eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ😍👌 شگفتیهای خلقت 😍 سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ🤲
🌹🌹🌹 📿 ⬅️داستان اصحاب رقيم➡️‏ 🌺در آيه كهف چنين آمده است: ✨ اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحابَ الكَهفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِن آياتِنا عَجَباً✨ 🌱آيا گمان كردى داستان اصحاب كهف و رقيم از نشانه ‏هاى بزرگ ما است⁉️ ✅در اين كه اصحاب رقيم كيانند، بين مفسران و محدثان اختلاف نظر است. ✨ بعضى بعضى گفته‏ اند: رقيم كوهى است كه غار اصحاب كهف در آن جا است ✨بعضى گفته‏ اند: رقيم نام قريه ‏اى بوده كه اصحاب كهف از آن خارج شدند ✨ به عقيده بعضى رقيم نام لوح سنگى است كه قصه اصحاب كهف در آن نوشته شده است و سپس آن را در غار اصحاب كهف نصب كرده‏ اند و يا در موزه شاهان نهاده‏ اند ✨ و به عقيده بعضى رقيم نام كتاب است ✨ و به عقيده بعضى ديگر، منظور ماجراى سه نفر پناهنده به غار است‏ كه داستانش چنين مى ‏باشد👇 📒در كتاب محاسن برقى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )چنين نقل شده 👈سه نفر عابد از خانه خود بيرون آمده و به سير و سياحت در كوه ودشت پرداختند، تا به غارى كه در بالاى كوه بود رفته و در آن جا به عبادت مشغول شدند، ناگاه (بر اثر طوفان🌬 يا...) سنگ بسيار بزرگى از بالاى غار، از كوه جدا شد غلتيد و به درگاه غار افتاد به طورى كه درِ غار را به طور كامل پوشانيد ⚫️ آن سه نفر در درون غار تاريك ماندند⚫️ 🔺 آن سنگ به قدرى درِ غار را پوشانيد كه حتى روزنه ‏اى از غار به بيرون به جا نگذاشت، از اين رو آن‏ها بر اثر تاريكى، همديگر را نمى‏ ديدند.❌ ⭕️آن‏ها وقتى كه خود را در چنان بن بست هولناكى ديدند، براى نجات خود به گفتگو پرداختند⭕️ 💯 سرانجام يكى از آن‏ها گفت: هيچ راه نجاتى نيست جز اين كه اگر عمل خالصى داريم آن را در پيشگاه خداوند شفيع قرار دهيم، ما بر اثر گناه در اين‏جا محبوس شده‏ ايم، بايد با عمل خالص خود را نجات دهيم. اين پيشنهاد مورد قبول همه واقع شد.✅ 1⃣اولى گفت: خدايا❗️ مى ‏دانى كه من روزى فريفته زن زيبايى شدم، او را دنبال كردم وقتى كه بر او مسلط شدم و خواستم با او عمل منافى عفت انجام دهم به ياد آتش دوزخ🔥 افتادم و از مقام تو ترسيدم و از آن كار دست برداشتم خدايا❗️ به خاطر اين عمل سنگ را از اين جا بردار.🤲 👈 وقتى كه دعاى او تمام شد ناگاه آن سنگ تكانى خورد، و اندكى عقب رفت به طورى كه روزنه ‏اى به داخل غار پيدا شد🔅 2⃣دومى گفت: خدايا❗️ تو مى ‏دانى كه گروهى كارگر را براى امور كشاورزى🌾 اجير كردم، تا هر روز نيم درهم💰 به هركدام از آن‏ها بدهم پس از پايان كار، مزد آن‏ها را دادم، يكى از آن‏ها گفت: من به اندازه دو نفر كار كرده ‏ام، سوگند به خدا كمتر از يك درهم نمى ‏گيرم، نيم درهم را قبول نكرد و رفت. من با نيم درهم او كشاورزى نمودم، سود فراوانى نصيبم شد، تا روزى آن كارگر آمد و مطالبه نيم درهم خود را نمود، حساب كردم ديدم نيم درهم او براى من ده هزار درهم سود داشته، همه را به او دادم، و او را راضى كردم اين كار را از ترس مقام تو انجام دادم😔 اگر اين كار را از من مى‏ دانى به خاطر آن، اين سنگ را از اين جا بردار🤲 👈 در اين هنگام ناگاه آن سنگ تكان شديدى خورد به قدرى عقب رفت كه درون غار روشن شد، به طورى كه آن‏ها همديگر را مى ‏ديدند، ولى نمى ‏توانستند از غار خارج شوند.🔆 3⃣سومى گفت: خدايا❗️تو مى‏ دانى كه روزى پدر و مادرم در خواب بودند، ظرفى پر از شير🥛 براى آن‏ها بردم، ترسيدم كه اگر آن ظرف را در آن جا بگذارم، بروم، حشره ‏اى داخل آن بيفتد، از طرفى دوست نداشتم آن‏ها را از خواب شيرين بيدار كنم و موجب ناراحتى آن‏ها شوم، از اين رو همان جا صبر كردم تا آن‏ها بيدار شدند و از آن شير 🥛نوشيدند، خدايا ❗️اگر مى ا‏دانى كه اين كار من براى جلب خشنودى تو بوده است، اين سنگ را از اين جا بردار🤲 👈وقتى كه دعاى او به اين جا رسيد، آن سنگ تكان شديدى خورد و به قدرى عقب رفت كه آن‏ها به راحتى از ميان غار بيرون آمدند و نجات يافتند.☀️ 🌹سپس پيامبر‌( صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مَن صَدَقَ اللهَ نَجَاه🌹 ✨كسى كه به راستى و از روى خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد رهايى و نجات مى ‏يابد.✨ ...........................................
.......: نخستين دليل بر ابطال عقيده تناسخ: ارتجاع ممكن نيست درست توجّه كنيد! همه مى دانيم كه موجودات زنده در اين جهان يك لحظه آرام نيستند، و دائماً از حالى به حال ديگر، و از مرحله اى به مرحله كاملتر قدم مى گذارند. در حقيقت عقربه همه دگرگونيها و تحوّلات حياتى در موجودات زنده جهان، متوجّه به سمت تكامل و مراحل عاليتر حيات است. نطفه اى كه از تركيب يك «اسپرم» و يك «اوول» به وجود مى آيد، شب و روز در حركت است؛ در آغاز به زحمت با چشم ديده مى شود و كمترين شباهتى به يك انسان ندارد، ولى به زودى دورانهاى تكاملى خود را يكى پس از ديگرى ارتباط با ارواح، ص: ۳۰ پشت سر مى گذارد و در پايان، صورت انسان كاملى به خود مى گيرد. چيزى كه هرگز در اين قانون امكان پذير نيست، بازگشت به عقب و ارتجاع است. هرگز طفل يك ماهه به حال نطفه يك روزه برنمى گردد، و طفل تكامل يافته، به صورت علقه سابق در نمى آيد. سپس هنگامى كه دوران تكامل جنينى به نهايت خود رسيد و ديگر جنين نتوانست استفاده اى از رحم كند، با يك فرمان طبيعى كه از مبدأ آفرينش صادر مى شود، اخراج مى گردد، و همانند ميوه رسيده اى كه از درخت مى افتد، از رحم جدا مى شود. همانطور كه آن سيب هرگز به درخت بازنمى گردد، اين جنين نيز دوباره به رحم باز نخواهد گشت! حتّى اگر جنين بر اثر برخورد به موانع و عللى نتواند دوران تكامل خود را طى كند و ماندن در رحم اثرى براى او نداشته باشد و بالاخره بطور ناقص سقوط كند، باز برگشتن او به رحم- همانند بازگشت ميوه كالى كه از درخت افتاده- ديگر ممكن نيست. ارتباط با ارواح، ص: ۳۱ اين قانون در گياه، حيوان، انسان و بطور كلّى در سراسر جهان حيات و زندگى، عموميّت دارد و هرگز موجود زنده اى پس از طىّ يك دوران تكاملى- اگرچه اين دوران به صورت ناقص انجام پذيرد- به عقب باز نمى گردد، و دورانى كه پشت سر گذاشته شد، براى هميشه پشت سر گذاشته شده است. فلاسفه پيشين، گاهى همين حقيقت را در لباس ديگر بيان مى كردند و مى گفتند: هر موجودى كه از «قوّه» به «فعليّت» برسد، ديگر به حال اوّل (قوّه) بازنخواهد گشت. (دقّت كنيد! )...... ✍.......: کتاب ارتباط با ارواح آیت الله شیرازی https://eitaa.com/zandahlm1357 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ماجرای یک شوخی که منجر به مرگ موقت شد ▪️این قسمت: از جنس یقین ▫️تجربه‌گر : آقای محسن مهاجری 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2571645
1_1345464719.mp3
419.4K
🔴 سؤال: در برزخ شب و روز وجود دارد؟ آیا شب و روزش مثل این دنیاست نور روزش از چیست و نور شبش از چیست؟ 🎙
صفحه تست هوش حل معما باما همراه باشید👇👇👇👇 @zandahlm1357
یکی یه فرق داره ، دیدی⁉️🤔 🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠 https://eitaa.com/zandahlm1357
یه مَرد توی تصویر هست⁉️😱 🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠 https://eitaa.com/zandahlm1357
ایراد تصویر کجاست⁉️🤔 🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠 😍💜 https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸🍃 خواندن سوره قدر در یکی از نماز ها باعث آمرزش گناهان میشود‌. ٢٦٧ هرکس این سوره را بخواند وآنگاه دعاکند دعایش درلوح محفوظِ مستجاب نوشته میشود. هر کس بعد از نماز عشا 15 بار سوره قدر را بخواند تا شب آینده در امان الهی خواهد بود. هرکه پیش از خواب 7مرتبه سوره قدر را بخواند تا صبح در امان الهی خواهد بود. https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حضرت علی(ع) فرمودند: کسی که در روز جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امن است. 📚 (ثواب الاعمال، ص ۲۲۳) 🌺امام صادق فرمودند: سوره ی یاسین، قلب قرآن است، هرکس آن را قبل از غروب بخواند از فشار قبر، ایمن باشد. 📚(ثواب الاعمال، ص ۲۳۵) 🌺پیامبر(صلی الله و علیه وآله) فرمود: صدقه آفات دنیا و فشار قبر و عذاب روز قیامت را دفع می کند. 📚( بحارالانوار ، ج ۸۹، ص ۳۳۶) 🌺از پیامبر ص نقل شده است که فرمودند: هر مرده ای که گروهی از از مسلمانان بر او نماز بخوانند بطوریکه تعداد آنها بصـد نفـر برسد و برای او طلب شفاعت کنند، خداوند طلب شفاعت آنها را می پذیرد. 📚(صحیح الجامع ۵۶۶۳) اعمال دیگری که فشار قبر را کم می کنند: خواندن نماز شب، عیادت مریض، غذا دادن به گرسنه، خواندن نماز لیله الرغائب ، روزه مستحبی گرفتن... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و چهاردهم هر چه به مرکز شهر نزدیک‌تر می‌شدیم، ازدحام جمعیت بیشتر شده و حرکت‌مان کُندتر می‌شد که آسید احمد قدم‌هایش را آهسته کرد، با رسیدن به یک خیابان فرعی، به سمت راست چرخید، دست به سینه گذاشت و همچنانکه زیر لب چیزی می‌گفت، کمی هم خم شد که به دنبال نگاهش، چشمانم چرخید و دیدم در انتهای خیابان خورشیدی در دل شب می‌درخشد و به رویم لبخند می‌زند! باور می‌کردم یا نمی‌کردم، مقابل مرقد امام علی (علیه‌السلام) ایستاده و چشم در چشم حرمش، زبانم بند آمده و محو زیبایی ملکوتی‌اش، تنها نگاهش می‌کردم که نمی‌دانستم چه کنم! مجید دست به سینه گذاشته و می‌دیدم اشک از چشمانش فواره می‌زند که تا چندی پیش در حصار وهابیت، حق پوشیدن لباس مشکی هم نداشت و امشب غرق شور و عزا، در برابر حرم امامش بی‌پروا گریه می‌کرد. زینب‌سادات با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و بی‌صدا اشک می‌ریخت و مامان خدیجه می‌دید در برابر عظمت مزار خلیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کم آورده‌ام که دستم را گرفت و با لحنی عاجزانه زیر گوشم زمزمه کرد: «الهه جان! اولین باره که چشمت به حرم حضرت علی (علیه‌السلام) می‌افته، واسه منم دعا کن!» از تمنایی که یک بانوی فاضله شیعه از دختری سُنی می‌کرد، حیرت‌زده نگاهش کردم که دیدم اشک در چشمانش جمع شده و با همان حال خوشش، خواهش که نه، التماسم کرد: «دخترم! تو امشب مهمون ویژه آقایی! آقا امشب یه جور دیگه به تو نگاه می‌کنه! تو رو خدا واسه من دعا کن!» و بعد چشمانش به رنگ آسمان سخاوت درآمد و میان گریه ادامه داد: «برای همه مسلمونا دعا کن! برای آزادی قدس و نابودی اسرائیل دعا کن! برای مردم سوریه و عراق دعا کن! برای نجات همه مستضعفان عالم دعا کن!» و دیگر نتوانست ادامه دهد که گلویش از گریه پُر شد و صورتش را با چادرش پوشاند تا کسی شاهد مناجات عاشقانه‌اش نباشد و من ماندم و تصویر زیبای حرم! باز با پرنده نگاهم به سمت گنبد طلایی‌اش پر کشیدم و نمی‌دانستم چه بگویم که تنها نگاهش می‌کردم تا آسید احمد حرکت کرد و ما هم به دنبالش به راه افتادیم. حالا بایستی خیابان منتهی به حرم را قدم به قدم پیش می‌رفتیم و خدا می‌داند در هر گامی که به حرم نزدیک‌تر می‌شدم، با تمام وجودم احساس می‌کردم در برابر نظاره نورانی و محضر مبارک امام علی (علیه‌السلام) قرار گرفته‌ام. هر چند وقتی مجید می‌گفت با تصویر گنبد ائمه (علیهم‌السلام) در تلویزیون دردِ دل می‌کند، من باور نمی‌کردم و وقتی می‌دیدم کسی در وجودش با اولیای الهی به راز و نیاز می‌نشیند، نمی‌توانستم درکش کنم، ولی حالا باورم شده بود که امام علی (علیه‌السلام) مرا می‌بیند، صدایم را می‌شنود و اگر سلام کنم، جوابم را می‌دهد که میان خیابان و بین سیل جمعیت از حرکت ماندم. تمام بدنم به لرزه افتاده و چشمانم در بُهت عظمت حضور حضرتش، تنها نگاهش می‌کرد که مامان خدیجه متوجه حالم شد و ایستاد. آسید احمد و مجید هم که چند قدمی پیش رفته بودند، به اشاره مامان خدیجه بازگشتند. مجید به سمتم آمد و می‌دید تمام تن و بدنم به لرزه افتاده که آهسته صدایم کرد: «الهه...» چشمان خودش از جوشش اشک‌هایش به خون نشسته و گونه‌هایش از هیجان عشق می‌درخشید و باز می‌خواست دستِ دل مرا بگیرد تا کمتر بلرزد. زینب سادات و مامان خدیجه خودشان را کمی کنار کشیدند تا حرف مگو را با همسرم بگویم و من همانطور که چشم از حرم برنمی‌داشتم، زمزمه کردم: «مجید! من الان چی بگم؟» نیم رخ صورتش به سمت حرم بود و به آرامی چرخید تا تمام قد رو به مرقد امام علی (علیه‌السلام) بایستد و با لحنی لبریز احساس، تکرار کرد: «به آقا سلام کن الهه جان! از حضرت تشکر کن که اجازه داد ما بیایم! خدا رو شکر کن که تا اینجا ما رو طلبیده!» و جمله آخرش در اشک غلطید و صدایش را در دریای گریه فرو بُرد، ولی با همه آتش اشتیاقی که به جان من افتاده بود، باز هم اشکی از چشمانم جاری نمی‌شد که بُهت این زیارت ناخواسته، به این سادگی‌ها شکستنی نبود و دوباره به سوی حرم به راه افتادم. با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamosigiirani - شهرام ناظری.mp3
747.1K
تصنیف : ‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 ماهرویا روی خوب از من متاب بی خطا کشتن چه میگیری ثواب اشکم از سر رفت و می سوزم هنوز وین عجب باشد که میسوزم در آب شاهدان مستور و مستان بی شکیب عاشقان محروم و درویشان خراب 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۲. والاترین مردم از نظر یقین، قومی هستند در آخر الزمان که پیامبرصلی الله علیه وآله را درک نکرده اند و حجّت خدا از آنها مخفی شده؛ آنها به مرکب سیاه روی کاغذ سفید (قرآن) ایمان آورده اند. وسایل الشیعه ۱۳. خداوند به وسیله امام زمان علیه السلام بدعت‌ها را نابود می‌سازد و گمراهی‌ها را از بین می‌برد و سنّت‌ها را زنده می‌کند. اصول کافی https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: و چرا بالاخره در وصيت نامه ي خود، نام فرزندش را به عنوان وصي پس از نام چهار تن ديگر مي‌آورد كه نخستين آنان «منصور عباسي» و سپس حاكم مدينه و سپس نام دو زن است؛ چنان كه پس از ارتحال آن حضرت، جمعي از بزرگان شيعه نمي دانند جانشين آن بزرگوار، همين جوان بيست ساله است؟ چرا در گفتگو با هارون كه به او خطاب مي‌كند: «خليفتان يجبي اليهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انكارآميز مي‌گشايد؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالكلمه يي به نام «حسن بن عبداللَّه» سخن را به معرفت امام مي‌كشاند و آنگاه خود را امام مفترض الطّاعة، يعني صاحب مقامي كه آن روز خليفه ي عباسي در آن متمكن بود، معرفي مي‌كند؟ چرا به «علي بن يقطين» كه صاحب منصب بلندپايه ي دستگاه هارون و از شيفتگان امام است، عملي تقيه آميز را فرمان مي‌دهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت مي‌كند و او را به قطع رابطه با خليفه فرا مي‌خواند؟ چگونه و با چه وسيله يي آن همه پيوند و رابطه در قلمرو گسترده ي اسلام، ميان دوستان و ياران خود پديد مي‌آورد و شبكه يي كه تا چين گسترده است، مي‌سازد؟ چرا «منصور» و «مهدي» و «هارون» و «هادي»، هر كدام در برهه يي از دوران خود، كمر به قتل و حبس و تبعيد او مي‌بندند؟ و چرا چنان كه از برخي روايات دانسته مي‌شود، آن حضرت در برهه يي از دوران سي وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قراي شام يا مناطقي از طبرستان حضور يافته و از سوي خليفه ي وقت، مورد تعقيب قرار گرفته و به ياران خود سفارش كرده كه اگر خليفه درباره ي من از شما پرسيد، بگوييد او را نمي شناسيم و نمي دانيم كجاست؟ چرا هارون در سفر حجي، آن حضرت را در حدّ اعلي تجليل مي‌كند و در سفر ديگري دستور حبس و تبعيد او را مي‌دهد و چرا آن حضرت در اوايل خلافت هارون كه وي روش ملايمت و گذشت در پيش گرفته و علويان را از حبسها آزاد كرده بود، تعريفي از فدك مي‌كند كه بر همه ي كشور وسيع اسلامي منطبق است؛ تا آن جا كه خليفه به آن حضرت به تعريض مي‌گويد: پس برخيز و در جاي من بنشين؟ و چرا رفتار همان خليفه ي ملايم، پس از چند سال، چندان خشن مي‌شود كه آن حضرت را به زنداني سخت مي‌افكند و پس از سالها حبس، حتّي تحمل وجود زنداني او را نيز بر خود دشوار مي‌يابد و او را جنايتكارانه مسموم و شهيد مي‌كند؟ اينها و صدها حادثه ي توجه برانگيز و پرمعني و در عين حال ظاهراً بي ارتباط و گاه متناقض با يكديگر در زندگي موسي بن جعفر (عليهم السّلام) هنگامي معني مي‌شود و ربط مي‌يابد كه ما آن رشته ي مستمري را كه از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه ي شهادتش ادامه داشته، مشاهده كنيم. اين رشته، همان خط جهاد و مبارزه ي ائمه (عليهم السّلام) است كه در تمام دوران دويست وپنجاه ساله و در شكلهاي گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبيين اسلام ناب و تفسير صحيح قرآن و ارايه ي تصويري روشن از معرفت اسلامي است و ثانياً، تبيين مسأله ي امامت و حاكميت سياسي در جامعه ي اسلامي و ثالثاً، تلاش و كوشش براي تشكيل آن جامعه و تحقق بخشيدن به هدف پيامبر معظّم اسلام (صلّي اللَّه عليه واله) و همه ي پيامبران؛ يعني اقامه ي قسط و عدل و زدودن انداداللَّه از صحنه ي حكومت و سپردن زمام اداره ي زندگي به خلفاءاللَّه و بندگان صالح خداوند. امام موسي بن جعفر (عليه السّلام) نيز همه ي زندگي خود را وقف اين جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعليم و فقه و حديث و تقيه و تربيتش در اين جهت بود. البته، زمان او ويژگيهاي خود را داشت؛ پس جهاد او نيز به تناسب زمان مختصاتي مي‌يافت؛ عيناً مانند ديگر ائمه ي هشتگانه، از زمان امام سجاد (عليه السّلام) تا امام عسكري (عليه السّلام) كه هر يك يا هر چند نفر، مختصاتي در زمان و به تبع آن، در جهادِ خود داشتند و مجموعاً زندگي آنان، دوره ي چهارم از زندگي دويست وپنجاه ساله را تشكيل مي‌دهد كه خود نيز به مرحله‌هايي تقسيم مي‌گردد. جاي آن است كه اين بحث اساسي، از اين ديدگاه مورد توجه فضلا و محققان قرار گيرد و در آيينه ي اين دوران پرشكوه و اين مجاهدت بي نظير، راه كمال مسلمين و مخصوصاً پيروان و دوستداران اهل بيت پيامبر (صلّي اللَّه عليه واله) آشكار گردد. بي شك مجامعي از اين قبيل، فرصتهاي مغتنم و ديريابي را در اختيار پژوهندگان اين حقيقت مي‌گذارد. در اين جا، لازم مي‌بينم از مديريت انديشمند و لايق و برجسته ي آستان قدس رضوي (عليه الاف التحيّةوالثّناء) به خاطر فراهم آوردن اين مقدمه ي لازم، صميمانه تشكر كنم. اين جانب، عازم و آرزومند شركتي فعال در اين مجمع و عرض ارادتي خاضعانه به مقام والاي حضرت علي بن موسي الرضا (عليه وعلي ابيه المطهّرالمظلوم الاف السّلام) بودم و چون طبعاً از چنين توفيقي محروم شده ام، بدين مختصر كوشيدم خود را در سلك شما خدمتگزاران به معارف اهل بيت (عليهم السّلام) در اين مجمع قرار دهم. در پايان، ولادت با سعادت حضرت نبيّ اكرم (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) و ميلاد م