جادو
در ارشادالمقاصد آمده است: در حرام بودن جادوگری اختلاف نیست. ولی آیا تعلیم آن هم حرام است؟ ظاهر این است فراگیری سحر جایز باشد، برخی نیز حتی آن را واجب کفایی دانسته اند. زیراکه چه بسا جادوگری ادعای نبوت کند، لذا باید کسی باشد که سحر او را باطل کند. نیز گاهی جادوگری موجب مرگ کسی میشود و لازم است کسی باشد که او را قصاص کند.
البته برخی جادوها حقیقی است و برخی از آنها واقعیتی ندارد. قسمت غیر حقیقی را اصطلاحاً چشم بندی گویند. جادوگران فرعون هر دو بخش را بکار بردند. اول جادوگری غیر حقیقی را انجام دادند و خدا به همین قسم از جادوی آنان چنین اشاره میکند. سَحَرُوا أَعْیُنَ النّٰاسِ [۱]، سپس جادوی حقیقی کردند که خداوند کار آنها را چنین مطرح میکند.
وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جٰاؤُ بِسِحْرٍ عَظِیمٍ [۲] . البته چون مردم از اسباب جادو با خبر نیستند و هر کسی چیزی در این باره میگوید، سحر شیوههای مختلفی پیدا کرده است.
در اینجا به حسب لزوم چند شیوه مطرح میشود.
۱- طریقه هندی، هندیها معتقدند باید نفس را از مشغلههای دنیوی باز داشت. آنان میگویند جادو از نفس بشری است و تا مجرد نشود، این امر محقق نمی شود. فلاسفه متأخر این رأی را پسندیده اند و عده ای از ترکان نیز در مسیر هندوها در راه مجرد کردن نفس کوشیده اند.
۲- طریقه نبط، نبطیها برای جادو، دست به اعمالی مناسب با مطلوب میزنند، افسون میخوانند، وقت خاصی را برای کار خود اختصاص میدهند. کار آنها همراه بخورهایی است که سوزانیده میشود. آنان گاهی از مثالها استفاده میکنند و گاهی نخهایی را به هم گره میزنند و بر آنها میدمند. گاهی کاغذهایی را مینویسند و دفن میکنند، یا به آب میدهند، یا به جایی میبرند که باد حرکتش دهد یا با آتش میسوزانند. این افسون همان تضرعی است که در برابر ستارگان مأمور عمل مورد نظر صورت میگیرد. آنان معتقدند آن آثار از ستارگان نشأت میگیرند.
۳- طریق یونان، یونانیها برای اعمال جادو، روح افلاک و ستارگان را تسخیر میکنند و قوای آنها را با ایستادن در کنار آنها و تضرع برای آنها نازل مینمایند. آنان معتقدند آثار ستارگان، مربوط به روح آنهاست نه جرم آنها، فرق آنان با صائبیها در همین است که صائبیها آثار را به خود ستاره میدهند. طریق فیلسوفان قدیم، نیز همین بود.
۴- طریق عبرانیه و قبط و عرب، آنان برای اعمال جادو از اسمها و قسمهای ویژه استفاده میکردند. آنان معتقدند که این آثار از جنها حاصل میشود و قسمها موجب تسخیر ملائکه ای میشود که جنها را به تسخیر در میآورند.
در آن کتاب آمده است که نیرنجات، اظهار خاصیت امتزاج است و نیرنگ در فارسی، همان نورنگ به معنای رنگ جدید میباشد. البته عده ای نیرنجات را از سحر شمرده اند و اعمال مربوط به تردستی را به آن استناد کرده اند. در صورتی که نیرنجات دانش نیست بلکه همان شعبده بازی است. لذا سزاوار نیست از جمله علوم دانسته شود. البته عده ای آن را به سحر ملحق دانسته اند. عده ای اسباب غریب و اعمالی که برای امتناع ظلم وضع شده به سحر ملحق کرده اند و البته گفته اند از شاخصههای هندی است.
----------
[۱]: ۱) - چشم بندی کردند. اعراف، ۱۱۶.
[۲]: ۲) - هراسی ایجاد کردند و سحری بزرگ آوردند. اعراف، ۱۱۶.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_273
و قال عليهالسلام
اعْلَموا عِلْماً يَقِيناً انَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ - وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَ اشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ - أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ، وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضُعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ، وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ.
وَ الْعَارِفُ لِهذَا الْعَامِلُ بِهِ، أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ، وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلاً فِي مَضَرَّةٍ، وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَ رُبَّ مُبْتَلىً مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى، فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنفِعُ فِي شُكْرِكَ، وَ قَصِّرْ مِنْ
عَجَلَتِكَ، وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ.
امام عليه السلام فرمود:
يقين بدانيد خدا براى بندهاش - اگرچه بسيار چارهجو و سختكوش و در طرح نقشهها قوى باشد - بيش از آنچه در كتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است و (به عكس)- هرچند بندهاش ناتوان و كمتدبير باشد - ميان او و آنچه برايش در كتاب الهى مقرر گشته مانع نگرديده است و كسى كه از اين حقيقت آگاه باشد و به آن عمل نمايد از همۀ مردم، آسودهخاطرتر و پرمنفعتتر است و آنكس كه آن را ترك كند و در آن شك و ترديد داشته باشد، از همۀ مردم، گرفتارتر و زيانكارتر است و چه بسيارند افرادى كه مشمول نعمت (الهى) هستند؛ اما اين نعمت مقدمۀ بلاى هلاكت ايشان محسوب مىشود و چه بسيارند افرادى كه در بلا و سختى قرار دارند اما اين بلا وسيلهاى براى آزمايش و تكامل آنهاست. بنابراين اى كسى كه مىخواهى از اين گفتار بهرهگيرى! بر شكرت بيفزا و از شتاب (براى به دست آوردن دنيا) بكاه وهنگامى كه به آخرين حد روزى خود مىرسى قانع باش.
شرح و تفسير
از حرص خود بكاه و به سهم خود قانع باش
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در حقيقت مىخواهد حريصان در دنيا را از حرص بازدارد و به كفاف و عفاف قانع سازد و از مسابقۀ گناهآلودى كه براى به چنگ آوردن اموال بيشتر در ميان گروهى از دنياپرستان رايج است جلوگيرى كند، مىفرمايد:«به يقين بدانيد خدا براى بندهاش - اگرچه بسيار چارهجو و سختكوش و در طرح نقشهها قوى باشد - بيش از آنچه در كتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است»؛ (اعْلَموا عِلْماً يَقِيناً انَّ اللّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ - وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ، وَ اشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ - أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ) .
سپس به نقطۀ مقابل آن اشاره كرده مىفرمايد:«و (به عكس)- هرچند بندهاش ناتوان و كمتدبير باشد - ميان او و آنچه برايش در كتاب الهى مقرر گشته مانع نگرديده است»؛ (وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضُعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ، وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ) .
جملۀ «ذِكْرِ الْحَكيمِ» گرچه در قرآن مجيد به معناى آيات الهى آمده است و بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را در اينجا همين گونه تفسير كردهاند؛ ولى با توجه به اينكه اندازۀ روزى افراد بهطور مشخص در قرآن مجيد نيامده و هدف امام عليه السلام در اين بيان حكيمانه اين است كه حد و حدود روزى اشخاص در ذكر حكيم بيان شده، اين كلام با لوح محفوظ و كتاب علم الهى تناسب دارد كه در آنجا همۀ مقدرات ثبت است.
علامۀ مجلسى رحمه الله در بحار الانوار در باب «القلم و اللوح المحفوظ» نيز رواياتى را نقل مىكند كه «ذكر حكيم» در آنها بهطور واضح به لوح محفوظ تفسير شده است. ١
بنابراين نبايد ترديد كرد كه منظور از «ذكر حكيم» در اينجا قرآن مجيد نيست بلكه همان لوح محفوظ است كه گاهى به عنوان علم الهى تفسير مىشود.
سپس امام عليه السلام به نتيجۀ اين اقتصاد اشاره كرده، مىفرمايد:«كسى كه از اين حقيقت آگاه باشد و به آن عمل كند آسايش و راحتى و منفعتش از همه كس بيشتر است و آن كس كه آن را ترك گويد ودر آن شك و ترديد كند از همۀ مردم گرفتارتر و زيانكارتر است»؛ (وَ الْعَارِفُ لِهذَا الْعَامِلُ بِهِ، أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَةٍ، وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلاً فِي مَضَرَّةٍ) .
نتيجهگيرى امام عليه السلام كاملاً روشن و منطقى است؛ افراد حريص كه دائماً براى رسيدن به آنچه برايشان مقدّر نشده دست و پا مىزنند، پيوسته در زحمتند و روحشان در عذاب و جسمشان خسته و ناتوان است، و به عكس، آنهايى كه به مقدرات الهى قانع هستند، نه حرص و آز بر آنها غلبه مىكند و نه پيوسته در تلاش و عذاب و زيادهخواهى هستند.
بارها گفتهايم اينگونه تعبيرات كه در آيات قرآنى و روايات در مورد تقدير روزى وارد شده، مفهومش اين نيست كه از تلاش و كوشش براى پيشرفت اقتصادى و تأمين زندگى آبرومندانه دست بكشيم، زيرا آن يك وظيفۀ واجب است كه در روايات اسلامى نيز بر آن تأكيد و حتى همرديف جهاد فى سبيلاللّه شمرده شده است، همان گونه كه در حديث معروف معتبرى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم:
«الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ كسى كه براى تأمين زندگى عيال خود زحمت بكشد مانند مجاهد در راه خداست». ١ بنابراين روزى مقدّر با تلاش و كوشش رابطه دارد.
يا به تعبير ديگر، تقديرات الهى مشروط به تلاش و سعى و كوشش است و افراد تنبل و بيكار و بىتدبير از سهم مقدرشان نيز محروم خواهند شد.
آنگاه امام عليه السلام در ادامۀ اين سخن به دو مورد كه در واقع جنبۀ استثنا از آن قاعدۀ بالا دارد اشاره كرده، مىفرمايد:«بسيارند افرادى كه مشمول نعمت خداوند هستند؛ اما اين نعمت مقدمۀ بلا و هلاكت ايشان است و چه بسيارند كسانى كه در بلا و سختى قرار دارند؛ اما اين بلا وسيلهاى براى آزمايش و تكامل آنهاست»؛ (وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَ رُبَّ مُبْتَلىً مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى) .
در پايان، امام عليه السلام مستمعان خود را مخاطب قرار داده مىفرمايد:«اى بهرهگيرنده (اى شنونده) بر شكر نعمتها بيفزا و از سرعت و شتاب (براى به دست آوردن زخارف دنيا) بكاه و هنگامى كه به روزى خود بهطور كامل رسيدهاى توقف كن»؛ (فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنفِعُ فِي شُكْرِكَ، وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ، وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ) .
شايان توجه است كه در بسيارى از نسخههاى نهجالبلاغه
«أيُّهَا الْمُسْتَمِعْ؛ اى شنونده» آمده در حالى كه در نسخۀ صبحى صالح كه آن را به عنوان متن انتخاب كردهايم «مُسْتَنْفِعُ» ؛(اى بهرهگيرنده) آمده است و بدون شك تعبير اول كه در بسيارى از نسخ آمده منا
سبتر است.
از مجموع اين حديث شريف و احاديث فراوان ديگرى كه در باب رزق و روزى به ما رسيده استفاده مىشود كه روزى از سوى خداى متعال براى هر كس مقدر شده و تلاشهاى زياد براى فراتر از آن رفتن سودى ندارد و به عكس افراد ضعيف نيز روزى مقدرشان از سوى خداوند مىرسد.
البته ممكن است ظلم ظالمان سبب شود افرادى حق ديگران را غصب كنند و افرادى از گرسنگى بميرند. اين خود امتحان الهى است كه در دنيا مقرر شده است.
اضافه بر اين، گاه مىشود - مطابق آنچه در ذيل گفتار حكيمانۀ بالا آمد - خداوند نعمتهاى زيادى به افرادى كه طغيان و سركشى را از حد گذراندهاند مىدهد تا مست نعمت و غرق عيش و نوش شوند، ناگهان آنها را از ايشان مىگيرد تا عذابشان دردناكتر باشد؛ همانگونه كه در آيۀ شريفۀ ٤٤ از سورۀ «انعام» آمده است: «فَلَمّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ» ؛(آرى،) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم؛ تا (كاملاً) خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم)؛ در اين هنگام، همگى مأيوس شدند؛(و درهاى اميد به روى آنها بسته شد)». درست همانند كسى كه از درختى غاصبانه بالا مىرود كه هرچه بالاتر برود سقوطش از فراز درخت دردناكتر و شكنندهتر است.
اين همان چيزى است كه به عنوان عذاب استدراجى در قرآن و روايات منعكس شده است.
به عكس افرادى هستند كه خداوند روزى آنها را محدود مىكند تا صحنۀ آزمايش الهى كه موجب ترفيع مقام آنهاست فراهم گردد.
جملهاى كه امام عليه السلام در پايان اين سخن فرموده (وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلِكَ وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهى رِزْقِكَ) نيز گواه بر اين است كه هدف، كنترل حرص حريصان و آزِ آزمندان و شتاب دنياپرستان است.
مرحوم «مغنيه» براى حل بعضى از شبهات ناچار شده است تفسير ديگرى براى گفتار حكيمانۀ بالا انتخاب كند كه با ظاهر اين حديث شريف هماهنگ نيست. او مىگويد: منظور از «ذكر حكيم» همان قرآن است و منظور از تعيين سهم هركس از روزى همان است كه در آيات شريفۀ سورۀ «زلزال» مىخوانيم:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ* وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» ؛هركس بهاندازۀ سنگينى ذرهاى كار نيك كند (در آخرت) آن را مىبيند و (همچنين) هركس بهقدر ذرهاى كار بد كند او نيز (در سراى ديگر) آن را خواهد ديد». ١
نتيجه اينكه انسان در برابر اعمالش جزا داده مىشود و آنچه را از نيك و بد انجام داده در آخرت به آن خواهد رسيد؛ خواه در دنيا قوى و نيرومند باشد يا ضعيف و ناتوان. نه قدرت و ثروت دنيا او را به خدا نزديك مىكند و نه وى را از عذاب دوزخ - اگر از گمراهان باشد - بازمىدارد و نه ضعف و فقر ميان انسان و نعمتهاى بهشتى - هرگاه از هدايتشدگان باشد - مانع مىشود. ٢
ولى نبايد ترديد كرد كه منظور از «ذكر حكيم» همان لوح محفوظ است كه در بالا شرح داده شد و منظور از تعيين سهميه، سهميۀ مادى دنيوى است و ذيل حديث، شاهد گويايى بر اين مطلب است و همچنين احاديث ديگرى كه در باب تقسيم رزق و روزى رسيده است.
📌 آبیاری گیاهان آپاتمانی
🔺 نکته: هر چه گیاه شما دارای برگهایی پهنتر و بزرگتر بود و رشدی سریعتر داشت باید دفعات آبیاری آن را نیز بیشتر کنید. کاکتوسها و آن دسته از گیاهانی که آب را در خود ذخیره میکنند نیاز به فواصل آبیاری بسیار طولانیتری دارند.
🔺 نکته: یکی از علائم اولیه افراط در آبیاری گیاه زرد شدن برگهای زیرین آن است
@zandahlm1357
دو نکته مهم 👇
1⃣ توجه داشته باشیدجمع شدن آب در زیرگلدانی مضراست وآب اضافی بلافاصله بایستی تخلیه شودو هر چند ماه یکبارنیزاطمینان حاصل نماییدکه آب ازسوراخ تحتانی آن به آرامی خارج میشود🤓✅
2⃣وقتی به گلخونه میرید و گلی رو برای خرید انتخاب میکنید به هیچ عنوان گلدونشو عوض نکنیدحتی اگه باغبون گفت❌
✍چون گل تواون گلدون جاافتاده و با تعویض گلدان,گیاه شوکه میشه و خراب میشه
✅به خونه ببریدش ،تا بمحیط خونه عادت کنه بعدچند ماه خاک و گلدونش رو عوض کنید
@zandahlm1357
قرآن کتاب زندگی
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
«أفَبِهذا الحَدیثِ أنتُم مُدهِنون»
«آیا میدانید به ما دستور داده اند که هرگاه فتنهها مانند پارههایی از شب تاریک به شما روی آورد، به قرآن پناه ببرید.
آیا میدانید مثال ما مثال بیماری است که به جای مصرف دارو مشغول چیدن و تنظیم انواع قرص هاست؟!
آیا میدانید مثال ما مثال مهمانی است که به جای گوش دادن به سخن صاحب خانه، به نقش و نگار در و پنجره توجه میکند؟!
آیا میدانید توجه به کتاب مخلوق بیش از کتاب خالق است؟!
آیا میدانید به آیه «خُذِ الکتاب بقوّة» عمل نکرده ایم؟!
آیا میدانید عظمت ماه رمضان به روزه نیست، بلکه به نزول قرآن است!
سروران گرامی:
باید همه بپا خیزیم و برای خدا و شادی دل رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و چشیدن مزه قرآن و چشاندن آن مزه به دیگران، نهضتی ایجاد کنیم.
عقب ماندگیها و کمبودها را با تمسک به قرآن جبران کنیم.
برای بهبود وضع اقتصادی باید به سراغ قرآن برویم. زیرا میفرماید: اگر مردم کتاب آسمانی را بپادارند، برکات از آسمان و زمین برآن میبارد.
نسخه زندگی مسلمانان در بلاد کفر را باید در داستان اصحاب کهف جستجو کنیم.
نسخه تعطیلات چندماهه تابستان را میتوان در آیه «لایلاف
قریش» جستجو کنیم.
نسخه ساخت و ساز محکم و چند قرنی را باید در سد ذوالقرنین جستجو کنیم.
ما باید قرآن را کتاب علم بدانیم، نه فقط کتاب تبرّک و مقدس.
به دلیل آیه «آیات للسائلین» باید پاسخ سؤالات خود را از قرآن دریافت کنیم.
به دلیل آیه «لونها تسرُّ الناظرین» میفهمیم که انواع رنگها در روحیهها اثرات مختلفی دارند.
به دلیل سفارش به تدبر در طول تاریخ، میفهمیم نباید به تفسیرهای موجود قناعت کنیم، بلکه باید ضمن مطالعه آنها، خودمان نیز برای مشکلات فردی و اجتماعی از قرآن نسخه بپیچیم. »
بخشهایی از نامه حجت الاسلام قرائتی در آستانه ماه رمضان۱۳۹۳
این کتاب که براساس موضوعات و آیات انتخابی طرح بزرگ قرآنی ۱۴۴۸ با محوریت «سبک زندگی اسلامی» تهیه شده و از مجموعه ده جلدی «تفسیر نور» حجت الاسلام و المسلمین قرائتی استخراج و دراختیار علاقمندان قرار گرفته است.
امید آنکه با ارائه این مجموعه توانسته باشیم در جهت مهجوریت زدائی از قرآن و ارتقای فرهنگ قرآنی جامعه اسلامی در سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» گامی هرچند کوتاه برداشته باشیم.
مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن
#سبک_زندگی_سوره_نور
✍محسن قرائتی
https://eitaa.com/zandahlm1357