مدت آموخ
ته ای، پاسخ او را میدهی. معاینه میکند. شکم تو را که پنج بار عمل شده بررسی میکند.
[صفحه ۲۸۲]
ریه و کمر تو را خوب برانداز میکند. چند دقیقه هم صرف خواندن گزارش عملهایی که دکترهای ایرانی به زبان آلمانی تهیه کرده اند، صرف میشود. هر لحظه به تعجب او افزوده میشود. خیره خیره نگاه میکند. زیر لب چیزهایی میگوید. اگر چه تو متوجه نمی شوی، ولی دکترهای زیر دستش، سرهایشان را به
علامت تعجب و حیرت تکان میدهند.
یکی از دانشجوهای ایرانی که در اتاق حضور دارد، چند کلمه ی آلمانی با آنها صحبت میکند. او هم دانشجوی پزشکی است و حتما با اصطلاحات مخصوص با آنها گفتگو میکند. پروفسور قانع نمی شود. به چشمهایت خیره میشود و با انگلیسی میپرسد که از کدام کشور آمده ای؟ پاسخ میدهی، «ایران»، و بعد دستانش را به روی بخیههای شکم میکشد و این کلمه را چند بار تکرار میکند good good... Very , good ، خوب، خوب، خیلی خوب.
با رفتن او از اتاق، تمام دکترها دنبالش راه میافتند و اتاق خالی میشود. قبل از آن که سؤال کنی، خسرو جلو میآید و علت تعجب آن پروفسور آلمانی را تشریح میکند:
«... او تلاش دکترهای ایرانی را ستایش میکند و از آن به عنوان معجزه یاد میکند. وقتی عکسهای رادیولوژی قبل از عمل و بعد از عمل جراحی را مقایسه کرد، باورش نمی شد. باور نمی کرد که تو حالا بتوانی غذا بخوری و حداقل یک سال برای مداوای تو وقت قائل است. حفظ استخوان لگن پا را هنوز باور ندارد و میخواهد خودش عمل جراحی تو را به عهده بگیرد تا از نزدیک شاهد عملیات پزشکی که بر روی تو انجام شده باشد... من هم به او توضیح دادم که از اینگونه کارها در ایران خیلی صورت میگیرد. راستی میدانی چرا از تو سؤال کرد از کدام کشور آمده ای؟ چون فکر میکرد این جراحیها در کشوری مثل فرانسه یا انگلستان صورت گرفته... حالا میگفت با چنین تخصصی که در ایران وجود دارد تعجب میکنم که چرا این مجروح را به آلمان فرستاده اند؟
البته تو بیش از همه به زحمتها و
تلاشهای صادقانه دکترهای ایرانی اعتقاد
[صفحه ۲۸۳]
داری و از نزدیک با آن رو به رو بوده ای، ولی نظر یک پروفسور آلمانی میتواند عامل مناسبی برای ایجاد تعجب باشد!
کم کم شرایط را میپذیری. با محیط انس میگیری و قیافه ی آلمانی برای تو عادی میشود. کمی هم با واژهها و کلمات مرسوم روزمره ی آلمانی آشنا شده ای و حدود ۳۰۰ - ۲۰۰ کلمه یاد گرفته ای. هنوز هم برای یادگیری زبان آلمانی تلاش میکنی. اسامی پرستارها را هم یاد گرفته ای و وقتی آنها را صدا میکنی، خوشحال میشوند. تو را دوست دارند و به عنوان یک انسان به تو احترام میگذارند.
امروز دو تن از پرستارها هنگامی که در حال خواندن نماز هستی، وارد اتاق میشوند خیلی تعجب کرده اند. تو در حالت قنوت هستی. دستهایت را رو به آسمان بلند کرده و دعا میکنی. این صحنه برای آنها غیر عادی است. تو را صدا میزنند. ولی تو نمی توانی پاسخ بگویی. حتی نمی توانی صورتت را بگردانی. تعجب آنها بیشتر میشود. تو قبلا اینگونه نبودی. چند لحظه ساکت میایستند. بعد عقب عقب از اتاق خارج میشوند. نماز تو پایان مییابد. دوباره آن دو وارد میشوند. با یک علامت سؤال بزرگ! قبل از آنکه تو بخواهی نماز خود را به عنوان عبادت برای آنها توضیح بدهی، یکی از آنها این کلمات را میگوید مسلم، مسلم، الا، (الله) تو خوشحال میشوی. آنا هم خوشحال میشوند. یکدیگر را درک میکنید. آنها به اعمال و اعتقادات تو احترام میگذارند و شاید از طریق رسانهها و یا تبلیغات، موضوع نماز مسلمانها را میشناسند.
برای تو مشکل است که نمی توانی پاسخگوی پرسشهای آنها باشی. ای کاش زبان آلمانی
را میدانستی و همین نماز را برای آنها توضیح میدادی. معلوم نیست آنها چه برداشت و تصوری از قنوت خواهند داشت. ایجاد ارتباط در این امور خیلی مهم است. وقتی میگویند باید با علوم روز وزبانهای مختلف دنیا آشنا بود، برای چنین روزهایی است. یقینا، بسیاری از مردم اروپا و سایر نقاط جهان نسبت به مسائل اسلام بی اطلاع اند و اگر شناختی از آن پیدا کنند، نظرشان
[صفحه ۲۸۴]
در مورد مسلمین تعدیل خواهد شد و شاید کمتر تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گیرند. مثلا اگر همین افراد متمدن و پیشرفته صنعتی، نظر اسلام را در مورد حقوق بشر و ارزشها و ویژگیهای منحصر به فرد آن بدانند، نسبت به آن علاقه مند میشوند و نظرات منفی خود را تصحیح خواهند کرد.
مثلا قبل از غروب سه پرستار از شیفت جدید وارد اتاق شدند و طبق معمول میخواهند حال و احوال تو را بپرسند. یکی از آنها جدید است. تو او را قبلا در این بخش ندیده ای. شاید از پرسنل همین بخش بوده که به مرخصی رفته بوده. به هر حال او هم تو را نمی شناسد. وقتی متوجه میشود که تو یک ایرانی هستی که در جنگ با عراق مجروح شده ای، با تمام وجود نسبت به جنگ اظهار تنفر میکند و بعد با چند جمله ی کوتاه، ایران را جنگجو و ستمگر م
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 کــتاب صـوتـی- «خــدای خـوب ابــراهیــــــم» 🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part03_خدای خوب ابراهیم.mp3
12.73M
💠 کــتاب صـوتـی-
«خــدای خـوب ابــراهیــــــم»
🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویــژه گـــیهای قـــرآنــی شـــهیـــد ابـــراهـــیــم هـــادی
قـــسمـــت : 3
بچه محل امام رضا:
هوالمجیب
الحمد لواهب الحکمة والعقل والصلاة علی النبی و الأهل
نیاز و فقر همیشگی انسان، وی را بر آن میدارد که همواره جهت رفع نیاز به دیگری متوسّل شود، که در این میان با قبول مبدأ فاعلی جهان، این توسّل رنگ و چهره ویژه ای به خود مییابد، و عملاً به گونه درخواست و «دعا» جلوه گر میگردد از این رو بنیاد ارتباط مخلوق با خالق در پدیده فقر و نیازمندی قابل بازشناسی است.
نیازمندی مخلوق که از یک سو در فراهم آوردن نیازمندی وجودی و احتیاجات روزمره وی نمود میکند، از سوی دیگر در فقر ذاتی او در مرتبه ماهوی نیز وجود دارد، زیرا ماهیت امکانی هر لحظه به لسان استدعای وجودی طالب استمرار وجود است، و از حضرت حق خواهان تداوم وجود میباشد. بنابراین در پدیده دعاء، دو زبان همیشه قابل شناسایی است:
الف: زبان قال (زبان ظاهری).
ب: زبان حال.
حال در این مقام، بنده نیازمند در رفع حوائج خویش، متوسّل به دعا گردیده، و خواهان رفع فقر و نیازمندی است ؛ و هماره چه او بخواهد و چه نخواهد، زبان
حال او در تداوم وجودی خویش ملتجی به مبدأ فاعلی است، و هرگاه وی با مشکلی روبرو گردد ناخواسته کیان وجودی او را درمی نوردد، و به طور غیرارادی متضرّعانه ملتجی به مبدأ فاعلی میگردد، و صد البته چون لسان حال و قال او همراه نیست، به گاهِ رهایی، مبدأ خویش را از یاد میبرد.
بنابراین دعا در تقسیم ابتدایی بر سه گونه است:
۱- دعای زبانی،
۲- دعای حالی،
۳- دعای حالی و زبانی
و در همین مقام یکی از اسباب عدم استجابت دعا - یعنی عدم هماهنگی دعای زبانی و حالی - قابل بازشناسی است.
حال بنده خدا در مقام طلب و استدعای خویش یا فقط خود را در دعا ملاحظه میکند و یا خود را در زمره سایر عباد میبیند ؛ و طبیعةً در این مقام یا طلب حاجت خود و عباد را به وجه عامّ خواهان است و یا به وجه خاصّ که در این صورت، دعای بنده بر چهار گونه خواهد بود. ولی در تمام این اقسام یک نکته بنیادین نهفته است. آیا بنده خدا که طالب رفع حاجت است، اصلاً به مبدأ فاعلی اتصال یافته که او را میخواند و یا صرفاً در مقام ظهور این امر واقع شده است. و به تعبیر دقیق تر، چون زبان دعاء، زبان رفع نیازمندی است، بنده خواهان رفع نیاز است ولی آیا حضرت حق هم نیز طالب اجابت است.
کثرت دعای بندگان و به نوعی عدم دریافت پاسخ به آن که در عالم خارج واقع گردیده، گویی انسان را به واکاوی مجدّد در پدیده دعاء میخواند، چه در قرائتهای پیشین، در رفع این معضل فقط پاسخ آن است که: استعداد مخلوق در تکرار دعاء افزایش مییابد. و حال آن که در ادعیه مأثوره وارد شده است: «یا
من لایبرمه الحاح الملحین» [۱] .
لذا جهت پاسخ دقیق بدین معضل توجّه به نکات ذیل اساسی است:
۱- حضرت حق سبحان، دارای کمال مطلق است، و تمامی اوصاف او عین ذات اوست و زائد بر ذات او نمی باشد، به دگر سخنی در موجودی همچو انسان علم عارض بر انسان میگردد، و علم او تابع قدرت او و سایر صفاتش نمی باشد و تبعیت صفات وی از یکدیگر در گرو التفات انسان به این هماهنگی است، مثلاً در خم کردن یک شاخه درخت، او پیوسته باید در صدد عدم شکسته نشدن آن به واسطه اعمال قدرت بیش از اندازه باشد، و در عمل، علم او و قدرت او باید هماهنگ شود. ولی همین امر در حضرت حق سبحان به التفات زائد نیست ؛ یعنی صفت حکمت، قدرت، علم و سایر صفات او به یک حقیقت جمعی متحقّق میباشد ؛ و التفات بنده به حضرت حق از حیث اعطای امری به او، و اعمال قدرت خاص الهی، در مورد بنده، گویی به معنی عدم التفات تبعیت قدرت حضرت حق از علم و حکمت اوست.
۲- حضرت حق سبحان در مقام ذات عاری از ظهور تمام صفات است، و تمام صفات از حیث اعتبار خَلقی بر او اعتبار میگردد. «کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه» [۲]، که البته در این مقام باید التفات داشت که حقیقت نفی این صفات از او به معنی خلوّ ذات وی از کمال این صفات نیست.
و امّا با اعتبار پدیده خلقت، هریک از موجودات به دو طریق با او ارتباط مییابند، از طریق وجه عامّ و اعتبار تمامی اسماء و صفات؛ و از طریق خاصّ و اعتبار اسم خاصّ بنده در مقام ایجاد.
بنابراین دعای بنده به پیشگاه حضرت حقّ و یاد وی از او، به سه طریق است:
الف: از طریق اسماء عامّ.
ب: از طریق اسماء خاصّ.
ج: از طریق حقیقت ذات.
۳- چنانچه گفته شد مخلوق الهی به جهت حقیقت امکانی خود، که وصف ذاتی اوست همیشه نیازمند به حضرت حق است.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد، واللّه اعلم
حال این بنده، عملاً دو نیاز به حضرت حق دارد، یکی نیاز ذاتی و یکی نیاز عرضی که به سبب وجود در دنیا به او عارض میگردد ؛ لذا بنده حقیقی دو زبان دعا دارد، یکی زبان افتقار ذاتی که هر لحظه خد را نیازمند به او میبیند و دائماً در زبان ظاهر و باطن با او نجوا میکند که از آن به «مناجات» تعبیر میشود و دیگری به زبان عرضی که از آن به «دعاء» یاد میگردد.
از این رو زبان مناجات و زبا
ن دعاء، با هم متفاوت است و البته تذکار بر این نکته بایسته است که زبان مناجات به حسب حال بنده نقش پذیر است، یعنی گاه بنده در مقام توبه نجوا میکند و گاه در مقام شکر، و گاه در حال دیگر. زیرا بنده به واسطه غلبه حالی از احوال، و یا وصول به مقامی از مقامات مسلوک، همواره در حال ویژه ای است تا آن که به غلبه سلطان الوهیت، کلیه احوال و مقامات در او محو گردد.
۴- نگرش بنده به مبدأ فاعلی، یا نگرش ارباب و رعیتی است، و یا نگرش معشوق و عاشقی.
اگر بنده، حضرت حق را فقط بسان پادشاهی مقتدر و صاحب مُکنت بیند، طلب وی از او فقط جهت رفع حوائج عرضی است و عملاً معطوف به برخورداری از نعیم دنیا و آخرت و رفع شرورِ دنیا و آخرت است. و اگر این بنده، حضرت
حق را کمال مطلق و جمال مطلق بیند، طلب وی از او، خودِ اوست. بنابراین با هرگونه نگرش به حضرت حق، زبان دعاء و مناجات تغییر مییابد.
۵ - بنده در تعامل با حضرت حق، چون در مقام دعا، مستدعی طلبی افزون بر زبان حال خود میباشد، بایستی استعداد خود را مهیای امر افزوده نموده باشد، و إلاّ عملاً امر محالی را از حضرت حق طلب نموده که مقرون اجابت نمی باشد ؛ لذا اتیان عبد از اوامر و نواهی الهی، از دو سوی به وی یاری میرساند، از یک سوی استعداد وی را افزون کرده و مهیّای دریافت فیض زیاده میکند و از سوی دیگر وی را محبوب حضرت حق میسازد، و طلب وی در دعا از مقام استجابت از حال بنده به مقام محبوبی ح
ضرت حق ترفیع مینماید، و طلب وی اجابت میگردد. [۱]
حال با توجّه به امور فوق جایگاه عبادت و دعا قدری میسّر میگردد، از آن روی که بنده الهی، عملاً هیچ تصوّر صحیحی از مبدأ فاعلی [۲] در هنگام دعا ندارد، دعای وی اجابت نمی گردد و از آن سوی که وی طریقه ارتباط با خداوند را به وجه خاصّ و عامّ نمی داند، عملاً ارتباط حقیقی او با خالق برقرار نمی گردد.
----------
[۱]: ۱- فلاح السائل، ص ۱۶۷، مصباح المتهجد، ص ۷۷۶.
[۲]: ۲- نهج البلاغة، خطبه ۱.
[۱]: ۱- ارباب معرفت به این حقیقت «کمال المطاوعة» گویند.
[۲]: ۲- لذا در مأثور آمده است: لا منکم تدعون مالاتعرفونه.
📚✍شرح بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
چاپلوسی از ابوعلی دقاق در باره ی حدیث مشهور که میگوید هرکه برای ثروتمندی تواضع کند، دو ثلث دین او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
حب امام علی علیه السلام
جاراللّٰه زمخشری مفسر بزرگ اهل سنت میگوید: شبهه و اختلاف زیاد است. به طوری که هر کسی تصور میکند در راه درست قرار دارد. من به خدای یکتا چنگ زده و سپس محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام را دوست دارم. وقتی یک سگ به خاطر همراهی با اصحاب کهف نجات یافت چگونه دوست دار خانواده پیامبر بدبخت شود؟ کثرالشک و الخلاف و کل یدعی الفوز بالصراط السوی و اعتصامی بلا اله سواه ثم حبی لاحمد و علی فاز کلب بحب صاحب کهف کیف یشقی محب آل النبی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
غسل
گاهی برای کسب طهارت، باید غسل کرد. از جمله موارد آن جنابت است و باید طبق دستوری که مراجع تقلید در کتابهای توضیح المسائل خود بیان کرده اند، تمام بدن شستشو داده شود. بعضی احادیث میرساند در جنابت، همه اندام انسان تحریک میشود، «منْ تَحْتِ کُلِّ شَعْرٍ... » [۱] و شاید بهمین خاطر باشد که در غسل باید همه بدن شسته شود. شاید این احادیث، اشاره به فعالیّت اعصاب سمپاتیک در هنگام جنابت باشد که
این اعصاب در تمام بدن وجود دارد و فعالیّت میکند.
تیمّم
وقتی آب برای وضو یا غسل نبود، یا وقت برای وضو و غسل کم بود، یا مصرف آب برای سلامتی انسان ضرر داشت، یا قیمت آب، در حدّ غیر قابل تحملّی گران بود، یا آب را برای آشامیدن و حفظ جان لازم داشتیم، در اینگونه موارد باید تیمّم کرد. یعنی طبق دستوری که در رسالهها آمده، دستها را بر خاک پاک زد و بر پیشانی و پشت دستها کشید. آن هم خاکی که پاک و بهداشتی باشد، نه از هر خاک آلوده ای! در حدیثی میخوانیم
که حضرت علی علیه السلام از تیمّم کردن بر خاکهای کنار کوچهها (که معمولاً آلوده است) نهی فرمود. [۲]
----------
[۱]: ۲۱۲) محجةالبیضاء، ج ۱، ص ۳۰۸ و عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۱۰۵.
[۲]: ۲۱۳) نهی امیرالمؤمنین اَنْ یتیمّم الرّجُل بترابٍ من اثر الطریق». وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۴۹.
۲۶- لباس و مکان نمازگزار
پرتوی از اسرار نماز » لباس و مکان نمازگزار
مرد نمازگزار، باید عورت خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو پوشیده باشد. امّا زن نمازگزار باید تمام بدن را (جز صورت و دستها و پاها تا مچ) بپوشاند. (۲۱۴)
این پوشش هم باید با لباس پاک و حلال باشد. بهتر است که لباس نمازگزار، سفید و پاکیزه باشد و بوی خوش استعمال کند و با انگشتر عقیق به نماز بایستد (۲۱۵) و از لباسهای سیاه و چرک و تنگ یا لباس افراد لاابالی نسبت به امر پاکی و نجسی، استفاده نکند. (۲۱۶)
همچنین مکان وفرش وتختی که روی آن نمازخوانده میشود باید حلال باشد. تصرّف در ملکِ مرده ای که خمس یا زکات بدهکار است، حرام و نماز آن باطل است و اگر با پولی که خمس و زکات آنرا نداده اند ملکی بخرند، تصرّف در آن حرام و نماز در آنجا باطل است. (۲۱۷)
مسائل مربوط به مکان و لباس، فراوان است. این نکات، علاوه بر جهت تعبّد و روحیه تسلیم در برابر فرمان خدا، جهات دیگری هم دارد که به آنها اشاره میشود:
۱- مراعات ادب
مقتضای ادب در برابر خدا و ایستادن در آستان جلال و عظمت او، آنست که نماز، با بهترین و پاک ترین لباس باشد و نمازگزار، از توجّه و حضور قلب برخوردار بوده و از آراستگی ظاهر و باطن بهره مند باشد. حتّی نماز خواندن در جلوی قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام گاهی بی ادبی و موجب بطلان نماز است. [۱]
۲- مراعات حقوق دیگران
----------
[۱]: ۲۱۸) مسئله، ۸۸۴ توضیح المسائل.
برخی از این شرایط، به رعایت حقوق دیگران مربوط میشود. اینکه لباس و مکان نمازگزار، حلال و مباح باشد، برای رعایت حق حکومت اسلامی (در خمس) و حق محرومان جامعه (در زکات) و سایر مردم است. حتّی نماز در کنار جادهها و در خیابانها اگر سبب مزاحمت برای عابران باشد، حرام است. [۲]
----------
[۲]: ۲۱۹) مسئله، ۸۹۸ توضیح المسائل.
#پرتویی از نماز
✍محسن قرائتی
https://eitaa.com/zandahlm1357