27.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📀 پویانمایی زیبای آقا معلم و بچه ها
📼 این قسمت : کار گروهی
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی
#آقا_معلم_و_بچه_ها
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥علت تاخیر رئیس جمهور در رفع فیلترینگ 👤مهاجرانی، سخنگوی دولت در نشست خبری: 🔹دولت، دولت وفاق است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶سازو کار ساماندهی کارکنان دولت مشخص شد
🔹نمایندگان مجلس شورای اسلامی سازوکار ساماندهی کارکنان دولت و ایجاد انضباط مالی را طبق لایحه بودجه ۱۴۰۴ مشخص کردند.
🔹نمایندگان مصوب کردند: کلیه حقوق و مزایای پرداختی از هر محل و تحت هر عنوان اعم از نقدی و غیرنقدی، به تمامی کارکنان دستگاههای اجرائی فوقالذکر صرفاً از طریق سکوی یکپارچه نظام اداری (سینا) پس از صحتسنجی مبالغ پرداختی به کارکنان از حیث انطباق با قوانین و مقررات مرتبط توسط سازمان اداری و استخدامی کشور و تأیید تأمین اعتبار مورد نیاز توسط سازمان برنامه و بودجه کشور از طریق وزارت امور اقتصادی و دارایی (خزانهداری کل کشور) صرفاً در قالب یک سند (فیش) قابل درج و پرداخت است.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تغییر میزان تأثیر معدل، به کنکور سه سال آینده نمیرسد
👤حجتالاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست خبری:
🔹️اصل تاثیر معدل در کنکور را همه قبول دارند. بر سر میزان درصد معدل اختلاف نظر وجود دارد. کنکور به سادگی لغو نمی شود.
🔹اگر قرار باشد میزان تأثیر معدل در کنکور تغییر کند، این تغییرات به کنکور سه سال آینده نمیرسد و فعلاً همان تأثیر ۶۰ درصد معدل اجرایی میشود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ورود نتانیاهو به دادگاه مرکزی تلآویو
🔹نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای حضور در جلسات دادگاه در سه پرونده فساد به اتهام کلاهبرداری، خیانت در امانت و دریافت رشوه، وارد دادگاه مرکزی تل آویو شد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
💢ترور یک عالم دینی در دمشق
🔹منابع رسانهای سوریه از ترور شیخ توفیق البوطی فرزند شیخ محمد سعید رمضان توسط مهاجمان ناشناس در دمشق خبر دادند./ صداوسیما
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥۳۵ کیلومتر از مرز با افغانستان دیوارکشی شد
👤فرمانده قرارگاه جنوبشرق نیروی زمینی ارتش:
🔹دیوارکشی به طول ۳۵ کیلومتر از مرزهای شرقی کشور مشرف به افغانستان به پایان رسیده.
🔹آمارهایی که قبل از شروع طرح انسداد داشتیم ناشی از حضور بسیار زیاد اتباع افغانستان در نوار مرزی بود که ترددها به نصف کاهش پیدا کرده.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶#سرخط_خبرها
🔹شورای عالی آموزش و پرورش: حداکثر سن مجاز برای ثبتنام در آزمون اختصاصی دانشگاه فرهنگیان ۲۴ سال تمام (مبنا اول مهر هر سال تحصیلی) است. این شرط برای متقاضیان ورود به دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی ۱۴۰۴ ـ ۱۴۰۳ و پس از آن اعمال میشود./ ایسنا
🔹سخنگوی دولت: لایحۀ توسعۀ سواحل مکران بهخاطر انجام اصلاحات پس گرفته شد. در این لایحه اصلاحاتی که پیشرو خواهد بود مشارکت مردم، لنجدارها و ساحلنشینان لحاظ نشده بود که در طرح جدید اضافه میشود./ فارس
🔹با تصویب مجلس، دستیاران علوم پزشکی (رزیدنت) از لحاظ بیمه درمان، عمر و بازنشستگی در دوران تحصیل بدون تعهد استخدامی برای دولت مشمول قانون تأمین اجتماعی میشوند./ ایسنا
🔹مدیر طیور، زنبور عسل و کرم ابریشم سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی: سه هزار و ۳۹۴ زنبورستان در استان فعالیت دارند. براساس بررسی میدان انجامشده، ۳۹۱ هزار و ۷۵۷ کلنی زنبور عسل در زنبورستانهای استان داریم./ #شهرآرانیوز
🔹وزیر نیرو: از هر ۱۰۰ واحد انرژی که به نیروگاه میدهیم ۶۰ درصد تلف و ۴۰ درصد به برق تبدیل میشود./ تسنیم
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶ترور دکتر حمدی اسماعیل ندی، دانشمند شیمی آلی در منزلش در دمشق
🔹دکتر حمدی اسماعیل ندی، دانشمند برجسته شیمی آلی، در منزل خود در دمشق توسط افراد ناشناس ترور شد.
🔹رسانههای عربی در این باره گزارش دادند که حمدی اسماعیل یک شیمیدان برجسته در زمینه تولید داروهای ارگانیک در صنعت داروسازی سوریه بود. این منابع همچنین به احتمال دست داشتن موساد و آمریکا در این ترور اشاره کردهاند.
🔹این حادثه نگرانیها درباره تکرار سناریوی مشابه عراق و هدف قرار دادن دانشمندان و نخبگان علمی را افزایش داده است/ایسنا
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶بارش نخستین برف پاییزی در شهر کدکن خراسان رضوی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صهیونیستها بعد از سوریه میخواهند سراغ عراق بروند
👤محسن رضایی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجمع تشخیص مصلحت نظام:
🔹در شمال سوریه یک اردوگاه آمریکایی وجود دارد که ۱۱ هزار داعشی با خانوادههای خود در این ۴ سال گذشته آموزش داده شدهاند.
🔹احتمال دارد در ماههای آینده اینها به موصل یا تکریت عراق حمله کنند.
🌍بیشتر بخوانید:
https://shrr.ir/001HIT
@ShahraraNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضور یوآو گالانت وزیر جنگ پیشین رژیمصهیونیستی در واشنگتن خشم مردم را برانگیخت!
🔹این در حالی است که چندی پیش به واسطه حکم دیوان کیفری بین المللی لاهه حکم جلب گالانت و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیمصهیونیستی صادر شد و انفعال ایالاتمتحده در بازداشت وی خشم شهروندان این کشور را برانگیخته است.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ شبهه : بیاید بجای اسامی مذهبی عربی معادل فارسیشون رو بذاریم
میگه وقتی جبرئیل برای امام حسن و امام حسین اسم غیر عربی آورد خود پیامبر(ص) حاضر نشدن اسم غیر عربی بر فرزندانشون بذارن و معادل عربیشو گذاشتن ،پس چرا ما اسم غیر ایرانی بذاریم؟
#ایران_باستان #آریایی
#ضد_شبهه
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نگاه مرحمت در توسل به امام يا ثامن الائمّه، من از كثرت گناه در بارگاه قدس تو آوردهام پناه چندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نور دل افروز
مرغ خوش الحان دلم غوغاي رضوان خوش نكرد
هم نغمه با مرغي نشد، گلهاي بستان خوش نكرد
ذوقي و كنج خلوتي از هر چه گويي خوش تراست
جغد آمد از ويرانهام بزم سليمان خوش نكرد
زين دل كه من در آتشم تا بود آسايش نديد
زين سر كه من سرگشتهام تا هست سامان خوش نكرد
مي زد رهم را برهمن۱ كفري به رغبت گفته شد
چون يافت در دينم خلل تاراج ايمان خوش نكرد
باشد قبول خدمتم در كفر و ايمان باختن
اين دين كه من خوش كردهام گبر و مسلمان خوش
نكرد
تا هست با من يك رمق با روزگارم تيرگي است
همزاد۲ محنت آمدم آن شب كه پايان خوش نكرد
#دانستنیهای_امام_رضا_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
زان شب كه ساعت كرد خوش بهر فراغت طالعم
چون خنده يك صبح مرا طبع پريشان خوش نكرد
صد تير آهم در جگر و زكس نجستم جرعه يي
زهر نهانم را دهن جز زهر پيكان خوش نكرد
از جامه شد عريان تنم و زعار نگشودم دهن
بر قامت فقرم حيا چاك گريبان خوش نكرد
صد جيب و دامن هر طرف دريا و كان را پر گهر
يك بار كام اين صدف باران نسيان خوش نكرد
از كس ندارم شكوه يي از تلخي عيش من است
گر طوطي طبعم۳ دهن زين شكرستان خوش نكرد
رد كردة شهر خودم، مقبول غربت چون شوم
زين دُر صدف بيزار شد اين لعل را كان خوش نكرد
گر طبع ابجد خوان من آزادي يي خواهد مرنج
بيهوده حرفي ميزنم طفلي دبستان خوش نكرد
هر گوشه باشد منتظر از بهر احيا مرده
يي
درياي رحمت را چه شد گرقالبي جان خوش نكرد
نتوان به عيب دلستان زد طعنه عيش ذره را
گر در بيابان تشنه يي خورشيد تابان خوش نكرد
آمد به سوداي گهر با ابر نيسان قطره يي
ون ديد جيحون غرقه شد درياي عمان خوش نكرد
بهر عزيمت طالعم سد ره به هر در قرعه زد
غير از حريم درگه شاه خراسان خوش نكرد
حاجي محروم از وطن مسموم غربت بوالحسن
كايّام بي امداد او شام غريبان خوش نكرد
شاهي كه در روز جزا بي وزن بار مهر او
نجيدن طاعات را از ننگ، ميزان خوش
نكرد
از فيض اعجاز كرم باشد مماتش چون حيات
چون ذات واحد حالتش تغيير و نقصان خوش نكرد
از جويبار لطف او سيراب، سلطان و گدا
ابر است او بر خار و گل تنها گلستان خوش نكرد
نخلي كه غير از ميوة اميدواري بر نداد
گنجي كه جز معماري دلهاي ويران خوش نكرد
در ساحت لطفش كسي تخم تمنّايي نكشت
كان مزرع اميد را از ابر احسان خوش نكرد
شيرين و شور بحر و بر، دنيا كشيدش در نظر
ستي نيالودش به خون لب از نمكدان خوش نكرد
دنيا برو يك روزه شد اين روز هم در روزه شد
الوان نعمت چيده شد يك ترّه از خوان خوش نكرد
هر چند پيمان در ميان آورد در كار جهان
جز بيعت و پيوند حق در كار ايمان خوش نكرد
عاجز نوازا گر فلك طبعي ببخشش كرده خوش
جز همچو ابر تنگدل نالان و گريان خوش نكرد
از رغبت احسان تو اميد گل گل۴ بشكفد
صبح اين چنين ايام را پر ذوق و خندان خوش نكرد
جز ريشهاي ظلم را عدلت چو مرهم به نساخت
جز مبتلاي درد را لطفت چو درمان خوش نكرد
نظمي كه ني بر رسم تو طبع جهان داد انتظام
آن نظم را كلك۵ قضا در سلك۶ ديوان خوش نكرد
دوري كه پرگارش روش بر مركز امرت نكرد
آن دور بر هم خورده شد كس طبع دوران خوش نكرد
هر نفس را كز خدمتت حسن ترقي رو نداد
تفريح دل حاصل نشد تركيب اركان خوش نكرد
جرمي كه آدم كرده بود از آب رويت شسته شد
بر روي اولاد بشر
حق، خال عصيان خوش نكرد۷
نور دل افروز تورا در جبهة آدم نديد
روز خطاب اصطفي زان سجده شيطان خوش نكرد۸
تا پا نهادي از وطن در غربت و آوارگي
يك شب سكون در هيچ جا ريگ بيابان خوش نكرد
با آن كه طوس از مقدمت پر ارغوان و لاله شد
پاي تورا از زحمت خار مغيلان۹ خوش نكرد
ار ناف دنيا زادي و بر صدر دينا آمدي
جز سينة مادر، بلي، موسي عمران خوش نكرد
آورد شير از عهد تو صدر عنب پستان خاك
چون بود شيرش از عنب زهد تو پستان خوش نكرد
تا دشمن از شهد عنب كام تو زهر آلوده ساخت
دل شهد را كاره شد و نحل عسل شان خوش نكرد
اي جرم شوي صد جهان همچون نظيري زآب عفو
آلوده عصيان شدم صورت مرا زان خوش نكرد
رخسار خاكي بر درت مژگان خونين عرضه كرد
غمنامه درد مرا از وضع عنوان خوش نكرد
افتادم از لوث۱۰ هوا دور از طواف مرقدت
پروانه آلوده پر، شمع شبستان خوش نكرد
از ناسپاسي گشتهام محروم از آن جنت ولي
آدم اسير هند۱۱ شد چون خلد رضوان خوش نكرد
شوق طوف مشهدت بنشينم از سعي و سفر
باري به وادي جان دهم گر كعبه قربان خوش نكرد
از باد طوسم تازه كن در آتش هندم مسوز
كز خاك وابل۱۲ خاطرم تا آب مولتان خوش نكرد
محمد حسين نيشابوري متخلّص به « نظيري »
۱- برهمن: پيشواي آيين برهمايي.
۲ - همزاد: فرزندي كه با فرزند ديگر توأماً زاده شده، دو قلو.
۳
طوطي طبع: تركيب اضافي تشبيهي است.
۴ - گل گل: در اين جا قيد است.
۵ - كلك: قلم، خامه، ني توخالي.
۶ - سلك: رشته.
۷ - ناظر است به آية شريفة: " و عصي آدم ربّه فغوي ثمّ اجتبه ربه فتّاب عليه و هدي " " آدم نافرماني كرد پروردگارش را پس بي بهره شد. پس آنگاه پروردگار وي را برگزيد و توبة وي پذيرفت و هدايتش كرد. " (سورة طه آيات: ۱۱۹ - ۱۲۰).
۸ - اشاره است به آية مباركة: " انّ الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين " " براستي كه خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد ". (سورة آل عمران آية ۳۰).
و نيز: اشاره است به آية: " و قلنا للملائكه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس " " و هنگامي كه به فرشتگان گفتيم: سجده كنيد مر آدم را همه سجده كردند جز شيطان " (آية ۳۲ سورة بقره).
۹ - مغيلان: مخفّف امّ غيلان: خارهاي شتر كه بسيار درشت و تيز است.
۱۰ - لوث: آلودگي، آلايش.
۱۱ - اشاره است به داستان حضرت آدم (ع) كه پس از اخراج از بهشت به سرنديب هند فرود آمد.
۱۲ - وابل: باران تند - خاك وابل: سرزمين هند است به مناسبت بارانهاي تندي
كه در برخي از نواحي ارتفاع آن در سال به ۱۲ متر ميرسد.
#دانستنیهای_امام_رضا_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#دولت #سوریه 🔻ببینید حجم عظیم نفوذی و جاسوس در اولین دولت بعد از انقلاب رو... برای حالا اون رو صد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت۲۰
#فصل_هشتم
کم کم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف درآمدند که: «خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد.»
دلم غنج می رفت از این حرف ها؛ اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت.
عصرِ روزی که می خواست برود، مرا کشاند گوشه ای و گفت: «قدم جان! من دارم می روم؛ اما می خواهم خیالم از طرفت راحت باشد. اگر اینجا راحتی بمان؛ اما اگر فکر می کنی اینجا به تو
سخت می گذرد، برو خانه حاج آقایت. وضعیت من فعلاً مشخص نیست. شاید یکی دو سال تهران بمانم. آنجا هم جای درست و میزانی ندارم تو را با خودم ببرم؛ اما بدان که دارم تمام سعی ام را می کنم تا زودتر پولی جمع کنم و خانه ای ردیف کنم. من حرفی ندارم اگر می خواهی بروی خانه حاج آقایت، برو. با پدر و مادرم حرف زده ام، آن ها هم حرفی ندارند. همه چیز مانده به تصمیم تو.»
کمی فکر کردم و گفتم: «دلم می خواهد بروم پیش حاج آقایم. اینجا احساس دلتنگی می کنم. خیلی سخت می گذرد.»
بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، گفت: «پس تا خودم هستم، برو ساک و رخت و لباست را جمع کن. با خودم بروی، بهتر است.»
ساکم را بستم و با صلح و صفا از همه خداحافظی کردم و رفتیم خانه پدرم.
صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی کرد و رفت.
با رفتنش چیزی در وجودم شکست. دیگر دوری اش را نمی توانستم تحمل کنم. مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود. یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت. هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روزبه روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد. انگار او هم همین طور شده بود. چون سر یک هفته دوباره پیدایش شد. می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای! پنج شنبه صبح که می شود، دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم، می میرم.»
همان روز با برادرم رفت و اسباب و اثاثیه ام را از خانه مادرش آورد و خالی کرد توی یکی از اتاق های پدرم. آن شب اولین شبی بود که صمد در خانه پدرم خوابید. توی روستای ما رسم نبود داماد خانه پدرزنش بخوابد. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامد.
صبحانه و ناهارش را بردم توی اتاق. شب که شد، لباس پوشید و گفت: «من می روم. تو هم اسباب و اثاثیه مان را جمع کن و برو خانه عمویم. من اینجا نمی توانم زندگی کنم. از پدرت خجالت می کشم.»
همان روز تازه فهمیدم حامله ام. چیزی به صمد نگفتم.
فردای آن روز رفتم سراغ عموی صمد. بنده خدا تنها زندگی می کرد. زنش چند سال پیش فوت کرده بود. گفتم: «عمو جان بیا و در حق من و صمد پدری کن. می خواهیم چند وقتی مزاحمتان بشویم. بعد هم ماجرا را برایش تعریف کردم.»
عمو از خدا خواسته اش شد. با روی باز قبول کرد. به پدر و مادرم هم قضیه را گفتم و با کمک آن ها وسایل را جمع کردیم و آوردیم. بنده خدا عمو همان شب خانه را سپرد به من. کلیدش را داد و رفت خانه مادرشوهرم و تا وقتی که ما از آن خانه نرفتیم، برنگشت.
چند روز بعد قضیه حاملگی ام را به زن برادرم گفتم. خدیجه خبر را به مادرم داد. دیگر یک لحظه تنهایم نمی گذاشتند.
یک ماه طول کشید تا صمد آمد. وقتی گفتم حامله ام، سر از پا نمی شناخت. چند روزی که پیشم بود، نگذاشت از جایم تکان بخورم. همان وقت بود که یک قطعه زمین از خواهرم خرید؛ چهار صد و پنجاه تومان. هر دوی ما خیلی خوشحال بودیم. صمد می گفت: «تا چند وقت دیگر کار ساختمان تهران تمام می شود. دیگر کار نمی گیرم. می آیم با هم خانه خودمان را می سازیم.»
اول تابستان صمد آمد. با هم آستین ها را بالا زدیم و شروع به ساختن خانه کردیم. او شد اوستای بنا و من هم کارگرش. کمی بعد برادرش، تیمور، هم آمد کمک.
تابستان گرمی بود. اتفاقاً ماه رمضان هم بود. با این حال، هم در ساختن خانه به صمد کمک می کردم و هم روزه می گرفتم.
یک روز با خدیجه رفتیم حمام. از حمام که برگشتیم، حالم بد شد. گرمازده شده بودم و از تشنگی داشتم هلاک می شدم. هر چقدر خدیجه آب خنک روی سر و صورتم ریخت، فایده ای نداشت. بی حال گوشه ای افتاده بودم. خدیجه افتاد به جانم که باید روزه ات را بخوری. حالم بد بود؛ اما زیر بار نمی رفتم.
گفت: «الان می روم به آقا صمد می گویم بیاید ببردت بیمارستان.»
صمد داشت روی ساختمان کار می کرد. گفتم: «نه.. او هم طفلک روزه است. ولش کن. الان حالم خوب می شود.»
کمی گذشت، اما حالم خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. خدیجه اصرار کرد: «بی
ا روزه ات را بخور تا بلایی سر خودت و بچه نیاوردی.»
قبول نکردم. گفتم: «می خوابم، حالم خوب می شود.» خدیجه که نگرانم شده بود گفت: «میل خودت است، اصلاً به من چه! فردا که یک بچه عقب مانده به دنیا آوردی، می گویی کاش به حرف خدیجه گوش داده بودم.»
این را که گفت، توی دلم خالی شد؛ اما باز قبول نکردم.
ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می شود.
وقتی حالم خیلی بد شد و دست و پایم به لرزه افتاد، خدیجه چادر سر کرد تا برود صمد را خبر کند. گفتم: «به صمد نگو. هول می کند. باشد می خورم؛ اما به یک شرط.»
خدیجه که کمی خیالش راحت شده بود، گفت: «چه شرطی؟!»
گفتم: «تو هم باید روزه ات را بخوری.»
خدیجه با دهان باز نگاهم می کرد. چشم هایش از تعجب گرد شده بود. گفت: «تو حالت خراب است، من چرا باید روزه ام را بخورم؟!»
گفتم: «من کاری ندارم، یا با هم روزه مان را می شکنیم، یا من هم چیزی نمی خورم.»
خدیجه اول این پا و آن پا کرد. داشتم بی هوش می شدم. خانه دور سرم می چرخید. تمام بدنم یخ کرده و به لرزه افتاده بود. خدیجه دوید. دو تا تخم مرغ شکست و با روغن حیوانی نیمرو درست کرد. نان و سبزی هم آورد. بوی نیمرو که به دماغم خورد، دست و پایم بی حس شد و دلم ضعف رفت. لقمه ای جلوی دهانم گرفت.
سرم را کشیدم عقب و گفتم: «نه... اول تو بخور.»
خدیجه کفری شده بود. جیغ زد سرم. گفت: «این چه بساطی است بابا. تو حامله ای، داری می میری، من روزه ام را بشکنم؟!»
گریه ام گرفته بود. گفتم: «خدیجه! جان من، تو را به خدا بخور. به خاطر من.»
خدیجه یک دفعه لقمه را گذاشت توی دهانش و گفت: «خیالت راحت شد. حالا می خوری؟!»
دست و پایم می لرزید. با دیدن خدیجه شیر شدم. تکه ای نان برداشتم و انداختم روی نیمرو و لقمه اول را خوردم. بعد هم لقمه های بعدی.
وقتی حسابی سیر شدم و جان به دست و پایم آمد، به خدیجه نگاه کردم؛ او هم به من. لب هایمان از چربی نیمرو برق می زد.
گفتم: «الان اگر کسی ما را ببیند، می فهمد روزه مان را خورده ایم.»
اول خدیجه لب هایش را با دستک چادرش پاک کرد و بعد من. اما هر چه آن ها را می مالیدیم، سرخ تر و براق تر می شد. چاره ای نبود. کمی از گچ دیوار کندیم و آن را کشیدیم روی لب هایمان. بعد با چادر پاکش کردیم. فکر خوبی بود. هیچ کس نفهمید روزه مان را خوردیم.
🔸فصل نهم
آخر تابستان، ساخت خانه تمام شد. خانه کوچکی بود. یک اتاق و یک آشپزخانه داشت؛ همین. دستشویی هم گوشه حیاط بود. صمد یک انبار کوچک هم کنار دستشویی ساخته بود، برای هیزم و زغال کرسی و خرت و پرت های خانه.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357