eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل هفتم : در ازله كردن موى زير بغل در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : دراز مكنيد موى زير بغل را، كه شيطان در آنجا پنهان ميشود. در حديث معتبر ديگر منقول استكه : حضرت امام جعفر صادق عليه السلام زير بغل را دارو مى گذاشتند و ميفرمودند كه : كندن موى زير بغل دوش ها را سست ميكند. در حديث ديگر منقول است كه : دارو گذاشتن زير بغل بهتر است از تراشيدن و تراشيدن بهتر است از كندن . در حديث ديگر وارد شده است كه : بسيار بود كه آنحضرت از براى ازاله موى زير بغل بحمام مى رفتند و همين موضع را دارو ميكشيدند و بيرون مى آمدند. از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : موى زير بغل را كندن ، گندبغل را برطرف ميكند وپاك كننده است و سنت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم است . حلیة_المتقین https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل هشتم : غايت زماني كه نوره را تأخير توان كرد در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول استكه : هر مرديكه ايمان بخدا و روز قيامت دارد، بايد موى پشت زهار را زياده از چهل روز نگذارد وحلال نيست زنيرا كه ايمان بخدا و روز قيامت داشته باشد اينكه ترك كند ازاله موى زهار را زياده از بيست روز. از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم در هر جمعه دارو ميكشيدند موى پشت زهار و ميان پا را. در حديث صحيح از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : سنت در نوره كشيدن ، آنست كه هر پانزده روز يكمرتبه بكشند و اگر كسى بيست و يكروز ودر روايتى بيست روز، بر او بگذرد كه نوره نكشيده باشد، قرض كند و نوره بكشد و كسى كه چهل روز بگذرد كه نوره نكشد، او مؤ من و مسلمان نيست و او را هيچ كرامت نزد خدا نيست . از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : هر كه ايمان بخدا و روز قيامت دارد، موى زهار را زياده از چهل روز نگذارد، پس اگر چيزى نيابد، بعد از چهل روز قرض كند وپس نيندازد. حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود كه : دوست ميدارم از براى مؤ من كه هر پانزده روز، نوره بمالد. از حضرت صادق منقول است كه : بايد كه پشت زهار را يك هفته بيشتر نگذارد و هر كه نوره را زياده از يكماه ترك كند، نمازش مقبول نيست . حلیة_المتقین https://eitaa.com/zandahlm1357
و ☺️🌹 تهیه فهرستی از افکار استرس‌زا: روی یک برگه سفید افکار غیرمنطقی، استرس زا و بی‌فایده‌ای را که به عادت تبدیل شده و متوقف کردن آن‌ها برای شما سخت است بنویسید؛ سپس این افکار را اولویت بندی کنید؛ یعنی ابتدا آن مواردی را که بیشتر تکرار می‌شود به ترتیب بنویسید و بعد از آن مواردی را که آزاردهندگی بیشتری برای شما دارند یادداشت کنید. ۲- تخلیه افکار: گام بعدی این است که روزی یک بار در یک ساعت مشخص افکاری را که بیشتر به سراغتان می‌آیند روی کاغذ منتقل کنید. نوشتن به شما کمک می‌کند که افکارتان تخلیه شود. ۳- ریلکسیشن (تمدد اعصاب): این روش به رفع افکار مزاحمی که ریشه در اضطراب دارند، کمک زیادی می‌کند و باعث استراحت اعضای بدن شما خواهد شد. برای این کار بهتر است لوح فشرده یا کتاب‌هایی را که در این زمینه نوشته شده است از بازار تهیه کنید. ۴- تصویرسازی فکر: چشم‌هایتان را ببندید و موقعیتی را که احتمالاً فکر استرس زا اتفاق می‌افتد، تصویرسازی کنید البته بهتر است که این روش را با کمک یک مشاور اجرا کنید. ۵ – تکنیک توقف فکر: هر زمان که افکار مزاحم به ذهن شما آمد، خودتان با صدای بلند فرمان «ایست» بدهید. در ابتدا این کار خیلی سخت به نظر می‌رسد، اما تکرار آن باعث می‌شود که به مرور حواس شما پرت شود. پس از ایست، چند نفس عمیق بکشید و به کار عادی خود ادامه دهید یا اگر امکانش وجود داشت، موقعیت خود را تغییر دهید یعنی اگر نشسته هستید، بلند شوید وچند قدم راه بروید. ۶- جانشین سازی افکار: زمانی که فکری به ذهن شما خطور می‌کند، از خودتان بپرسید که این فکر را با چه افکار دیگری می‌توانم جایگزین کنم و یا به گفت‌و‌گو با فکرتان بنشینید. https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام وخسته نباشید خدمت مشاور عزیز زنی 34 ساله هستم، 7ساله ازدواج کردم، شوهرم 35سالشه.... یه دختر 5ساله هم دارم. دوماهه که اومدم قهر خونه بابام، برای دهمین بار! ولی این دفعه میخوام چشمامو روی همه چی ببندم از شوهرم جدا بشم. اما چون بچه دارم و هی منو از عواقب طلاق ترسوندن... به شدت مردد هستم. « متاسفانه من کاملاچشم وگوش بسته با این آقا ازدواج کردم!» شوهر من عیب ها و خصلتهای ناپسند زیادی داره؛ بشدت خسیسه، بی مسئولیته، کینه ای و انتقام بگیره، سختگیره، حسوده، به شدت دروغگوئه... «توی خواستگاری هماهنگ کرده بود با خانوادش بگن دیپلمه ولی بعد معلوم شد فقط سیکل داره! در مورد کارش هم دروغ گفت. توی این چندسال، روی هم حتی 5هزار تومن هم بهم پول نداده. عروسی یامجلسی که دعوت میشیم، خودش که باهام نمیاد هیچ، نه پول کادو میده ، نه حتی دوهزارپول توی جیبم میزاره!! تقریبا نمیزاره با کسی رفت و آمد کنم، به خانوادم بی احترامی هم زیاد میکنه. بشدت عصبیه، سر کوچکترین مسائل بی اهمیت سر منو دخترم عربده میکشه.«.همیشه عصبانی نیست ولی کلا ازش میترسم. وقتی باردار بودم میگفت: دختر نمیخوام، برو خودتو بنداز زیر ماشین هم تو بمیری هم دخترت! تاحالا هرچی خواسته، پدرش براش فراهم کرده، همینه که هیچ مسئولیتی درقبال من یا دخترم نداره... همه این خصلتاشو تقریبا تمام اعضای خانوادش هم دارن.... هر دفعه قهر کردم، ابراز پشیمونی کرده و وعده داده که رفتارشو عوض میکنه ولی وقتی برگشتم اوضاع بدتر شده. همیشه لباسهای من و دخترم کهنه است ، خونه که بودم همش میگفت چرا تو آدم شادی نیستی؟ تا میومدم ازش گله کنم گوشاشو میبست میگفت دوباره شروع کرد. نمیدونم چیکارکنم؟ نه دل طلاق دارم نه دل خوشی دارم برای برگشتن...الانم خیلی اومده دنبالم ولی نمیخوام برگردم. از شما کارشناس محترم تقاضای راهنمایی دارم. ممنونم🌹 ⬇️⬇️⬇️⬇️
من فکر نمیکنم اینگونه که از شوهرت هیولا ساختی ، واقعا اینجوریا باشه و به این شدت که میگی باشه!؟ حالا درسته عیبهای زیادی داره و من هم بهت حق میدم ، بالاخره تو هم انسانی و شادی و خوشبختی حق توست ، ازدواج کردی که در کنار شریک زندگیت خوش باشی و به آسایش و آرامش بیشتر برسی. اما وقتی که هفت سال تونستی در کنارش باشی و یک بچه 5 ساله دارید ، یعنی اینکه با وجود همه عیب و ایرادهایی که ایشون داره ، اما لااقل وضع اینگونه که شما تعریف میکنید ، نیست!! موقع بارداری وقتی که ایشون فهمیده بچه دختر هست ، ناراحت شده و از شما خواسته که خودتو بندازی جلو ماشین که هم خودت بمیری و هم دخترتون از بین بره ، اما عملکرد ایشون فقط در حد حرف بوده و الان دختر شما 5 سالشه! یا حالا که شما قهر کردید و در منزل پدرت به سر میبری ، تحمل دوریتو نداره و همش از شما میخواد که برگردی و به ظاهر ، وعده میده که نظر شما رو جلب کنه تا به خونه برگردی و این یعنی اینکه تحمل دوری شما رو نداره و در حقیقت دوستت داره. شما خصلتهای بد و عیب و ایرادهای زیادی از ایشون ذکر کردید ، من نمیگم که شما دروغ میگید یا اشتباه میکنید!! بالاخره سالها با ایشون زندگی کردی و خلق و خوها و خصوصیات ایشون رو به درستی میشناسی. اما قطعا ایشون خوبیهایی هم داره ، همش که بدی نیست. بهتره که خوبیهای ایشون رو هم مد نظر داشته باشی ، ممکنه که با وجود اینهمه بدی و نقص ، خوبیها و خصلت های مثبتی هم داشته باشه که آرزوی دیگران باشه. چه خوبه که ما بیشتر خوبیهای انسانها رو ببینیم و کمتر تمرکز روی بدیها داشته باشیم. بنده نمیخوام که عیب و ایرادهای این آقا نادیده گرفته بشه. در هر صورت شما توی این زندگی به خاطر خصوصیات منفی و افکار و برخوردهای نامناسب و نادرست این آقا اذیت شدید و تحمل کردید ، اما همینکه نمیخواد از شما دور باشه و بعضی وقتها از شما خواسته که آدم شادی باشی یا اهل دود و دم و سیگار و قلیون و رفیق بازی و خیانت و یکسری چیزهای دیگه نیست و به چیز خاصی اعتباد نداره ، چون شما توی گفته هاتون به همچین مواردی اشاره نکردید!! اینها خودش جای امیدواری داره ، خیلی از خانمها از اعتیاد و رفیق بازی یا خیانت شوهرهاشون گله و شکایت دارند. من فکر میکنم که عیب شما این بوده که از همون ابتدا خیلی شل گرفتی و زیاد اهمیت ندادی و سیاست به خرج ندادی که الان به کلی کارتون به اینجا کشیده شده! البته منظور از اینکه میگم شل گرفتی ، سختگیریهای تند و پرخاشگرانه و جنگ و دعوا نیست ، بلکه منظور یکسری سیاستها و زیرکی ها و رفتارهای قاطع تر هست که باید در همون ابتدا شوهرت رو متوجه میکردی که حق و حقوقی داری و باید براش مهم باشه و بیشتر به شما اهمیت بده ، باید همسرداری و طرز برخورد با همسر رو فرا میگرفت و مجال شونه خالی کردن از زیر مسعولیت ها چندان براش نمیموند! از اول طوری رفتار کردی که انگار هیچ حقی نداری و هرچی که ایشون بگه و انجام بده درسته و الان بعد از گذشت اینهمه سال ، دیگه خودشو صاحب حق میدونه! باید بیشتر با هم حرف میزدید و خواسته هاتو بهش میگفتی. حالا میگی وقتی که میخوام بهش بگم ، گوشهاشو میگیره و نمیخواد که حرفهامو گوش بده! خب اینجا نتیجه میگیریم که روش شما اشتباست. برای شروع گفتگو باید زبانی نرم و منعطف داشته باشی ، طوری با لطافت باهاش حرف بزنی که ایشون با ذوق و شوق به حرفهات گوش بده ، ابتدا ازش تعریف و تمجید کن و خوبیهاشو بگو ، بعدش هم با زیرکی خاص و ناز و عشوه ، خواسته ها و نیازهاتو بگو ، یک بار نشد ، بار بعدی بگو ، باز هم نشد ، با روشهای دیگه ، حرفهای جدیدتر ، دلایل قانع کننده تر ، اینقدر ادامه بده که بالاخره یه جایی قانع بشه و به شما جواب مثبت بده.... نگو که امیدی به تغییرش نیست. صبر داشته باش و به طرق مختلف سعی در تغییر دادن ایشون و تغییر دادن خودت و کلا اصلاح زندگیتون کن ، خودتو دست کم نگیر ، همیشه دنبال احقاق حقت باش ، طوری رفتار کن که به این باور برسه که شما هم توی زندگی به عنوان همسر ، باید خواسته هات در نظر گرفته بشه و بهشون جامه ی عمل پوشونده بشه ، بیشتر تشویق و ترغیبش کن ، سعی کن حرف زدن و دلیل آوردنت قوی و منطقی باشه و سر و زبونت خوب باشه ، البته نه اینکه مجادله کنی و بی آبرویی راه بندازی ، بلکه به صورت درست و عاقلانه سخنوری کن و در این رمینه قوی و برنده عمل کن. اگه ایندفعه اومد سراغت و ازت خواست که برگردی ، منطقی تر باهاش حرف بزن و قاطع تر و برنده تر باهاش شرط و شروط بذار ، البته ادب و انعطاف رو در سخنهات فراموش نکن اما حرفهای دلتو بهش بزن و بگو من زندگی خوب میخوام ، رفاه میخوام ، آرامش میخوام و خوشی و شادی و لذت میخوام. بعدش اگه به ظاهر هم شرایطتت رو پذیرفت ، به زندگیت برگرد اما در ادامه شدت عمل به خرج بده و همیشه خواسته هات رو با شجاعت بیشتری بهش بگو و کوتاهی نکن پیروزباشید🌹🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357
روزگار من (۲۷) بهنام - یعنی دیگه تموم شد دوستی منو اون ؟؟؟!! سحر- اره گمونم دیگه نخواد شاهین- یه فکری!!😏😏😏 بهنام و سحر همزمان...چی؟؟ چه فکری؟؟ الان پاشید بریم یه کادو بخریم که با دیدنش نظرش عوض بشه 😌😌😌 سحر- اره ..فکر خوبیه مثلا اون عاشق بدلیجاته... پس همین کارو میکنیم ،،، پاشین بریم ... هوا تاریک شده بود و ساعت نزدیکای ۹:۳۰ بود..چرا مامانم نیومد 🙁🙁🙁 بلند شدمو از پنجره یه نگاه به کوچه انداختم چشمم به سحر افتاد که داشت از سر کوچه می یومد .ـ زود سرمو بردم تو و پنجره رو بستم رفتم توی اتاقم هنوز گلی که بهنام تو دیدار اول بهم داده بود و داشتم خواستم بندازمش سطل آشغال اما دلم نیومد یه خرده خشک شده بود بوش کردم هنوز بوی ادکلن بهنامو می داد فکرم رفت سمتش که صدای باز شدن در ورودی اومد دوییدم تو پذیرایی مامان بود تا دیدمش بدونه اینکه سلام بدم یه لحظه خشکم زد عه دخترم چی شد ...چرا اونجوری شدی ؟؟!! 😳😳😳😳😳😳 اروم گفتم هیچی ..ـخودتی مامان؟؟ مامان خندیدو گفت وااا مگه اینقدر تغییر کردم که منو نمیشناسی😂😂😂😂 خیلی تغییر کردی اخه... جدی میگی!! اره موها و ابرویه رنگ کرده و روشن ، تا حالا اینجوری رنگ نکرده بودی ... مدل ابروهات 😳😳😳😳😳 حالا بهم میاد یا نه؟؟!! بد که نشدم راستشو بگووو!!! فرزانه- نه چرا بد خیلیم خوشگل شدی و جوون ☺️☺️☺️ مامان- قبول نمیکردم اما انقدر که اعظم خانم اصرار کرد موندم تو رو در وایسی دیگه مجبور شدم ... راستی از بیرون پیتزا خریدم برای شام بخوریم تا من لباسامو عوض میکنم تو وسایلوو اماده کن باشه مامان ... موقع شام خوردنم همش چشام به مامان بود ـ مامان ـ چیه دختر حواست کجاست دوباره...بازم که خیره شدی به من... اخه هنوز تو شکم خب اخه تو از این کارا نکرده بودی تا بحال...شکه شدم 😅😅😅😅😅😅 با حرفای من مامان زد زیر خنده 😂😂😂😂😂 نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه خویشتن داری_3.mp3
15.95M
۳ ▫️باتقوا، اونی نیست که شیک‌پوش نیست، اونی نیست که سفر نمیره، اونی نیست ، که تفریح نمیره، 🪁بلکه اونیه که همه لذتها رو به استخدام خودش درمیاره، اونم درمسیری که به اخلاق خدا، شبیه‌ترش میکنه. https://eitaa.com/zandahlm1357