eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.6هزار دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
شفاي خنازير (شفاي خنازير) صاحب مستدرك السفينه آقاي حاج شيخ علي نمازي شاهرودي از فاضل كامل شيخ محمدرضا دامغاني كه مي‌فرمود: من مطلع شدم برحال جواني كه مبتلا شده بود به مرض خنازير وهرچه به مريضخانه‌ها مراجعه كرد نتيجه اي بدست نياورد وبهبودي حاصل نكرد. لذا متوسل به حضرت رضا ارواحنا له الفداء باين كيفيت كه هر روز بحرم شريف مشرف مي‌شد و از خاك آستان عرش درجه آن بزرگوار به موضع مرض خود مي‌ماليد تا چهل روز لكن در اين بين چون مشمول قانون خدمت سربازي شده بود او را براي خدمت بردند و چون دكتر او را معاينه نمود بواسطه مرض خنازير او را معاف دائم نمود. جوان به همان ترتيب كه داشت دست از توسل خود برنداشت تا اواخر چهل روز بتدريج به نظر مرحمت حضرت رضا (عليه السلام) بهبودي يافت جز اندازه جاي يك انگشت كه از مرضش باقي مانده بود و بسيار متحير بود و نمي دانست و نمي فهميد كه سبب خوب نشدن آن اندازه كمي از مرض چيست؟! تا اينكه شنيد بازرسي از تهران آمده است تا معلوم كند آيا اشخاصيكه ورقه معافيت بايشان داده شده در حقيقت مريض بوده اند يا از ايشان رشوه گرفته شده و نوشته ا معافيت داده اند و لذا بناي تجديد معاينه شد. پس آن جوان را خواستند و چون رفت و ديدند حقيقتاً مريض است ورقه معافيش را تصديق و امضاء نمودند و از خدمت كردن آسوده شد و بعد از اين پيش آمد آن بقيه مرض نيز بعنايت حضرت رضا (عليه السلام) برطرف شد و كاملاً شفا يافت آنگاه معلوم شد علت باقي ماندن آن اندازه از مرض چه بوده است. (- كرامات رضويه. ) مانند سگ گرسنه و گربه لوس مالم رخ خود بر آستان شه طوس زيرا كه سگ گرسنه و گربه زار از سفره جود او نگردد مأيوس @zandahlm1357
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره جالب حجت‌الاسلام قرائتی از بی‌پولی و درخواست پول از امام رضا(ع) @zandahlm1357
💠 تشکر به موقع از خدا 🌹بچه های عزیز ، آیا می دانید امامان ما چگونه و در چه زمانی از خدا تشکر می کردند؟ ⭐️با داستانی از امام رضا علیه السلام به جواب این سوال می رسید. @zandahlm1357
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 آقا تو بازار باید گرگ باشی وگرنه می‌خورنت❗️ - تو معامله باید دروغ بگی وگرنه سرت کلاه می‌ره❗️ - تو این دوره و زمونه مگه بدون گناه کردن میشه پیشرفت کرد؟ ⬅️ استاد رحیم‌پور: از قوانین این عالم که (ع) به ما آموختند اینه که... 🔻 استاد رحیم_پور @zandahlm1357
چشم به راه - قسمت صد و دوم 320.mp3
28.81M
🎬 قسمت: صد و دوم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹تقدیم به شهدای 8 سال دفاع مقدس 🌹نام حسین است سربند آنان....جان های عاشق چشم انتظار این سرگذشتند..... 🎙حاج صادق آهنگران @zandahlm1357
🍂 🔻 7⃣4⃣ سردار علی ناصری چندی که رفتیم، به منزل یکی از عوامل خودمان از طایفه ساعدی که بومی آنجا بود و از قبل با او هماهنگی کرده بودیم، رسیدیم. خانه ای از نی داشت که کمی از روستا دور بود. بچه هایش در حیاط و زیر پشه بند خوابیده بودند. تابستان بود و فصل گرما که پشه در هور بیداد می کند. سید ابوصادق، کلوخی برداشت و به طرف پشه بند پرت کرد. بلافاصله آن مرد و زنش بیدار شدند و از داخل پشه بند بیرون آمدند. بین ما نهر بود. شب هم بود. صدای قورقور قورباغه ها به گوش می رسید. مرد آهسته گفت: . کیه؟ سید ابو صادق خودش را معرفی کرد. میزبان ما بلافاصله با بلم از عرض نهر گذشت و ما را به آن طرف برد و در اتاقی حصیری که اتاق مهمانی محسوب می شد، جای داد. چای خوردیم. زنش همان شبانه مرغی سر برید و با برنج شامی برای ما تهیه دید... " پس از شام، سید صادق به آن مرد گفت: «این پاسدارها ..» که مرد گفت: - خدا را شکر می کنم که توی خانه ام پاسدار هم آمد. فردای قیامت پیش خدا و امام جواب داریم. درباره مسائل مختلف صحبت کردیم. به ایران و امام خمینی بسیار علاقه داشت. میگفت: - من و زنم وقتی از رادیو سرودهای ایرانی را می شنویم، طور دیگری می شویم. به سرود «ایران، ایران» خیلی علاقه داریم. ما با اذان اهواز نماز می خوانیم. پس از کمی گفت وگو، دو سه ساعت بعد حرکت کردیم. خواستیم به هورچکه برویم. هور چکه در جنوب شرقی شهر حلفائیه و شمال شرقی الم سعيده (الكحلاس است. به دلیل پوشش مناسب، بسیاری از فراریها و مخالفان صدام در هور چکه ساکن بودند. کار در هور چکه در حوزه قرارگاه رمضان به فرماندهی صدروالله فنی بود. آنان بیشتر کارهای برون مرزی را انجام می دادند. من و ابو احمد و سید ابو صادق و ابوکاظم منصوری و ابو سعد با صاحبخانه و بلمش به طرف هور چکه به راه افتادیم. مرد بومی و سید ابو صادق پارو می زدند. قبل از حرکت، مرد به زن خود که برای ما فانوس گرفته بود، گفت: . فانوس را بگذار زمین و دستهایت را به طرف آسمان بلند کن. و خودش سه بار این دعا را با لحن سوزناک و حزینی خواند: - اللهم احفظهم بعينك التي لا تنام از شوق، اشک در چشمانمان حلقه بست و موهای بدنم راست شد. در دل، عشق آن زن و مرد به اسلام، انقلاب و امام خمینی را استودم و بر دوشهایم سنگینی خاصی احساس کردم. به ابواحمد گفتم: - ابو احمد، چیزی که مرا امیدوار می کند و ما را نجات می دهد، دعای این مرد و زن است. - بله، من هم چیزهایی به دلم الهام شده. پیگیر باشید @zandahlm1357