل جسم و جان کودک است و بر اثر آن جسم کودک محکم می‌شود و قدرت اندیشه و ابتکار در او افزایش می‌یابد و نیروهای درونی او را آشکار می‌سازد. شاید یکی از دلایل توجه به بازی کودکان که در روایات اسلامی به آن اشاره شده همین بوده باشد. بازی کردن کودک، تمرین یک نوع استقلال اراده و زنده کردن نیروی خلّاقیّت و ابتکار است، زیرا هنگامی که کودک مثلاً مشغول بنایی با وسایل بازی خود است، تمام دستگاه فکر او مانند یک مهندس ساختمان کار می‌کند و از موفقیّتهای خود لذت می‌برد، و هنگامی که در وسط کار به مانعی برخورد می‌کند به فکر چاره می‌افتد که در نتیجه، همه این کارها به رشد فکر و ساختن شخصیّت وی تأثیر فراوان می‌گذارد. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: هر کس که نزد وی کودکی است باید با او رفتار کودکانه داشته باشد. [۸۲]. و نیز فرمود: رحمت خداوند بر پدری باد که در راه نیکی و نیکوکاری به فرزند خود کمک کند. به او نیکویی نماید و مانند کودکی، رفیق دوران کودکی وی باشد، او را دانشمند و باادب پرورش دهد. [۸۳]. علی علیه السلام فرمود: فرزند خود را تا هفت سال آزاد بگذار تا به بازی کردن بپردازد. [۸۴]. امام صادق علیه السلام فرمود: کودک در هفت سال اول بازی می‌کند. در هفت سال دوم به آموختن علم می‌پردازد، و در هفت سال سوم حلال و حرام (احکام دینی) را می‌آموزد. [۸۵]. علی علیه السلام فرمود: کسی که کودکی دارد باید در راه تربیت او رفتار کودکانه داشته باشد. [۸۶]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
بازی کردن پیامبر با کودکان رسول گرانقدر اسلام با کودکان خود امام حسن و امام حسین علیهما السلام بازی می‌کرد. در این باره روایات فراوانی نقل شده که به چند نمونه اشاره می‌کنیم. نقل شده است که پیامبرصلی الله علیه وآله هر روز صبح دست علاقه و محبّت بر سر فرزندان خود و اولاد آنان می‌کشید و با حسین علیه السلام بازی می‌کرد. [۸۷]. یعلی بن مرّه گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله را به غذایی دعوت کرده بودند، ما هم با آن حضرت بودیم که ناگهان حسن علیه السلام را دیدیم که در کوچه بازی می‌کرد. پیامبرصلی الله علیه وآله او را دید، در حضور مردم دوید و دست خود را گشود تا وی را بگیرد. ولی کودک به این سو و آن سو می‌دوید و می‌گریخت و رسول اللَّه را می‌خندانید، تا این که آن حضرت کودک را گرفت و یک دست خود را بر چانه حسن علیه السلام و دست دیگر را بالای سر وی نهاد، سپس صورت خود را نزدیک صورت کودک آورد، او را بوسید و فرمود: حسن از من است و من از اویم. خداوند هر کس که او را دوست دارد، دوست خواهد داشت. [۸۸]. در بسیاری از روایات نقل شده که این موضوع درباره امام حسین علیه السلام بوده است. [۸۹]. امام صادق علیه السلام فرمود: روزی امام حسین علیه السلام در دامن پیامبرصلی الله علیه وآله بود آن حضرت با وی بازی می‌کرد و می‌خندید. عایشه گفت: ای رسول خداصلی الله علیه وآله، چقدر با این کودک بازی می‌کنی؟! رسول خدا فرمود: وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم در حالی که او میوه دل و نور چشم من می‌باشد؟! [۹۰]. جبیربن عبداللَّه گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله با کودکان اصحاب و یارانش بازی می‌کرد و ایشان را در کنار خود می‌نشانید. [۹۱]. انس بن مالک گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله خوش اخلاق ترین مردم بود. من برادر کوچکی داشتم که تازه او را از شیر گرفته بودند، از وی نگهداری می‌کردم، کنیه او ابوعمیر بود. آن حضرت همین که او را می‌دیدند می‌فرمود: از شیر گرفتن چه بر سرت آورده است؟ و ایشان خود نیز با او بازی می‌کرد. [۹۲]. در حدیثی نقل شده که: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله عبداللَّه و عبیداللَّه و کُثَیّر یا قثم فرزندان عباس را فرا می‌خواند، آنان کودکانی بودند که بازی می‌کردند. آنگاه آن حضرت می‌فرمود: هر کس زودتر نزد من آید، پاداش او چنین و چنان است. کودکان به صورت مسابقه به سوی آن حضرت می‌دویدند. رسول خداصلی الله علیه وآله آنان را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید!! [۹۳] و گاهی آنان را پشت سر خود بر مرکب سوار می‌کرد، و بر سر بعضی دست نوازش می‌کشید!! [۹۴]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
سوار کردن کودکان یکی دیگر از شیوه‌های رفتاری پیشوای بزرگوار اسلام با کودکان این بود که آنان را پشت سر خود و گاهی جلوی خویش بر مرکب سوار می‌کرد. این روش از نظر روانی برای کودکان بسیار جالب توجه بود. چرا که آنان برای خود این حرکت رسول خداصلی الله علیه وآله را افتخاری بس گرانقدر و ارزنده می‌دانستند و خاطره ای فراموش ناشدنی برای آنان بود. نکته قابل توجه این است که آن حضرت گاهی فرزندان خود را بر شانه‌های مبارک حمل می‌کرد و گاهی بر پشت خود سوار می‌نمود و فرزندان دیگران را بر مرکب خود حمل می‌نمود که نمونه‌های هر کدام را در این فصل یادآور می‌شویم. همان گونه که یادآور شدیم، رهبر عزیز اسلام کودکان خود را بر پشت مبارک سوار می‌کرد و با آنان مشغول بازی می‌شد، که روایات بسیاری این مطلب را نقل کرده اند. جابر، صحابه گرانقدر رسول خداصلی الله علیه وآله گوید: من بر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شدم در حالی که حسن و حسین علیهما السلام بر پشت آن حضرت سوار بودند، وی با دست و پاهای خود راه می‌رفت و می‌فرمود: مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکوسوارانی هستید. [۹۵]. ابن مسعود گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله، حسن و حسین علیهما السلام را بر پشت خود حمل می‌کرد در حالی که حسن را برطرف راست خود و حسین را بر طرف چپ خود سوار کرده بود. هنگامی که حرکت می‌کرد، می‌فرمود: مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکو سوارانی هستید. پدرتان از شما بهتر است. [۹۶]. سوارکردن کودکان مردم را بر مرکب خود رسول خداصلی الله علیه وآله همان گونه که با فرزندان خود رفتار می‌کرد، با دیگر فرزندان یارانش نیز رفتار می‌نمود و آنان را بر مرکب خود سوار می‌کرد. در این زمینه چند مورد را یادآور می‌شویم. عبداللَّه فرزند جعفربن ابی طالب گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله روزی مرا پشت سر خود سوار کرد و حدیثی را برای من نقل کرد که به هیچ کس از مردم باز نخواهم گفت! [۹۷]. روایت شده که هر گاه که رسول خداصلی الله علیه وآله از سفر بازمی گشت و با کودکان برخورد می‌نمود؛ می‌ایستاد سپس دستور می‌داد آنان را بلند نمایند، برخی را جلوی خود و بعضی را پشت سرش سوار می‌کرد. پس از آن که مدتی می‌گذشت، آنان به یکدیگر می‌گفتند: رسول خداصلی الله علیه وآله مرا جلوی خود سوار کرد ولی تو را پشت سرش سوار نمود!! و برخی دیگر می‌گفتند: رسول خداصلی الله علیه وآله به اصحابش دستور داد، تا این که تو را پشت سر وی سوار مرکب کنند. [۹۸]. فضیل بن یسار گوید: شنیدم امام باقرعلیه السلام فرمود: پیامبرصلی الله علیه وآله از منزل خارج شد تا کاری انجام دهد، فضل بن عباس را دید، گفت: این کودک را پشت سر من سوار کنید. از این رو، آن کودک را پشت سر پیامبرصلی الله علیه وآله سوار کردند، و آن حضرت مواظب او بود. [۹۹]. عبداللَّه فرزند جعفر گوید: من همراه قُثَم و عبیداللَّه فرزندان عباس بودم که بازی می‌کردیم. رسول خداصلی الله علیه وآله از کنار ما گذشت، فرمود: این کودک (عبداللَّه بن جعفر را) بلند کنید، سوار شود. او را بلند کردند و جلوی رسول خداصلی الله علیه وآله سوار نمودند. آنگاه فرمود: این کودک (قثم را) بلند کنید. او را بلند کردند و پشت سر حضرت سوار شد... [۱۰۰]. برای چگونگی سوار کردن کودکان بر دوش پیامبرصلی الله علیه وآله وجوهی را نقل کرده اند که یادآور می‌شویم. ۱ - هر دو را روی شانه خود به گونه ای نشانید که روبروی یکدیگر باشند. ۲ - آن دو را پشت به پشت روی دوش خود سوار کرده است. ۳ - یکی را روی شانه راست و دیگری را روی شانه چپ خود نشانید. ۴ - یکی را به طرف جلو روی شانه راست خود و دیگری را به طرف عقب روی شانه چپ خویش نشانیده است. [۱۰۱]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آب و غذا دادن به کودکان اشاره درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گفته اند: (بر کوچک و بزرگسال سلام می‌کرد. ) یکی از وظایف سنگین و دقیق در راه پرورش و تربیت فرزندان حفظ عدالت و توازن بین آنان است از این رو، پدران و مادرانی که دارای چند فرزند هستند، باید در رفتار خود همه آنان را با نظر عدل و انصاف و مساوات بنگرند و در عمل همگی را به حساب آورند، تا برخی در خود احساس کوچکی ننمایند. این رفتار را پیامبرصلی الله علیه وآله درباره کودکان خود انجام داد، در همین راستا درباره آب دادن به فرزندان و عدالت نسبت به آنان چنین نقل گردیده است. علی علیه السلام فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله به منزل ما آمد، در حالی که من، حسن و حسین علیهما السلام زیر یک لحاف خوابیده بودیم. حسن علیه السلام آب خواست، رسول خداصلی الله علیه وآله برخاست و ظرف آبی آورد. در همین هنگام حسین علیه السلام از خواب بیدار شد آب خواست، اما رسول خداصلی الله علیه وآله ابتدا به او آب نداد. فاطمه علیها السلام فرمود: گویا حسن علیه السلام را بیشتر از حسین علیه السلام دوست داری ای رسول خدا؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: حسن پیش از حسین علیهما السلام آب خواست، من، تو، حسن و حسین علیهما السلام و این که خوابیده (علی علیه السلام) روز قیامت در یک مکان قرار خواهیم داشت!! [۱۰۲]. رسول خداصلی الله علیه وآله خود به کودکانش غذا نیز می‌داد. این رفتار بیانگر آن است که توجه کاملی به روحیات فرزندان خود داشته است. سلمان گوید: وارد خانه رسول خداصلی الله علیه وآله شدم. حسن و حسین علیهما السلام نزد وی غذا می‌خوردند. آن حضرت گاهی لقمه ای در دهان حسن علیه السلام و گاهی در دهان حسین علیه السلام می‌نهاد. پس از آن که خوردن غذا به پایان رسید. آن حضرت، حسن علیه السلام را بر دوش خود و حسین علیه السلام را روی زانوی خود نهاد. آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای سلمان! آیا آنان را دوست داری؟ گفتم: ای رسول خداصلی الله علیه وآله چگونه آنان را دوست نداشته باشم در حالی که می‌بینم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟! [۱۰۳]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
سلام کردن به کودکان یکی از روشهای نیکویی که رسول گرامی اسلام برجای نهاده است، سلام کردن به کودکان می‌باشد، چرا که کودکان در عین این که خردسال هستند و بازیگوشی دارند و از مسؤولیتها گریزان می‌باشند، ولی خوب می‌فهمند و محبّت را درک می‌کنند. این شیوه رسول خداصلی الله علیه وآله برخلاف دیدگاه گروهی کوتاه اندیش و جاهل است که جایی برای کودکان در میان خود نمی شناسند و فرزندان را جدای از خود و ناچیز می‌دانند. امّا در مکتب اسلام سفارش شده که آنها نیز همگی شایسته همان رفتاری هستند که یک بزرگسال در خورِ آن می‌باشد. آری، پیامبرصلی الله علیه وآله به کودکان احترام گذاشت و تلاش می‌کرد که آنان وارد محیط اجتماع شوند. درباره سلام کردن به کودکان روایات بی شماری نقل شده است که: انس بن مالک گوید: حضرت محمدصلی الله علیه وآله در رهگذری با چند کودک خردسال مواجه گشت و به آنان سلام کرد و غذا داد. [۱۰۴]. و در حدیث دیگری گوید: پیامبرصلی الله علیه وآله نزد ما آمد، ما کودک بودیم، بر ما سلام کرد. [۱۰۵]. امام باقرعلیه السلام گوید: رسول خدا می‌فرمود: پنج چیز است که تا لحظه مرگ آنها را ترک نمی کنم. یکی از آنها سلام کردن به کودکان است. [۱۰۶]. در حدیث دیگر نقل شده که: پیامبرصلی الله علیه وآله بر کوچک و بزرگسالان سلام می‌کرد. [۱۰۷] و در سلام کردن بر دیگران، حتی به کودکان پیشی می‌گرفت. [۱۰۸] و هر کس را می‌دید، نخست او سلام می‌کرد و با آنان دست می‌داد. [۱۰۹]. در حدیث دیگری فرمود: در سلام کردن به کودکان مراقبت دارم، تا پس از من به صورت یک سنّت میان مسلمانان بماند و همه بدان عمل کنند. [۱۱۰]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آنان همواره به عنوان دوستی مهربان و پیشوایی دوست داشتنی و یاری غمخوار و راهنمایی دلسوز در کنار فرزندان خود بودند، و در کودکی با آنان بازی می‌کردند و در بزرگسالی رفیق، مونس و همدم آنان بودند. این شیوه می‌تواند راهگشای پیروان آنان در زمانها و مکانهای گوناگون باشد. چرا که برنامه‌های اسلام و دین، مخصوص زمان، مکان یا فرقه و گروه مخصوصی نمی باشد، بلکه برای همه زمانها، مکانها و بشریّت است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
رفتار پیامبر با جوانان اشاره جوانی یکی از نعمتهای گرانقدر خداوندو سرمایه بزرگ سعادتدر زندگی بشر است. نیروی جوانی اشاره من شما را سفارش می‌کنم با نوجوانان و جوانان نیکی کنید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآلهدر بخش نخست به اختصار با رفتار رسول گرانقدر اسلام با کودکان آشنا شدید. اکنون به بخش دوم که رفتار آن بزرگوار با جوانان می‌باشد می‌پردازیم، باشد تا راهگشای جامعه و مسلمانان قرار گیرد، زیرا یکی از بزرگترین سرمایه‌های هر کشور، نیروی انسانی آن مملکت است و مهمترین نیروی انسانی هرکشوری را می‌توان در نسل جوان آن جامعه دانست چون قدرت و نیروی جوانی است که می‌تواند بر مشکلات زندگی پیروز شود و راههای سخت و ناهموار را به آسانی پشت سر گذارد. اگر مزارع سرسبز و خرم است و چرخهای بزرگ و عظیم صنایع سنگین در حرکت اند، اگر منابع زیرزمینی از اعماق زمین بیرون می‌آید، اگر کاخهای مجلل و باشکوه، آسمانها را می‌شکافد و به بالا می‌رود، اگر شهرها آباد می‌گردد و پایه‌های اقتصادی کشورها رونق می‌گیرد، اگر مرزهای کشورها از هجوم بیگانگان حفظ می‌شود و امنیّت کامل بر آن حکمفرماست، همه و همه، از آثار فعّالیّتهای گرانقدر نسل جوان است، زیرا این نیروهای خستگی ناپذیر، مایه امیدواری تمام ملتها می‌باشند. بدین جهت است که با فرارسیدن ایام جوانی، دوران کودکی پایان می‌یابد و انسان به محیط مسؤولیّتهای شخصی گام می‌نهد و به انجام وظایف اجتماعی و همگانی مکلّف می‌شود. از این رو، دنیای امروز، جوانان را مورد توجه مخصوصی قرار داده و در همه امور اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و اخلاقی سهم بزرگی به دست آورده اند. دین مقدّس اسلام نیز در چهارده قرن پیش، ضمن برنامه‌های جامع، روح بخش و سعادت آفرین خود به نسل جوان توجه خاصّی داشته است به طوری که هیچ جامعه، فرهنگ، دین و برنامه بشری نتوانسته همانند آن را بیاورد. اسلام جوانان را از نظر مادی و معنوی، روانی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، دنیایی و آخرتی و در همه جهات تحت مراقبت خود قرار داده است، حال این که در دیگر مذهبها و فرهنگها به بخشی از دنیای جوانان توجه می‌شود. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
رهبران راستین اسلام در زمانهای پیشین، ضمن سخنان ارزشمند خود، به روح پاک جوانان و علاقه آنان به اصول اخلاقی و انسانی سفارش کرده اند و بهره برداری از آن سرمایه گرانقدر را در راه تربیت درست نسل جوان به مربّیان، همواره یادآور شده اند. مردی به نام «ابی جعفر أحول» که از دوستان امام صادق علیه السلام بود، مدّتی به تبلیغ مذهب شیعیان و آموزش اندیشه‌های خاندان رسول خداصلی الله علیه وآله پرداخت. روزی نزد امام صادق علیه السلام آمد. امام از او پرسید: مردم بصره را در قبول وپذیرش روش اهل بیت علیهم السلام و سرعت پذیرش اعتقاد شیعیان چگونه یافتی؟ عرض کرد: تعداد اندکی از آنان تعالیم اهل بیت علیهم السلام را پذیرفتند. امام به وی فرمود: توجه تبلیغی خود را به نسل جوان متمرکز نما. و نیروی خود را در راه هدایت آنان به کارگیر؛ زیرا جوانان زودتر حق را می‌پذیرند و سریعتر به سوی هر خیر و صلاحی گرایش پیدا می‌کنند. [۱۲۱]. اسماعیل فرزند فضل هاشمی از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا حضرت یعقوب علیه السلام (پس از آن که یوسف را در چاه انداختند و برادران یوسف نزد پدر آمدند و تقاضای عفو و بخشش کردند) درخواست عفو فرزندان خود را به تأخیر انداخت ولی حضرت یوسف علیه السلام فوراً برادران خود را بخشید و برای آمرزش آنان دعا کرد. امام صادق علیه السلام فرمود: به جهت این که قلب جوانان زودتر از قلب پیران حق را می‌پذیرد. [۱۲۲]. از این دو روایت بخوبی استفاده می‌شود که نسل جوان فضیلتها را دوست دارند، و خوبیها را زودتر می‌پذیرند و به طور طبیعی تمایل و علاقه زیادی به مردانگی، جوانمردی، راستگویی، درستکاری، وفای به عهد، ادا کردن امانت، عزّت نفس، خدمت به مردم، فداکاری و صفاتی همانند اینها، داشته و دارند و از صفات پست و رذایل اخلاقی متنفّر و گریزانند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
چند نکته از دیدگاه پیشوایان دینی، جوانی یک ارزش واقعی و گرانقدر است. اگر کسانی هستند که خواهان سعادت و خوشبختی خود می‌باشند و می‌خواهند از این نیروی ارزنده بهره لازم را ببرند، باید به چند نکته توجه کامل داشته باشند: ۱ - دوران جوانی یکی از بهترین و گرانقدرترین فرصتهای ثمربخش دوران زندگی بشریّت است. ۲ - استفاده از نیروی جوانی و تلاش و کوشش در راه بهره برداری از آن، شرط اساسی موفقیت می‌باشد. ۳ - خوشبختی و بدبختی هر انسانی در دوران جوانی او پی ریزی می‌شود، زیرا اگر کسی از آن فرصتها بهره لازم را ببرد، می‌تواند سعادتمند شود و با استفاده از تواناییها، خوشبختی خویش را برای تمام دوران زندگی به دست آورد. [۱۲۳]. در قیامت از جوانی می‌پرسند رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: در قیامت هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد، مگر آن که به این پرسشها پاسخ دهد. اول: آن که عمرش را در چه کاری فانی کرده است؟ دوم: جوانی خود را چگونه و در چه راهی تمام کرده است؟ [۱۲۴]. این گفتار پیامبرصلی الله علیه وآله بخوبی می‌نمایاند که اسلام تا چه اندازه به نیروی جوانی ارزش داده و به آن توجه کرده است، زیرا هدر دادن این سرمایه گرانقدر بدان اندازه مهمّ است که در روز قیامت از صاحب آن پرسش مخصوص خواهد شد. آری، ارزش جوانانی که دارای ارزشهای اخلاقی و صفات انسانی هستند، همانند شاخه گلی است که دارای عِطر دل انگیز است و علاوه بر طراوت، زیبایی و جمال طبیعی خود، دارای بوی دل افزا و شامّه نواز است. امّا اگر جوانی دارای ارزشهای الهی نباشد، همانند خاری است که هرگز مورد محبّت دیگران قرار نخواهد گرفت. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بر مرد با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویشتن استفاده کند و از دنیا برای آخرت خود، و از جوانی پیش از فرا رسیدن پیری، و از زندگی پیش از رسیدن مرگ بهره مند شود. [۱۲۵]. و نیز فرموده است: فرشته الهی، هر شب به جوانان بیست ساله ندا می‌دهد کوشش و جدیّت کنید و برای رسیدن به کمال و سعادت خویش تلاش نمایید. [۱۲۶]. بنابراین، دوران جوانی، روزگار مسؤولیّت فردی و هنگام بیداری و به خود آمدن و زمان کار و تلاش و کوشش است و کسانی که از این نیروی الهی استفاده نکنند، مورد سرزنش قرار خواهند گرفت. خداوند می‌فرماید: «اَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مایَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ». [۱۲۷]. «آیا آن قدر شما را عمر نداده بودیم که پند گیرندگان پند گیرند؟ »امام صادق علیه السلام می‌فرماید: این آیه برای سرزنش و ملامت کردن جوانان غافلی است که به سن هیجده سال رسیده اند و از فرصت جوانی خود استفاده نمی کنند. [۱۲۸]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
زمان گرایش جوانان به مذهب اشاره اگر جوان با ایمان قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته می‌شود و در همه اعضای بدنش اثر می‌گذارد. امام جعفر صادق علیه السلامعلاقه به مذهب و دین یکی از تمایلات فطری بشریت است که با فرارسیدن بلوغ، مانند دیگر تمایلات طبیعی در درون جوانان بیدار می‌شود و در نتیجه آنان را به کار و تلاش وادار می‌سازد. جوانان به طور طبیعی علاقه و رغبت فراوانی به درک و فهمیدن مسائل مذهبی دارند به همین جهت است که گفتارهای دین را با عشق و علاقه و آغوش باز می‌پذیرند. این اندیشه بسیاری از مردان بزرگ و روان شناسان امور تربیتی است. جان بی کایزل John. Cyzyl B. می‌گوید: برطبق آزمایشهایی که به عمل آمده است به طورکلی، نیروی ایمان به مذهب از سن دوازده سالگی آغاز می‌شود. [۱۲۹]. به عقیده اکثر دانشمندان متخصص، در حدود دوازده سالگی، یعنی آغاز دوران نوجوانی به طور طبیعی، علاقه دیگری در فرزند بشر آشکار می‌شود که همان عشق و علاقه به مذهب است. این تمایل همراه دیگر علاقه‌ها و تمایلات طبیعی جوانان پیشرفت می‌کند و همواره افزون می‌شود، تا این که در شانزده سالگی به اوج خود می‌رسد [۱۳۰] که در نتیجه، جوانان از نادرستیها و بداخلاقیهای دیگران رنج می‌برند و بر ناپاکی و انحراف دیگران افسوس می‌خورند و همواره خواستار گسترش فضایل اخلاقی در سراسر جهان هستند و تلاش می‌کنند که تمام مردم جهان در راه درستی و ارزشهای واقعی گام بردارند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
آثار تعالیم دینی در جوانان آموزش برنامه‌های دینی و پرورش صفات ایمانی و اخلاقی در جوانان دو اثر بزرگ دارد: ۱ - آن که احساسات دینی و مذهبی جوانان که خود یکی از خواسته‌های فطری آنان، می‌باشد بدین وسیله ارضا می‌شود. ۲ - این که نیروی اعتقاد و مذهب، دیگر تمایلات طبیعی و غریزی جوانان را مهار می‌کند و مانع تندروی و سرکشی آنان می‌شود و در نتیجه آنها را از تیره روزی، سقوط و بدبختی نجات می‌دهد و حفظ می‌کند. نکته قابل تذکّر این که اسلام، برنامه‌های پرورشی، ایمانی و اخلاقی را که یکی از اساسی ترین ارکان و پایه‌های تربیت در نسل جوان به شمار می‌رود و با خواهشهای فطری آنان هماهنگ می‌باشد، براساس نظام عرضه و تقاضا تنظیم کرده است. از این رو، هنگامی که تقاضای مذهب در وجود جوانان بیدار می‌شود، آنان را به فراگرفتن احکام و مسائل دینی علاقه مند می‌سازد و رهبران بدون از دست دادن فرصت، برنامه‌های سازنده دینی را بر آنان عرضه می‌کنند و جوانان را به آموزش قرآن و دستورات مذهبی، شیوه‌های بندگی، جلوگیری از خلافکاری، انجام کارهای نیکو موظف می‌سازند. امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که قرآن می‌خواند اگر جوان با ایمان باشد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته می‌شود و در همه اعضای بدنش اثر می‌گذارد. [۱۳۱]. در حدیث دیگر فرمود: پسر بچه تا هفت سال بازی می‌کند، هفت سال نوشتن می‌آموزد، و هفت سال حلال و حرام دینی و مذهبی را یاد می‌گیرد. [۱۳۲]. امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر جوانی از شیعیان را ببینم که مسائل و احکام مذهبی را نمی آموزد و از این وظیفه تخلف می‌کند، او را مجازات خواهم کرد! [۱۳۳]. بنابراین، جوانانی که می‌خواهند با صفات ارزشمند اخلاقی و انسانی پرورش یابند و درخشانترین شخصیت معنوی را به دست آورند و در حال عادی و بحرانی همواره بر هواهای نفسانی خود مسلط گردند و عمری را با پاکدامنی و درستکاری سپری کنند، باید از آغاز جوانی به دین و مذهب و باورهای اعتقادی گوش دل فرا دهند و با به کاربستن برنامه‌های عملی و پیروی از دستورات دین، پیمان روحی خود را با خداوند محکم کنند و در هر حال به یاد پروردگار باشند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
جوانان بی توجهی و بی اعتنایی به عاطفه نوجوانان و جوانان، برخلاف قوانین فطرت و سنّت آفرینش است، و سرپیچی از دستورات و مقرّرات خلقت بدون کیفر نخواهد ماند، چرا که نتیجه این سرپیچی‌ها و سرکشی ها، خودسری و لجام گسیختگی روزافزون جوانان در سراسر جهان است. بنابر آنچه آمارهای دقیق نشان می‌دهد هر روز جرائم و جنایات جوانان در دنیای غرب و کشورهایی که از مذهب و اعتقادات دینی بدورند، رو به افزایش است. این تجاوزطلبی، سرقت، قانون شکنی، بی توجهی به تحصیل و دانش اندوزی، اعتیاد، بی عفتی و انواع نارواییها، نتیجه تربیت بدون ایمان و سرپیچی از قانون آفرینش است، زیرا گناه و ناپاکی بر اثر بی دینی می‌باشد که زندگی را بر جوانان و سرپرستان آنان ناگوار ساخته و جامعه را در تنگنای شدید قرار داده است. از این رو، در کشورهای پیشرفته امروز، موضوع جوانان در ردیف یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی قرار گرفته و افکار دانشمندان را به خود مشغول ساخته است. اینک نمونه‌هایی از این چاره اندیشیها را بخوانید. سومین کنگره سازمان ملل متحد برای پیشگیری از جنایت و راه جلوگیری از جنایتکاران، که با شرکت هزار نفر قاضی، جامعه شناس و پلیس در «استکهلم» تشکیل شده بود، پس از یک هفته کار خود را پایان داد. در این کنگره از تمام کشورهای جهان درخواست شد که علیه جنایات جوانان قیام کنند و تصمیمات لازم را برای جلوگیری از این جنایات اتخاذ نمایند، زیرا جهان از جنایات این جوانان به ستوه آمده است. [۱۳۴]. کمیته جلوگیری از جنایت علیه کودکان وابسته به شورای ملّی جلوگیری از جنایت علیه کودکان در کانادا در گزارش سال ۱۹۹۱ م خود چنین نوشت [۱۳۵]: در سال ۱۹۹۱ م یک میلیون و دویست هزار کودک در فقر زندگی می‌کردند که تعداد پانصد هزار نفرشان کمتر از هفت سال داشته اند و بیشترین بزهکاری در همین گروه دیده شده است. دلیل جنایت این کودکان بی توجّهی والدین و نقش برنامه‌ها و فیلمهای خشونت آمیز تلویزیون بوده است. کودکانی که در خانواده‌های پرخشونت رشد کرده اند، احتمال خطر خودکشی در آنها هفت برابر دیگر خانواده‌ها است؛ این گروه ۲۴ برابر کودکان همسن و سال خود به تجاوز جنسی گرایش داشته و مشاهده می‌شود که ۷۶% کودکان بزهکار در امریکا از همین خانواده‌ها به وجود آمده اند. علّت قتل ۶۳% پدرانی که به دست فرزندان خود که بین ۱۱ تا ۲۰ ساله خود به قتل رسیده اند آن بوده که این کودکان، پدران خود را در حال کتک کاری مادرشان می‌دیده اند!!شورای مشورتی ملّی منزلت زن در کشور کانادا در گزارش سال ۱۹۹۳ م خود چنین نوشت [۱۳۶]: در هر ۱۷ دقیقه در کانادا یک زن مورد تجاوز به عنف قرار می‌گیرد و ۲۵% زنان کانادایی در طول زندگی خود حتماً مورد تجاوز به عنف قرار گرفته اند و ۵۰% مردانی که به زنان تجاوز می‌کنند، مردان به اصطلاح مورد احترام و متأهل جامعه کانادا هستند و ۴۹% این تجاوزات در روزِ روشن انجام می‌پذیرد. سن ۸۰% از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند بین ۱۴ تا ۲۴ می‌باشد. در سال ۱۹۹۳ م، ۲۶ / ۸% از دانشجویان دختر در دانشگاهها و دانشکده‌های کانادا توسط دانشجویان پسر مورد تجاوز به عنف قرار گرفته اند که ۱۳ / ۶% از روابط ناخواسته جنسی بین آنان در حال مستی روی داده است. از هر سه نفر زن یک نفر و از هر شش نفر پسر یک تن از آنان تا سن ۱۸ سالگی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و ۹۸% مرتکبان این جنایات جوانان هستند!!۸۰% کودکان کمتر از ده سال چه پسر و چه دختر از سوی پدران خود مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند و از همین رو، روابط جنسی بین پدران و دختران رو به افزایش است. نکته قابل توجّه این است که ۸۰% بزهکارانی که در زندانها به سر می‌برند جوانان هستند که در اعترافات خود گفته اند: «در کودکی از سوی پدران خود یا مردان دیگر مورد تجاوز جنسی قرار می‌گرفته اند». آنچه در این مختصر خواندید، نمونه ای از هزاران مطلبی بود که در این باره در روزنامه ها، کتابها و مجلات نوشته می‌شود و بیماریهای فراوانی را که گریبانگیر انسانها شده و امروز یکی از مشکلات اساسی به شمار می‌رود باید بر اینها افزود، چرا که نسخه درمان تمام بیماریهای روحی فقط دین و مذهب و دستورات اسلام است اما بیشتر آنان از این درمان محرومند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پیغمبر و نسل جوان جوان بنابر فطرت و سرشت آفرینش خود که ملهم از وجدان اخلاقی اوست، عاشق و علاقه مند به حقیقت، تقدس، پاکی و رستگاری می‌باشد. از این جهت برای درستکاری و نیکی حسّاسیّت مخصوصی دارد، از آن لذت می‌برد و خشنود می‌شود. و همواره در اندیشه پاکی و ارزشهای الهی است و تلاش می‌کند که گفتار و رفتارش بر درستی و ارزش واقعی استوار باشد. جوان نه تنها از نادرستی دیگران افسوس می‌خورد و از رفتارهای ناپاک مردم رنج می‌برد، بلکه در درون خود همواره در این اندیشه به سر می‌برد که توانایی و اقتداری به دست آورد، تا از این طریق ناپاکیها را بزداید و آلودگیها را برطرف سازد. هنگامی که رسول گرانقدر اسلام دعوت خود را در شهر مکه آشکار ساخت و مأموریت یافت که به گونه ای آشکار مردم را به پذیرش اسلام دعوت کند، نخستین کسانی که به وی گرویدند، نسل جوان بودند. نکته با اهمیّت این است که این گروه از جوانان، پسران و دختران اشراف مکه و ثروتمندانی از خانواده‌های معروف قریش به شمار می‌آمدند. آری، جوانان پرشور که از وضعیّت اسف بار ملّت عقب افتاده عرب به ستوه آمده بودند و از پرستش بتهای سنگی و چوبی و روشهای پوسیده و خرافی زمان جاهلیّت، سخت احساس سرخوردگی می‌کردند، آنگاه که ندای روح بخش، شورانگیز و نجات دهنده انسانها را از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله شنیدند، دعوتش را به جان و دل پذیرفتند. سخنان ارزشمند رسول خداعلیه السلام برای همه طبقات مؤثّر بود، امّا جوانان بیش از دیگران ابراز علاقه می‌کردند، چرا که سخنان آن حضرت پاسخگوی افکار و اندیشه‌های درونی و غذای روحی آنان به شمار می‌رفت. در مدینه نیز هنگامی که مصعب بن عمیر نماینده مخصوص پیامبرصلی الله علیه وآله برای آموزش قرآن و نشر معارف دینی و اسلام به مدینه آمد، جوانان بیش از بزرگسالان دعوتش را پذیرفتند و برای آموختن احکام دینی علاقه بیشتری نشان دادند. مصعب در مدینه در منزل اسعدبن زراره سکونت داشت و روزها به محل تجمع قبایل خزرج می‌رفت و آنان را به دین اسلام دعوت می‌کرد و بیشتر نوجوانان دعوتش را می‌پذیرفتند. [۱۳۷]. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
مبارزه جوانان با افکار جاهلیت همان گونه که یادآور شدیم، سخنان ارزشمند و گرانقدر رهبر اسلام در جوانان، دگرگونی ژرف و عمیقی را به وجود آورد. به گونه ای که در تمام زمانها و مکانها، از دین و اعتقادات و اندیشه‌های مذهبی خویش دفاع و در برابر افکار جاهلی مقاومت می‌کردند. سعد بن مالک یکی از جوانان پرشور صدر اسلام بود که در هفده سالگی مسلمان شد و در شرایط مشکل پیش از هجرت، همه جا همراه با دیگر جوانان مراتب وفاداری خود را به دین مقدس اسلام و نیز مخالفت خویش را با افکار جاهلیّت ابراز می‌کرد. این کار باعث شد که مشرکان به اذیت و آزار او بپردازند. جوانان نیز برای این که از شرّ آنان درامان باشند، روزها نمازهای خود را در شکاف کوههای مکه برگزار می‌کردند تا کفّار قریش آنان را نبینند. در یکی از روزها گروهی از مشرکان، جوانان را مشاهده کردند که مشغول عبادت بودند. لب به سرزنش جوانان گشودند و به اعتقادات آنان توهین کردند. سعدبن مالک که از سخنان مشرکان به خشم آمده بود، با استخوان چانه شتری سر یکی از مشرکان را شکست و از سر آن فرد خون سرازیر شد. این اولین خونی بود که در راه دفاع از اسلام به زمین ریخت. سعدگوید: من نسبت به مادرم بسیار علاقه مند و مهربان بودم، هنگامی که اسلام را پذیرفتم مادرم آگاه شد. روزی به من گفت: فرزندم، این چه دینی است که پذیرفته ای؟ باید آن را رها کنی و بت پرست باقی بمانی، یا این که من از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کنم تا این که از دنیا بروم، و به سرزنش من پرداخت. سعد که مادرش را بسیار دوست داشت با کمال ادب و مهربانی گفت: من از دینم دست برنخواهم داشت و از شما نیز درخواست می‌کنم که از خوردن و آشامیدن خودداری نکنی! ولی مادر به سخن او توجهی نکرد، بلکه یک شبانه روز غذا نخورد. مادرش می‌پنداشت که سعد از دین دست برخواهد داشت. اما سعد با همه علاقه ای که به مادرش داشت به مادر گفت: به خدا سوگند! اگر هزار جان در تن داشته باشی و یک یک از بدنت خارج گردد، من از دینم دست برنمی دارم! وقتی مادر دید که او دین خود را با دل و جان پذیرفته است، غذا خورد. [۱۳۸]. آری، سعد با افکار جاهلیّت مبارزه کرد و جوانان دیگر نیز با وی همراه شدند و بتها را شکستند، بتخانه‌ها را ویران کردند و ظلم و ستم را ریشه کن ساختند و جامعه تازه را براساس ایمان، علم، تقوا و ارزشهای اخلاقی بنیان نهادند و عقب افتاده ترین ملّتها را به بالاترین و عالی ترین درجات کمال و ارزشهای معنوی رساندند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357