eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
34.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
حذف و تقدیر صوفیان فاضل صلاح صفدی در شرح لامیة العجم می‌نویسد: روزی از روزهای سال ۷۲۶ هجری، در شهر صفد، (نزدیک حمص از شهرهای سوریه)، وارد بر مجلس علی بن صیاد فارسی شدم. وی سوره ضحی را تفسیر می‌کرد و می‌گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: احسان آن است که خدا را چنان عبادت کنی که گویا تو او را می‌بینی و اگر تو او را نمی بینی، او که تو را می‌بیند. [۱] سپس گفت: یکی از صوفیان گفته است جمله اگر تو او را نمی بینی، به این معناست که اگر تو از خودت غایب شدی و خود را ندیدی، او از تو غایب نیست و تو را می‌بیند. ابن صبا حرف آن صوفی را پسندید و حاضران نیز او را تحسین کردند. من گفتم: حرف آن صوفی در صورتی درست است که قانون عرب با آن موافق باشد، چه اینکه این شرط و جواب است و هر دو ساکن شده اند و معنای صحیح این است که اگر تو او را نمی بینی او تو را می‌بیند. ---------- [۱]: ۱) - الاحسان ان تعبد اللّٰه کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام مَنْ‌ لَمْ‌ يُنْجِهِ‌ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ‌ الْجَزَعُ‌. امام عليه السلام فرمود: كسى كه صبر و شكيبايى او را نجات ندهد بى‌تابى او را از پاى در مى‌آورد
شرح و تفسير بى‌تابى كشنده است امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به اثر زيان‌بار ترك صبر و پيشه نمودن جزع اشاره كرده مى‌فرمايد:«كسى كه صبر و شكيبايى او را نجات ندهد بى‌تابى او را از پاى در مى‌آورد»؛ (مَنْ‌ لَمْ‌ يُنْجِهِ‌ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ‌ الْجَزَعُ‌) . به يقين در طول زندگى انسان، مصائب و مشكلات فراوانى است كه هيچ‌كس از آن بر كنار نمى‌ماند. عكس العملى كه انسان مى‌تواند در مقابل اين حوادث دردناك و غم‌انگيز نشان بدهد يكى از دو چيز است: نخست صبر و تحمل و شكرگزارى به درگاه خدا و دقت در يافتن راه نجات از آن مشكل يا مصيبت و حداقل كاستن از آثار زيان‌بار آن است. ديگر جزع و بى‌تابى است كه هم اعصاب انسان را در هم مى‌كوبد و او را گرفتار بيمارى‌هاى مختلف كرده و گاه به مرگ مى‌كشاند و هم سبب ناشكرى به درگاه خداوند و وزر و وبال براى سراى ديگر مى‌شود. انسان عاقل راه نخست را بر مى‌گزيند كه هم اجر صابران را دارد و هم فوايد و بركات صبر را. بنابراين مفهوم اين كلام حكيمانه بسيار روشن و شفاف است و اين‌كه بعضى تصور كرده‌اند در مفهوم آن پيچدگى است كاملاً اشتباه است. در ضمن از آنچه گفته شد معلوم شد كه هلاكت در اين جمله هلاك دنيوى و اخروى هر دو را شامل مى‌شود همان‌طور كه (نجات) در پرتو صبر نيز نجات دنيوى و اخروى را در بر مى‌گيرد، هرچند گاهى در بعضى از روايات تنها به هلاكت اخروى اشاره شده؛ مانند حديثى از امام صادق عليه السلام كه مى‌فرمايد: «اتَّقُوا اللّه وَ اصْبِرُوا فَإِنَّهُ‌ مَنْ‌ لَمْ‌ يَصْبِرْ أهْلَكَهُ‌ الْجَزَعُ‌ وَ إنَّما هَلاكُهُ‌ فِى الْجَزَعِ‌ أَنَّهُ‌ إذا جَزِعَ‌ لَمْ‌ يُؤجَرْ ؛تقواى الهى پيشه كنيد و در برابر مشكلات و مصائب صبر و شكيبايى داشته باشيد، زيرا كسى كه صبر نكند جزع او را هلاك خواهد كرد و هلاكت او در جزع اين است كه وقتى بى‌تابى كند اجر و پاداشى به او داده نخواهد شد». ١ نكته: صبر و جزع بارها در كلام امام عليه السلام موضوع صبر و جزع و آثار نيكوى صبر و آثار شوم جزع مطرح شد و ما نيز بحث‌هايى داشته‌ايم. در اينجا لازم مى‌دانيم به سبب اهميت موضوع باز اشاره‌اى به اين مطلب داشته باشيم. همان گونه كه اشاره شد، حيات دنيا آميخته با انواع مشكلات است. در مسير اطاعت الهى مشكلات كم نيست و در طريق پرهيز از گناه و تقوا مشكلات، زياد است. مصائب ناخواسته دامان همه را در دنيا مى‌گيرد و اگر توجه به اين حقيقت داشته باشيم كه در گذشته چنين بوده و در آينده نيز چنين خواهد بود از وجود اين مشكلات ناراحت نمى‌شويم، پيمانۀ صبر ما لبريز نمى‌گردد: شكيبايى خود را از دست نمى‌دهيم و ناراحتى‌هاى روانى ناشى از جزع و بى‌تابى به سراغ ما نمى‌آيد، زيرا مى‌دانيم همه در اين گونه امور به شكلى دست به گريبانند. اين صبر و شكيبايى افزون بر اين‌كه پاداش الهى فوق‌العاده‌اى دارد؛ از جمله در حديثى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم كه فرمود: «مَنِ‌ ابْتَلى‌ مِنْ‌ شيعَتِنا فَصَبَرَ عَلَيْهِ‌ كانَ‌ لَهُ‌ أجْرُ ألْفِ‌ شَهيدٍ ؛كسى كه از شيعيان ما مبتلا به مصيبتى شود و شكيبايى كند پاداش هزار شهيد را دارد». ١ در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى‌خوانيم: «ما مِنْ‌ مُؤْمِنٍ‌ إلّاوَهُوَ مُبْتلىً‌ بِبَلاءٍ مُنْتَظِرٍ بِهِ‌ ما هُوَ أشَدُّ مِنْهُ‌ فَإنْ‌ صَبَرَ عَلَى الْبَلِيَّةِ‌ الَّتي هُوَ فيها عافاهُ‌ اللّهُ‌ مِنَ‌ الْبَلاءِ الَّذي يَنْتَظِرُ بِهِ‌ وَإِنْ‌ لَمْ‌ يَصْبِرْ وَجَزِعَ‌ نَزَلَ‌ بِهِ‌ مِنَ‌ الْبَلاءِ الْمُنْتَظَرِ أبَداً حَتّى يَحْسُنَ‌ صَبْرُهُ‌ وَعَزاءُهُ‌ ؛هيچ فرد باايمانى نيست مگر اين‌كه به بلايى مبتلا مى‌شود و آنچه را انتظار آن مى‌كشد (اى بسا) از آن هم شديدتر است. هرگاه بر بلايى كه در آن است شكيبايى كند، خدا او را از بلايى كه انتظارش مى‌كشد بركنار مى‌دارد و اگر بى‌تابى نمايد بلاها يكى پس از ديگرى بر سر او مى‌آيد تا صبر و شكيبايى پيشه كند». ٢ در حديثى از امام هادى عليه السلام مى‌خوانيم: «الْمُصيبَةُ‌ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ‌ وَلِلْجازِعِ‌ اثْنانِ‌ ؛مصيبت براى انسان صابر يكى است و براى انسان ناشكيبا دوتاست». ٣ مضاعف شدن مصيبت افراد ناشكيبا از اينجاست كه ضربه‌هايى بر جسم و روح آنها وارد مى‌كند و آنها را در هم مى‌كوبد. كوتاه سخن اين‌كه همان‌گونه كه در گذشته نيز اشاره شد جزع و بى‌تابى افزون بر نوعى ناسپاسى در پيشگاه خدا، آثار بسيار مخرّبى روى اعصاب انسان دارد و او را گاه تا سر حد جنون پيش مى‌برد. براى درمان جزع لازم است انسان توجه به مصائب اولياء الله در گذشته و مصائب دوستان و خويشان و بستگان كند كه هر يك به نوعى گرفتارند. به علاوه در آثار مثبت صبر و شكيبايى و آثار منفى جزع و بى‌تابى بينديشد. نيز به امورى بپردازد كه فكر او را به خود مشغول مى‌سازد و از مصيبت منصرف مى‌كند تا در سايۀ آن تدريجاً مصيبت را فراموش كند. اضافه بر اين، همان‌گونه كه در روايتى از امي
رمؤمنان على عليه السلام اشاره شده، بسيارى از مشكلات پايانى دارد و به تعبير ما از اين ستون تا آن ستون فرج است. نبايد انسان خيال كند كه هميشه مشكل به يك حال باقى مى‌ماند «إنَّ‌ لِلْمِحَنِ‌ غاياتٌ‌ لابُدَّ أنْ‌ تَنْتَهِىَ‌ إلَيْها ؛مشكلات غم‌انگيز پايانى دارد». ١ در گفتار حكيمانۀ ٢٩١ نيز بحثى دربارۀ صبر و جزع خواهد آمد و براى توضيح بيشتر مى‌توانيد به جلد دوم اخلاق در قرآن ،مباحث مربوط‍‌ به صبر و شكيبايى و جزع، مراجعه فرماييد.
معمولا بعد از چند روز آب گلدان بدبو می شود اگر یک تکه زغال در آب گلدان بیندازید از بوی بد آن جلوگیری می کند. https://eitaa.com/zandahlm1357
به جای اسپری، زنبق جاروبرقی به نام زنبق گل زنبق در برخی نقاط خاص جهان گل بومی محسوب می‌شود. در بسیاری از نقاط جهان این گل را در دسته گل‌هایی برای تزئین به کار ‌می‌‌برند اما یادتان باشد که این گل‌ می‌تواند مثل یک جاروبرقی قوی مواد شیمیایی مضر و خطرناکی چون فرمالدئید، بنزن، تری‌کلرواتیلن و برخی مواد دیگر را از هوا پاک کند. مطالعات نشان داده است، گلدان‌های حاوی این گل به کیفیت هوای یک آپارتمان می‌افزایند و از میزان خطرناک بودن این مواد شیمیایی هم می‌کاهند.یادتان باشد که گل زنبق را بهتر است در نور کم و غیر مستقیم قرار دهید و خاکی که گل‌ در آن قرار دارد بهتر است همیشه اندکی رطوبت داشته باشد. توصیه: دفعه بعد به جای خریدن یک اسپری خوش‌بوکننده یا دستگاه‌های معطر کننده هوا یک گلدان زنبق بخرید و آن را در محلی بگذارید که هم از تماشای آن لذت ببرید و هم هوای پاکیزه‌تری را استشمام کنید. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: در حدیث حسن از حضرت صادق علیه السلام منقول است: لازم است که سواره با خبر کند پیادگان را که به ایشان آزار نرساند چهار پای او. فرمود: روزی امیر المؤمنین علیه السلام سوار شدند، جمعی پیاده با حضرت روان شدند. فرمود: آیا کاری دارید؟ گفتند: نه، ولیکن می‌خواهیم که در رکاب تو راه رویم. فرمود: برگردید، که راه رفتن پیاده با سواره باعث غرور و فساد سواره و موجب مذلت و خواری پیاده است. در حدیث دیگر از عبد اللَّه بن عطا منقول است که گفت: روزی به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام رفتم فرمود: دو چهار پا برای ما زین کن. رفتم الاغی و استری را زین کردم، استر را پیش بردم که آن حضرت سوار شوند، فرمود: الاغ را پیش بیاور، که بهترین چهار پایان نزد من الاغ است و استر را خود سوار شو. پس الاغ را آوردم و رکاب را گرفتم، چون سوار شدند، گفتند: «اَلحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی هَدانا لِلاِسْلامِ وَعَلَّمَنا القُرآنَ وَمَنَّ عَلَیْنا بِمُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله وسلم وَالحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِی سَخَّرلَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَالحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ العالَمِینَ» پس روانه شدند و در اثنای راه دیدم که الاغ، شوخی در رفتار می‌کرد، حضرت خود را به پیش زین چسبانید. عرض کردم: یا بن رسول اللَّه! مگر شما را آزاری هست؟ فرمود: نه، رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم الاغی داشت که آن را عفیر می‌نامیدند و چون سوار آن می‌شدند از شادی آن که آن حضرت بر آن سوار شده است، شوخی در رفتار می‌کرد، که دوش‌های مبارک آن حضرت را به حرکت می‌آورد و آن حضرت خود را به پیش زین می‌چسبانیدند و می‌فرمودند: «اَلّلهُمّ لَیْسَ مِنِّی وَلکِنْ ذا مِنْ عَفیرِ؛ خداوندا! این از من نیست، ولیکن این خیلا و تبختر از عفیر است. من نیز چنین کردم». ای عزیزان! تفکر کنید که آن بزرگواران از خیلا و نخوت رفتار الاغ اندیشه داشته اند و به درگاه خدا عذر می‌طلبیده اند، پس آنان که بر اسب‌های تازی نژاد خوش رفتار به آن نخوت و غنج و دلال سوار می‌شوند و بر آسمان و زمین، به رفتار خود منّت می‌نهند و غیر خود، کسی را موجود نمی شمارند، چگونه عذر خواهند خواست؟ در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است: آیا شرم نمی کنید شما بر روی چهار پای خود خوانندگی می‌کنید و آن در زیر شما تسبیح پروردگار خود می‌گوید؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: چهار پای من هرگز به سر در نیامد، زیرا که هرگز من بر روی زراعت کسی آن را نراندم و کشت زار کسی را پامال نکردم. https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام استاد پوراحمد، ممنون از مطالب آموزندتون خدا قوت یه سوال داشتم ، همسرم دوست دارن از لباسهای خواب خاصی استفاده کنم، گاهی بهم پیشنهاد میدن که فلان نوع لباس رو بخرم نمیدونم دلیل این رفتارش چیه و گاهی هم ناراحت میشه که از این لباسها استفاده نمیکنم چون من کارمند هستم و گاهی واقعا حوصله این کار رو ندارم. من همسرم رو دوست دارم ولی نمیخوام تکراری بشم آخه میگن نباید جلوی شوهر همیشه لباسهای خاص پوشید ولی میدونم باید متنوع بود ممنون میشم راهنمایی کنید چکار کنم 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام شبتون بخیر..استاد سوال من راجع به یکی از بستگانمون هست..ما برای امر خیر پیش قدم شدیم وکسی هم معرفی کردیم از لحاظ اعتقادی رفتاری تحصیلات وضع مالی کلا خوب هستن و اینم بگم قبل خواستگاری این خانم از اقا خوششون اومده بود و خیلی مشتاق بودن برای اشنایی ولی متاسفانه وقتی همدیگرو دیدن دختر خانم میگن به دلم نمیشینه وقبول نمیکنن باتوجه به شرایط الان همچین مورد قابل اطمینانی که هست براحتی جواب منفی میدن واینم بگم این خانم اصلا هیچی مشکلی با اقاپسر ندارن فقط میگن ب دلم نمیشینه همین..و ی‌چیز دیگه اینکه ایشون قبل معرفی خواستگار با یه اقایی اشنا شدن ومابهشون گفتیم وقتتو تلف نکن مگه شما از این اقای خواستگار خوشت نیمده و اسرار نداشتی که زودتر بیاد پس رابطه با کسی برقرار نکن و ایشون گفتن ی رفاقت سادس ولی متاسفانه این اشنایی باعث دلبسته شدن شد و اخر ماجراشون هم ب جدایی ختم شد..میخواستم بدونم شما راهکاری‌ دارین که ما بتونیم این دختر خانم رو راضی کنیم چون ایشون هیچی مشکلی با خواستگار ندارن فقط میگن ب دلم نمیشینه حس خوبی ندارم..ممنون از پاسخگوییتون 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام علیکم استاد وقت عالی بخیر خیلی ممنون از زحمات بی دریغتون استاد 2 تا موضوع میخواستم بپرسم خیلی ممنون میشم به دوتاش جواب بدید🙏 اول اینکه همسر من خیلی اهل بیرون رفتن نیستم و الان در تلاشم که به جاهای نزدیک و مورد علاقشون بریم ولی مشکلاتی پیشومده نشده.. مثلا من امروز خیلی دلم گرفته بود گفتم اگه میشه بریم بیرون جزوه پیاده میکردن برا دانشگاهشون گفتن نمیشه و خودمم الان دنیای درس دارم ولی اصلا حوصله شو ندارم .. نیاز به یه تفریح دارم.. یه چیزی که حالمو بهتر کنه.. همین امشب طرح خواسته هم کردم براشون و توضیحودادم که واقعا تفریح لازمم ...ممنون میشم راهکار بدید استاد سوال دومم اینکه من جهیزیه در حد معمول اوردم در حد توانایی.. با اینکه اصولا رف مردم برام چندان مهم نیست ولی یه وقتایی به این فکر میکنم که دراینده جاری دلر شم کسی نخواد مقایسه کنه... و از طرفی هم خودم دوست داشتم واسه همسرم جهازی بیارم که یه سری اقلام دیگه هم داشته باشه ولی بنا به دلایلی نشد... البته بگم همسرم اصلا اهل تجملات نیستن.. بیشتر جنبه دلی داره... ممنون میشم راهکار بدید.... متشکرم التماس دعا 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و بیست و هشتم خورشید دوباره سر به غروب گذاشته و کسی تاب توقف و میل استراحت نداشت که دیگر چیزی تا کربلا نمانده بود. نه فقط قدم‌های مجروح من که پس از روزها پیاده‌روی، همه خسته شده و باز به عشق کربلا پیش می‌رفتند و شاید هم به سوی حرم امام حسین (علیه‌السلام) کشیده می‌شدند. دیگر نگران پای برهنه مجید روی زمین نبودم که می‌دیدم تعداد زیادی از زائران با پای برهنه به خاک وصال کربلا بوسه می‌زنند و می‌روند. کمی جلوتر دو جوان عراقی روی زمین نشسته و با تشتی از آب و دستمال، خاک کفش‌های میهمانان امام حسین (علیه‌السلام) را پاک می‌کردند و آنطرف‌تر پیرمردی با ظرفی از گِل ایستاده بود تا عزاداران اربعین، سرهایشان را به خاک مصیبت از دست دادن پسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) زینت دهند. آسید احمد ایستاد، دست بر کاسه گِل بُرد و به روی عمامه مشکی و پیشانی پُر چین و چروکش کشید و دیدم به پهنای صورتش اشک می‌ریزد و پیوسته زبانش به نام حسین (علیه‌السلام) می‌چرخد. مجید محو تشت گِل شده و سفیدی چشمانش از اندوه معشوقش به خون نشسته بود که پیرمرد عراقی مُشتی گِل نرم بر فرق سر و روی شانه‌هایش کشید و به سراغ زائر بعدی رفت تا او را هم به نشان عزای سید‌الشهدا (علیه‌السلام) بیاراید. مامان خدیجه به چادر خودش و زینب‌سادات خطوطی از گِل کشید و به من چیزی نگفت و شاید نمی‌خواست در اعتقاداتم دخالتی کرده باشد، ولی مجید می‌دید که نگاهم به تمنا به سوی کاسه گِل کشیده شده که سرانگشتانش را گِلی کرد و روی چادرم به فرق سرم کشید و می‌شنیدم زیر لب زمزمه می‌کرد: «یا امام حسین...» و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که صدایش در گریه می‌غلطید و در گلویش گم می‌شد. حالا زائران با این هیبت گل‌آلود، حال عشاق مصیبت‌زده‌ای را پیدا کرده بودند که با پریشانی به سمت معشوق خود پَر پَر می‌زنند. همه جا در فضا همهمه «لبیک یا حسین!» می‌آمد و دیگر کسی به حال خودش نبود که رایحه کربلا در هوا پیچیده و عطر عشق و عطش از همینجا به مشام می‌رسید. فشار جمعیت به حدی شده بود که زائران به طور خودجوش جمع مردان و زنان را از هم جدا کرده بودند تا برخوردی بین نامحرمان پیش نیاید و باز به سختی می‌توانستم حلقه اتصالم را با مامان خدیجه و زینب‌سادات حفظ کنم که موج جمعیت مرا با خودش به هر سو می‌کشید. بر اثر وزش به نسبت تند باد و حرکت پُر جوش و خروش جمعیت، حسابی گرد و خاک به پا شده و روی صورتم را پرده‌ای از تربت زیارت کربلا پوشانده بود. حالا دوباره سوزش زخم‌های پایم هم شروع شده و با هر قدمی که به زمین می‌زدم، کف پایم آتش می‌گرفت و از چشم مجید و بقیه پنهان می‌کردم تا دوباره اسباب زحمت‌شان نشوم. آسمان نیلگون شده و چادر شب را کم کم به سر می‌کشید که به سختی خودمان را از دل جمعیت بیرون کشیدیم و به قصد اقامه نماز مغرب به یکی از موکب‌ها رفتیم. هنوز صدای اذان بلند نشده بود که جوانی از خادمان موکب برایمان فرنی گرم آورد و چه مرهم خوبی بود برای گلوهایی که از گرد و خاک پُر شده و به خِس خِس افتاده بود. نماز مغرب را که خواندم، دیگر توانی برای برخاستن نداشتم که ساق پایم از چهار روز پیاده رویِ پیوسته به لرزه افتاده و به خاطر ساعت‌های طولانی روی پا بودن، کمر درد هم گرفته بودم، ولی وقتی چشمم به پیرزن‌هایی می‌افتاد که با پاهای ورم کرده به عشق کربلا می‌رفتند و حتی لب به یک ناله باز نمی‌کردند، خجالت می‌کشیدم از دردهایم شکایتی کنم که عاشقانه قیام کردم و دوباره آماده رفتن شدم. با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357