#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
خلق هستی مؤلف مباحث شرقیه مینویسد: برخی حکیمان اعتقاد دارند سبب ایجاد حوادث آسمان هاله و قوس و قزح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بشر حافی گوید: هرکه شکمش در اختیارش باشد، همه ی کارهای شایسته ی وی حفظ خواهد شد.
گویند
عاشق اگر قرار دهد مرگ را بخود
مسکین بشادکامی دشمن چه میکند
ضمیری
چو میبینم کسی کز کوی او دلشاد میآید
فریبی کز وی اول خورده بودم یاد میآید
سیمرغ
راغب در محاضرات مینویسد: عنقا همان پرنده ای است که در فارسی آن را سیمرغ نامند.
عبید زاکانی
گرم اقبال روزی یار گردد
غنوده بخت من بیدار گردد
بر آن درگاه خواهم داد از این دل
مسلمانان مرا فریاد ازین دل
دلی دارم که از جان برگرفته
امید از کفر و ایمان بر گرفته
دلی شوریده شکلی بی قراری
دلی دیوانه و آشفته کاری
دلی کو از خدا شرمی ندارد
ز روی خلق آزرمی ندارد
بخون آغشته ای سودا مزاجی
کهن بیمار عشق بی علاجی
مشقت خانه ای عشق آشیانی
محبت نامه ای بی دودمانی
سیه روی پریشان روزگاری
چو زلف دلبران آشفته کاری
همیشه در بلای عشق مفتون
سراپای وجودش قطره ی خون
درون خویش دایم ریش خواهد
بلا هر چند بیند بیش خواهد
ز دست این دل دیوانه مستم
درون سینه دشمن میپرستم
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
احتمالا تصویر این شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ؛ اما شهیدی بود که هیچ کس منتظرش نبو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق به شهادت
گلیست که در دل
هرکس نمیروید...
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
Part08_خار و میخک.mp3
12.15M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 8⃣
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
من نهج البلاغه میخوانم:
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_311
وَ قالَ عليه السلام: لِأَنَسِ بْنِ مالِكٍ، وَ قَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِكَ الْأَمْرَ،
فَقَالَ عليهالسلام
إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ.
هنگامى كه امام عليه السلام وارد بصره شد انس بن مالك را خواست تا نزد طلحه و زبير برود و آنچه را از پيامبر صلى الله عليه و آله دربارۀ آنها شنيده بود (منظور پيشگويى پيغمبر صلى الله عليه و آله دربارۀ ظلم آنها نسبت به على عليه السلام است) به آنها يادآورى كند (تا از مخالفت خود با على عليه السلام خوددارى كنند). انس از اين مأموريت سرپيچى كرد و به نزد امام عليه السلام برگشت و گفت: من آن را فراموش كردهام.
امام عليه السلام فرمود:
اگر دروغ مىگويى خدا تو را به سفيدى آشكارى (پيسى) مبتلا كند آنگونه كه حتى عمامه نتواند آن را بپوشاند. ١سيّد رضى مىگويد: منظور امام عليه السلام بيمارى برص است و چيزى نگذشت كه لكههاى سفيد برص در سر و صورت او نمايان گشت و از آن پس هيچكس او را بىنقاب نمىديد.
(قالَ الرَّضِيُ: يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَساً هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعاً)
شرح و تفسير
كيفر كتمان حقيقت!
امام عليه السلام اين سخن را زمانى بيان كرد كه به بصره آمده بود و «انس بن مالك» را فرا خواند و او را مأموريت داد كه به سوى طلحه و زبير برود و چيزى را كه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دربارۀ آنها شنيده بود بيان كند.(اشاره به جملهاى است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله دربارۀ آن دو فرموده بود كه «شما به زودى با على جنگ خواهيد كرد در حالى كه ظالميد؛
إِنَّكُما سَتُقاتِلانِ عَلِيّاً وَ أنْتُما لَهُ ظالِمانِ» ) انس از اين كار خوددارى كرد و نزد حضرت آمد و عرض كرد: من اين سخن را فراموش كردهام؛ (وَ قالَ عليه السلام: لِأَنَسِ بْنِ مالِكٍ، وَ قَدْ كانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُما شَيْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِكَ، فَرَجَعَ إِلَيْهِ فقال: إِنِّي أُنْسِيتُ ذلِكَ الْأَمْرَ) .
امام عليه السلام فرمود:«اگر دروغ مىگويى، خدا تو را به سفيدى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا كند آنگونه كه عمامه نتواند آن را بپوشاند»؛ (فقال عليه السلام: إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اللّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لَامِعَةً لَا تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ) .
«لَوى» از مادۀ «لىّ» به معناى تاخير انداختن است.
«لامِعَةً» به معناى روشن و آشكار است.
«لا تُوارِيها» يعنى آن را نمىپوشانيد.
سيّد رضى رحمه الله در تفسير واژۀ «بَيْضاءَ لامِعَةً» مىگويد:«منظور امام بيمارى برص و پيسى است و چيزى نگذشت كه انس گرفتار اين بيمارى در صورتش شد بهگونهاى كه همواره (از خجالت و شرمندگى) نقاب مىزد»؛ (قالَ الرَّضِيُ:
يَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَساً هذَا الدّاءَ فيما بَعْدُ في وَجْهِهِ، فَكانَ لا يُرى إلّا مُبَرْقَعاً) .
مورّخان و محدثان در شرح كلام فوق، داستان را متفاوت نقل كردهاند. بعضى ماجرا را همانند مرحوم سيّد رضى نقل كرده و آن را مربوط به مأموريتى مىدانند كه على عليه السلام به انس بن مالك براى بازگويى گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله دربارۀ طلحه و زبير داد؛ ولى از آن مشهورتر چيزى است كه ابن ابىالحديد نقل كرده و بسيارى از مورخان و محدثان با او موافقند و آن اينكه امام عليه السلام در سرزمين «وحبه» در كوفه جمعى از مردم را مخاطب قرار داد و فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم، چه كسى اين سخن را از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به هنگام بازگشت از حجةالوداع شنيده است كه فرمود:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعِلَىٌّ مَوْلاهُ اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ؟» (اشاره به داستان غدير و خطبۀ پيغمبر صلى الله عليه و آله در آن روز است) جمعى برخاستند وگواهى دادند كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين فرمود. امام رو به انسبنمالك (خادم مخصوص پيامبر صلى الله عليه و آله) كرد و فرمود: تو كه در آنجا حاضر بودى چرا گواهى نمىدهى؟ انس عرض كرد: اى اميرمؤمنان! سن من زياد شده و آنچه فراموش كردهام بيش از آن است كه در خاطر دارم. امام عليه السلام فرمود: اگر دروغ مىگويى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا سازد آنگونه كه عمامه نيز آن را نپوشاند.
چيزى نگذشت كه نفرين امام عليه السلام در حق او مستجاب شد و به اين بيمارى مبتلا گشت. ١
مرحوم خطيب در مصادر بعد از اشاره به كلام ابن ابى الحديد مىگويد: اين نقل موافق مشهور است و در بسيارى از كتب معتبره آمده است. سپس براى اطلاع بيشتر دربارۀ اين قضيه به جلد اوّل كتاب نفيس الغدير (نوشتۀ علامۀ امينى) ارجاع مىدهد. ٢روايت سومى نيز در اين زمينه هست كه رخداد پيشگفته را مربوط به داستان «طير مشوى»(مرغ بريان) مىداند. ماجرا از اين قرار است كه شخصى مرغ بريانى براى رسول اكرم صلى الله عليه و آله هديه فرستاد. پيغمبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت: خداوندا! محبوبترينِ خَلقَت را بفرست تا با من از اين غذا بخورد. على عليه السلام آمد؛ ولى انس بن مالك، خادم مخصوص پيغمبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه على عليه السلام اجازۀ ورود خواست گفت: پيغمبر صلى الله عليه و آله فعلاً گرفتار است. او دوست داشت مردى از قوم خودش بيايد و با پيغمبر صلى الله عليه و آله همغذا شود. پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر همان دعا را تكرار كرد. على عليه السلام آمد و اجازه خواست و باز انس همان پاسخ را گفت. در مرتبۀ سوم صداى امام عليه السلام بلند شد و فرمود: چه چيزى پيغمبر صلى الله عليه و آله را به خود مشغول ساخته كه مرا نمىپذيرد؟ صداى على عليه السلام به گوش رسول اللّه صلى الله عليه و آله رسيد. فرمود: اى انس! چه كسى بر در است؟ گفت: على بن ابىطالب. فرمود: اجازه بده وارد شود.
هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد. حضرت فرمود: اى على! من سه بار از خداوند تقاضا كردم كه محبوب
ترينِ خلقش را نزد من بفرستد تا با من از اين مرغ بريان تناول كند اگر در مرتبۀ سوم نيامده بودى نام تو را از خدا مىخواستم. على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و در هر سه بار انس مانع شد. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى انس! چرا چنين كردى؟ عرض كرد: دوست داشتم كه مردى از قوم من فرا رسد.(اين ماجرا گذشت) هنگامى كه يوم الدار (روز شوراى شش نفرى عمر براى تعيين خليفۀ بعد از او) فرا رسيد، على عليه السلام ويژگىهاى
خود را بيان كرد، انس مىگويد: على عليه السلام از من دربارۀ آن داستان گواهى خواست. من آن را كتمان كردم و گفتم آن جريان را فراموش كردهام.
على عليه السلام دست به سوى آسمان بلند كرده و عرض كرد: خداوندا! انس را به بيمارى آشكارى (بيمارى برص) مبتلا ساز كه نتواند آن را از مردم مخفى كند.
انس مدتى بعد به اين بيمارى مبتلا شد. در مجمع الحديث آمده است كه انس پيوسته عمامهاى بر سر مىگذاشت (بهگونهاى كه بخشى از صورت او را مىپوشاند). از او سؤال كردند، گفت: اين نتيجۀ همان نفرين على بن ابىطالب است. و بعد از ذكر داستان طير مشوى، عمامۀ خود را كنار زد و سفيدى برص را نشان داد. ١
سيد حميرى (متوفاى ١٧٣) اين جريان تاريخى را به شعر درآورده است:
أَما أُتِىَ فِي خَبَرِ الْأنْبَلِ في طائِرٍ أُهْدِيَ إلَى الْمُرْسَلِ
سَفينَةٌ مَكَنَ فِي رُشْدِهِ وَ أنَسٌ خانَ وَ لَمْ يَحْصِل
في رَدِّهِ سَيِّدُ كُلِّ الْوَرى مَوْلاهُمْ فِي الْمُحْكَمِ الْمُنْزَلِ
فَصَدَّهُ ذُو الْعَرْشِ عَنْ رُشْدِهِ ثُمَّ غَري بِالْبَرَصِ الْأنْكَلِ
٢
آيا در روايت باارزشى دربارۀ مرغ (بريانى) كه به پيغمبر مرسل به عنوان هديه فرستاده شد نيامده است؟
داستانى كه همچون يك كشتى نجات در مسير خود حركت مىكرد؛ ولى انس خيانت كرد؛ اما نتوانست او را از اينكه آقاى تمام جهانيان باشد بازگرداند.
مولايى كه در قرآن مجيد به مقام او اشاره شده است.
خداوند صاحب عرش، او را (انس را) از مقصدش بازداشت و او را به بيمارى برص زشتى مبتلا نمود.
جالب اينكه اين داستان را كه دو فضيلت مهم در آن دربارۀ على عليه السلام آمده است - همانگونه كه در بالا آمد - جمعى از اهل سنت در كتابهاى خود نقل نمودهاند و در بسيارى از مسانيد و صحاح آنها - به گفتۀ مرحوم خطيب در مصادر - آمده است و همان گونه كه گفتيم علامۀ امينى رحمه الله شرح مبسوط آن را در جلد اوّل كتاب الغدير آورده است.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📌نقد یک شبهه درباره امیرمؤمنان #علی(ع) و حضرت #زهرا(س) آیا آنان با همدیگر دعوا می کردند؟ نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ #سوال_مهم
❌ آیا حضرت علی فرمودن که زنانتان را در خانه حبس کنید؟
بررسی دقیق این روایت 👌🏻
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357