✅ علت #سوزش کف پا
🔸بیماری مزمن کلیه
🔸کمبود ویتامین B12 ، فولات و گاهی اوقات ویتامین B6
🔸سوء مصرف الکل
🔸کم کاری تیروئید
🔸عوارض جانبی برخی داروها ،مانند:برخی داروهای شیمی درمانی، داروهای HIV ، مصرف بیش از حد ویتامین B6 ، میتفورمین و غیره.
🔸مسمومیت با فلزاتی مانند سرب، جیوه و آرسنیک
🔸التهاب عروق خونی
🔸علاوه بر نوروپاتی، عفونت و التهاب پا نیز می تواند باعث سوزش کف پا شود. شایع ترین آنها عفونت پوستی ناشی از قارچ است.
🔸بیماری شریان محیطی معمولا باعث سوزش پاها می شود؛ گردش خون ضعیف در پاها ممکن است غالبا باعث درد، سوزن سوزن شدن پاها به خصوص در هنگام راه رفتن شود.
✅راهکار درمانی
🔸آویشن درمان کننده مشکلات گردش خون است. هر روز به مدت ۲۰ دقیقه، پای داغ خود را در آویشن مخلوط با آب قرار دهید تا به گردش خون بهتر کمک کند و سوزش و درد را تسکین دهد.
🔸پابرهنه را رفتن باعث می شود هوا در پای شما به گردش درآید و پا را خشک کند.
🔸برای درمان پای داغ، چند دقیقه پابرهنه و بدون جوراب روی علف، سنگ و ماسه و غیره راه بروید.
🔸بعد از پیاده روی کفش و جوراب خود را در بیاورید تا سریعا پا خشک شود.
🔸پای خود را در آب خنک بگذارید اما از یخ استفاده نکنید.
🔸به پاهایتان استراحت دهید.
🔸در طول روز کفش و جورابتان را عوض کنید.
🔸در طول روز مواد مغذی و ویتامین های بیشتری ( مخصوصا ویتامین B) مصرف کنید.
🔸برای از بین بردن مشکلات پا از یک کفش مناسب استفاده کنید.
🔸مواد مخدر یا الکل مصرف نکنید.
🔸یک فنجان آب با مقداری سرکه سیب ترکیب کنید و هر روز بنوشید.
همچنین میتوانید سرکه سیب را به مقداری آب گرم اضافه کنید و پای خود را به مدت 20 دقیقه در آن بخیسانید. شما باید این روش را دوبار در روز انجام دهید.
برای بدست آوردن نتایج بهتر، بهتر است مقداری نمک دریا را نیز به این محلول اضافه کنید.
درمان
#عفونت دندان ، #لثه و #آبسه
👈 پوست انار خشک شده را طی روز روی دندان یا لثه چرک کرده بگذارید تا بماند. تکرار این عمل، باعث می شود موضع چرک سرباز کند و عفونت خارج و مشکل رفع شود. بهداشت دهان و دندان را خوب رعایت کنید.
📢 📢 برای بهداشت دندان ها توصیه می شود، شب ها ✨لحظه قبل از خواب ✨روی دندان هایتان عسل زنبوری چند گیاهی بمالید و تمام حفره های دندان هایتان را کاملاً با عسل آغشته نمایید و صبح ها با پودر شویا مسواک بزنید🍃
📢📢 لازم به ذکر است شیرینی عسل، تنها شیرینی است که قند آن برای دندان ها مفید می باشد.🍃
💥 به جای عسل همچنین می توانید با مقداری پنیر محلی دندان هایتان را آغشته نمایید و صبح مسواک بزنید.💥
عفونت دندان ولثه
از بین بردن عفونت دندان با یک معجون جادویی :
از بین بردن عفونت دندان یا همان ابسه از راه طبیعی و با درمان هاب خانگی گاها بسیار بهتر از مصرف انتی بیوتیک ها نتیجه می دهد .
درمان عفونت دندان بهتر است از راه و روش طبیعی باشد تا عوارضی برای بخش های دیگر بدن به خصوص بخش های داخلی بدن نداشته باشد. .
درمان آبسه و عفونت دندان
لثه ها رو محکم میکنه.کسانی که سیب گاز میزنن یا موقع مسواک زدن خونریزی لثه دارن سرکه با گلاب مخلوط کن به صورت دهانشویه استفاده کنن.
عصاره گل رز را با آب تازه لیموترش مخلوط کنید و برای چند دقیقه این مخلوط را در دهان نگه دارید و سپس دور بریزید. این عمل را حداقل روزی 3 بار تکرار کنید.
غرغره کردن با آب لیموی تازه و آب ولرم روزی 2 بار علاوه بر از بین بردن بوی بد دهان، شدت ورم را نیز کاهش می دهد.
برای تسکین فوری التهاب و خون ریزی با آب نمک غرغره کنید و یا ضماد زنجبیل و نمک را بر روی لثه قرار دهید.
برای درمان سریع آبسه دندان روزی سه حبه سیر را به اندازه ماش خرد کرده و هر حبه را همراه با یک لیوان آب یا آب عسل میل کنند.
برای از بین رفتن عفونت در دهان و دندان میتوان یک قاشق مربا خوری عسل را با چند قطره سرکه مخلوط کرده و روی لثه و دندانها مالید.
استفاده از نمک به صورت کشیدن روی لثه و دندان بسیار خوب است، مداومت به این کار مفید است و می تواند کمک کننده باشد, در مورد نمک هم مقالات متعددی بیان شده که فوق العاده است.
تورم لثه را مى توان با جوشانده هلیله به صورت مضمضه یا پاشیدن پودر عدس ، گشنیز، مورد، صندل سرخ فوفل ، سماق بهبودى بخشید و یا آب برگ تاجریزى ، بارهنگ ، آب برگ خرفه را در دهان نگهداشته و خارج کنند و یا سماق را نرم کوبیده در گلاب حل کرده مضمضه نمایند اگر ورم بهبودى نیافت مى توان تخم ریحان یا تخم مرو یا تخم تمرهندى را سائیده در آب اسپرزه ریخته روى قسمت متورم بمالند.
واسه ورم و درد دندون زردچوبه بذاریم. اول خیلی درد میگیره ولی کمی تحمل کنید خوب میشه .
دریاچه سد خاکی سراگاه یا سه راه گاه یک دریاچه مصنوعی انسان ساخت است که در بخش شمالی روستای سراگاه قرار دارد. این سد خاکی در میان جنگل های منطقه تالش و در کنار زمین های کشت برنج و باغهای کیوی واقع شده و همین امر زیبایی آن را دوچندان کرده است. دریاچه سراگاه از طریق رودها و چشمه های طبیعی که در اطراف آن وجود دارند پرآب می شود و در بیشتر مواقع سال آب دارد. نکته جالب توجه آن که از این دریاچه برای پرورش ماهی نیز استفاده می شود و فروش ماهی به نوعی منبع اصلی در آمد مردم روستا به شمار می آید. وجود ماهی در این سد خاکی باعث شده تا در طول گذر زمان مرغ های ماهی خوار به سمت دریاچه بیایند.
گیلان تالش
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 روستای هشمیز _ سنندج
هشمیز، روستایی با خانههای پلکانی و معماری زیبا که در ۴۵ کیلومتری سنندج و در بخش شرقی هورامان واقع شده است. الگوی بافت روستای هشمیز به صورت پلکانی بوده و به دلیل کمبود زمین تخت و مسطح در این روستا همه منازل در یک مکان به صورت فشرده و پلکانی در کنار هم قرار گرفتهاند و رو به خورشید خانهها را ساختهاند.
روستای هشمیز دارای آب و هوای سرد و کوهستانی و طبیعت بکر و زیبا در چهار فصل می باشد. ارتفاعات روستای هشمیز عموما از جنگل بوده و منابع جنگلی آن عبارتند از؛ درختچههای زالزالک، درخت بادام، گیاهان گل گاو زبان، خاکشیر و گل ختمی.
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
.......:
پيشگوئى
خدا رحمت كند ( (استاد حسين مشكل گشا) ) را، ايشان يكى از مردان خدا بود. نجّار بود. واين اواخر كلبندى چينى هاى شكسته را بهم وصل مى كرد. او مرد بزرگوارى بود كه خدمت آقا ( (امام زمان) ) عليه السّلام رسيده بود.
ايشان مى فرمود: آن وقتى كه در اهواز كارمى كردم آنجا خيلى كم كسى نماز مى خواند و وقتى كسى را مى ديدم نماز مى خواند خوشحال مى شدم.
يك روز همين طور كه روى چوب بست بودم، ديدم يك مردى يك چيزى مثل گونى پوشيده و داخل در شط شد و خودش را شست. بعد آمد جاى مسحش را خشكاند، بعد وضوگرفت و ايستاد نماز، من خيلى از اين خوشم آمد. گفتم: خدا كند اين با من رفيق شود.
يك شب آمد گفت: استاد. گفتم: بله. گفت: من يك قدرى از اين چوبها را ببرم آتش روشن كنم گرم شوم؟ گفتم: ببر. دوباره شب ديگر آمد، گفتم: اگر بخواهى مى توانى پيش من بيايى.
گفت: اى استاد من كجا شما كجا. شما استاد هستى من رعيت بى چيز با هم جور در نمى آيد.
گفتم: اين حرفها را نزن ( (ما همه بنده خدا هستيم و با هم فرق نمى
كنيم) ) بيا پيش من.
گفت: من سه تومان به اين بقاله بدهكارم. گفتم: برو به بقاله بگو بدهكارى شما را پاى مشكل گشا بنويسد. خلاصه بعد از آن آمد پهلوى من.
نزديك ( (ماه مبارك رمضان) ) كه شد، گفت: استاد من روزه مى گيرم اگر شما روزه نگيرى رفاقتمان نمى شود. گفتم: نه من هم روزه مى گيرم، يك مّدتى كه با من بود. يكى از اين شبها يك نامه از اصفهان آمد كه بچه ات گلويش درد مى كند، من وقتى خواندم ناراحت شدم. گفت: استاد ناراحت نشو بچه ات گلويش خوب شد.
گفتم: تو از كجا مى دانى؟ گفت: انشاءالله گلويش خوب شد. حالا اين هفته نامه مى آيد مى گويند كه گلويش خوب شد. گفت: اتفاقا يك نامه آمد و گفتند: گلويش خوب شد.
اين بنده خدا ( (سيد آقا) ) مريض شد و ماه مبارك چند روز روزه گرفت، مرضش شديدتر شد. هركارى كردم كه روزه ات رابخور روزه اش رانخورد. هى مى گفت: استاد اگر مى خواهى رفيق داشته باشى كارى بامن نداشته باش فقط افطار كه شد بنشين و براى من جگاره سيگار تا سحر بپيچ، و اين تا سحر جگاره مى كشيد و سحر و افطار يك آب جوش مى خورد و تبش شدّت داشت و هر كارى كردم كه دكتر برايت بياورم بيا ببرمت دكتر. گفت
خير.
يك روز از بس اين تب داشت كه آن طرف نفس مى كشيد اينجا من مى سوختم، اوقات من تلخ شد گفتم: بابا آن كسى كه روزه را واجب كرده همان هم دستور داده وقتى مريض هستى روزه ات را بخور. و دكتر برو. گفت: خير استاد من امروز خوب مى شوم شما برو سر كارت. من با خودم گفتم ؛ اين يك ساعت ديگر مى ميرد، سر كار رفتم اما چشم براه بودم تا شب خبرى نشد، شب كه آمدم ديدم اينجا را جارو كرده و آب پاشيده پِرمز را روشن كرده آب جوش آورده حالش بسيار خوب است.
گفت: استاد نگفتم من امشب خوب مى شوم.
بعد از ماه مبارك رمضان يك روز صبح به من گفت: استاد. گفتم: بله. گفت: امروز پالتوات را بردار عصر باران مى آيد. گفتم: تو از كجا مى دانى فقط خدا مى داند كى باران مى آيد. گفت: باران مى آيد پالتوت را بردار. به او اعتنا نكردم و رفتم سر كارم تا عصر شد يك گله ابر آمد بالا سرم تا آمدم از روى چوب بست پائين بيايم تمام لباسهايم خيس شد، وقتى پايين آمدم ديدم اين ( (سيد آقا) ) پالتوى مرا آورد و گفت: استاد سرما را خوردى حالا بگير بپوش وقتى آمديم توى منزل. گفتم: سيد آقا تو از كجا خبر اينها را دارى؟!
گفت: اى استاد من مى دانم فردا چطور مى شود.
بعد متوجه شدم همه
اينها بر اثر تقوى و اخلاص و بندگى خداست كه اين بنده خدا داشت.
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357
0161 ale_emran 59-60.mp3
8.06M
#لالایی_خدا ۱۶۱
#سوره_آل_عمران آیات ۶۰ - ۵۹
#محسن_عباسی_ولدی
#قصه
#نمایشنامه
«داستانی از کرامات امام حسن عسگری علیه السلام»
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و چهل و ششم و دیگر نتوانستم خنده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و چهل و هفتم
حالا نوبت عطیه بود که از شنیدن این خبر به هیجان آمده و نتواند احساسش را کنترل کند که فریاد شادیاش را زیر دستانی که مقابل دهانش گرفته بود، پنهان کرد و باز صدای خنده اش، آشپزخانه را پُر کرده بود که لعیا لبخندی زد و رو به عطیه کرد: «من گفتم امشب آقا مجید یه جور دیگه دور و برِ الهه می چرخه ها!» که عطیه خندید و به شوخی طعنه زد: «ما که هر وقت دیدیم، آقا مجید همینجوری هوای الهه رو داشت!» و برای اینکه شیطنت سرشار از شادیاش را کامل کند، پشت چشم نازک کرد و میان خنده ادامه داد: «خدا شانس بده!» و باز فضای کوچک آشپزخانه از صدای خندههایمان پُر شد که از ترس بر ملا شدن حضور این تازه وارد نازنین، خندههایمان را فرو خوردیم و سعی کردیم با حالتی به ظاهر طبیعی به اتاق پذیرایی بازگردیم.
از چشمان پوشیده از شرم مجید و خندههای زیر لب عبدالله پیدا بود که متوجه قضیه شده و ابراهیم و محمد بیخبر از همه جا، فقط نگاهمان میکردند که محمد با شرارت همیشگیاش پرسید: «چه خبره رفتید تو آشپزخونه هِی میخندید؟ خُب بیاید بیرون بلند تعریف کنید، منم بخندم!» که عطیه همانطور که یوسف را از روی تشکچه کوچکش بلند میکرد، جواب شوهرش را با حالتی رندانه داد: «حتماً قرار نیس شما بدونید، وگرنه به شما هم میگفتیم!» مجید که از چشمانم فهمیده بود هنوز روی گفتنش را به ابراهیم و محمد ندارم، سرِ صحبت را به دست گرفت و با تعریف حادثه رانندگی که دیروز در جاده اسکله شهید رجایی دیده بود، با زیرکی بحث را عوض کرد و نمیدانست که نام خودروی شاسی بلندی که در حین شرح ماجرا به زبان میآورد، داغ دل ابراهیم را تازه میکند که چشمانش را گرد کرد و به میان حرف مجید آمد: «این عربها هم فعلاً به بابا یکی از همین لکسوسها دادن، سرش گرم باشه!» که محمد با صدای بلند خندید و همانطور که پوست تخمههایی را که خورده بود، در پیش دستیاش میریخت، پشت حرف ابراهیم را گرفت: «فقط لکسوس که نیس! یه خانم جوون هم بهش دادن که دیگه حسابی سرش گرم باشه!» که عطیه غیرت زنانهاش گل کرد و با حالتی معترضانه جواب محمد را داد: «حالا تو چرا ذوق میکنی؟!!!»
محمد به پشتی مبل تکیه زد و با خونسردی جواب داد: «خُب ذوق کردنم داره!» و بعد ناراحتی پنهان در دلش بر شوخ طبعی ذاتیاش چیره شد که نفس بلندی کشید و با ناراحتی ادامه داد: «همه امتیاز نخلستونها رو گرفتن و به جاش یه برگه سند دادن که مثلاً داریم براتون تو دوحه سرمایهگذاری میکنیم! سر بابای ساده ما رو هم به یه ماشین خفن و یه زن جوون گرم میکنن که اصلاً نفهمه دور و برش داره چی میگذره!» معامله مشکوک پدر موضوع جدیدی نبود، ولی تکرار بازی ساده لوحانهای که با مشتریان بینام و نشان خارجیاش آغاز کرده بود، دلم را همچون قلب مادرم میلرزاند که رو به محمد کردم و پرسیدم: «خُب شماها چرا هیچ کاری نمیکنید؟ می خواید همینجوری دست رو دست بذارید تا...» که ابراهیم اناری را که به قصد پاره کردن در دست گرفته بود، وسط پیش دستیاش کوبید و آشفته به میان حرفم آمد: «توقع داری ما چی کار کنیم؟ هان؟ اگه یه کلمه حرف بزنیم، همین حقوق هم دیگه بهمون نمیده!» و محمد در تأیید اعتراض ابراهیم با صدایی گرفته گفت: «راست میگه. همون اوایل که من یکی دو بار اعتراض کردم، تهدیدم کرد اگه بازم حرف بزنم از کار بیکارم میکنه! ابراهیم که تا مرز اخراج پیش رفت و برگشت!»
لعیا چهرهاش در اندوه فرو رفته و همانطور که با چنگال کوچکی هندوانه در دهان ساجده میگذاشت، هیچ نمی گفت که عطیه با بیتابی به سمت محمد عتاب کرد: «تو رو خدا وِل کنید! همین مونده که تو این گِرونی، بیکار هم بشی!»
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#ارتباط_موفق ۶ 🔥 حسادت در محبت ، و تمایل به پیشتاز بودن در نگاه کسی، ارتباط انسان را با بقیهی اطر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موفق_7.mp3
11.36M
#ارتباط_موفق ۷
👌باید راهِ دفع افکار منفی، شنیدههای منفی، قضاوتهای منفی،
و یا تمام حملههای شیطان نسبت به کسانی که با آنها در ارتباط هستی را، بیاموزی!
در غیر اینصورت، حتماً ارتباطاتت در میانهی راه به شکست خواهد انجامید.✘
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_عالی
@shervamusiqiirani-1 - ساقی نامه - استاد شجریان.mp3
1.03M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
بیا ساقی آن می نشان ده مرا
از آن داروی بیهشان ده مرا
بدان داروی تلخ بیهش کنم
مگر خویشتن را فراموش کنم
بیا ساقی که لعل پالوده را
بیاور بشوی این غم آلوده را
فروزنده لعلی که ریحان باغ
ز قندیل او برفروزد چراغ
#نظامی
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
بیا ساقی آن جام گیتی نما
که از جم رسیدست دورش به ما
به من ده که دوران گیتی مدام
زدستی به دستی رود همچو جام
بیا ساقی آن جام گیتی فروز
چراغ شب روشنایی به روز
به من ده که شد روزگارم سیاه
خلاصم کن از گردش روز و ماه
#امیدی_تهرانی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357
* #ذی_القعده #دحوالارض
اهمیت روز دحوالارض و روزه آن
نکته مهم، پیدایش زمین است که در روایات آمده است: آب همه جا را گرفته بود، خداوند بادها را امر فرمود که آب را بر هم زدند، موجى پديد آمد، سپس از موج كف پدید آمد و خداوند، آن را در محلّ خانه كعبه جمع كرد، آن گاه آن را كوهى از كف قرار داد و از زير آن، زمين را گستراند، یعنی از زیر کعبه شروع شد.
اهتمام به کعبه است، دحوالارض را به این جهت اهمیت میدهند؛ ۲۵ ذی القعده در جوار ماه ذیالحجه قرار گرفته و بعد از ماه ذیالقعده، ذیالجحه و موسم حج در مکه است.
از رسول خدا و اهلبیت علیهمالسلام به عبادت و صوم این روز، سفارش بسیاری شده است؛ راوی میگوید: «خَرَجَ عَلَيْنَا أَبُو الْحَسَنِ يَعْنِي الرِّضَا علیه السلام فی يَوْمِ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَة» روز ۲۵ ذی القعده حضرت امام رضا علیهاسلام آمدند، «فَقَالَ صُومُوا فَإِنِّي أَصْبَحْتُ صَائِماً قُلْنَا جُعِلْنَاالله فِدَاكَ أَيُّ يَوْمٍ هُوَ» حضرت فرمودند: روزه بگیرید، من روزه هستم؟ اصحاب گفتند: فدایت شویم، امروز چه روزی است؟ به چه مناسبت روزه گرفتهاید؟ «فَقَالَ يَوْمٌ نُشِرَتْ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ دُحِيَتْ فِيهِ الْأَرْضُ» حضرت فرمودند: این روز روزی است که رحمت در آن گسترانیده شده و زمین در این روز پهن گردیده است. (الكافي ، ج4، ص 149)
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍فراز تصویری بسیار زیبا شامل آیاتی از سوره مبارکه ق با صدای استاد یاسر الشرقاوی برترین مقلد حال حاضر کشور مصر که به سبک استاد مصطفی اسماعیل تلاوت می کنند.
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
شيخ مفيد در ادامه گفتارش مى نويسد: گروهى از سيره نويسان و وقايع نگاران زمان خلفا روايت كرده اند: چون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابو الفرج اصفهانى نيز در تتمه كلام سابق خود همين مطلب را عينا نقل كرده جز آن كه افزوده است: پس مامون فضل و حسن را به نزد على بن موسى روانه كرد. آن دو پيشنهاد مامون را بر آن امام عرضه داشتند اما آن حضرت از پذيرش آن خوددارى مى كرد. آن دو همچنان اصرار مى كردند و امام امتناع مى كرد تا آن كه يكى از آن دو گفت: اگر بپذيرى كه هيچ، و گرنه ما كار تو را مى سازيم و بناى تهديد گذاردند. سپس يكى از آنان گفت: به خدا سوگند مامون مرا امر كرد كه اگر با خواست ما مخالفت كنى گردنت را بزنم.
نگارنده: در صفحات آينده خواهيم گفت كه حسن بن سهل پيش از بيعت با رضا و پس از آن در عراق در بغداد و در مدائن بود. و ظاهرا مامون هنگامى كه تصميم داشت با امام رضا (ع) بيعت كند او را به خراسان فراخوانده بود و چون كار بيعت تمام شد وى دوباره از خراسان به عراق بازگشت.
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357
✨✨✨✨
☀️ معجزه #امام_رضا علیه السلام
📙 اصل ماجرا از زبان علامه حسن زاده آملی ;
🌸 در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل، سرگرم به صرف و تهجد، عزمى راسخ و
ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤیاى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كردم و به زیارت جمال
دل آراى ولى الله اعظم، ثامن الحجج، على بن موسى الرضا علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثناء نائل شدم.
🌙 در آن لیله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النورامام رضا (علیه السلام) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند
كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و
حاجت بخواه كه بر آورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به علم داشتم نماز خواندم و از
خداوند سبحان علم خواستم.
🌺 سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا- روحى لتربه الفداء و خاك درش تاج سرم -
رسیدم و عرض ادب نمودم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام كه آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و
تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم میدانست فرمود: نزدیك بیا!
نزدیك رفتم و چشم به روی امام گشودم ، دیدم آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود
كه: بنوش .
امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع از كوثر دهانش آن آب حیات را بوسیدم
و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود: پیغمبر اكرم
(صلى الله علیه و آله) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر در هزار
در دیگرى به روى من گشوده شد.
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357