#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
موی سفید قمین الدوله گوید: وقتی دیدم موی سفید صورتم را، فهمیدم وقت کوچم نزدیک گشته و محزون شدم. بلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
دوست
المعتز باللّٰه میگوید: دوستان این روزگار را آزمایش کردم و کمتر به آنها علاقه پیدا نمودم زیرا اگر به جستجوی حال آنها بپردازی خواهی فهمید دوست ظاهرند و دشمن باطن.
بلوت اخلاء هذاالزمان
فاقللت بالحجر منهم نصیبی
و کلهم ان تصفحتهم
صدیق العیان عدوالمغیب
عشق
عبدالقادر گیلانی میگوید: دوست من که به دیدارم آمده بود و اتفاقاً همان دم خوابیده
بودم تا جمال او را در رؤیا مشاهده کنم، به من گفت: اگر تو شب وصال را بیدار بوده یی پس چگونه در شب سرور میخوابی.
یقول حبیبی و قد زارنی
فبت لطلعته اشهد
اذا کنت تسهر لیل الوصال
فلیل السرور متی و ترقد
همایون
روز وصلست به یک غمزه بکش زار مرا
به شب هجر مکن باز گرفتار مرا
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
@oshaghroghaye_۲۰۲۲_۰۴_۱۶_۱۴_۰۵_۰۴_۳۴۶.mp3
14.12M
🌸 #میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
💐شب بابا شدن علی ....
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_200
و قال عليهالسلام
وَ أُتِيَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ:
لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ.
هنگامى كه جنايتكارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام عليه السلام آوردند.
امام عليه السلام فرمود:
خوشآمد مباد بر چهرههايى كه جز به هنگام «حوادث بد» ديده نمىشوند.
شرح و تفسير
غوغاطلبان
اين كلام حكيمانه تكميلى است براى كلام گذشته و ماجرا از اين قرار است كه جنايتكارى را خدمت آن حضرت آوردند و عدهاى از اوباش همراه او بودند (گويا مىخواستند مجازات او را تماشا كنند) امام عليه السلام فرمود:«خوشآمد مباد بر چهرههايى كه جز به هنگام حوادث بد ديده نمىشوند»؛ (وَ أُتِيَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ، فَقَالَ لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ).
«مرحبا» از مادۀ «رحب» به معناى وسعت مكان است و معمولا هنگامى كه ميهمانى وارد مىشود، عرب به او مرحبا مىگويد؛ يعنى بفرماييد كه در محل وسيع و مناسبى وارد شدهايد. معادل آن در فارسى «خوش آمديد» است و ضد آن «لا مَرْحَباً» به معناى «خوش نيامديد» و يا «خوشآمد بر شما مباد».
آرى همواره گروهى در جوامع بشرى در پى جنجال آفرينى يا حضور در حوادث جنجالى هستند؛ به محض اينكه نگاه كنند دو نفر با هم در گوشۀ خيابان دعوا مىكنند از اطراف جمع مىشوند؛ نه براى ميانجيگرى، بلكه براى اينكه آن صحنۀ زشت را بنگرند و يا هنگامى كه بشنوند بنا هست فلان كس را در ملأ عام مجازات كنند، دوان دوان به سوى آن صحنه مىروند.
از بعضى روايات كه در باب حدود آمده به خوبى استفاده مىشود كه اميرمؤمنان على عليه السلام از اين گروه متنفر بود. در كتاب وسائل الشيعه در كتاب الحدود حديثى به اين مضمون در باب كراهت اجتماع مردم براى نگاه كردن به شخصى كه حرام مىخورد آمده است هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام در بصره بودند مردى را خدمتش آوردند كه بنا بود حد بر او اجرا شود، ناگهان گروهى از مردم براى تماشاى آن منظره اجتماع كردند، اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: اى قنبر نگاه كن اين گروه كيانند و براى چه آمدند عرض كرد مردى هست كه مىخواهند حد بر او اقامه كنند (و اينها تماشاگرند)، هنگامى كه نزديك شدند امام نگاه در چهرۀ آنها كرد و فرمود:
«لا مَرْحباً بِوُجُوهٍ لا تُرى إلّا في كُلِّ سُوءٍ هؤُلاءِ فُضُولُ الرِّجالِ أمِطْهُمْ عَنّى يا قَنْبَرُ ؛خوش آمد مباد بر چهرههايى كه جز در صحنههاى بد ديده نمىشود آنها افراد بيهودۀ جامعه هستند اى قنبر آنها را از من دور ساز». ١
درست كه در قرآن مجيد و روايات دستور داده شده است اجراى حد در حضور جمعى باشد تا مايۀ عبرت مردم گردد؛ اما اين گروه از افراد هرگز براى عبرت گرفتن نمىآمدند، بلكه هر جا جنجالى برپا شود در آنجا حضور مىيابند و در صورتى كه فرصت پيدا كنند خودشان نيز وارد صحنه مىشوند.
ولى جالب توجه اينكه زمامداران ظالم و ستمگر در دنياى ديروز و امروز از وجود اين گروه براى پيش بردن مقاصد نامشروع خود بهرۀ فراوان مىگيرند و براى درهم شكستن مخالفان خود و آمران به معروف و ناهيان از منكر اين گروه را تحريك كرده و به مصاف آنها مىفرستند.
ابن ابىالحديد از «احنف» چنين نقل مىكند كه مىگفت: سفيهان جامعه را گرامى داريد، زيرا آنها شما را از اين و آن حفظ مىكنند.(منظورش اين بود كه مىتوانند دشمنان شما را دفع كنند) سپس شعرى از شاعرى نقل كرده كه مضمونش اين است: من اين افراد بدرفتار را براى خودم حفظ مىكنم تا در مقابل مخالفان از آنها استفاده كنم، اگر سگهايى كه نزد مناند حضور نداشته باشند از سگهاى مخالفين در هراسم.
21.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حـسن آقای منھ💐
#میلاد_امام_حسن_مجتبی (ع)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
اگر ميخواهيد از گلدانهاي سفالي قديمي استفاده كنيد حتما آنها را مدتي داخل آب قرار دهيد تا نمكها و مواد شيميايي اضافي زدوده شود
https://eitaa.com/zandahlm1357
#گل_سنگ_عوارض
اگر روی برگ ها لکه های سوخته به وجود آمد؛ یعنی نور آفتاب به طور مستقیم روی گلدان می تابد یا برای تمیز کردن برگ ها از ماده شیمیایی استفاده شده است.
اگر برگ ها زرد می شوند و می افتند؛ یعنی زیاد از حد به گلدان آب رسیده و تا وقتی خاک گلدان خشک نشده نباید به آن آب داد.
اگر برگ ها کمرنگ می شوند و می افتند؛ یعنی محیط برای این گل ها سرد است یا اینکه از آب سرد برای آبیاری آنها استفاده می شود.
اگر برگ ها سیاه می شوند؛ یعنی هم آب زیاد است و هم هوا غیر مناسب!
اگر برگ ها خشک می شوند و پیچ می خورند؛ یعنی هوا خشک است و گرم. می توان در این صورت هرازگاهی از غبارپاشی استفاده کرد.
اگر رنگ های خاص برگ ها از بین رفته اند؛ یعنی نور کافی نیست. باید گلدان را به فضای پرنورتری برد؛ البته بدون تابش مستقیم آفتاب.
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
فصل دوم: در دفع نحوستهای سفر به وسیله تصدق و دعا
در حدیث صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است: تصدق کن و در هر روز که خواهی سفر برو.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: از آن حضرت پرسیدند که آیا کراهت دارد سفر کردن در روزی از روزها مثل چهارشنبه و غیر آن؟ فرمود: افتتاح سفر خود به تصدّق بکن و هر وقت که خواهی بدر رو.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: ابن ابی عمیر گفت که من در علم نجوم نظر میکردم و طالع را میشناختم و در خاطرم میماند در بعضی از ساعات بعضی از کارها را اختیار کردن. در این باب به خدمت امام موسی علیه السلام شکایت کردم. فرمود: هرگاه در دل تو چیزی بیفتد تصدق کن بر اوّل مسکینی که میبینی و برو که حق تعالی ضرر آن را از تو دفع میکند.
در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السلام منقول است: هرکه در اوّل روز تصدق بکند حق تعالی نحوست آن روز را از او دفع میکند.
در حدیث دیگر منقول است: چون امام زین العابدین علیه السلام به بعضی از مزرعههای خود میخواستند بروند، میخریدند سلامتی خود را از خدا به آنچه میسر میشد از تصدق، و این تصدق را در وقتی میدادند که پا در رکاب میگذاشتند، و چون خدا آن حضرت را به سلامت برمی گردانید شکر و حمد الهی میکردند و تصدق میکردند به آنچه میسر میشد.
در حدیث حسن منقول است: عبدالملک به خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کرد که من مبتلا به علم نجوم شدهام و گاهی میخواهم پیِ کاری بروم و به طالع نظر میکنم میبینم که در طالع شری هست، مینشینم و ترک رفتن میکنم و اگر طالع نیک میبینم میروم. حضرت فرمود: آن حاجت برآورده میشود آیا حکم به نجوم میکنی؟ گفت: بلی. فرمود: کتابهای نجومت را بسوزان.
سیّد بن طاووس "رحمه اللَّه" روایت کرده است که چون خواهی متوجه سفر شوی در وقتی چند که سفر کردن در آن اوقات کراهت دارد، پیش از متوجه شدن سفر، سوره حمد و "قل
اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و آیة الکرسی و سوره "انا انزلناه" و آخر آل عمران، «اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» [آل عمران / آیه ۶۱]. تا آخر سوره بخوان، پس بگو: «اَللَّهُمَّ بِکَ یَصُولُ الصّائِلُ وَبِکَ یَطُولُ الطّائِلُ، وَلا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ اِلّا بِکَ، وَلا قُوَّةَ یَمْتازُها ذُوالْقُوَّةِ اِلّا مِنْکَ، اَسْأَلُکَ بِصَفْوَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَخِیرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَعِتْرَتِهِ وَسُلالَتِهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ، صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ وَاکْفِنی شَرَّ هذَا الْیَوْمِ وَضُرَّهُ و ارْزُقْنی خَیْرَهُ وَیُمْنَهُ، واقْضِ لی فی مُتَصَرِّفاتی بِحُسْنِ العافِیَةِ وَبُلُوغِ الْمَحَبَّةِ و الظَّفَرِ بِالْاُمْنِیَةِ وَکِفایَةِ الطّاغِیَةِ الْغَوِیَّةِ وَکُلِّ ذی قُدْرَةٍ لی عَلی اَذِیَّةٍ حَتّی اَکُونَ فی جُنَّةٍ وَعِصْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَنَقَمَةٍ، وَاَبْدِلْنِی فیهِ مِنَ الْمَخاوِفِ اَمْناً وَمِنَ العَوائِقِ فیهِ یُسْراً، حَتّی لا یَصُدَّنی صادٌّ عَنِ الْمُرادِ وَلا یَحِلَّ بی طارِقٌ مِنْ اَذَی الْعِبادِ اِنَّکَ
عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ وَالْاُمُورُ اِلَیْکَ تَصیرُ، یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَی ءٌ وَهُو السَّمیعُ الْبَصیرُ».
در حدیث صحیح از امام موسی علیه السلام منقول است: هفت چیز است که اگر در برابر مسافر ظاهر شود برای او شوم است: کلاغی که فریاد کند از جانب راست او، و سگی که دُم را علم کرده باشد، و گرگی که بر دُم خود نشسته باشد و بر روی او فریاد کند، پس سه مرتبه بلند شود و بنشیند، و آهویی که از جانب راست او بیاید و به جانب چپ او برود، و جغدی که فریاد کند، و زن پیر سفید مویی که رو به روی او بیاید، و ماده الاغی که گوشش بریده باشد. پس کسی که از دیدن آنها ترسی به خاطرش بیاید، بگوید: «اِعْتَصَمْتُ بِکَ یا رَبِّ مِنْ شَرِّما اَجِدُ فِِی نَفْسِی فَاعْصِمْنِی مِن ذلِکَ»، چون این را بگوید ضرری به او نرسد.
در روایتی منقول است: چون پیش از سفر تصدق کنی، در وقت تصدق این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اِشْتَرَیْتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلامَتِی وَسَلامَةَ سَفَرِی وَما مَعِی فَسَلِّمْنِی وَسَلِّمْ ما مَعِی وَبَلِّغْنِی وَبَلِّغْ مامَعِی بِبَلاغِکَ الحَسَنِ الجَمیلِ، و بعداز تصدّق بگوید: لااِله اِلَّااللَّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ، لااِلهَ الَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ، سُبحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما فیهنَّ وَما بَیْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرشِ العَظیمِ وَسَلامٌ عَلَی الْمُرسَلینَ وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ العالَمِینَ و صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِه الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ، اَللَّهُمَّ کُنْ لی جاراً مِن کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَمِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ، بِسْمِ اللَّهِ دَخَلتُ وَبِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اُقَدِّمُ بَیْنَ یَدَیْ نِسْیانی
وَعَجَلَتی بِسْمِ اللَّهِ وَماشاءَ اللَّهُ فی سَفَری هذا ذَکَرْتُهُ اَمْ نَسیتُهُ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ المُسْتَعانُ عَلَی الْاُمُورِ کُلِّها وَاَنْتَ الصّاحِبُ فی السَّفَرِ وَالْخَلیفَةُ فِی الْاَهلِ، اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَیْنا سَفَرَنا وَاطْو لَنَا الْاَرضَ وَسَیِّرْنا فیها بِطاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسُولِکَ، اَللَّهُمَّ
اَصْلِحْ لَنا ظَهْرَنا وَبارِکْ لَنا فیما رَزَقْتَنا وَقِنا عَذابَ النّارِ، اَللَّهُمَّ اِنّا اَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَکَآبَةِ المُنْقَلَبِ و سُوءِالمَنْظَرِ فی اَلْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ عَضَْدی وَناصِرِی، اَللَّهُمَّ اقْطَعْ عَنّی بُعْدَهُ وَمَشَقَّتَهُ وَاصْحَبْنی فیهِ وَاخْلُفْنِی فِی اَهلِی بِخَیْرٍ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظیمِ».
#حلیة_المتقین#https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" ✴️ دور دوم / شماره ۱ 📝 موضوع بحث: طلاق خاموش 💠 قسمت اول 📝 مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین "
✴️ دور دوم / شماره ۲
📝 موضوع بحث: طلاق خاموش
💠 قسمت دوم
💢 در قسمت قبل یک سری از عوامل طلاق خاموش بیان شد.
🔰 حال به بررسی این میپردازیم که چگونه باید زندگی کرد که به سمت طلاق خاموش نرویم.
🌀 مهارت
❓حالا چه کسی میتواند از اینجاده استفاده کند؟
🚖 کسی که مهارت رانندگی (زندگی کردن) را بلد باشد میتواند از جاده پر پیچ و خم عبور کند.
🔸 حالا شما ببینید ما اول این جاده (زندگی) بهترین آدم رو بیاریم و بهترین ماشین رو هم بهش بدیم ولی این فرد رانندگی بلد نباشد چه اتفاقی میافتد؟
🔺 به اولین پیچ نرسیده یا به کوه میزند یا ته دره میرود یا تصادف میکند و نمیتواند جلو برود.
✅ الان مشکلات ما در زندگی همین است که #مهارتهای_زندگی مشترک رو به ما یاد ندادند.
📋 نقدی که به تربیت ما وارد است این است که از بچگی زوجیت رو به ما یاد ندادند که کنار یکی دیگر باشیم.
🌺 مثال :
🌷 میرویم مهمانی خانه اقوام، ما بچه کوچک داریم آنها هم یه بچه هم سن بچه ما دارند.
بعد این بچهها با هم دعوا میکنند.
دعواها زیاد میشود و ما دیگر ارتباطمان را با آنها کم میکنیم.
📣 امروز خیلی از پدر و مادرها نهایت تجربشون این هست که میگویند:
"ببین مادر جون باباتم مثل همینه من یه عمر صبر کردم توهم صبر کن"
🔺 این راهنمایی پدر و مادریه که خودشان بلد نیستند زندگی کنند.
🤔 زوجهای قدیمی هم مهارت نمیدانستند پس چطور طلاق کم بوده است؟
🥀 طلاق حقیقی کم بوده است ولی طلاق عاطفی زیاد بوده است.
🔮با ما همراه باشید
#ادامه_دارد ...
#نوشتار_تربیی
#خانواده_زوجین
#طلاق_خاموش
#خانواده
#زوجین
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👥گفتگوی دکتر انوشه و شهرام اسلامی
قسمت اول(1)
#اعتیاد_همسر
سلام شبتون بخیر.من ۳۷ ساله و همسرم ۴۱ ساله هست حدود ۱۳ سال پیش همسرم اعتیاد داشت اول به تریاک وبعد هم به شیشه .بعد هم ترک کرد .همسرم خیلی رفیق باز هست الان کمی کمتر شده .۲ پسر دارم ۸ ساله و ۱۵ ساله.الان یه مدت هست متوجه شدم تریاک استفاده میکنه .سیگار هم خیلی وقت هست میکشه .حالا نمیدونم چه جوری بهش بگم.چون میدونم اعتیاد خودش رو قبول نمیکنه .من برای اینکه زندگیمو حفظ کنم خیلی تحمل کردم حالا هم دوست ندارم با اعتیادش زندگیم از بین بره.همسرم لجباز و کینه ای هم هست .حالا به نظر شما چی کار کنم ؟ بهش بگم که میدونم اعتیاد داره یا نه؟چه کار کنم تا ترک کنه ؟با بچه ها هم بد اخلاقی میکنه .متوسل به آقا امام زمان شدم وچله زیارت آل یس رو گرفتم . لطفا برام دعا کنید.
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
9e.mp3
8.54M
#اعتیاد_همسر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ادامه داستان یک فنجان چای با خدا😌 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت بیست و شش: آنقدر سرعتِ چرخیدنِ سرم به سمت دانیال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت بیست و هفت:
از فرط دردمعده،محکم خودم را جمع کردم که عثمان در جایش ایستاد و به سرعت به سمتم برگشت.و من در چشم بر هم زدنی از سرمای زمین کنده شدم.محکم بازویم را در مشتش گرفته بود و به دنبال خود میکشاند. یارای مقابله نداشتم،فقط تهوع بود و درد...معده ام بهم خورد.
چند بار..و هر بار به تلافی خالی بودنش، قسمتی از زندگیم را بالا آوردم؛ تنهایی..بدبختی..بی کسی...
و عثمان هربار صبورانه، فقط سر تکان میداد از جایگاه تاسف.
دوباره به کافه رفتیم و عثمان با ظرفی از کیک و فنجانی چای مقابلم نشست:( همه اشونو میخوری...فقط معده ات مونده که بالا نیاوردیش!)
رو برگردانم به سمت شیشه ی باران خورده ایی که کنارش نشسته بودم. من از چای متنفر بودم و او، این را نمیدانست.ظرف کیک را به سمتم هل داد:(بخور..همه اشو برات تعریف میکنم..قضیه اصلا اونطور که تو فکر میکنی نیست!گفتم صوفی رفته،اما نه از آلمان. فقط رفته محل اقامتش تا استراحت کنه. من گفتم که بره. واسه امروز زیادی زیاد بود..اگه میخوای به تمام سوالات جواب بدم،اینا رو بخور..)
و من باز تسلیم شدم:( من هیچ وقت چایی نخوردم و نمیخوردم). لبخند زد. رفت و با فنجانی قهوه برگشت:( اول اینو بخور.. معدت گرم میشه.. ) با مهربانی نگاهم میکرد و من تکه تکه و جرعه جرعه کیک و قهوه به خورده معده ام میدادم و این تهوعم را بدتر و بدتر میکرد:(شروع کن.. بگو..)
با دستی زیر چانه اش ابرویی بالا انداخت:(اول تا تهشو میخوری بعد..) انگار درک نمیکرد بدی حالم را! (حوصله ی این لوسبازیارو ندارم..) ایستادم، قاطع و محکم. دست به سینه به صندلیش تکیه داد:(باشه، هرطور مایلی.. پس صبر کن تا خونه برسونمت. دیر وقته..). چقدر شرقی بود این مرده پاکستانی...
گرمای داخل کافه، تهوعم را به بازی گرفته بود و این دیوانه ام میکرد. پس بی توجه به حرفهای عثمان به سرمای خیابان پناه بردم. هوا تاریک بود و خیابانها به لطف چراغها، روشن. من عاشق پیاده روی در باران بودم، تنها! و چتری که بالای سرم، صدای پچ پچ قطرات را بلندتر به گوشم برساند. عثمان آمد با چتری در دست:(حتی صبر نکردی پالتومو بردارم..)
بی حرف و آرام کنار هم قدم میزدم و چتر بالای سرم چقدر خوش صدا بود، همخوانی اش با گریه آسمان. حالا خیالم راحتتر بود، حداقل میدانستم دانیال زنده است و صوفی جایی در همین شهر به خواب رفته.
اما دلواپسی و سوال کم نبود. با چیزهایی که صوفی گفت، باید قید برادرم را میزدم چون او دیگر شباهتی به خدای مهربان من نداشت و این ممکن نبود. اما امیدوارم بودم همه اینها دروغی هایی احمقانه باشد.
(سارا! وقتی فهمیدم چی تو کله اته، نمیدونستم باید چیکار کنم.. داشتم دیوونه میشدم. چند ماه پیش یه عکس از دانیال بهم داده بودی. یادته؟ واسه اینکه وقتی دارم دنبال هانیه میگرد، عکس برادرتم نشون بدم تا شاید کسی بشناسدش. همینطورم شد. به طور اتفاقی یکی از دوستان صوفی، عکس دانیال روشناخت. با کلی اصرار تونستم راضیش کنم تا شماره ی تلفن صوفی رو بهم بده. وقتی با صوفی تماس گرفتم حتی حاضر نبود باهام حرف بزنه. دو هفته طول کشید تا تونستم راضیش کنم بیاد اینجا. اولش منم مطمئن نبودم که راست گفته باشه، اما وقتی عکسا و فیلمهای خودشو دانیال رو نشونم داد، باور کردم. هیچ نقشه ای در کار نیست... فردا صوفی میاد تا بقیه ی نگفته هاشو بگه..)
مکث کرد:)همه مسلمونها هم بد نیستند، سارا.. یه روز اینو میفهمی.. فقط امیدوارم اون روز واسه زندگی، دیر نشده باشه..)چند قدم بیشتر به خانه نمانده بود.. مِن مِن کرد:(بابت سیلی، متاسفم..) رو به رویم ایستاد. چشمانش چه رنگی بود؟ هر چه بود در آن تاریکی، تیره تر نشان میداد. صدایش آرام و سرسخت شد:( دیگه هیچ وقت نگو ازت متنفرم..)
انگار حرفهای صوفی در مورد عثمان، درست بود!!
ادامه دارد.............
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357