هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: در بیمارستان انتقال با هلی کوپتر اگر چه سریع است، اما صدای پروانههای قوی و بزرگ آن تا چند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
تو حتی فرصت پیدا نکردی از درد بگویی، ولی لبخند و مهربانی او نیمی از درد تو را التیام بخشید. چهره اش را به خاطر بسپار. او عزیز است. از تخصصش در راه تعهدش استفاده میکند. برای دفاع از عقایدش وارد معرکه شده و خوش نشین نیست. قلبش برای تو و امثال تو میتپد. خواب را بر خود حرام کرده. باید به عقاید و شخصیتش احترام گذاشت. برای پرستارها و تمامی کارکنان زحمتکش بیمارستان نیز شب طولانی است و خوابت نمی برد. درد داری و تحمل آن مشکل است.
چاره ای نداری، به عملیات فکر میکنی، به شب گذشته، درگیریها، فریادها، شجاعت بعضی و ترسیدن بعضیها، جنازههای عراقی، پاتک دشمن، ۱۷ تانک، لودرهای بی پناه، سنگرسازان بی سنگر، توپ مستقیم تانکها، فرماندهی لشکر، بسیجیها و آن لحظه که افتادی.
هنوز نمی دانی چگونه مجروح شده ای. یک تانک دشمن قصد داشت تو را با شلیک مستقیم نابود کند. اگر گلوله ی تانک به تو خورده بود که حالا پیش مولا بودی... شهید شده بودی. پس گلوله به تو نخورده، نزدیک تو به زمین خورده و ترکشهایش به تو اصابت کرده است. یک عمل جراحی هم روی تو صورت گرفته و فعلا هم نفس میکشی. اگر چه درد خیلی زیاد است. ولی طبیعی
است. به
هر حال چاقوی جراحی در پوست و گوشت فرو رفته و نقاط آسیب دیده را مرتب کرده اند. ممکن است قسمتهایی از امعا و احشای هم آسیب دیده باشد. هنوز معلوم نیست، ولی شرایط موجود را باید پذیرفت و صبر کرد.
یاد خدا و ذکر هم فراموش نشود. حالا هم باید ذکر بگویی. یاد خدا در این شرایط آرام بخش تر از زمانهای دیگر خواهد بود. بهتر است با خدا معامله کنی و این دردها را به خاطر او تحمل کنی. آیا اگر برای هر چیز دیگری جز خدا به این حال و روز افتاده بودی، ارزش داشت؟ حتی اگر برای قهرمانیهای ملی هم جنگیده بودی، حالا میآمدند و به تو میگفتند آفرین و مدال شجاعت هم میدادند، ولی بعد چه؟ اما حالا که نیت تو خدایی بوده، پیروزی. اگر دست و پایت نیز قطع شده بود، نزد خدا عزیزتر بودی. معامله ی سنگینتری با خدا انجام داده بودی. آفریدگار جهان از تو راضی شده، نه بندگانش. خدا صاحب همه چیز است و مجاهدتهای این دنیا را در آن دنیا پاداش خواهد داد.
هیچ یک از اعضای خانواده ی تو از این وضع اطلاع ندارند و حتما پس از شنیدن این خبر ناراحت خواهند شد. خصوصا مادر و خواهر، و بعد برادر و پدر و دوستان...
نقش تو پس از این به گونه ای دیگر خواهد بود. تو را صبور میخواهند. از تو توقع دارند. بسیجیها با آدمهایی عادی فرق دارند. جبهه و همه ی سختیهایش را به جان پذیرفته اند و در مقابل مشکلات مقاومت بیشتری دارند. مواظب باش. شیطان تو را فریب ندهد. همیشه خدا را در نظر داشته باش.
دو نفر
با برانکارد تو را به داخل هواپیما میبرند. داخل هواپیما مجروحان دیگری، هم هستند. عده ای نشسته و تعدادی خوابیده اند. چند نفرشان ناله میکنند. هواپیما از زمین بر میخیزد. فاصلهها خیلی زود طی میشود و مدتی بعد در باند فرودگاه مینشیند. تعدادی خدمه و چند آمبولانس منتظر ایستاده اند. هر مجروح به بیمارستانی که از قبل تعیین شده منتقل میشود. در یک آمبولانس
[صفحه ۲۶۵]
یک یا دو و شاید سه مجروح را جای میدهند. آژیرکشان از خیابانهای بدون جنگ میگذرد.
شهر همچنان پر هیاهو است. بیش از هر چیز صدای بوق ماشینهاست. حرکت آمبولانس با فراز و نشیب فراوان همراه است. با سرعت میرود و ناگهان ترمز میکند.
بیمارستان آماده ی پذیرش توست. خیلی سریع وارد اتاق مخصوصی میشوی که چند پرستار به کمک میآیند. پایه ی سرم میآورند و تخت را مرتب میکنند. چند لحظه بعد، خانم پرستار میآید و مشخصات تو را مینویسد. هر چه لازم باشد میپرسد و یادداشت بر میدارد و سپس پرونده ات را به پایین تخت آویزان میکند.
هنوز او از اتاق خارج نشده که پرستار دیگری میآید. فشار خون و درجه و نام و نام خانوادگی ات را روی تکه مقوایی مینویسد و بالای تخت نصب میکند.
اولین چیزی که میخواهی آب است، ولی اینها خوب میدانند نباید به تو آب بدهند. از هنگامی که مجروح شده ای، به تو اجازه نداده اند، آب بنوشی. ضرر دارد. از ناحیه شکم مجروح شده ای و نباید چیزی بخوری. نه آب و نه غذا، فقط سرم. درخواست مسکن میکنی، چیزی نمی گویند. ولی چند لحظه بعد یک آمپول به تو میزنند. درد کاهش مییابد و به خواب میروی.
اما از ین پس درد با تو خواهد
بود. تو هم تا حدودی میتوانی تحمل کنی. ریزش اشک غیر اختیاری است، ولی در خفا بهتر است. پتو را روی خود بکش و گریه کن. اشکالی ندارد، ولی مواظب باش دیگران نفهمند. هنوز بوی دود در مجرای بینی و سلولهای مغزت غوطه میخورد. شبها خواب جنگ را میبینی و در هر فرصتی صحنههای جنگ را مرور میکنی.
برای اولین بار که مادر تو را با این وضع دید، یک هفته پیش بود. افتان و خیزان خود را به تخت رساند. پاهایش میلرزید. اگر چه سعی میکرد خود را
[صفحه ۲۶۶]
قوی نشان بدهد ولی صدای لرزان
ش، تو را هم لرزاند. یکدیگر را در آغوش کشیدید. او گریست و تو دلداری دادی. پدر در پایین تخت ایستاد و تسبیح را چرخاند. دستت را فشرد و گونه ات را بوسید. گریه هم کرد. محاسن سفید و نرمش صورت تو را نوازش داد. تو را مرد خواند و به خود و دیگران تلقین کرد که: «چیزی نشده، چیزی نیست، خوب میشود».
روز سختی بود. نتوانستی در مقابل پدر و مادر ادای احترام کنی. خوابیده سلام کردی و به زحمت خندیدی. زخم عمیق خود را سطحی بیان کردی. در حالی که تب داشتی و وضع چندان خوبی نداشتی خود را خوب معرفی کردی.
از آن روز تا به حال هر روز مادر و خواهر برای دیدارت میآیند. همه متوجه اوضاع وخیم تو شده اند. میدانند به چند عمل جراحی نیاز داری. از غذا نخوردن تو رنج میبرند و نمی توانند قبول کنند که فقط سرم میتواند، نیازهای بدن تو را تأمین کند. ضمن اینکه به پزشک معالج هم ایمان دارند، از سر دلسوزی داروهای گیاهی را
هم مناسب میدانند.
کم کم متوجه اوضاع میشوی. از ناحیه ی شکم و کمر به شدت ضربه خورده ای و مداوای تو ماهها طول میکشد. هر روز هم یک درد جدید در بدنت پیدا میشود. درد یکباره آمده ولی خیلی آهسته خارج میشود. شبهای سختی را میگذرانی و ضعف بر تو غالب میشود. معلوم نیست چرا درد شبها بیشتر به سراغ آدم میآید.
دکتر هم به بهبود کامل و سریع خوش بین نیست و مدت زمان چند ماهه را به عنوان حداقل مطرح میکند. روده در اثر ترکش پاره شده و دکترها مجبور شده اند مقداری از روده را از بدن جدا کنند. معده و طحال و... نیز در معرض خطر است. اگر عفونتی پیش آید، تمام قسمتهای دیگر نیز مشکل پیدا میکند. بعد از دو عمل جراحی، هنوز پانسمان توسط مسئول بخش یا پرستار ارشد صورت میگیرد. اینگونه پانسمانها خیلی حساس اند و باید با دقت فراوان صورت گیرد. هر پانسمان با مقدار زیادی درد و ناله همراه است. ولی باید تحمل
[صفحه ۲۶۷]
کنی. هنوز نمی توانی از تخت پایین بیایی.
دکتر هر روز ساعت نه صبح برای معاینه میآید. او هم عجله دارد. گاهی معاینه چند دقیقه صورت میگیرد. میآید و میرود. اما از کار خود راضی است. از تو استقامت میخواهد، ضمن اینکه حرفهای تو برایش تکراری است. از درد میگویی و زود خوب شدن! ولی او میداند چکار میکند. نمی تواند همه چیز را به تو بگوید. او هم لبخند میزند. وقتی وارد میشود حالت را میپرسد ولی قبل از اینکه پاسخ بگویی، چگونگی وضع تو را از پرستار میپرسد. جوابها کوتاه و مفید است. بیمار و مجروح زیادی هستند که
باید به همه ی آنها سرکشی کند. بعد هم باید برود اتاق عمل.
از آن روز که مجوز تزریق مسکن قوی را داد، درد تو خود به خود کمتر شده. گویی از وقتی که متوجه شدی او هم درد تو را میداند، آرام شده ای. روزی دو عدد مسکن و اگر درد نداشته باشی هیچ. روزهای نخست مسکنها واقعا آرام بخش هستند ولی روزهای بعد عادی میشوند و تأثیر چندانی ندارند.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره همسر شهید اندرزگو: ما شاه را بیرون خواهیم کرد. بعد همه مردم ایران مورد امتحان قرار خواهند گرفت! سید علی نامی خواهد آمد و بعد #امام_زمان عج ظهور خواهد کرد.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: عمل به دانش حکیمی گوید: اگر آنچه را که فرا گرفته ای بکار نگیری، بهره ای نمی بری. اگر به دا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
خمول
از ابراهیم ادهم پرسیدند: چرا از همنشینی با مردم دوری میکنی؟ گفت: اگر با پست تر از خود مجالست کنم، مرا آزار دهد؛ و اگر با برتر مجالست کنم، کبر فروشد؛ و اگر با همتای خود مجالست کنم، بر من حسد ورزد. به همین علت، همنشینی را با کسی انتخاب کردهام که مجالست با او ملال آور نباشد، وصالش بریده نشود، و از انس با او وحشتی ایجاد نشود.
دعا
ای یکتا، ای بی همتا، ای تنها، ای بی نیاز، ای کسی که نمی زاید و زاده نشده است، ای کسی که همتایی ندارد، تو را به حق پیامبرت که پیامبر رحمت است و عترت او، از تو میخواهم که بر او و آنان درود فرستی و از مشکل من بزودی راه حل نجاتی باز کنی که تو بر هر کاری توانایی.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 15 💠 جلسه 5️⃣1️⃣ ( حق مردم در قانون گذاری حکومت چیست و نظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه #مبانی_ولایت_فقیه 16
💠 جلسه 6⃣1⃣ ( نظر اسلام درباره شکل حکومت )
🎤 #استاد_احسان_عبادی
🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است
👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: جلسۀ دوم: خلافت ابوبكر اشاره خلافت ابوبكر بيعت عمومى با ابوبكر رسول خدا (صلّى الله عليه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
مقاومت و مخالفت در برابر خلافت ابوبكر
شيخ مفيد روايت مى كند كه هنگام دفن پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) توسط حضرت على (عليه السّلام)، كار خلافت براى ابوبكر پايان يافت و با او بيعت به عمل آمد. مردى نزد اميرالمؤمنين (عليه السّلام) آمد در حالى كه آن حضرت با بيلى كه در دست داشت، قبر رسول خدا را هموار مى كرد. آن مرد گفت: مردم با ابوبكر بيعت كردند و انصار به سبب اختلافات و دو دستگى خوار و زبون شدند و آزادشدگان (طلقاء) نيز از خوف آن كه خلافت به شما برسد، براى بيعت با آن مرد (ابوبكر) به سويش شتافتند. على (عليه السّلام) سر بيل را بر زمين نهاد و بالاى آن را در دست گرفت و اين آيه را تلاوت كرد:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الم أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ [۳]
به نام خداوند بخشندۀ مهربان. الم. آيا مردم مى پندارند كه تنها با گفتن اين كه ايمان آورده ايم رها شوند و مورد آزمايش قرار نگيرند؟ همانا آنان را كه پيش از ايشان بودند آزمايش كرديم تا خدا بداند آنان را كه راست گفتند و بداند آنانى را كه دروغگويند. آيا آنان كه بدىها مرتكب مى شوند، پندارند كه بر ما پيشى گيرند؟ زشت و بد است آنچه اينان حكم مى كنند. [۴]
غاصبان خلافت متوجه شدند كه على (عليه السّلام) حاضر نيست خلافت ابوبكر را به رسميت بشناسد و گروهى از بزرگان اصحاب نيز به پيروى از آن حضرت، خلافت ابوبكر را نمى پذيرند. اين افراد عبارت بودند از: سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقدادبن عمرو، عمّار ياسر، براء بن عازب، ابى بن كعب، خالد بن سعيد، حذيفة بن يمان، ابوالهيثم بن التيهان، عبادة بن صامت، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس و زبير بن عواّم. [۱]
همچنين در آغاز دو تيرۀ مهم از قريش نيز، حاضر به قبول خلافت ابوبكر نبودند. بنى اميه در غياب ابوسفيان، بزرگ خود كه در سفر بود، در خانۀ عثمان بن عفّان اجتماع كردند، و بنى زهره در منزل عبدالرحمان بن عوف از سركردگان خود عليه انتخاب ابوبكر موضع گرفتند. عمر به محض اطلاع از اين امر، به سراغ عثمان و عبدالرحمان بن عوف رفت و با مذاكراتى كه صورت داد، عثمان و عبدالرحمان نه تنها خود بيعت كردند، بلكه قبيله هاى خويش را نيز به بيعت با ابوبكر فرا خواندند. [۲]
نگاهى به مخالفت بنى اميه و بنى زهره با خلافت ابوبكر مى رساند كه اشرافيت قريش ابتدا حاضر به قبول ابوبكر از تيرۀ پست نبود و پايين تر از شأن خويش مى دانست كه تحت رهبرى او قرار گيرد. اما با توجه به حوادث بعدى تاريخ اسلام به ويژه شوراى تعيين خليفۀ ساختۀ عمر، كه اين دو تن، عضو شوراى شش نفرى شدند و عبدالرحمان در واقع داراى دو حق رأى گرديد، نشان مى دهد كه عمر قطعاً در مذاكرات خود با آنها وعدۀ گردش خلافت در تيره هاى مختلف قريش را داده و با اين تطميع آنان را حاضر به قبول خلافت ابوبكر كرد.
اما مخالفت على (عليه السّلام) و اصحابش بر خلاف ديگران كه تعصب و تفاخر قبيله اى را مدّنظر داشتند، داراى بُعد اعتقادى بود. غاصبان خلافت چون دريافتند على را نمى توان راضى كرد، سعى كردند تا عموى او را به سبب قرابت به پيغمبر بفريبند و از على (عليه السّلام) جدا كنند. از اين رو ابوبكر، عُمَر و ابوعبيدۀ جراح و مغيره بن شعبه را طلبيد و از آنان در اين رابطه نظرخواهى كرد. هر سه به اتفاق آراء نظر دادند بايد با عباس ملاقات كنى و سهمى از خلافت براى او و فرزندانش قايل شوى. هر گاه عباس از على به تو روى آورد، از ناحيۀ على آسوده خاطر خواهى شد.
ابوبكر اين نظر را پسنديد و شبانه به اتفاق همين سه نفر به ديدار عباس رفتند. ابوبكر در سخنانى پس از ذكر مقدمات، گفت: پيغمبر به هنگام رحلت كار مردم را به خودشان واگذار كرد تا آنچه را براى خود صلاح بدانند، اختيار كنند. آنها مرا بر خودشان فرمانروايى دادند... گزارش هايى به من مى رسد كه بر خلاف وحدت جامعه، گروهى زبان به انتقاد گشوده و به اتكاى شما به من ايراد مى گيرند و فقط در پناه آبروى اجتماعى شماست كه دست به اين حركت و بدعت مى زنند. لذا يا با مردم هماهنگ شويد، و يا آنان را از خيال خامى كه دارند منصرف كنيد. اينك آمده ايم كه براى تو سهمى از خلافت در نظر بگيريم تا خود و فرزندانت از آن بهره مند گرديد، زيرا تو عموى پيغمبر هستى. مردم با اين كه موقعيت تو و رفيقت (منظور على است) را مى دانستند، كار خلافت را از
----------
[۳]: . عنكبوت/ ۱ تا ۴.
[۴]: . ارشاد مفيد، ج ۱، ص ۱۸۰.
[۱]: . نگاه كنيد به: تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۴ و عبد الله بن سبا، ج ۱، ص ۱۲۵ و تشيع در مسير تاريخ، ص ۶۸. بايد گفت در ذكر نام اين افراد در نقل هاى مختلف تفاوت هايى وجود دارد.
[۲]: . نگاه كنيد
به: الاما
مة و السياسة، ج ۱، ص ۱۸ و زندگانى اميرالمؤمنين (عليه السّلام)، ص ۲۰۶.
شما برگردانيدند. اى بنى هاشم! آرام باشيد كه رسول خدا از آنِ ماست و تنها شما اختصاص به آن حضرت نداريد! ۶.
سپس عمر اضافه كرد: تصوّر نكنيد آمدن ما نزد شما، به سبب احتياج ما به كمكتان و هماهنگى با شماست؛ خير، بلكه دوست نداريم در كارى كه مسلمانان اتفاق كرده اند، نواى مخالفت از شما شنيده شود. چرا كه زيان اين كار به شما و آنان خواهد رسيد.
عباس در پاسخ ابوبكر پس از حمد و ثناى خدا گفت:... خداى تعالى با نعمت وجود پيغمبر بر امت او منت گذاشت تا آن كه وى را به نزد خود فرا خواند و (به نظر شما) كار مسلمانان را به خودشان واگذاشت تا حق را بيابند و انتخاب كنند، نه آن كه با گمراهى از حق به سوى ديگر روند. اگر تو اين حق را به نام پيغمبر گرفته اى، حق ما را غصب كرده اى، و چنانچه به نام اصحاب چنين حقى براى خود قايلى (يعنى آنها تو را انتخاب كرده اند)، ما نيز از اصحاب پيغمبر خداييم و در كار تو قدمى پيش نگذاشته و حتى از آن ناراضى هستيم. بنابراين اگر به وسيلۀ مؤمنان، اين كار براى تو واجب آمده و سزاوار آن شده اى، چون ما رضايت نداده ايم واجب و ثابت نخواهد بود.
اين چه تناقضى است كه از يك طرف مى گويى گروهى بر من اعتراض مى كنند، و از طرف ديگر ادعا دارى كه تو را انتخاب كرده اند. از يك سو خود را خليفۀ پيغمبر مى دانى و از سوى ديگر مى گويى پيغمبر كار مردم را به خودشان واگذار كرد تا كسى را بر خود امام كنند. اما آنچه گفتى كه سهمى به من واگذار مى كنى، اگر آنچه را مى دهى، از آنِ مؤمنين است، چنين اختيارى ندارى و اگر حق ماست، بايد تمام حق را بدهى. ما به گرفتن قسمتى از حق خود راضى نخواهيم بود. حال تو آرام باش كه رسول خدا از درختى است كه ما شاخه هاى آن، و شما سايه نشين آن هستيد. [۱]
----------
[۱]: . نگاه كنيد به: الامامة و السياسة، ج ۱، ص ۲۱ و تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۴ و شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۲۰.
#تاریخ تشیع
✍️استاد محمد حسین رجبی
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مریم فرمانفرما از نوادگان فتحعلی شاه قاجار درباره انقلاب امام خمینی چه میگوید: انقلاب اسلامی و رهبری #امام_خمینی رحمة الله علیه، باعث سرنگونی حکومت دست نشانده انگلیس شد؛ سعی نکنید آنرا کوچک و کم اهمیت جلوه دهید! چرا به آن افتخار نکنم؟
🔵 محمدرضا شاه و پیشکش کردن دختران ایرانی به پادشاه عمان
💠 اسدالله علم وزیر دربار و نخست وزیر شاه در خاطراتش مینویسد: زمانی که سلطان قابوس پادشاه عمان به ایران آمد و رفت، شاه از من پرسید:در این دو شب چه کرد؟
عرض کردم :هر شبی چند خانم در اختیارش بود!
فرمودن:تازه داماد احیانا ناخوش نشود!
گفتم:خیر، دخترهای ایرانی تمیز بودن و او هم دوستشان داشت.
📚 منبع: یادداشتهای اسدالله علم /نوشته اسدالله علم (وزیر دربار شاه) / جلد 6/ صص169_170
🔵 دغدغه عجیب رضاخان در هنگام اشغال کشور
💠 امروز سوم شهریور سال روز اشغال ایران توسط متفقین میباشد ، عباسقلی گلشائیان وزیر دارایی رضاخان در خاطراتش مینویسد: در زمان جنگ جهانی دوم و بعد از حمله #متفقین به ایران، قسمت های از خاک کشور توسط متفقین اشغال شد، زمانیکه به رضاخان گزارش دادند که متفقین این مناطق از کشور رو اشغال کردن، درکمال تعجب ما رضاخان گفت: پس املاک ماچه میشود؟ این نقاط که تمام #املاک ماست!!؟
📚 منبع: یادداشتهای شهریور 1320/نوشته عباسقلی گلشائیان (وزیر دارایی زمان رضاشاه ___وزیر دارایی، وزیر دادگستری، وزیر بازرگانی و پیشه و هنر زمان محمدرضاشاه)/ صفحه55
جرعه ای از زیارت عاشورا 1.MP3
6.19M
💠 سلسله جلسات #جرعه_ای_از_زیارت_عاشورا 1
✳️ شرح معرفتی و کوتاه #زیارت_عاشورا
🎤 حجت الاسلام و المسلمین استاد نصوری ( معاونت محترم ارتباطات و تبلیغ مرکز تخصصی مهدویت قم)
🎬 جلسه 1️⃣
⏺ کاری از واحد آموزش بنیاد فرهنگی