#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
تشنه و دريا شفايافته: خانم الوندى ساكن تربت حيدريه تاريخ شفا: ۲۵ تيرماه ۱۳۷۲ بيمارى: تشنج طنين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(جواب نامه)
حاج ميرزا حسن طبيب (لسان الاطباء) فرمود:
وقتي كه عازم زيارت حضرت ابي الحسن الرضا (عليه السلام) شدم آن زمان مرحوم علامه فقيد زاهد حاج ملا محمدبن محمد مهدي معروف به حاجي اشرف و حجت اشرفي (كه از مشاهير علماء بشمار آمده كه در احوالاتش در كتاب قصص العلماء گفته اند آنجناب از نصف شب تا صبح مشغول عبادت و تضرع و زاري ومناجات با حضرت باري تعالي بوده و بسر و سينه ميزد. وهركس او را ميديده خيال ميكرده كه تازه از بيماري برخاسته. ) در وطن اصلي خود اشرف بود و من بجهت امر وصيت نامه خود خدمت آن بزرگوار رفتم.
آنجناب تا مطلع شد كه من عازم زيارتم فرمود هنگاميكه خواستي حركت كني بمن خبر بده. از اين جهت وقتي خواستم حركت كنم نزد آنجناب مشرف شدم پس آن مرحوم پاكتي بمن داد و فرمود (لدي الورود) اين نامه را تقديم حضور امام (عليه السلام) كن و در مراجعت خود جوابش را بگير و براي من بياور. من اين تكليف وامر او را عاميانه پنداشتم كه چگونه من جواب بگيرم و لذا از آن ارادتي كه بآن جناب داشتم كاسته شد.
لكن بزرگي او مرا مانع شد كه ايرادي بگيرم در هرحال از خدمتش مرخص شدم و حركت نمودم تا اينكه بآستان قدس امام هشتم (! [pagebreak] ( صفحه ۱۵۴۵)
عليه السلام) مشرف گرديدم و نظر باسقاط تكليف پاكت را بضريح مطهر انداختم.
چند ماه هم براي تكميل زيارت توقف نمودم و سخن آن مرحوم كه جواب نامه را بگيرم و بياور از نظرم محو شده بود، تا شبي كه صبحش عازم بر حركت بودم براي زيارت وداع مشرف شدم. و چون پس از نماز مغرب و عشاء مشغول نماز زيارت شدم شنيدم صداي قرق باش بلند شد كه زائرين از حرم بيرون روند وخدام آنحضرت حرم را تنظيف نمايند.
من متحير شدم كه اول شب كه وقت در بستن نيست ولي تا من از نماز زيارت فارغ شدم ديدم در حرم مطهر كسي نمانده بغير از من پس من برخاستم كه از حرم بيرون روم ناگاه ديدم بزرگواري در نهايت عظمت و جلالت از طرف بالا سر با كمال وقار قدم ميزند. چون برابر من رسيد فرمود:
حاج ميرزا حسن وقتي كه به اشرف رسيدي سلام مرا بحاجي اشرفي برسان و بگو:
آئينه شو جمال پري طلعتان طلب
جاروب زن بخانه و پس ميهمان طلب
آنگاه از برابر من گذشت و غائب گرديد. من بفكر افتادم كه اين بزرگوار كه بود كه مرا باسم خواند و پيغام داد. پس برخاستم وگردش كردم در حرم مطهر او را نديدم و يكمرتبه ملتفت شدم كه اوضاع حرم بمثل اول است و مردم در حرم مطهر بعضي ايستاده وبعضي نشسته اند و مشغول زيارت و عبادتند.
حال ضعفي بمن روي داد و چون بحال آمدم از هركس پرسيدم چه حادثه در حرم روي داد مردم
از سئوال من تعجب كردند كه حادثه اي نبوده تو چه ميپرسي آنوقت فهميدم كه عالم مكاشفه اي براي من روي داده بود و عقيدهام بحاجي زياد شد و بر غفلت خود متأثر شدم.
پس از مشهد حركت كردم تا به اشرف رسيدم و يكسره رفتم در خانه مرحوم حاجي تا پيغام حضرت رضا (عليه السلام) را باو برسانم و چون در را كوبيدم صداي حاجي بلند شد كه حاجي ميرزاحسن آمدي قبول باشد بلي.
(- طرائق الحقايق: ج ۳. )
آئينه شو جمال پري طلعتان طلب
جاروب زن بخانه و پس ميهمان طلب
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
- تلاشهای واقفیان: اشاره واقفیان در جهت اثبات آراء و عقایدشان و نیز جذب افراد بیشتر، دست به اقداما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲- تعلیم و تربیت شاگرد
یکی از راههای گسترش و نیز بقای هر مذهبی، تعلیم و تربیت شاگرد است؛ که به نظر میرسد سران واقفه به این امر نیز توجه
داشته و شاید یکی از دلایل ماندگاری (تا قرن چهارم) و نیز خطر بیشتر آنان هم، در همین مسأله بوده است.
گفته شده که مسجدی در کوفه بود که زرعة بن محمد حضرمی، امام جماعت آن بود [۱] و احتمالاً از این مسجد برای تعلیم و تعلّم فرقة واقفه استفاده میشده است. [۲]
حسن بن محمد بن سماعه (ابن سماعه) که از فقها و شیوخ واقفه بود [۳]، شاگرد طاطری بوده و مذهبش را از او فرا گرفته بوده است. [۴]
----------
[۱]: ر. ک: نجاشی، پیشین، ص ۱۹۳؛ همچنین بیوکارا، پیشین، ص ۱۸۱.
[۲]: بیوکارا، پیشین.
[۳]: نجاشی، پیشین، ص ۴۰.
[۴]: نجاشی، پیشین، ص ۲۵۵.
۳- جعل و تحریف احادیث و پراکندن شایعات
ظاهراً برخی از محدّثان واقفی با احادیث جعلی و نیز با تفسیرهای نادرست از روایات، در جهت حمایت از فرقة واقفه تلاشهای زیادی انجام میدادند. [۵] زرعة بن محمد یکی از واقفیانی بود [۶] که چنانچه خواهد آمد، با جعل و تحریف قسمتی از روایت منسوب به امام صادق (علیه السلام)، عده ای را دچار شک و تردید و یا گمراهی نموده بود. [۷]
از دیگر واقفیانی که میتوان به عنوان جاعل حدیث از آنها یاد کرد، قاسم بن اسماعیل قرشی است. علی بن رباح دربارة او خبری بدین صورت آورده که به قاسم قرشی گفته که چند حدیث از محمد بن أبی حمزه شنیده است؟ قاسم بن اسماعیل در
پاسخ وی گفته است که فقط یک حدیث از وی شنیده است. ابن رباح در ادامة روایت نقل میکند که با وجود این گفته، وی پس از مدتی به نقل روایات زیادی از محمد بن ابی حمزه پرداخت. [۱]
همچنین ابن رباح میگوید که از همین قاسم پرسیدم که چند روایت از حنان شنیده است؟ وی گفت: چهار یا پنج حدیث. ولی بعد از آن، احادیث فراوانی را از او نقل کرد. [۲]
پراکندن شایعات، یکی دیگر از روشهای مبارزاتی واقفیه بود، آنان در این روش، روایاتی را در مورد علت پذیرش امامت امام رضا (علیه السلام) توسط برخی از بزرگان اصحاب امام رضا (علیه السلام) مثل صفوان بن یحیی را از افرادی ناشناخته ذکر میکردند که این احادیث، ضعیف و ناقلان و راویانشان نیز مورد اعتماد نبودند [۳] و این گونه قصد کوبیدن سران و بزرگان شیعه و نیز اثبات عدم درستی عقاید آنها را داشتند. چنان که آنان، روایتی را از علی بن معاذ نقل کردند که وی در مورد علت پذیرش امامت امام رضا (علیه السلام) از صفوان بن یحیی پرسیده و صفوان در پاسخش گفته است که پس از نماز و دعا و استخاره به امامت امام (علیه السلام) یقین پیدا کرده است. [۴]
آنان همچنین از علی بقباقه روایت کردند که وی از صفوان بن یحیی و جمعی دیگر از بزرگان شیعه پرسیده که چگونه به امامت امام رضا (علیه السلام) یقین پیدا کرده اند؟ همگی گفته اند که پذیرش امامت امام (علیه السلام) توسط آنان، برگرفته از گفتة بزنطی بوده و وی را به بزنطی
که از نظر ناقل روایت، کودک و دروغگو بوده، احاله داده اند. [۱]
تعارض در این دو روایت کاملاً مشهود است و در هر دو روایت قصد کوبیدن افرادی بزرگ مثل صفوان بن یحیی و در نتیجه کوبیدن طرفداران امامت امام رضا (علیه السلام) کاملاً آشکار است. چنان که در روایت اول بیان شده که صفوان، پاسخ داده که در نتیجة نماز و نیایش و استخاره به امامت امام رضا (علیه السلام) یقین حاصل کرده است و در روایت دوم بیان شده که وی و چند تن از بزرگان گفته اند که در نتیجة گفتة بزنطی به امامت امام (علیه السلام) یقین پیدا کرده اند؛ که این گونه روایات نشان دهندة تلاش زیاد واقفیان، در جهت ناحق و بی اساس جلوه دادن امام رضا (علیه السلام) و طرفدارانش بوده است.
----------
[۵]: بیوکارا، پیشین، ص ۱۸۰.
[۶]: نجاشی، پیشین، ص ۱۷۶.
[۷]: ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، پیشین، ص ۷۷۴، رقم ۹۰۴.
[۱]: طوسی، الغیبة، پیشین، ص ۶۹.
[۲]: طوسی، الغیبة، پیشین، ص ۶۹.
[۳]: ر. ک: طوسی، الغیبة، پیشین، ص ۶۳.
[۴]: طوسی، الغیبة، پیشین، ص ۶۱.
[۱]: طوسی، الغیبة، پیشین، ص ۶۲.
#فرقه_های_درون_شیعی
✍نعمت الله صفری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#امام_زمان عج 🔻 به غرب و غربزدههایی که میگن شما واقعبین نیستید بگید اتفاقا شما واقعبین نیستید❗️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم به راه - قسمت سی و هشتم.mp3
11.53M
🎬 قسمت: سی و هشتم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 پویانمایی زیبای سلام بر ابراهیم 📀 قهرمانی ، جنگی ، هیجانی 💿 قسمت هشتم @zandahlm1357 #پویانمایی #ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پویانمایی زیبای سلام بر ابراهیم
📀 قهرمانی ، جنگی ، هیجانی
💿 قسمت نهم
@zandahlm1357
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#سلام_بر_ابراهیم
قاسم سلیمانی اولین بار در آذر ۱۳۶۰ در عملیات مشترک ارتش و سپاه بنام عملیات طریق القدس در غرب سوسنگرد بر اثر انفجار گلوله خمپاره از دست راست و شکم به شدت مصدوم شد.
باپایان جنگ، لشگر ۴۱ ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت میشدند.
قاسم سلیمانی پس از دوران دفاع مقدس تا زمانی که به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگید.
وی در سال ۱۳۷۶، از سوی حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی کل قوا، به تهران فراخوانده و مسوولیت سپاه قدس به او سپرده شد.
رهبر معظم انقلاب که بهمن ماه ۱۳۸۹ درجهٔ سرلشگری را به سلیمانی اعطا کرد، در تقدیر از عملکرد قاسم سلیمانی از او
به عنوان «شهید زنده» نام بردند.
سردار حاج قاسم سلیمانی در اسفند ماه ۱۳۹۷ از سوی فرمانده معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به دریافت نشان ذوالفقار مفتخر شد.
نشان ذوالفقار پر افتخارترین نشان نظامی ایران است که پس از انقلاب برای نخستین بار توسط رهبری به سرلشگر سلیمانی اعطا شد.
بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۹۸ سردار سرلشکر سپهبدحاج «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و «ابومهدی المهندس»، معاون الحشدالشعبی به دستور آمریکا در نزدیکی فرودگاه بغداد به شهادت رسید.
#سرباز_قاسم_سلیمانی
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فرار ابوبکر و عمر، رشادت و شهامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یکی از روزها، به دستور پیامبر (صلی ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: این پرچم را بگیر و برافراشته دار که جبرئیل همراه تو است. سپس فرمود:
علی جان! آگاه باش که یهود در کتابهای خویش خوانده اند، دژهای آنان به دست شخصی به نام «ایلیا» [علی] درهم کوبیده خواهد شد، به همین جهت زمانی که روبه روی آنان قرار گرفتی بگو من ایلیا هستم. امید که خداوند ایشان را به کیفر کردارشان خوار سازد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سرعت به طرف خیبر حرکت کرد و آنچنان سریع اسب راند، تا فرصتی برای واکنش دشمن باقی نماند و سپاه را به
قلعه برساند. همراهان از وی خواستند تا آهسته تر براند ولی با دیدن عزم حضرت کوشیدند تا شدت بیشتری به کار بندند.
وقتی به نزدیکی قلعه خیبر رسیدند علی (علیه السلام) پرچم اسلام را بر روی زمین نصب کرد. یکی از سران خیبر از فراز قلعه سر برآورد که هان! ای شیر مرد تو کیستی که با شهامت خود را تا به اینجا رساندی؟
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: من «ایلیا» هستم. سردار قلعه، با شنیدن نام ایلیا، رو به یاران خویش کرد و گفت: «غلبتم و ما انزل علی موسی؛ سوگند بر آنچه به موسی وحی شده که این بار شکست خواهیم خورد. »
قلعه خیبر توسط تیراندازان کم نظیری مانند مرحب و برادرش حارث حفاظت میشد که با نزدیک شدن دشمن، از داخل قلعه تیراندازی میکردند. [۱]
----------
[۱]: . تاریخ مدینة دمشق ۴۲/۸۹؛ تاریخ الاسلام الذهبی ۲/۴۰۹؛ البدایة و النهایه ۴/۲۱۲؛ کشف الغمه ۱/۲۱۴؛ الارشاد ۱/۱۲۷؛ کتاب الاربعین الماحوزی ۲۹۶.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نمی دانم سقراط گوید: اگر این نبود که «نمی دانم» خبر از دانایی بود، همواره میگفتم نمی دانم. افراط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نور زمین
جِرم ماه، نور خورشید را به خاطر سنگینی میپذیرد و به خاطر صیقلی بودنش منعکس میکند، زمین نیز مانند ماه است. حال اگر کسی بر کره ماه باشد، کره زمین همان نمایش ماه را دارد، و ماه که اطراف زمین میچرخد، چنان خیال میشود که زمین به دور ماه میگردد، و حالات بدری و هلالی را در مدت یک ماه میبیند. البته بدر بودن زمین برای ماه، محاق ماه برای زمین است. و خسوف آن، کسوف ماه است. چون اشعه چشم او داخل مخروط ظل الارض قرار میگیرد و خورشید مانع آن است حالت نورانی آن را ببیند و خسوف آن هم در اثر نفوذ سایه ماه مانع میشود. البته خسوف آن طولانی نیست ولی کسوف طولانی است. چون بخشی از زمین خشک است و نور آن منعکس نمی شود، چنانچه همین عدم انعکاس در ماه نیز دیده میشود.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_270
وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ حَلْيُ الْكَعْبَةِ وَ كَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ كَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِكَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام
فقال عليهالسلام
إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، وَالْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ؛ وَ الْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ؛ وَ الْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ؛ و الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا. وَ كَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ، فَتَرَكَهُ اللّهُ عَلَى حَالِهِ، وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً، وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْه مَكاناً، فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ.
فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاكَ لَافْتَضَحْنَا وَ تَرَكَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ.
روايت شده است كه در ايام خلافت عمر بن الخطاب، در حضور او از زيورهاى كعبه و كثرت آن سخن به ميان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مىگرفتى (و مىفروختى) و با آن، لشكرهاى مسلمين را مجهز مىساختى، اجر آن بيشتر بود. كعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرمؤمنان عليه السلام دراينباره سؤال كرد.
امام عليه السلام در پاسخ او فرمود:
اين قرآن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان، كه آنها را (طبق دستور قرآن) بهعنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود، و «فىء»(غنائمى كه از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود) كه آن را بر مستحقانش تقسيم كرد، و خمس، كه آن را در موارد خود قرار داد، و صدقات (زكوات)، كه آنرا در آنجا كه لازم بود مقرر داشت (و در ميان مستحقانش تقسيم فرمود). و در آن زمان زيورهاى كعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حكم خاصى براى تقسيم آن بيان نكرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مكان آن، بنابراين تو نيز آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را قرار دادهاند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر كن).
عمر (هنگامى كه گفتار امام عليه السلام را شنيد) عرض كرد: اگر تو نبودى رسوا مىشديم. و زيورهاى كعبه را به حال خود واگذاشت.
شرح و تفسير
سرنوشت زيورآلات كعبه
سيّد رضى رحمه الله شأن ورودى براى اين كلام حكيمانۀ امام عليه السلام نقل مىكند و مىگويد:«روايت شده است كه در ايام خلافت عمر بن الخطاب، نزد او از زيورهاى كعبه و كثرت آن سخن به ميان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مىگرفتى (و مىفروختى) و با آن، لشكرهاى مسلمين را مجهز مىساختى، اجر آن بيشتر بود. كعبه چه احتياجى به اين زيورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرمؤمنان عليه السلام دراينباره سؤال كرد»؛ (وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ حَلْيُ الْكَعْبَةِ وَ كَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ كَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِكَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام) .
«امام عليه السلام در پاسخ او فرمود: اين قرآن بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد در حالى كه چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان، كه آنها را (طبق دستور قرآن) به عنوان ارث مطابق سهام خاص در ميان ورثه تقسيم فرمود، و فىء (غنائمى كه از طريق جنگ يا غير جنگ به دست آمده بود)، كه آن را بر مستحقانش تقسيم كرد، و خمس، كه آن را در موارد خود قرار داد، و صدقات (زكوات)، كه آن را در آنجا كه لازم بود قرار داد (و در ميان مستحقانش تقسيم فرمود) و در آن زمان زيورهاى كعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حكم خاصى براى تقسيم آن بيان نكرد) و اين امر نه از روى فراموشى بود و نه به دليل مخفى بودن مكان آن، بنابراين تو نيز آن را بر همان حال كه خدا و پيامبرش آن را قرار دادهاند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر كن)»؛ (فَقال عليه السلام: إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ؛ وَ الْفَيْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ؛ وَ الْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ؛ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا. وَ كَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ، فَتَرَكَهُ اللّهُ عَلَى حَالِهِ، وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً، وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْه مَكاناً، فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ) .
هنگامى كه عمر گفتار امام عليه السلام را شنيد عرض كرد:«اگر تو نبودى رسوا مىشديم. و زيورهاى كعبه را به حال خود واگذاشت»؛ (فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاكَ لَافْتَضَحْنَا وَ تَرَكَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ) .
امام عليه السلام در واقع براى پاسخگويى به مشكل زيورآلات كعبه از دليل روشنى استفاده كرد و فرمود كه «هر گاه به قرآن مجيد مراجعه شود تكليف تمام اموال، چه اموال خصوصى و شخصى و چه اموال بيتالمال روشن شده است». دربارۀ اموال شخصى، حكم ارث به شكل مبسوط در سورۀ «نساء» آمده و دربارۀ اموال عمومى مانند خمس، در آيۀ ٤١ سورۀ «انفال» ١ و در مورد حكم زكات، در آيۀ ٦٠ سورۀ «توبه» ٢ و دربارۀ غنائم كه به صورت فىء وارد بيتالمال مىشود در آيۀ ٧ سورۀ «حشر» ٣ حكم آمده است. ولى با اينكه زيورآلات و اموالِ متعلق به كعبه، كم نبوده است با اين حال قرآن سكوت اختيار كرده و اين سكوت هرگز به معناى فراموشى و از قلم افتادن نيست، بلكه مفهومش اين است كه بايد در اختيار كعبه باشد.
اين همان چيزى است كه گاه در اصول فقه، از آن به اطلاق مقامى تعبير مىشود و سكوت در مقام بيان، نشانۀ عدم ثبوت حكم و يا نشانۀ ثبوت حكم خاصى مىگردد.
اينكه بعضى تصور كردهاند زيورآلات كعبه چيز قابل توجهى نبوده، اشتباه بزرگى است ١،زيرا در صدر اين كلام آمد كه مردم به خليفۀ دوم پيشنهاد كردند از آن براى تجهيز لشكرهاى مسلمين استفاده كند و اين دليل بر فراوانى آنهاست.
اشتباه ديگر اينكه بعضى تصور كردهاند حرام بودن تصرف در حلى كعبه به دليل آن است كه طبق يك قاعدۀ اصولى، اصل در اشياء «حَظْر» است يعنى تا اباحۀ چيزى ثابت نشود بايد از انجامدادن آن خوددارى كرد ٢،با اينكه در اصول، ثابت كردهايم اصل در اشياء، اباحه است و به هنگام شك در تكاليف وجوبى و تحريمى، اصل برائت جارى مىشود و به فرض كه اصل در اشياء، حظر باشد، ادلۀ برائت و اباحه بر آن حاكم شده است. بنابراين دليل حرمت تصرف در اشياء مزبور، همان سكوت معنادار قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله است.
نكتهها
١. داستان حُلىِّ كعبه
از تواريخ استفاده مىشود كه هديه دادن زيورآلات به كعبه، قبل از اسلام شروع شده است، از جمله «ابن خلدون» در تاريخ خود مىنويسد: هنگامى كه «عبد المطلب» چاه زمزم را حفر كرد دو مجسمۀ (كوچك) آهو از طلا و شمشيرهايى در آنجا يافت كه «ساسان»، پادشاه ايران آن را براى كعبه هديه فرستاده بود و آن را در كنار زمزم دفن كرده بودند. هنگامى كه «عبدالمطلب» آنها را بيرون آورد، آن دو آهوى طلايى را به عنوان زينت كعبه قرار داد و شمشيرها را نيز به كعبه اختصاص داد. ١
«يعقوبى» نيز در تاريخ خود مطلبى نزديك به آن آورده است و او هم تصريح مىكند اولين كسى كه كعبه را تزئين كرد،«عبد المطلب» بود. ٢
از بعضى نقلها نيز استفاده مىشود كه نهتنها كعبه در زمان جاهليت زيور داشت، بلكه گاه افرادى به آن زيورها دستبرد مىزدند. ٣
از رواياتى كه در منابع اهلبيت عليهم السلام آمده استفاده مىشود كه از هداياى كعبه مىتوان براى حجاج نيازمند استفاده كرد؛ از جمله در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است كه شخصى خدمت آن حضرت عرض كرد: به كعبه كنيزى هديه كردهاند كه پانصد دينار ارزش دارد چه دستورى مىفرماييد؟ حضرت فرمود: آن را بفروش و مبلغ آن را به كسانى كه در راه ماندهاند و حجاجى كه نيازمندند بده. ٤
نيز شخصى از ابوالحسن (موسى بن جعفر) عليه السلام دربارۀ خريدن قطعهاى از پردۀ كعبه سؤال كرد (هنگامى كه پردۀ كعبه را عوض مىكردند، پردۀ كهنه را قطعه قطعه كرده، هديه مىدادند و يا مىفروختند) كه قسمتى از آن را براى خود نگاه داشته و بقيه را مىخواست بفروشد. حضرت فرمود كه مانعى ندارد و براى او بركت دارد. سؤال كرد: آيا مىشود چيزى از آن را كفن ميت قرار داد؟ حضرت فرمود: نه. ٥قرائن نشان مىدهد كه زيورآلات كعبه قبل از اسلام نيز وجود داشته است.
از حديثى كه علامۀ مجلسى رحمه الله در بحارالانوار از «ابن اسحاق» نقل مىكند استفاده مىشود كه كعبه گنجى داشت درون چاهى در داخل كعبه و جمعى از قريش پنج سال پيش از بعثت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را سرقت كردند. ١
پس از اسلام نيز تا مدتها كسى در آن تصرف نمىكرد و حتى امام على بن ابىطالب عليه السلام در حديث شريف مورد بحث نيز از تصرف در آن نهى فرموده است؛ ولى سالهاست كه هيچگونه زيورآلاتى در كعبه مشاهده نمىشود. تنها، پردۀ كعبه را هر سال عوض مىكنند و پردۀ پيشين را قطعه قطعه كرده براى شخصيتهاى كشورهاى اسلامى مىفرستند يا به زوار مىدهند؛ اما اينكه از چه زمانى آن زيورآلات برداشته شد و يا در صندوق يا محل خاصى حفظ گرديد براى ما روشن نيست. و بهتازگى حاكمان وهابى براثر باورهاى نادرست خود در نفى «تبرك»، پردۀ كعبه را بايگانى مىكنند.
اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه چرا امام عليه السلام به عمر فرمود حلى كعبه را به حال خود واگذارد؟ در حالى كه بهطور مداوم زيورآلات تازهاى به كعبه هديه مىكردند و انباشتن و نگهداشتن همۀ آنها وجهى نداشت.
پاسخ سؤال اين است كه دستور آن حضرت به ظاهر دستورى موقت بوده است و هدف اين بوده كه حتىالامكان آن زيورآلات حفظ شود تا اگر نيازى براى مرمت كعبه يا مسجدالحرام پيدا شود از آنها استفاده كنند؛ به خصوص اينكه كعبه و مسجد الحرام، پيوسته در معرض سيلهاى سنگين بود، بنابراين دستور امام عليه السلام دستورى هميشگى به شمار نمىآيد. ٢. لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَكَ عُمَر
آنچه در ذيل اين حديث شريف آمده كه عمر پس از شنيدن اين كلام حكيمانه خطاب به على بن ابىطالب عليه السلام عرض كرد:«لَوْلاكَ فَافْتَضَحْنا؛ اگر تو نبودى رسوا مىشديم». منحصر به اين مورد نيست، بلكه در طول خلافت خود بارها به مشكلات علمى و فقهى برخورد كه كسى جز اميرمؤمنان على عليه السلام آن را براى وى نگشود و اين اعتراف را به تعبيرات مختلف تكرار كرد كه مرحوم علامۀ امينى در جلد ششم الغدير در بحث «نوادر الاثر» آنها را با ذكر مدارك دقيق از كتب اهل سنت آورده است. تعبيراتى همانند آنچه در ذيل مىآيد:
١.«لَوْلا عَلِىٌّ لَضَلَّ عُمَرُ؛ اگر على نبود عمر گمراه مىشد».
٢.«اللّهُمَّ لا تَبْقِنى لِمُعْضِلَةٍ لَيْسَ لَهَا ابْنُ أبيطالِبٍ؛ خدايا! هرگاه مشكلى پيش آيد كه على براى حل آن حضور نداشته باشد مرا باقى مگذار».
٣.«لا أبْقانِىَ اللّهُ بِأرْضٍ لَسْتَ فِيها يا أبَا الْحَسَنِ؛ خدا مرا در سرزمينى زنده ندارد كه تو در آن نباشى».
٤.«أعُوذُ بِاللّهِ مِنْ مُعْضِلَةٍ لا عَلِىٌّ بِها؛ به خدا پناه مىبرم از اينكه مشكلى پيش آيد و على براى حل آن حضور نداشته باشد».
٥.«عَجَزَتِ النِّساءُ أنْ تَلِدْنَ مِثْلَ عَلِىِّ بْنِ أبيطالِبٍ لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ؛ مادران عاجزند از اينكه مثل على بن ابىطالب را بزايند اگر على نبود عمر هلاك مىشد».
٦.«يَابْنَ أبيطالبٍ ما زِلْتَ كاشِفُ كُلِّ شُبْهَةٍ وَمُوضِحُ كُلِّ حُكْمٍ
؛ اى فرزند ابوطالب! تو همواره حل كنندۀ شبهات و واضح كنندۀ احكام بودهاى».
٧.«رُدُّوا قَوْلَ عُمَرِ إلى عَلِىٍّ. لَوْلا عَلِىٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ؛ سخن عمر را به على بازگردانيد (و بهوسيلۀ او اصلاح كنيد) اگر على نبود عمر هلاك مىشد».
تعبيرات ديگرى نيز از اين قبيل هست كه همه با اسناد دقيق از كتب اهل سنت ذكر شده است.
⚫️سیاه ترین گل جهان!
🔹از گل پتونیا “بلک ولوت” (Petunia ‘Black Velvet’) یا اطلسی سیاه به عنوان سیاه ترین گل جهان نام می برند. این گل دارای گلبرگهای براق، بزرگ و تاریک به رنگ سیاه بوده و به خوبی با گلهای دیگر ترکیب میشود.
#پست آموزشی
چرا گیاهان #آفت میگیرن؟❓
گرما ، محیط بسته و بدون تهویه ، گیاه تازه وارد بیمار ،خاک آلوده باعث میشه گیاه آفت بگیره که سریع باید گیاه بیمار رو از بقیه گلهای سالم جدا کنید که بیماری به گلهای سالم سرایت نکنه.
#الکل و #مایع_ظرفشویی کمک میکنه زاد و ولد آفات ریشه کن بشه. پس با یک ق الکل و چند قطره مایع ظرفشویی و یک لیوان آب ، محلولی درست کنید و با حوصله با دستمال تمیز و این محلول آفات رو پاک کنید. و یا به گیاه اسپری کنید.
⬅️ یک ق چایخوری #روغن_ولک و یک ق چایخوری #سم_کنفیدور در یک لیتر آب حل کرده و هر ۵ روز به گیاه بیمار اسپری کنید و تا وقتیکه آفات از بین نرفتند، سم پاشی رو ادامه بدید.میتونین فقط از سم کنفیدور استفاده کنید