eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 وقتی امام حسین از شهادت مسلم و خیانت کوفیان با خبر شدند چرا راه را به سمت مدینه عوض نکردند؟ و همچنان مسیر عراق رو پیش گرفتند. چون شما به تاریخ دقیق و احادیث اشنا هستید خواهش دارم لطفا جواب تاریخی و علتشو بفرمایید تشکر میکنم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 👈🏻برای اینکه امام حسین (ع) از مردم کوفه نامه دریافت کرد، مردم کوفه امام حسین را خواستند که بیا. هیجده هزار نفر یا دوازده هزار نفر نامه نوشتند، بعد امام هم از جایی خبر دار نشد که همه ی کوفیان خیانت کردند چنین نامه ای به دست امام نرسید، جایی از تاریخ ننوشته که نامه به امام دادند که همه ی کوفیان خیانت کردند، نه چنین چیزی به دست امام نرسید. مسلم به عمر سعد وصیت کرد که برو به حسین (ع) این حرف را برسان که نیا.. اما عمر سعد که این کار را نکرد! 🔹پس امام نامه دریافت کرد از کوفیان حجت تمام شد که برود. وقتی حجت برداشته می شود که دوباره نامه دریافت کند که حسین (ع) ما تو را نمی خواهیم. ولی امام حسین چنین نامه ای را دریافت نکرد. امام حسین وظیفه اش این بود که ظلم را برچیند و ظلم را از بین ببرد. وظیفه امام حسین این بود نیتش این بود که مردم را آگاه کند از خباثت یزید، از نیت یزید، از عملکرد یزید، که می خواهد اسلام را از بین ببرد، به این هدفش رسید دیگر! امام حسین با کشته شدن خودش مردم را به این نیت آگاه کرد. ☝️🏻شما اگر هدف را ببینید قضیه برایت آشکار می شود، هدف این بود خباثت یزید و آل یزید اثبات بشود برای مردم و مظلومیت اهل بیت، هدف این است به همین خاطر امام حسین (ع) زن و بچه اش را همراه خودش برد. هدف این بود که نقشه یزید برای مردم روشن بشود که یزید نقشه اش از بین بردن کل اسلام است و امام با کشته شدن خودش این را فهماند که دعوا سر امام حسین و خلافت نیست، چون اینها دیدند که امام حسین دارد نماز می خواند. پس معلوم شد دعوا سر اصل اسلام است. به همین خاطر چون امام هدفش این بود پس تغییر مسیر نداد. 👈🏻هر چند عرض کردم نامه ای به امام حسین نرسید که مردم کوفه از نظرشان برگشتند و دیگر شما را نمی خواهند. چنین نامه ای دست امام نرسید که حجت بر ایشان تمام بشود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🗡مردی که در کربلا بدون زره جنگید ‌ 💪 عابس از یاران امام و مردی از قبیله بنی شاکر بود؛ طایفه‌ای که مردانش به شجاعت شهرت داشتند. او وقتی در میدان نبرد زره از تن برکند و حریف می‌طلبید؛ هیچ کس جرئت جنگ با او را نداشت. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم به سينه سر زد و ديوانه را قرار تويی 🥀 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خدا روزی رسان است اما إهنی هم می‌خواهد. کاربرد این مثل درباره کسانی است که انتظار دارند بدون هیچ تلاشی و زحمتی سود و منفعتی را ببرند؛ و فقط به امید خدا، نشسته اند و هیچ زحمتی نمی کشند. گروهی دور هم نشسته بودند و درمورد مهربانی و بخشش خدا با هم صحبت می‌کردند. یکی گفت: می‌گویند خداوند روزی رسان است پس چرا ما باید از صبح تا شب برای بدست آوردن روزی، تلاش و کارکنیم؟ در این میان عده ای مخالفت کردند و گفتند: خداوند بدون سعی و تلاش به کسی روزی نمی دهد. آن مرد از مخالفت دیگران عصبانی شد و گفت من به شما ثابت میکنم؛ که بدون سعی و تلاش هم می‌شود روزی بدست آورد. از روز بعد با دوستاش قرارگذاشت که چند روز به مسجد برود و هیچ غذایی با خودش نبرد. یک روزگذشت و از روزی و غذا خبری نشد. از شدت گرسنگی می‌خواست از گفته ی خودش پشیمان شود و برگردد. که ناگهان مردی روستائی وارد مسجد شد دستمال نانش را باز کرد و مشغول خوردن نان و پنیر شد. مردکه از شدت گرسنگی طاقت حرف زدن را نداشت، با دیدن نان و پنیر با چند سرفه الکی آن مرد روستائی را متوجه خودش کرد. مرد به طرفش رفت و نان و پنیرش را با او تقسیم کرد. آن مرد روز بعد پیش دوستاش رفت و با افتخار ماجرا را تعریف کرد. و گفت: حالا به شما ثابت شد که خدا روزی رسان است و ما بیهوده تلاش می‌کنیم. یکی از میان جمع خندید و گفت: حق با توست خدا روزی رسان است اما یک إهنی هم می‌خواهد. https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام الْأَمْرُ قَرِيبٌ‌ وَ الْاِصْطِحَابُ‌ قَلِيلٌ‌. امام عليه السلام فرمود: فرمان مرگ نزديك است و مدت همراهى با دنيا كوتاه.
شرح و تفسير نزديكى فرمان مرگ امام عليه السلام در اين كلام كوتاه و حكيمانۀ خود اشاره به كوتاهى عمر انسان در دنيا كرده مى‌فرمايد:«فرمان مرگ نزديك است و مدّت همراهى (با مردم و مواهب دنيا) كوتاه»؛ (الْأَمْرُ قَرِيبٌ‌ وَ الِاصْطِحَابُ‌ قَلِيلٌ‌) . واژۀ «امر» اشاره به پايان زندگى و فرا رسيدن مرگ است، همان‌گونه در آيۀ ١٤ سورۀ «حديد» آمده است: «وَ غَرَّتْكُمُ‌ الْأَمانِيُّ‌ حَتّى جاءَ أَمْرُ اللّهِ‌» ؛و آرزوهاى دورودراز شما را فريب داد تا فرمان خدا رسيد». «اصطحاب» به معناى همراه و همنشين بودن با مردم دنيا يا با مواهب و نعمت‌هاى حيات است. اين حقيقتى است كه همگان آن را مى‌دانيم و آثار آن را همه روز با چشم مشاهده مى‌كنيم؛ هر روز پيكر بى‌جان بعضى از دوستان يا غير دوستان را مى‌بينيم كه بر دوش ديگران به سوى آرامگاهشان حمل مى‌شود. جاى خالى بسيارى از دوستان و بستگان و عزيزان در ميان ما نمايان است. قبور آنها در دسترس ماست: غالباً به زيارت قبورشان مى‌رويم و از همه برتر در صفحات تاريخ ياد نام‌آورانى را ملاحظه مى‌كنيم كه در عصر خود چه قدرت و زندگى پرغوغايى داشتند؛ ولى به سرعت همه پايان گرفت و چيزى جز استخوان‌هاى پوسيدۀ آنها در زير خاك و قصرهاى ويران‌شده‌شان باقى نمانده است. با اين وصف غالباً گرفتار غفلتيم، به پايان زندگى خود نمى‌انديشيم، توشه‌اى مناسب براى سفر پر خوف و خطر آخرت فراهم نمى‌سازيم. به فرمودۀ امام عليه السلام در حكمت ١٢٢ «گويى فرمان مرگ بر غير ما نوشته شده و گويى اين مردگانى را كه با چشم مى‌بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى‌گردند»؛ (كَأَنَّ‌ الْمَوْتَ‌ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ‌... وَ كَأَنَّ‌ الَّذِي نَرَى مِنَ‌ الْأَمْوَاتِ‌ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ‌ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ‌) . به همين دليل در روايتى كه مرحوم كلينى آن را در كتاب كافى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ضمن خطبه‌اى نقل كرده مى‌خوانيم: «سُئِلَ‌ أَىُّ‌ الْمُؤْمِنينَ‌ أكْيَسٌ‌ ؛از آن حضرت پرسيدند: كدام يك از مؤمنان باهوش‌ترند؟» فقال: «أكْثَرُهُمْ‌ ذِكْراً لِلْمَوْتِ‌ وَ أشَدُّهُمْ‌ لَهُ‌ اسْتِعْداداً ؛كسى كه بيش از همه به ياد مرگ باشد و كسى كه از همه آماده‌تر براى آن شود». ١ در حديث ديگرى در همان كتاب شريف از امام على بن الحسين عليهما السلام آمده است كه مى‌فرمود: «عَجَبٌ‌ كُلُّ‌ الْعَجَبِ‌ لِمَنْ‌ أنْكَرَ الْمَوْتَ‌ وَ هُوَ يَرى‌ مَنْ‌ يَمُوتُ‌ كُلَّ‌ يَوْمٍ‌ وَ لَيْلَةٍ‌ وَ الْعَجَبُ‌ كُلُّ‌ الْعَجَبِ‌ لِمَنْ‌ أنْكَرَ النَّشْأَةَ‌ الْأُخْرى‌ وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ‌ الْأُولى‌؛ بسيار تعجب است از كسانى كه مرگ را (عملاً) انكار مى‌كنند در حالى كه هر روز و شب، مردگان را مى‌بينند همچنين بسيار تعجب است از كسانى كه جهان آخرت را انكار مى‌كنند در حالى جهان دنيا را مى‌بينند (كه نشانه‌هاى آخرت در آن بسيار است)». ٢ شاعر مى‌گويد: فلك اى دوست! ز بس بى حد و بى مَر ٣ گردد بد و نيك و غم و شادى همه آخر گردد ز قفاى من و تو گِرد جهان را بسيار دى و اسفند مه و بهمن و آذر گردد ماه چون شب شود از جاى به جايى حيران پى كيخسرو و دارا و سكندر گردد اين سبك خنگ ١ بى آسايشِ‌ بى پا تازد وين گران كشتى بى رهبر و لنگر گردد روز بگذشته خيال است كه از نو آيد فرصت رفته محال است كه از سر گردد كشتزار دل تو كوش كه تا سبز شود پيش از آن كين رخ گلنار معصفر گردد زندگى جز نَفَسى نيست غنيمت شمرش نيست آمد كه همراه نفس برگردد چرخ بر گرد تو دانى كه چه سان مى‌گردد؟ همچو شهباز كه بر گِرد كبوتر گردد اندر اين نيمه ره، اين ديو تو را آخر كار سر بپيچاند و خود بر ره ديگر گردد خوش مكن دل كه نگشته است نسيمت اى شمع بس نسيم فرح انگيز كه صرصر گردد
در مورد دادن مقدار کود به گلدان و گیاهتان دقت کنید که اضافی نباشد. بسیاری از سبزی‌ها دوستدار خاک معمولی و حتی ضعیف هستند https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل نهم : در رعايت حقوق مؤمنان در غيبت ايشان در حديث معتبر منقول است كه شخصى بحضرت زين العابدين عليه السّلام عرض كرد، كه فلان شخص شما را گمراه و مبتدع ميداند، حضرت فرمود كه حق همنشينى او را رعايت نكردى كه سخن از را بمن نقل كرد، حق مرا رعايت نكردى چيزى كه نميدانستم از او بمن رسانيد، همه را مرگ در پيش است ، محشور خواهيم شد و وعده گاه همه قيامت است ، خدا ميان ما حكم خواهد كرد، زنهار كه غيبت مكن كه خورش سگان جهنم است . در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه ايمان بخدا و رسول دارد ننشيند در مجلسى كه به امامى دشنام دهند، يا غيبت مسلمانى كنند. در حديث ديگر فرمود كه هر كه غيبت كند مسلمانى را ثواب روزه و وضويش بر طرف مى شود، در روز قيامت از او بوئى آيد گنده تر از بوى مردار كه اهل محشر همه در آزار باشند، اگر پيش از توبه بميرد حلال كرده باشد چيزيرا كه خدا حرام كرده است ، هر كه احسان كند با برادر مؤ من در مجلسى كه غيبت او كند، نگذارد كه او را غيبت كنند، حق تعالى هزار نوع بديرا در دنيا و آخرت از او ردكند، اگر ردنكند و قدرت بر رد غسبت او داشته باشد مثل گناه آن غيبت كننده هفتاد برابر داشته باشد. از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه را بديده خود نه بينى كه گناه كند و دو گواه عادل بر آن گواهى ندهند كه گناهى كرده است ، او از اهل عدالت است و گواهيش مقبولست هر چند در واقع گناهكار باشد، هر كه غيبت كند از را بگناهى كه در او باشد او از دوستى و يارى خدا دور است ، در دوستى و يارى شيطان داخل است ، بتحقيق كه خبر داد مرا پدرم از پدرانش از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله وسلّم كه هر كه غيبت كند، مؤ منى را بچيزيكه در او باشد خدا در ميان ايشان در بهشت اجتماع نيندازد، هر كه غيبت كند مؤ منى را بچيزيكه در او نباشد عصمت ميان ايشان بريده شود، غيبت كننده در جهنم باشد. در حديث معتبر ديگر فرمود كه هر كه در حق برادر مؤ من خود بگويد آنچه چشمش ديده و گوشش شنيده باشد از آنها خواهد بود، كه حقتعالى ميفرمايد، بدرستيكه آنانكه مى خواهند كه شايع شود گناهان بد مؤ منان ايشان راست عذابى دردناك در دنيا و آخرت . در حديث ديگر فرمود غيبت آنست كه در برادر مؤ من عيبى و گناهى را بگوئى كه خدا بر او پوشانيده است ، و بهتان آنست كه در او چيزى بگوئى كه در او نباشد. در حديث ديگر فرمود هر كه غيبت كند برادر مؤ من خود را بى آنكه دشمنى در ميان ايشان باشد، شيطان در نطفه او شريك شده خواهدبود. در حديث ديگر فرمود كه سه خصلت است كه در هر كه باشد چهار چيز براى او لازم ميشود، كسيكه چون سخن گويد دروغ نگويد، چون با مردم خلطه كند برايشان ظلم نكند، و چون وعده كند بوعده خود وفا كند، واجبست كه عدالت او در ميان مردم ظاهر باشد و مروت او در ميان ايشان هويدا باشد، غيبت او برايشان حرام باشد، اخوت او برايشان واجب باشد. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه غيبت بدتر است از زنا زيرا كه زناكار توبه ميكند، و خدا توبه اش را قبول ميكند و غيبت كننده توبه اش قبول نيست تا آن شخص آن را حلال كند. از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه برادران خود را ياد كنيد هرگاه غايب باشند از شما ببهتر از آنچه دوست ميدارى كه شما را غايبانه ياد كنند. در حديث ديگر فرمود كه چون فاسق علانيه گناه كند و پروا نكند او را حرمت نيست و غيبت او حرام نيست . از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه سه كسند كه ايشان را حرمتى نيست كسيكه صاحب بدعت باشد وامام و ييشواى ظلم كننده و فاسقى كه علانيه فسق كند. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه رد كند حرف بدى را كه در عرض برادر مسلمانش گويند، براى او بنويسند، بهشت را البته . در حديث صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام مرويست كه هر كه نزد او غيبت كنند برادر مؤ منش را پس از را نصرت و يارى كند خدا او را در دنيا و آخرت يارى كند و اگر قادر باشد كه دفع آن غيبت از او بكند و يارى او در آن باب بكند، و نكند خدا پست كند او را در دنيا و آخرت . از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام منقول است كه هر كه حاضر باشد در مجلسى كه در مجلس سگى در عرض برادران مؤ من او فتاده باشد و صاحب جاه و اعتبار باشد، و او رد كند بر آن ظالم و عرض برادران مؤ من را نگاه دارد، حق تعالى برانگيزد ملائكه را كه جمع ميشوند نزد بيت المعمور براى حج و آنها نصف ملائكه آسمانهايند و ملائكه كرسى و عرش و ايشان نصف ملائكه حجب اند، كه ايشان همه او را نزد خدا مدح و ستايش كنند، و از براى او از خدا رفعت منزلت و بلندى مرتبه او را سئوال كنند، پس حق تعالى فرمايد كه من واجب گردانيدم براى او بعدد هر يك از شما كه مدد او ميكنيد، مثل عدد جميع شما از درجات بهشت و قصرها و باغها و بستانها و درختان از آنچه خواهم كه عقل مخلوقى بآن احاطه نكرده باشد. از حضرت صادق عليه
السّلام منقول است كه هر كه نقلى بكند در مذمت مؤ منى براى آنكه عيب او را ظاهر كند، و مردى او را در هم شكند و او را از ديدهاى مردم بيندازد خدا او را از دوستى و يارى خود بيرون كند، در دوستى و يارى شيطان داخل كند. در احاديث معتبره منقول است كه هر كه دو رو و دو زبان داشته باشد كه در حضور مردم مدح ايشان كند، در غايبانه غيبت ايشان گويد چون در روز قيامت محشور شود، دو زبان از آتش داشته باشد يكى در پيش رو ويكى در پشت سر و در محشر ندا كنند، اين بود كه در دنيا دو رو و دو زبان داشت . در روايت ديگر منقول است كه محمدبن فضيل بحضرت امام موسى عليه السّلام عرض كرد، كه شخصى از برادران مؤ من چيزى از او بمن ميرسد كه خوشم نمى آيد، پس از او سئوال ميكنم او انكار ميكند، حال آنكه جمعى از مردم ثقه اين خبر را بمن نقل كرده اند، حضرت فرمود كه چشم و گوش خود را تكذيب كن در حق برادر مؤ من خود اگر پنجاه كس شهادت بدهند و سوگند ياد كنند، او خلاف آنها بگويد سخن او را تصديق كن و آنها را تكذيب كن و براى از چيزى را فاش مكن كه موجب نفص و عيب او باشد. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه كسى را رسوا كند در گناهى چنانست كه آن گناه را خود كرده است ، هر كه مؤ منى را بچيزى سر زنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند. از حضرت على بن الحسين عليه السّلام منقول است كه هر كه خود را از بدگوئى در عرض مسلمانان نگاه دارد خدا گناهش را در قيامت بيامرزد. در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه بهتانى بگويد براى مرد مؤ من بچيزى كه در او نباشد خدا او را در ميان چرك فروج زناكاران كه در ديگهاى جهنم جوشد نگاه دارد، تا آنكه از عهده گفته خود بدر آيد. از حضرت امام موسى عليه السّلام منقول است كه هر كه براى كسى چيزى بگويد كه مردم آنرا دانند غيبت نيست . در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه اظهار شماتت و شادى مكن در بلائيكه بر برادر مؤ من تو نازل شود، كه خدا او را رحم ميكند و از او دفع ميكند و بر تو ميفرسند آن بلا را و فرمود هركه شماتت كند، بر مصيبت برادر مؤ من خود از دنيا بيرون نرود تا بآن مبتلا نشود. در احاديث معتبره بسيار وارد شده است كه نزديكترين احوال بنده بكفر آنست كه كسى با مؤ منى برادرى كند، لغزشها و گناهانش را در خاطر نگاهدارد، كه يك روزى او را سرزنش كند، بآنها. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه فرمود اى جماعتيكه بزبان مسلمان شده ايد، ايمان بدل شما نرسيده است مذمت مسلمانان مكنيد و تفحص عيبهاى ايشان مكنيد، كه هر كه تفحص عيبهاى مردم كند خدا او را رسوا كند، اگر چه گناه را در ميان خانه خود كرده باشد. حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه هر كه سرزنش مؤ منى كند خدا او را در دنيا و آخرت سرزنش كند. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه بدترين دروغها گمان بدبمردم بردن است . از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه هر كه متهم سازد برادر مؤ منش را ايمان در دلش گداخته شود، چنانچه نمك در ميان آب گداخته ميشود. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله سلّم منقول است كه فرمود مى خواهيد خبر دهم شما را از بدترين شما؟ گفتند، بلى يا رسول اللّه فرمود آنها كه در ميان مردم بسخن چينى راه ميروند، در ميان دوستان جدائى مى اندازند، و از براى بى عيبان عيب ميجويند. حضرت امام محمد باقر عليه السّلام فرمود كه بهشت حرام است بر سخن چينان . از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه دو شخص بآزرده گى از هم جدا نميشوند مگر آنكه يكى مستحق بيرزارى ولعنت الهى ميشود، بسيار باشد كه هر دو مستحق شوند شخصى گفت كه اگر يكى مظلوم باشد، چرا مستحق لعنت شود؟ فرمود براى آنكه چرا نمى آيد بنزد آن ديگرى كه او را بدارد بصله و احسان و ازبد او درگذرد. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه آزرده گى و جدائى زياده از سه روز نميباشد. از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه پيوسته شيطان در فرح وشادى است ، تا دو مسلمان از يكديگر آزرده اند ودورى ميكنند و چون با هم ملاقات كنند، زانوهايش برهم مى خورد، بندهايش جدا ميشود و فرياد ميكند واويلا چه بلائى بود برسر من آمد. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر دو مسلمان كه از هم دورى كنند، و سه روز بگذرد كه صلح نكنند، از اسلام بدر ميروند و در ميان ايشان دوستى ايمانى برطرف ميشود، پس هر يك زودتر با ديگرى سخن بگويد در قيامت زودتر به بهشت خواهد رفت . حلیة_المتقین #https://eitaa.com/zandahlm1357
دوست‌واقعی‌خداست...: سلام دختر 22 ساله ای هستم که حدود یک سال و نیم از عروسیم میگذره و متوجه شدم که همسرم با وجود این که برای من و خانواده ام سیگاری و قلیونی بودن به شدت قبح داره اهل این چیزاست و جلسات کاریش هم با همچین ادمایی هست و اون نمیتونه کنار بزاره و من هم میترسم همسرم از این طریق به راه های بدی کشیده بشه و اون هم در این زمینه از من مخفی کاری داره چون میدونه من بدم میاد. حالا اعتمادم رو دارم به همسرم از دست میدم و در روابط عاطفی مون دارم بی انگیزه میشم و به شدت از ازدواجم پشیمونم به خصوص که پدرم هم اون زمان چندان راضی نبودن ایا این وضعیت شرایط جدایی رو فراهم می کنه؟ من چه کار کنم تو زندگیم حالم خوب نیست؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی گرامی درک میکنم از این جهت که متوجه رفتاری در همسرتون شدید که خط قرمز شما و خانوادتون بوده، بسیار ناراحت و دلخور هستید، اما آیا صرف انجام یک رفتار مثل سیگار و قلیون کشیدن، باعث پشیمانی شدید از ازدواج و فکر کردن به طلاق شده؟ یا مسائل دیگری هم در میان هست که شما در سوال خود مطرح نکردید؟ روابط عاطفی همسر محترم با شما چگونه است؟ نوع توجه ایشان به شما در روابط چگونه است؟ از روابط زیستی خودتون با همسر چقدر رضایت دارید؟ نوع خرج کردن ایشان در منزل و برای شما، چگونه است؟ مسئولیت پذیری ایشان در قبال شما و زندگی چگونه است؟ و ... اگر در بقیه جنبه های زندگی رضایت نسبی و حدودی وجود دارد، اقدام برای طلاق و جدایی اصلا توصیه نمیشود، بلکه این مسئله ناراحت کننده در زندگی باید مورد بررسی قرار بگیرد و حل بشود، قطعا همان طور که یک انسان بیمار میشود و در بسیاری از مواقع بهبود پیدا میکند، یک رابطه هم گاهی بیمار میشود یا آسیب میبیند، ما این بیماری یا آسیب را درمان میکنیم نه اینکه کل رابطه را قطع کنیم، همان طور که به محض ابتلای یک انسان به بیماری او را راهی سردخانه نمیکنیم بلکه درمان میکنیم. درک میکنم این که مسائل پدر شما با ازدواج شما مخالف بوده، موجب میشود شما الان با احساس منفی تری به مسائل زندگی خود نگاه کنید یا با پیش آمدن کوچکترین مشکلی احساس منفی تری پیدا کنید، اما این نکته را در نظر داشته باشید که هیچ دو نفری و هیچ رابطا ای کامل و بی عیب و نقص نیست و شما باهر کس دیگری حتی افرادی که کاملا مورد تایید پدر محترم هم بودند، قطعا با مسائلی مواجه می شدید که موجب سطحی از نارضایتی میشدند، و در حقیقت تفاوت زوجین خوشبخت با دیگر زوجین در نداشتن اختلاف نظر یا مسئله نیست بلکه در نحوه مواجهه و حل این اختلافات و مسائل هست. مگر این که مسائل دیگری هم برای شما مطرح باشه که در این صورت توصیه میکنم از مشاوره ی امین استفاده کنید و به طور مفصل درباره آن ها به مشاور توضیح بدید. در ارتباط با این مسئله راهکار های اولیه، تلاش برای ارتباط گرفتن با خانواده های مومن و با اخلاق دورو برتون هست تا همین طور که ثاتیرات منفی از محل کار و ... گرفته میشود،تاثیرات مثبتی هم از این جهات گرفته بشه و تا حدودی فضا تعدیل بشود. این که ایشان این مسئله را از شما مخفی میکند از یک جهت نشانه خوبی هست و آن اینکه ایشان شما را دوست دارند، برای نظرات شما در ارتباط با سیگار و قلیون ارزش قائلند و نمیخواهند ارتباط و زندگیشون با شما به این خاطر تحت تاثیر قرار بگیرد، نحوه مواجهه شما هم در این مورد باید به گونه ای باشد که قبح این مسئله در خانواده شما نشکند و این رفتار ایشون تحت هیچ شرایطی به داخل خانه و جلوی خانواده کشیده نشود، توصیه میکنم صوت های هنر زن بودن را گوش بدید، شیوه صحیح صحبت کردن با همسر و تکنیک نامه نگاری که در این صوت ها توضیح داده شده استفاده کنید و در این مورد با هم به توافقی برسید که مورد قبول و اجرای دو طرف باشد، اگر انجام این کار برای شما مقدور نشد، به یک مشاور حضوری هر دو نفر مراجعه کنید. بقیه سوالات را در ارتباط با سیگار کشیدن همسر در کانال سرچ کنید و مطالعه بفرمایید. ان شاالله موفق و موید باشید.
.......: باعرض سلام و خداقوت🌹 بنده ۲۴ ساله هستم، دو فرزند ۷ و ۳ ساله دارم. به لطف خدا ما یه زندگی مذهبی و آرومی داریم، با همسرمم رابطه مون خوبه الحمدالله. یه سوالی برام پیش اومده، بنده به عنوان مادرخانواده چطور باید با بچه هام رفتارکنم که ازدین زده نشن.(افراط نکنم).. یا حریص آهنگ و تفریح ناسالم نشن!!!( پسرم الان خیلی ما همکاری میکنه اما ازسالهای بعدش میترسم) سوال بعدی هم که دارم تو مسائل عروسی رفتن هست که ما مخالف شرکت در مجالس گناه هستیم. ما دوست نداریم بچه ها وقتی بزرگ میشن حریص عروسی بشن،(بعضی ها بهم میگن اینطوری سخت گیری میکنید، بچه ها بیشتر مشتاق میشن، اما خودم این حرف رو قبول ندارم) به نظرشما موقعی که صدای آهنگ میشنون، یا درموردش سوالی شد که چرا ما نمیریم چطور برخوردکنم؟ ممنونم ازلطف و راهنماییتون 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم 👇 🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر عزیز الحمدلله که زندگی آرومی در کنار همسر و فرزندان دارید. و آفرین به شما که نسبت به تربیت صحیح فرزندان دقت نظر دارید. 🌹 ♻️در رابطه با تربیت صحیح فرزندان این نکته را توجه کنید که فرزندان ما آن می‌شوند که می‌بینند. یعنی گزاره های تصویری که در طول روز با آن مواجه هستند و نگاه الگویی که به ویژه به پدر و مادر دارند. از همین سنین کودکی باید مراقبت لازم را نمود و سبک صحیح زندگی اسلامی را در متن زندگی پیاده کرد تا از همین کودکی الگو پذیری صحیحی پیدا کنند. حتما این جمله را شنیده اید که " بچه را هر جوری بار بیاورید و به هر چیز عادت دهید؛ همان جور هم بار می‌آید و عادت می‌کند. " این جمله در واقع یک اصل تربیتی را بیان می‌کند و نقش یادگیری و الگوپذیری کودکان را بیان می‌کند. پس در زندگی با مطالعه و یا شنیدن مجموعه های صوتی اساتید مطرح و یا شرکت در کلاس اخلاق بزرگان سبک صحیح زندگی را بیاموزید و همان را در زندگی اجرا کنید به دور از تعصب و یا سختگیری و با روحیه تعادل و انعطاف تا بتوانید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید. ♻️در زمینه موسیقی و آهنگ نیز به همین نحو اگر کودک ما در معرض آهنگ های تند و موسیقی قرار گیرد به مرور علاقمند به آن می‌شود اما اگر از همان ابتدا کودک را با نواهای قرآنی و بازی های سالم رشد دهید به صورت طبیعی علایق او را در جهت درست که مدنظر تعالیم اسلامی است سوق داده اید و باعث رشد فکری و تربیت صحیح او می شوید. بر اساس تعالیم اسلام پدیده موسیقی هم استفاده حلال دارد و هم حرام و چون حرام و حلال الهی دائر مدار مصلحت و مصالح و مفاسد واقعی است عقل حکم می‌کند که از آنچه در شرع حرام گردیده اجتناب کرد و رفتن به مجالسی که موسیقی حرام و لهو و لعب دارد جایز نیست. اما از آنجا که معمولا کودکان به شادی و بازی های مهیج و فرح بخش علاقه دارند میتوانید جایگزین مناسبی برای او پیدا کنید. منع یکطرفه به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود و بهتر است اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید کودکتان را با سرگرمی های جذاب دیگر مثل کتاب قصه و یا بازی مشغول کنید. ▫️همچنین میتوانید خودتان پیشقدم شوید و با گرفتن جشن تولد برای کودک و یا مهمانی و مراسمات دیگر به جای موسیقی حرام از موسیقی ملایم و مجاز و برنامه های مفرح و شاد استفاده کنید. نظیر مولودی خوانی مداحان که در مناسبت های شادی و تولد اهل بیت علیهم السلام اجرا کرده اند. در واقع از همین کودکی فرزندتان را با نواهای قرآنی و یا تواشیح های زیبا و مولودی آشنا کنید تا مجذوب آهنگ و نواهای سالم گردد. و خود به خود تمایلش به موسیقی حرام کم می‌شود. و به مرور یاد بگیرد که این موسیقی مورد رضایت الهی نیست. ▫️رفتن به دل طبیعت و کوه و گوش دادن به موسیقی طبیعی مثل نغمه جویبارها؛ صدای آبشار؛ صدای برگ درختان هنگام وزیدن باد؛ و یا آواز پرندگان و.... نیز می‌تواند جایگزین خوبی برای کودک شما باشد در این شرایط توجه کودک را به این موسیقی طبیعی جلب کنید و از زیبایی های آن بگویید. 🦋به جهت آشنایی با تربیت صحیح فرزندتان پیشنهاد میکنم حتما مطالعه داشته باشید به عنوان نمونه مجموعه های زیر را خدمتتان معرفی میکنم ان شاء الله تهیه و استفاده کنید. ✨مجموعه صوتی "تربیت فرزند از تولد تا ده سالگی" از استاد پور احمد (کانال همسران خوب) ✨مجموعه کتب "منِ دیگر ما" از استاد محسن عباسی ولدی ✨سخنرانی های استاد تراشیون و استاد پناهیان در زمینه تربیت دینی فرزندان. 👌به جهت بالا بردن کیفیت رابطه خود و همسرتان و هماهنگی و همراهی لازم با یکدیگر توصیه میکنم مجموعه "هنر زن بودن" را هم تهیه و استفاده کنید. ان شاء الله خداوند در تربیت فرزندان صالح شما را یاری بفرماید. موفق و مؤید باشید. 🌺
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و هشتاد و یکم مجید سعی می‌کرد با هر دو دست مانع هجوم پدر شود و نمی‌خواست دست روی پدر بلند کند و باز حریف جنون به پا خاسته در جان پدر نمی‌شد که انگار با رفتن نوریه از خانه، عقل از سر و رحم از دلش فرار کرده بود که به قصد کُشت مجید را کتک می‌زد و دستِ آخر آنچنان مجید را به دیوار کوبید که گمان کردم استخوان‌های کمرش خُرد شد و باز تنها نگاهش به من بود که دیگر نفسی برایم نمانده و احساس می‌کردم جانم به گلویم رسیده و هیچ کاری از دستم ساخته نبود. نه ضجه‌های مظلومانه‌ام دل پدر را نرم می‌کرد و نه فریاد کمک خواهی‌ام به گوش کسی می‌رسید و نه دیگر رمقی برایم مانده بود که بر خیزم و از شوهرم حمایت کنم و پدر که انگار از کتک زدن مجید خسته شده و هنوز عقده رفتن نوریه از دلش خالی نشده بود، به جان جهیزیه‌ام افتاده و هر چه به دستش می‌رسید، به کف اتاق می‌کوبید. سرویس کریستال داخل بوفه، قاب‌های آویخته به دیوار، گلدان‌های کنار اتاق و تلویزیون را در چند لحظه متلاشی کرد و حالا صدای خُرد شدن این همه چینی و شیشه و نعره‌های پدر، پرده گوشم را پاره می کرد و دیگر فاصله ای تا بیهوشی نداشتم که مجید به سمتم دوید و شانه‌هایم را در آغوش گرفت تا قدری لرزش بدنم آرام بگیرد و من بی‌توجه به حال خودم، نگاهم به صورت مجیدم خیره مانده بود که نیمی از موهای مشکی و صورت گندمگونش از خون پیشانی شکسته‌اش رنگین شده و لب و دهانش از خونابه پُر شده بود و باز برای من بی‌قراری می‌کرد که همین غمخواری عاشقانه هم چند لحظه بیشتر دوام نیاورد. پدر از پشت به پیراهن مجید چنگ انداخت و از جا بلندش کرد و اینبار نه به قصد کتک زدن که به قصد اخراج از خانه، او را به سمت در می‌کشید و همچنان زبانش به فحاشی می‌چرخید که مجید با قدرت مقابلش ایستاد و فریاد کشید: «مگه نمی‌بینی الهه چه وضعی داره؟!!!» و خواست باز به سمت من بیاید که پدر نعره کشید و دیدم با تکه گلدان سفالی شکسته‌ای به سمت مجید حمله ور شده که به التماس افتادم: «مجید، تو رو خدا برو! مجید برو، بابا می‌کُشتت...» و پیش از آنکه ناله‌های من به خرج مجید برود، پدر تکه سنگین سفال را بر شانه‌اش کوبید و دیگر نتوانست خشمش را در غلاف صبر پنهان کند که به سمت پدر برگشت و هر دو دست پدر را میان انگشتان پُر قدرتش قفل کرد. ترسیدم که دستش به روی پدر بلند شود و در این درگیری بلایی سرِ همسر یا پدرم بیاید که ناله‌ام به هق هق گریه بلند شد: «مجید تو رو خدا برو... » می‌دیدم که چشمان ریز و گود رفته پدر از عصبانیت مثل دو کاسه آتش می‌جوشد و می‌دانستم تا مجید را از این خانه بیرون نکند، شعله خشمش فروکش نمی‌کند و نمی‌خواستم پایان این کابوس، از دست دادن همسر یا پدرم باشد که هر دو دستم را کف زمین گذاشته و همانطور که از سنگینی قفسه سینه‌ام نفسم بند آمده بود، ضجه می‌زدم: «مجید اگه منو دوست داری، برو... به خاطر من برو... تو رو خدا برو...» که دستانش سُست شد و هنوز پدر را رها نکرده، پدر طوری یقه‌اش را گرفت و کشید که پیراهنش تا روی شانه پاره شد. شاید سیلاب گریه‌هایم پایش را برای ماندن مردد کرده بود که دیگر در برابر پدر مقاومتی نمی‌کرد و من هم می‌خواستم خیالش را راحت کنم که از پشت گریه‌های عاشقانه‌ام صدایش زدم: «مجید! من خوبم، من آرومم! تو برو...» و دیگر صدایش را نمی‌شنیدم و فقط چشمان نگرانش را می‌دیدم که قلب نگاهش پیش من و حوریه جا ماند و با فشار دست‌های سنگین پدر از در بیرون رفت. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
4_5812278215456066240.mp3
14.77M
سخنرانی 🎤 سوم ۱۴۴۳ ▪️از قیام حسین علیه‌السلام، تا ظهور تمدن نوین اسلامی در قیام مهدی موعود علیه‌السلام