eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
47.2هزار عکس
34.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي در محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي در لبنان پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي در محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي در لبنان بسم الله الرحمن الرحيم فاجعه سهمگين قانا دلهاي ما را لبريز از درد و اندوه كرده و ما و ديگر ملتهاي مسلمان و همه آزادگان جهان را سوگوار و خشمگين ساخته است. آن كودكان معصوم , آن تن‌هاي ضعيف و رنجور , آن دلهاي وحشت زده و كوچك به چه گناهي كشته شدند , دل آتش گرفته مادران و پدران آنان چرا بايد به دست صهيونيستهاي خونخوار و حاميان مست و مغرور امريكايي اين چنين كباب مي‌شد , بيست روز بمباران بي وقفه لبنان , بيست روز جنايت در حجم انبوه , ويرانسازي يك كشور و قتل عام غيرنظاميان در آن و فاجعه اي همچون كشتار قانا از كدام پشتوانه منطق و استدلا ل برخوردار است كه دنياي مدعي تمدن و سازمان ملل و دولتها و سازمانهاي مدعي حقوق بشر اينگونه در برابر آن خونسرد و بي تفاوتند. دنياي اسلا م تا كي بايد وجود سراپا فتنه و شر رژيم صهيونيستي را تحمل كند, دولتهاي اسلا مي‌تا كي بايد دست امريكاي جنگ افروز و مستكبر را در اين منطقه حساس بازبگذارند. آنچه در لبنان اتفاق افتاد , حقوق بشر امريكايي را براي همه معنا كرد و خاورميانه اي را كه دولت امريكا در پي آن است نشان داد. امروز براي همه روشن شده است كه تهاجم به لبنان نقشه اي از پيش طراحي شده و اقدامي امريكايي , صهيونيستي به عنوان گامي اساسي در راه تسلط بر خاورميانه و جهان اسلا م بوده است. بوش و همكاران امريكايي وي به همان اندازه در فجايع لبنان گنهكارند كه سران خبيث و رو سياه رژيم صهيونيستي و سكوت سازمان ملل و بيشتر دولتهاي غربي و حمايت برخي از دولتها همچون دولت بدسابقه و بدنام انگليس آنان را نيز به اندازه‌هاي مختلف در قضاوت امروز و فرداي بشريت و در مواخذه و عقوبت عظيم الهي مسئول و شريك جرم مي‌سازد. امروز ملتهاي مسلمان بيش از هميشه از امريكا متنفر و بر آن خشمگينند. دولتهاي آنان نيز حتي آنها كه ملا حظات سياسي موجب محدوديت آنها است , از اين همه تعدي وقاحت آميز و مستكبرانه بيزار و بر آن معترضند. رژيم امريكا با حمايتش از جنايتها و جنايتكاران صهيونيست و با تجاوز آشكارش به حقوق ملتهاي مسلمان بايد منتظر سيلي سخت و مشت كوبنده امت اسلا مي‌باشد. ايستادگي ملت لبنان و مجاهدت قهرمانانه حزب الله و اقتدار برخاسته از ايمان و صبر و توكل آنان نماد ديگري از بيداري دنياي اسلا مي‌و عزم راسخ آن در برابر دشمني‌ها و كين توزي‌ها است. مشت پولا دين جوانان مومن و شجاع و مظلوم لبناني اكنون بر چهره زشت متجاوزان فرود آمده و شيشه غرور مستانه آنان را شكسته است. سياست راهبردي امريكا ايجاد ناامني و بحران و جنگ در اين منطقه است. بدانند كه هرچه ناامني را گسترش دهند ملتها را بر خود خشمگين تر و دنيا را براي خود ناامن تر خواهند كرد. رفتار و خوي تجاوزگرانه امريكا و اسرائيل , روح مقاومت را بيش از پيش در دنياي اسلا م زنده خواهد كرد و ارزش جهاد را براي انان نمايانتر خواهد ساخت. دنياي اسلا م و جوانان مسلمان در همه كشورهاي اسلا مي‌بدانند كه راه مقابله با گرك وحشي صهيونيزم و تجاوزگري شيطان بزرگ جز مقاومت فداكارانه نيست. تسليم و انقياد در برابر دولتمردان ماجراجو و فتنه گر امريكا بر طمع و جسارت انان مي‌افزايد و كار را بر ملتها سخت تر مي‌كند. اگر لبنان تسليم تجاوز اسرائيل و امريكا مي‌شد و اگر جوانان مجاهد حزب الله و مردم مظلوم جنوب رنج اين دفاع مقدس را به جان نمي خريدند , محنتي بلند مدت و ذلتي روز افزون همه ملت لبنان را تهديد مي‌كرد و ادامه اين روند تهاجمي تمام اين منطقه را در بر مي‌گرفت. امروز حزب الله خط مقدم دفاع از امت اسلا مي‌و همه ملتهاي اين منطقه است. براي دشمن صهيونيستي دين و آئين و مسجد و كليسا و شيعه و سني فرق نمي كند , رژيمي است نژادپرست و متجاوز و سفاك , اگر مانعي در راه خود نبيند , از هيچ جنايتي به هر گروه و هر ملت روگردان نيست. ملتهاي منطقه و فرقه‌هاي اسلا مي‌و پيروان دينهاي مختلف در لبنان و در همه كشورهاي اسلا مي‌بايد دست اتحاد به يكديگر دهند و نگذارند , تفرقه آنان موجب قوت دشمن شود. ايران اسلا مي‌مقاومت در برابر زوگويي‌ها و تجاوزگري‌هاي امريكا و شرارت‌هاي رژيم صهيونيستي را وظيفه خود مي‌داند و در كنار همه ملتهاي مظلوم به ويژه مردم عزيز لبنان و ملت مبارز فلسطين خواهد ايستاد. امريكا كه با حمايت صريح خود از كشتار غيرنظاميان لبناني و مخالفت صريح با آتش بس در لبنان و كمك تسليحاتي مالي و سياسي به متجاوزان صهيونيست عملا مجرم صحنه اين فجايع بزرگ است , اكنون درصدد آن است كه با تحميل شرايط خود بر ملت و دولت لبنان ظلمي مضاعف را بر آنان وارد آورد. بي
شك آن ملت مقاوم و آن مجاهدان شجاع زير بار چنين ظلمي نخواهند رفت و جز بر اساس مصالح خود تصميمي نخواهند گرفت. اينجانب مصائب وارد امده بر ملت لبنان به ويژه فاجعه بزرگ قانا را به آن ملت عزيز و به مجاهدان نستوه و به برجستگان و مسئولا ن سياسي آن كشور تسليت مي‌گويم و همدردي ملت بزرگ ايران را با آنان اعلا م مي‌كنم. سلا م بر ملت لبنان , سلا م بر حزب الله پيروز و سلا م بر رهبر دلا ور و مومن عربي سيد حسن نصرالله. قال الله تعالي: فاصبر ان وعدالله حق و لايستخفنك الذين لايوقنون. سيد علي خامنه اي دهم مرداد ۱۳۸۵ .......: مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۵- نظر مقام معظّم رهبری درباره ی تحزّب و دیدگاه شهید بهشتی نسبت به احزاب با عرض سلام. من زندگینامه ی شهید مظلوم دکتر بهشتی را مطالعه میکردم؛ رسیدم به یک جایی که یک نظری از ایشان پرسیده بودند در مورد احزاب. ایشان یک تقسیم بندی خیلی جالبی کرده بودند که آن تقسیم بندی در ذهن من سؤالی ایجاد کرده است. ایشان فرموده بودند که احزاب از نظر من به دو دسته تقسیم میشوند: احزاب اسلامی، و احزاب غیر اسلامی. گفتند: احزاب اسلامی آنهایی هستند که در مرامنامه شان اسم اسلام برده شده، و احزاب غیراسلامی آنهایی هستند که در مرامنامه شان اسمی از اسلام برده نشده. از نظر ما احزاب اسلامی آزادند که فعّالیّت کنند. امّا گفته بودند که احزاب غیراسلامی باز به دو دسته تقسیم میشوند: احزاب ضدّ اسلامی، و احزاب غیراسلامی. احزاب غیراسلامی آنهایی هستند که در مرامنامه شان بحث به نقادی کشیدن و حتّی ضدّیّت با اسلام وجود ندارد، ولی مشی غیراسلامی را انتخاب کرده اند و آنها هم از نظر ما آزادند. امّا احزابی که ضدّ اسلامی اند، باز به دو دسته تقسیم میشوند: آنهایی که ضدّیّت فکری و تئوریک با اسلام میکنند، و آنهایی که ضدّیّت عملی با اسلام میکنند. باز فرموده بودند آنهایی که ضدّیّت تئوریک با اسلام میکنند، از نظر ما آزادند. آنهایی که ضدّیّت عملی با اسلام میکنند، احزابی هستند که بایستی تعطیل شوند و جلوی فعّالیتهاشان گرفته شود. بحث احزاب واقعاً یکی از دستاوردهای زندگی نوین است و بعد از انقلاب هم منتظر عینیّت پیدا کردن آن در جامعه بودیم. توجیه عقلی اش هم این است که همه ی تفکّرات موجود در جامعه، صرف نظر از صحّت و سقمشان، بتوانند برای دست یافتن به مقبولیّت عمومی، از طرق مسالمت آمیز تلاش کنند، تا جامعه بری از خشونت باقی بماند. قانون فعلی احزاب در ایران متضمّن این معنا نیست. شاید به همین علّت هم باشد که بعد از سالها، احزاب کارکرد اساسی خودشان را پیدا نکرده اند. اوّلاً نظر حضرتعالی در ارتباط با موضوعی که من اشاره کردم، چیست؟ ثانیاً چه پیشنهادی برای اینکه بحث تحزّب در ایران از بن بست فعلی خارج شود، دارید؟ متشکّرم. اوّلاً آن فرمایش آقای بهشتی (رحمة الله علیه) لابد قبل از آن بوده که قانونی برای احزاب نوشته شود. خُب، نظر ایشان بوده است و ایشان گفته اند. بعد که قانون نوشته شد، دیگر قانون حجّت است. نظر ایشان به عنوان یک تئوری، ممکن است بحث شود در محافلی که قابل بحث است؛ امّا دیگر آن چیزی که معتبر است، قانون است. البتّه الان در ذهنم قانون احزاب، حاضر نیست و اگر قبلاً میدانستم، ممکن بود مراجعه ای بکنم و بیشتر حاضر باشم. لیکن خود من در باب حزب نظری دارم که با این نظر جنابعالی صددرصد منطبق نیست؛ یک تفاوتهایی دارد. حالا اینکه ما با احزاب مخالف و موافق چگونه رفتار کنیم؛ آزاد باشند، نباشند، اینها یک بحثهای دیگری است؛ که عرض کردم، مرجعش قانون است. امّا راجع به خود تحزّب. اوّلاً بدانید من خودم قبل از پیروزی انقلاب، سالهای متمادی دنبال تحزّب بودم. بعد هم دو سه سال به پیروزی انقلاب مانده بود که نشستیم و یک حزب را پایه ریزی کردیم. البتّه آن وقت تشکیل حزب خیلی خطرناک بود، چون به ماها که اجازه نمیدادند؛ لذا باید مخفی میبود و کار مخفی هم واقعاً خطر داشت. کافی بود مثلاً یک مجموعه ی بیست نفری، ده نفری دور هم جمع شوند و لو برود؛ ولو هنوز هیچ کار هم نکرده باشند، یا یک کار سیاسیِ خیلی ساده کرده باشند، که هر کدام به سالهای متمادی زندان محکوم شوند یا بعضی شان زیر شکنجه‌ها تلف شوند. واقعاً آن وقت اینجوری بود. لذا ما آن وقت مصلحت نمیدانستیم که بیائیم اساسنامه ی حزب بنویسیم. البتّه تشکّل بود، ارتباطات بود؛ حتّی بعد از آن هم که من در سال ۵۶ به ایرانشهر تبعید شده بودم، ارتباط حزبی ما برقرار بود - یعنی گاهی اوقات مرحوم باهنر و دیگران از تهران می‌آمدند و میگفتند ما این موضوعات را در دستور کار داریم و مثلاً شماها این بحثها را بررسی کنید - لیکن اینکه اساسنامه ای نوشته شود، نه. تا اینکه انقلاب پیروز شد و ما همان چند روزِ اوّل نشستیم اساسنامه را تدوین کردیم و حزب را راه انداختیم. بنابراین من به حزب، به معنای صحیحش، معتقدم؛ لیکن آنچه که امروز در جامعه ی ما دارد میگذرد - این تشکیلات حزبی ای که الان دارد به وجود می‌آید - آن شکل غلط حزبی است؛ و این هیچ حسرتی و تأسفی ندارد که شما بگوئید این به جایی نرسیده؛ خب، نرسد. اینجور تحزّب، اینجور حزب بازی، اصلاً لطف ندارد. در یک تقسیم بندی، من حزب را به دو نوع تقسیم میکنم؛ این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید که این را قبول کنید یا قبول نکنید؛ چون نه قانون است، و نه من اصرار دارم که مردم حتماً قبول کنند.
نوع اوّل: یک مجموعه ای که صاحب یک فکری هستند - یا یک فکر سیاسی، یا یک فکر اعتقادی و ایمانی؛ فرقی نمیکند - اینها می‌نشینند یک تشکّلی درست میکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانال کشی میکنند تا این فکر را به این مردم برسانند و مردمی را با خودشان همراه کنند؛ لذا کانونهای حزبی تشکیل میشود، هسته‌های حزبی تشکیل میشود، سلولهای حزبی تشکیل میشود. بنابراین هر کس این فکر را قبول کرد، با اینها پیوند پیدا میکند. به نظر من، این حزبِ درست است؛ این سبک تحزّب، منطقی است. حزب جمهوری اسلامی بر این اساس تشکیل شده بود. البتّه به طور طبیعی اگر یک حزبی با این خصوصیات در مرکزِ خودش توانست آدمهای بافکرتری، زبده تری، خوشفکرتری داشته باشد، میتواند تعداد بیشتری را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مرکز این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقادِ خودشان، بر طبق آن عمل میکنند. یا حتّی اصلاً بدون اینکه او بگوید، همفکرند؛ چون معیارهاشان یکی است. این، شکل درست تحزّب است. البتّه الان در کشور ما چنین چیزی نیست؛ شاید به شکل ناقصش یکی دو تا در گوشه و کنار هست؛ امّا بعد از آنکه ما حزب جمهوری اسلامی را تعطیل کردیم، دیگر چنین چیزی را من سراغ ندارم. نوع دوّم، همان حزبهای رایج امروز اروپا و آمریکاست؛ مثل حزب جمهوریخواه و حزب دمکرات در آمریکا؛ مثل حزب کارگر و حزب محافظه کار در انگلیس. مبنای این احزاب بر این پایه ای که ما گفتیم، نیست. یک مجموعه ای از خواص، منفعت مشترکی را بین خودشان تعریف میکنند - ولو در خیلی از مسائل، با هم همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند - می‌نشینند با همدیگر قرارداد میگذارند و یک حزب به وجود می‌آورند. این حزب در میان مردم معروف است، امّا عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری؛ تفاوت اساسی اش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینکه فلان سرمایه دار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت میکند. مثلاً فلان روحانی میگوید من به مریدهای خودم دستور میدهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، امّا در مقابلش شما باید مثلاً به مسجد من یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول میکنند. آن مردمی که رأی میدهند، نه آن کاندیدا را میشناسند، نه فکر حاکم بر او را میشناسند، نه مؤسّسین حزب را درست میشناسند، نه میدانند چه کار میخواهد بکند؛ چون آقای مسجد گفته که به کاندیدای حزب کنگره ی هند رأی بدهید - این که میگویم، چون در هند درست همین قضیه اتّفاق افتاد - بنابراین به کاندیدای حزب کنگره رأی میدهیم! چند میلیون مسلمان به کاندیدای حزب کنگره رأی میدهند، در حالی که نه با آنها هم عقیده اند، نه همفکرند، نه ایمانشان یکی است، نه اصلاً میدانند آنها میخواهند در مملکت چه کار کنند. چون آقا گفته مصلحت مسلمانها این است، خب، این کار را میکنند. یا فلان سرمایه دار میگوید من اینقدر به شما پول میدهم، به حزبتان کمک میکنم، امّا مثلاً من یا فلان کس را فلان جا سفیر کنید! بحث سفیر معیّن کردن، بازرسِ فلان جا معیّن کردن، فلان شغل سیاسی دادن، جزو شرایط حتمی حزب بازی به شکل غربی است؛ چون کسی از روی ایمان کار نمیکند؛ از روی قرارداد کار میکند. من نمیدانم شماها چقدر با وضع دموکراسیهای غربی و انتخاباتهای آنجا آشنا هستید. هرچه در این زمینه اطّلاع پیدا کنید و معلوماتتان بیشتر شود، به ناکامی دموکراسی غربی و تحزّب در آنجا - که آن دموکراسیِ آنچنانی، تحزّبِ آنجوری پایه ی اصلی اش است - بیشتر پی خواهید برد. یک کتابی هست - بعید است شماها خوانده باشید؛ لابد کمتر وقت میکنید این کتابها را بخوانید - مال یک نویسنده ی رمان نویس معروف آمریکایی است به نام هوارد فاست. ظاهراً هنوز زنده است و شاید ده دوازده کتاب دارد. بنده بعضی از کتابهایش را دارم و خیلی اش را خوانده ام. هوارد فاست یک رمان نویس بسیار خوبی است؛ یک قدری هم چپ میزند؛ البتّه چپ به اصطلاح آمریکایی ها! چون میدانید دیگر؛ [در میان] آمریکایی‌ها چپشان کسی است که یک ذرّه اسم عدالت و تأمین اجتماعی و فلان را بیاورد. او کتابی دارد به نام آمریکایی، که شرح حال یک شخصی است که پدر و مادرش از یکی از کشورهای اروپای شرقی، با آن همه زحمات، خودشان را به آمریکا رسانده اند و دنبال شغل و کار و نانِ بخور و نمیر هستند. ظاهراً در آمریکا اینجور است که اگر کسی در آنجا متولد شود، شش ماهه که شد، میشود آمریکایی؛ یعنی شهروند آمریکایی است. برای او شناسنامه ی آمریکایی گرفتند، با اینکه پدر و مادرش آمریکایی نیستند. شرح مراحل تربیتش و رشدش و پیشرفتش و دوره ی کلاس قضائی دیدنش و قاضی شدنش و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتی شدنش در این کتاب آمده است. در مقدّمه ی کتاب هم مینویسد که این رمان است، امّا از روی یک واقعیتی نوشته شده؛ شرح حال فلان کس معروف است در فلان ایالت آمریکا. گمان میکنم مترجمش این را میگوید.
آدم وقتی این کتاب را میخواند، واقعاً میفهمد که انتخابات یعنی چه؟ از انتخابات شورای شهر و پائین تر شروع میشود، تا میرسد به انتخابات شهرداریها، تا میرسد به انتخابات ایالتی، تا میرسد به انتخابات کنگره، تا میرسد به انتخابات ریاست جمهوری. انسانی که میخواهد در یک جامعه ی دارای منطق زندگی کند، با چنین انتخاباتهایی، هیچ معیاری برای او معنی ندارد. و کسانی که در آن انتخابات، هیچکاره ی محضند، مردمند؛ مردمی که می‌آیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، هیچکاره ی محضند. کلوپهای حزبی ای که در آنها کاندیداها انتخاب میشوند - مثلاً حزب دموکرات، شاخه ی فلان ایالت - کلوپهایی است اصلاً بکلّی جدا از مردم. این آقا چگونه از مرحله ی پائین می‌آید تا مرحله ی ایالتی، بعد میرسد به مرحله ی کنگره، تا مثلاً یک وقتی رئیس جمهور شود؟! اصلاً انسان یک چیزهای عجیب و غریبی می‌بیند که هیچ با معیارهای انسانی و صحیح تطبیق نمیکند. بنابراین در آنجا احزاب همه کاره اند. البتّه پررویی، پشت هم اندازی، پولداری، داشتن پشتوانه‌های صهیونیستی، خوش قیافه و خوش تیپ و خوش صحبت بودن، احیاناً یک همسر فعّال و جذّاب داشتن، اینها همه در این انتخابها و گزینشها مؤثّر است. حزب در آنجا به این معناست. آن آقایانی که من می‌بینم الان برای تحزّب در کشور تلاش میکنند، بیشتر ذهنشان دنبال اینجور حزبی است. من این حزب را قبول ندارم. لذا من چندی پیش در یک جایی و به یک مناسبتی گفتم که در تحزّب بایستی کسب قدرت مورد نظر نباشد؛ اگرچه کسب قدرت برای یک حزب موفّق، یک امر قهری است. یعنی وقتی که پای انتخابات به میان آمد، شما که یک حزبی دارید که طرفداران زیادی دارد و مردم با شما همفکرند، به طور طبیعی نمیتوانید بی تفاوت باشید که این رئیس جمهور بیاید یا آن؛ لابد به یکی عقیده دارید. این عقیده ی شما به طور طبیعی اثر میگذارد و رأی دهندگان او زیاد خواهند شد - این اثرش است - امّا هدف شما نباید به دست آوردن قدرت باشد؛ باید هدایت فکری مردم باشد به سمت آن فکر درستی که خود شما به آن اعتقاد دارید. این عقیده ی ماست؛ شما هم آزادید قبول بفرمائید یا نفرمائید! پرسشهای دانشجویان ✍مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
کتاب صوتی " روایت رهبری" اثر سید یاسر جبرائیلی تولید : ایران صدا
در محضر امام روح الله (۵) آنچه که باقی می ماند آن صفحات اعمال شماست (ره): ماه رمضان ها می آید و می رود و ماه ها یکی پس از دیگری می روند و عمرها هم می رود، آنچه که باقی میماند آن صفحات اعمال شماست که در قلب شما ثبت است و شاید نامه عمل هم همان باشد،قلب شما نسبت بدنیا چه بوده است، دنیا با قلب شما چه کرده است و شما توجه تان به دنیا چه اندازه بوده است. آن روزی که دست تان نمی رسید زاهد و عابد بودید، آن روزی که دست رسید خدای نخواسته عکس او بود؟ مراقبت در کار است. صحیفه نور، جلد 18،صفحه 18 https://eitaa.com/zandahlm1357
ترتیل سوره بقره(9).mp3
3.86M
ترتیل صفحه ۹ سوره( بقره) قاری : سیدمحمد کرمانی
2884988.mp3
2.42M
ترجمه صفحه ۹ سوره بقره
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
خضر (ع) متن حديث خضرعليه السلام ۱- الصدوق حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوى العمرى السمرقندى رضى الله عنه قال: حدّثنا جعفر بن محّمد بن مسعود عن أبيه محمّد بن مسعود عن جعفر بن أحمد عن الحسن بن علىّ بن فضّال قال: سمعت أبا الحسن علىّ بن موسي الرضا عليه السلام يقول: إنّ الخضرعليه السلام شرب من ماء الحياة فهو حىّ لا يموت حتّي ينفخ فى الصور و أنّه ليأتينا فيسلّم فنسمع صوته و لانري شخصه و إنّه ليحضر حيث ما ذكر فمن ذكره منكم فليسلّم عليه، و إنّه ليحضر الموسم كلّ سنة فيقضى جميع المناسك و يقف بعرفة فيؤمّن علي دعاء المؤمنين و سيؤنس الله به وحشة قائمنا فى غيبته و يصل به وحدته. ۲- و بهذا الإسناد قال: قال أبوالحسن علىّ بن موسي الرضا عليه السلام: لمّا قبض رسول الله صلّي الله عليه و آله جاء الخضرعليه السلام فوقف علي باب البيت و فيه علىّ و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السلام و رسول الله صلّي الله عليه و آله قدسجّى بثوبه فقال: السلام عليكم يا أهل بيت محمّد (كُلّ نَفْسِ ذائِقَة الْمَوْتِ وَ إِنّما تُوَفّونَ اُجُورَكُمْ يَومَ الْقِيامةَ) إنّ فى الله خلفاً من كلّ هالك و عزاءً من كلّ مصيبة و دركاً من كلّ فائت فتوكّلوا عليه وثقوا به و أستغفر الله لى و لكم، فقال أميرالمؤمنين: هذا أخى الخضر عليه السلام جاء يعزّيكم بنبيّكم صلّي الله عليه و آله. ۳- الصدوق قال: حدّثنا محمّد بن إبراهيم بن إسحاق رضى الله عنه قال: أخبرنا أحمد بن محمّد الهمدانى قال: حدّثنا علىّ بن الحسن بن علىّ بن فضّال عن أبيه عن أبى الحسن علىّ بن موسي عليه السلام قال: لمّا قبض رسول الله صلّي الله عليه و آله أتاهم آتٍ فوقف علي باب البيت فعزّاهم به و أهل البيت يسمعون كلامه و لايرونه، فقال علىّ بن أبى طالب عليه السلام: هذا هو الخضرعليه السلام أتاكم يعزّيكم بنبيّكم صلّي الله عليه و آله. خضر (ع) ۱- صدوق گويد: مظفّر بن جعفر بن مظفّر علوي عمري سمرقندي (ره) ما را حديث كردكه جعفر بن محمد بن مسعود، از پدرش محمد بن مسعود، از جعفر بن احمد، از حسن بن علي فضّال كه گفت: از ابوالحسن علي بن موسي الرضا (ع) شنيدم كه فرمود: خضر (ع) از [ چشمه ] آب زندگي نوشيده بود به همين دليل زنده است و نمي ميرد تا آنگاه كه در صور دميده شود، او نزد ما مي‌آيد، سلام مي‌كند و ما صدايش را مي‌شنويم اما بدنش را نمي بينيم، او در هر جا ياد شود، حاضر آيد و شايسته است هر كه از شما او را ياد مي‌كند بر او سلام گويد، او هر سال در موسم حجّ حضور يافته و همه مناسك را به جا مي‌آورد و در عرفه وقوف داشته، دعاي مؤمنان را آمين مي‌گويد، و خداوند او را أنيس قائم ما در غيتبش قرار داده، تنهايي اش را با او پيوند دهد۱. ۲- صدوق با اسناد روايت فوق گويد: ابوالحسن علي بن موسي الرضا (ع) فرمود: چون پيامبر خدا (ص) قبض روح شد خضر (ع) آمد و بر در خانه ايستاد در حالي كه علي، فاطمه، حسن و حسين در خانه بودند، و رسول خدا (ص) با رواندازي پوشيده شده بود، پس گفت: سلام بر شما اي اهل بيت محمد، (هركسي طعم مرگ را مي‌چشد و پاداش شما در روز قيامت داده خواهد شد) ۲ خدا را براي هر نيستي، جايگزيني و براي هر مصيبتي عزايي و براي هر فوت شده اي، جبراني است، پس بر او توكّل كنيد و بدو اعتماد كنيد، من براي خود و شما از خدا آمرزش مي‌خواهم، اميرمومنان (ع) فرمود: اين برادرم خضر (ع) است آمده تا شما را به خاطر پيامبرتان (ص) تعزيت گويد۳. ۳- صدوق گويد: محمد بن ابراهيم بن اسحاق (رض) ما را حديث كرد كه احمد بن محمد همداني به ما خبر داد كه علي بن حسن بن فضّال، از پدرش، از ابوالحسن علي بن موسي (ع) ما را حديث كرد كه حضرتش فرمود: چون رسول خدا (ص) قبض روح شد كسي نزد ايشان آمد و بر در خانه ايستاد، سخنانش را مي‌شنيدند اما او را نمي ديدند آنگاه علي بن أبي طالب فرمود: اين خضر (ع) است كه آمده تا شما را به خاطر پيامبرتان (ص) تعزيت گويد۴. منبع حديث ۱- كمال الدين ۳۹۰. ۲- آل عمران / ۱۸۵. ۳- كمال الدين ۳۹۱. ۴- كمال الدين ۳۹۱. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺برنامه گامی به سوی ظهور 🔢 بخش یازدهم 📚استاد نصوری تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
🔰 سلسله 33 شماره 3⃣3⃣ 🔷 برای ظهورش قدمی برداریم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
فراتر از فریاد 5.mp3
16.46M
نمایش فراتر از فریاد داستان زندگی قسمت پنجم