#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پيام تسليت به مناسبت حادثه ى اسفبار درگذشت هفت نفر از نخبگان جوان رياضى كشور پيام تسليت به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
پيامها در سال ۱۳۷۷
پيام مقام معظم رهبرى به ملت شريف ايران، به مناسبت حلول سال نو
پيام مقام معظم رهبري به ملت شريف ايران، به مناسبت حلول سال نو بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم يا مقلّب القلوب و الابصار. يا مدبّرالليل والنّهار. يا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الي احسن الحال (۱). فرا رسيدن عيد سعيد نوروز را كه سرآغاز بهار طبيعت و بهار جسم و جان انسان است، به همه هم ميهنان عزيز و به همه ايرانيان در هر جاي عالم كه هستند، صميمانه تبريك عرض ميكنم؛ مخصوصاً به خانوادههاي عزيز ايثارگر، خانوادههاي عزيز شهداي گرانقدرمان، اسرا و جانبازان و آزادگان و خانواده هايشان و همه كساني كه در راه اعتلاي نظام مقدّس جمهوري اسلامي و ايران عزيز، تلاش و مجاهدت ميكنند. همچنين به ملتهايي كه نوروز را گرامي ميدارند، بخصوص به ملتهاي آسياي ميانه و افغانستان و بالاخص به مردم تاجيكستان و جمهوري آذربايجان، تبريك عرض ميكنم. اميدوارم سرآغاز سال جديد، سرآغاز روزهاي نو، زيبا
و بانشاط و سرشار از سعادت و خوشبختي براي مردم عزيزمان در چهارگوشه كشور و در همه جاي ميهن بزرگ و پهناورمان باشد. در اين دعاي پُرمغزي كه در آغاز سخن، تلاوت شد و بر زبان همه جاري است، از خداي متعال درخواست ميكنيم كه حال ما را به بهترين حالات برگرداند. هرجا كه باشيم و هرچه نيكويي در حال ما باشد، نيكوتر از آن هم هست. ما از خداوند متعال در اين دعا، درخواست ميكنيم كه حال ما را به بهترين حالات برساند. اين درخواست، مخصوص حال شخصي نيست؛ بلكه درباره كسان خود، ملت خود و در يك دايره وسيعتر، درباره بشر و انسانيت است. البته بايد توجه داشته باشيم كه دگرگوني هر پديده اي در عالم، به دست انسان است و همه تحوّلها با اراده انسان، انجام ميگيرد. انسان اگر بخواهد در وضعيت جامعه خود، كشور خود و زندگي خود، تحوّل ايجاد كند، بايد اين تحوّل را در خود آغاز كند - تحوّل اخلاقي، تحوّل دروني، رفتن به سوي صفا و انسانيت، عبوديّت پروردگار و تسليم در مقابل اراده خداوند عالم و آفريننده هستي - كه اين تحوّل، سعادت انسانها را متضمّن است. بشر هرچه ناراحتي و رنج و دشواري تحمّل ميكند، بر اثر دوري از راه خدا و سركشي در مقابل احكام الهي است. بحمداللَّه مردم كشور ما در اين راه، حركت بزرگي را آغاز كرده و در اين حركت، پيش رفته اند و من اميدوارم هرچه ميگذرد، مردم ما از لحاظ اخلاق فردي و جمعي، از لحاظ ايجاد صفات و خصال ممتاز بشري در درون خودشان، پيشتر بروند و با دوستان، با صفا
و محبّت و با مروّت هرچه بيشتر، با بيگانگان با هوشياري و بيداري هرچه بيشتر و با دشمنان با سرسختي هرچه بيشتر مواجه شوند، تا ان شاءاللَّه بتوانند كشتي نجات خودشان را به ساحلهاي امن و امان الهي برسانند. سالي را كه پشت سر گذاشتيم، سالي پر از حوادث بزرگ و البته در ميان آنها حوادث بسيار شيرين و احياناً حوادث تلخ بود. به نظر من يكي از بزرگترين حوادث سالي كه بر ما گذشت، حادثه انتخابات رياست جمهوري و شركت عظيم مردم در اين انتخابات بود كه قطعاً نظام جمهوري اسلامي را سرافراز و سربلند و داعيههاي جمهوري اسلامي را در چشم جهانيان، متقن و متّكي به استدلال كرد. يكي از بزرگترين شاخصهاي مردمي بودن حكومتها در دنيا، عبارت است از اين كه مردم در انتخابات و گزينشهاي بزرگ ملي، چقدر شركت ميكنند. در آن كشوري كه بيش از هشتاد درصدِ حائزين شرايط براي رأي دادن در پاي صندوقها حضور مييابند - يعني كشور ما - طبق معيارهاي جهاني با همه منطقها و زبانهايي كه امروز در دنيا، در عالم سياست و مسائل سياسي و اجتماعي مطرح و قابل فهم است، حكومت و نظام، نظامي مردمي است؛ نظامي است كه در آن، حضور مردم محسوس است. در انتخابات رياست جمهوري، نزديك به سي ميليون نفر شركت كردند و بحمداللَّه گزينش خوبي هم انجام دادند و رئيس جمهور محترم ما را كه از فرزندان انقلاب، از كارگزاران طولاني دوران انقلاب، از خاندان پيغمبر و از ملبّسين به كسوت روحاني و از كساني است كه در راه دانشهاي ديني، سالهاي متمادي زحمت كشيده و تلاش كرده است، برگزينند.
بحمداللَّه چهره موجّه و مقبول مردم انتخاب شد. اين انتخابات، با حضور سي ميليوني مردم و با گزينش بيست ميليوني يك رئيس جمهور، سند محكمي براي نظام جمهوري اسلامي بود كه برخلاف داعيه و خواست دشمنان، در ميان مردم، داراي محبوبيتِ متزايد است.
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ۹-۲-۲-۱-۲- حقیر و ناچیز شدن دشمنان و حوادث بزرگ در مقابل عظمت زنانه ی ایشان زینب کبری (سلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
۳-۱-۲- حضرت سکینه کبری (سلام الله علیها)
۱-۳-۱-۲- ویژگیهای الگو
۱-۱-۳-۱-۲- مشعل معرفت و دانش
همان «سکینه ی کبری»یی که شما اسمش را در کربلا شنیده اید، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زینب است - کسانی که اهل تحقیق و کتاب اند، نگاه کنند - او یکی از مشعلهای معرفت عربی در همه ی تاریخ اسلام تا امروز است. کسانی که حتّی زینب و پدر زینب و پدر سکینه را قبول نداشتند و ندارند، اعتراف میکنند که سکینه (علیهاالسلام) یک مشعل معرفت و دانش است. [۳]
۴-۱-۲- حضرت مریم (سلام الله علیها)
۱-۴-۱-۲- جایگاه و اهمیّت الگو
۱-۱-۴-۱-۲- نمونه و مَثَل قرآنی برای مؤمنان
باز خدای متعال دو زن را به عنوان نمونه ی مؤمنان ذکر میکند: «وَ ضَرَبَ الله مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِه» [۱] ؛ یکی زن فرعون و دیگری، حضرت مریم. [۲]
زنِ دیگر، مریم مادر عیسی و دخترِ عمران است... وقتی خدای متعال میخواهد دو انسان را از مجموع همه ی انسانها انتخاب کند و به عنوان مثل و نمونه، آنها را معرفی کند، دو زن را انتخاب میکند؛ نه دو مرد را و نه یک مرد و یک زن را. در این کار، رازهایی است. [۳]
۲-۴-۱-۲- ویژگیهای الگو
۱-۲-۴-۱-۲- ایستادگی در مقابل تهمتهای ناروا
----------
[۳]: . بیانات در دیدار با جمع کثیری از پرستاران به مناسبت میلاد حضرت زینب (س) و روز پرستار ۲۲-۸-۱۳۷۰.
[۱]: . سوره ی تحریم، آیه ی ۱۱.
[۲]: . بیانات در دیدار مدّاحان به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (س) ۱۷-۰۵-۱۳۸۳.
[۳]: . بیانات در اجتماع بانوان خوزستان۲۰-۱۲-۱۳۷۵.
قرآن کریم، وقتی میخواهد نمونه ای برای انسانهای با ایمان ذکر کند، آن را از میان مردان ذکر نمی کند؛ از میان زنان ذکر میکند: «وَ ضَرَبَ الله مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» [۴] . خدای متعال در این جا، دو زن را به عنوان دو نمونه از انسانهای برجسته و مؤمن - نه از زنان برجسته - ذکر میکند. یعنی در صحنه ی انسانیت و تکامل معنوی، خدای متعال وقتی میخواهد نمونه ی ممتازی بیان کند، سخن از پیامبران و مردان بزرگ و شخصیتهای علمی و دینی نمی کند؛ بلکه سخن از دو زن به میان میآورد که یکی از آن دو زن، زن فرعون است. «إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ» [۵] . زنِ دیگر، مریم مادر عیسی و دخترِ عمران است. «مریم ابنة عِمران». مریم، زنی جوان است که در مقابل تهمّت و نگاه سوء ظن آلوده ی همه ی مردم
شهر و منطقه ی خود، مثل کوه میایستد و ßáãÉالله و روح را که خدای متعال با قدرت کامله ی خود در دامان پاک او گذاشته است، بر روی دست میگیرد و مثل نورافکنی فرزند خود را بر دنیای تاریک آن زمان میافکند. این دو زن، دنیا را نور باران میکنند. این، نشان دهنده ی آن است که در میدان عظیم و محشر وسیعی که همه ی انسان ها، از اوّلین و آخرین جمع شده اند؛ وقتی خدای متعال میخواهد دو انسان را از مجموع همه ی انسانها انتخاب کند و به عنوان مثل و نمونه، آنها را معرفی کند، دو زن را انتخاب میکند؛ نه دو مرد را و نه یک مرد و یک زن را. در این کار، رازهایی است. [۱]
----------
[۴]: . سوره ی تحریم، آیه ی ۱۱.
[۵]: . همان.
[۱]: . بیانات در اجتماع بانوان خوزستان۲۰-۱۲-۱۳۷۵.
#زن و باز یابی هویت حقیقی
✍مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
🟢 اشتباه بزرگ دستگاه اموی در به اسارت گرفتن خاندان اهل بیت(ع)
🔹 خدا رحمت کند مرحوم آیتی را (رضوان الله علیه) چه مرد بزرگواری بود، چه عالم متقیای بود که از دست ما رفت. ایشان یک کتابی دارد به نام «بررسی تاریخ عاشورا». در میان کتابهایی که به زبان فارسی در این زمینه نوشته شده است اگر نگویم بهترین آنهاست، قطعاً از بهترین آنهاست.
🔹 در آنجا این مرد روی این مطلب خیلی تکیه کرده است که اصلاً تاریخ کربلا را اسرا نگهداری کردند. بزرگترین اشتباهی که دستگاه اموی کرد، مسئله اسیر گرفتن و اسیر بردن اهل بیت و سِیر دادن آنها به کوفه و بعد به شام بود.
🔹 اگر این کار را نکرده بودند، شاید میتوانستند این تاریخ را محو کنند یا لااقل یک مقدار از اثرش و از قدرتش بیندازند، ولی به دست خودشان کاری کردند که فرصت برای اهل بیت پیغمبر ایجاد کردند و آنها این تاریخ را در دنیا مسجّل کردند.
🔹 باور نمیکردند یک عده زن و بچه خرد شده و مصیبت دیده، اینچنین حداکثر استفاده را از این فرصتها ببرند و چطور اینها تبلیغ کردند!
📗 شهید آیت الله مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۲۹۳-۲۹۲ (با اندک تلخیص)
القصص
فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ
ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻠّﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﺏ ﺩﺍﺩ. ﺑﻌﺪ، ﺑﻪ ﺳﺎﻳﻪﺍی ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺑﺮﺍی ﺣﻔﻆ ﻧﻴﺮﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻩﺍی، ﺑﻪ ﻗﻮﺕﻭﻏﺬﺍﻳﻲ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ.» (٢٤)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 ذِكرٌ وموعظةٌ ونور فيهِ شفاءٌ للصدور
🔶 وشفيعُنا يومَ النشور آياتُه تَروي المَدى
🔶 وصفاتُه نبعُ الهُدى نرقى الجنانَ بحُبهِ
لن تستقيمَ حياتُنا...
📺 نشید بسیار زیبا و دلنشین هو القرآن با صدای ماهر زین
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
كس به كاري است كه ميكند. #دانستنیهای امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
گفت: گفتم: زيادتي اي پسر رسول خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) مرا به حديث گفت: اميرالمؤمنين (ع) فرمود: شخص، پنهان در زير زبان خويش است. گفت: گفتم: زيادتي اي پسر پيامبر خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) مرا چنين روايت كرد كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: آن كه قدر خويش شناسد، هلاك نشود (نميرد). گفت: گفتم، زيادتي اي پسر پيامبر خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) نقل كرد كه امير المؤمنين (ع) فرمود: تدبير پيش از اقدام، ايمني بخش از پشيماني است. گفت: گفتم: زيادتي اي پسر پيام آور خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) مرا چنين حديث كرد كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: آن كه به روزگار اعتماد كند، روزگار پشت او را به خاك برساند. گفت: گفتم: زيادتي اي پسر رسول خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) مرا به حديث چنين فرمود: اميرالمؤمنين (ع) فرموده است: آن كه احساس بي نيازي [ از ديگران ] كند خويشتن به مخاطره افكنده. گفت: گفتم: اي پسر پيامبر
خدا، زيادتي، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) مرا چنين حديث كرد كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: كمي فرزند يكي از دو آساني است. گفت: گفتم: زيادتي اي پسر رسول خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) مرا چنين حديث كرد كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: هر كه خودپسندي بدو راه يابد، هلاك شود. گفت: گفتم: زيادتي اي پسر رسول خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) براي من چنين روايت كرد كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: آن كه به جايگزين (جبران) يقين كند در بخشش كوتاهي نكند. گفت: گفتم: زيادتي اي پسر رسول خدا، فرمود: پدرم از جدّم، از پدرانش (ع) برايم چنين به حديث گفت كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: آن كه عافيت را براي دون تر خويش بخواهد، سلامتي از جانب برتر او روزي اش شود. گفت: به حضرتش گفتم: مرا بس است ۲۲.
منبع حديث
۱- كنز الفوائد ۱/ ۳۳۰. ۲- تحف العقول ۴۴۶. ۳- تحف العقول ۴۴۳. ۴- تحف العقول ۴۴۳. ۵- تحف العقول ۴۴۲. ۶- تحف العقول ۴۴۳. ۷- تحف العقول ۴۴۸. ۸- جامع الأخبار ۳۲۳ - ۳۲۴. ۹- عيون اخبار الرضا ۲/ ۴۴. ۱۰- عيون اخبار الرضا ۱/ ۲۷۶ - ۲۷۷. ۱۱- عيون اخبار الرضا ۲/ ۷۴. ۱۲- حلية
الأولياء ۱/ ۸۵. ۱۳- أمالى مفيد ۲۸۳. ۱۴- عيون اخبار الرضا ۱/ ۳۱۱. ۱۵- عيون اخبار الرضا ۱/ ۳۱۱. ۱۶- بحار الأنوار ۷۸/ ۳۵۵. ۱۷- بحار الأنوار ۷۸/ ۳۵۵. ۱۸- بحار الأنوار ۷۸/ ۳۵۶. ۱۹- بحار الأنوار ۷۸/ ۳۵۶. ۲۰- بحار الأنوار ۷۸/ ۳۵۷. ۲۱- عيون اخبار الرضا ۲/ ۳۵. ۲۲- عيون اخبار الرضا ۲/ ۵۳ - ۵۴.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: سیره ی عبادی حضرت رضا (علیه السلام) عنایت به عبادت و وقت نهادن برای عبادتها و اذکار و اد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
برنامه ی عبادی حضرت رضا (علیه السلام) در سفر خراسان
اشاره
رجاء ابن ابی ضحاک از کارگزاران دولت عباسیان بود و در زمان مأمون، ریاست دیوان عالی مالیاتی را بر عهده داشت. او که مأموریت داشت [۱] حضرت رضا (علیه السلام) را از مدینه به مرو نزد مأمون ببرد. و مراقب حضرت باشد و ایشان را از مسیر بصره و اهواز و فارس حرکت دهد، نه از مسیر قم، میگوید: من از مدینه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند مردی را همانند او در تقوا و زیادی یاد خدا وشدت ترس از خداوند در هیچ زمانی ندیدم. عادت ایشان چنین بود که بعد از نماز صبح در محل نماز مینشست و به ذکر سبحان الله و الحمد لله و الله اکبر و لا اله الا الله و صلوات بر پیامبر و آل او مشغول میشد تا طلوع آفتاب، آن گاه به سجده میرفت و آن قدر به درازا میکشید تا روز بلند میشد. سپس سر بر میداشت و با مردم سخن میگفت و آنها را موعظه میکرد و نزدیک ظهر، دوباره وضو میگرفت و به محل نماز خود بر میگشت و بعد از خواندن هشت رکعت نافله ی ظهر - با کیفیت خاصّی که در نقل آمده است - اذان و اقامه میگفت و نماز ظهر را به جا میآورد. بعد از نماز، تا مدتی تسبیح و حمد و تکبیر و لا اله الا الله میگفت، سپس سجده شکر به جا میآورد و در آن صد بار میگفت: «شکراًلله» آن گاه هشت رکعت نافله عصر را - با کیفیت خاصی - میخواند و سپس به نماز عصر مشغول میشد و بعد از نماز هم تا مدتی تسبیح و حمد و تکبیر و لا اله الا الله میگفت سپس به سجده میرفت و صد مرتبه میگفت:
«حمدالله». پس از غروب آفتاب نیز وضو میگرفت و اذان و اقامه میگفت و نماز مغرب را میخواند و بعد از نماز تا مدتی تسبیح و حمد و تکبیر و لا اله الا الله میگفت. سپس سجده شکر میکرد و آن گاه بدون آن که با کسی سخن گوید چهار رکعت نافله مغرب را با دو سلام و با قنوت به جا میآورد.
پس از آن مدتی تعقیبات نماز میخواند و آن گاه افطار میکرد، و چون حدوداً یک سوم از شب میگذشت بر میخاست و نماز عشا را میخواند و سپس در محلّ نماز مدتی مینشست و ذکر خدا میگفت و ذکر «حمد و لا اله الا الله» میگفت و بعد از خواندن تعقیبات و سجده شکر به بستر میرفت.
و چون یک سوم آخر شب میرسید با تسبیح و حمد و تکبیر و لا اله الا الله و استغفار از بستر بر میخاست و مسواک میزد، وضو میگرفت و یازده رکعت نماز شب به جا میآورد - با کیفیت خاصی که در نقل آمده است - و بعد از نماز برای تعقیبات مینشست و نزدیک طلوع فجر، دو رکعت نافله ی فجر میخواند و چون طلوع فجر میشد، اذان و اقامه میگفت و دو رکعت نماز صبح را به جا میآورد. بعد از سلام نیز تا طلوع آفتاب تعقیبات میخواند، آن گاه دو سجده شکر به جا میآورد تا روز بالا آید....
در هر شهری که ده روز قصد ماندن میکرد، روزها روزه میگرفت و چون شب میشد، قبل از افطار، نماز میخواند و اگر قصد ماندن نداشت، نمازهای واجب را دو رکعت میخواند مگر مغرب، ایشان نافله مغرب و نماز شب و دو رکعت فجر را نه در سفر و نه در حَضَر ترک نمی کرد ولی نافلههای روز - ظهر
و عصر - را در سفر ترک میکرد و بعد از هر نمازی که شکسته میخواند سی بار تسبیحات اربعه میگفت و میفرمود: این برای کامل شدن نماز است....
در سفر هیچ وقت روزه نمی گرفت و در دعا همواره، ابتدا صلوات بر پیامبر و آل او میفرستاد و این صلوات را در نماز و پس از نماز بسیار تکرار میکرد.
شبها که در بستر بود، بسیار قرآن تلاوت میکرد و هر گاه به آیه ای که یاد بهشت یا آتش در آن بود میرسید میگریست و از خداوند، درخواست بهشت میکرد و از آتش به او پناه میبرد.
حضرت در همه نمازها بسم الله را بلند میگفت...
در هر شهری که وارد میشد مردم نزد ایشان میآمدند و از معالم دین خود میپرسیدند و حضرت به ایشان پاسخ میداد و احادیث بسیاری را به واسطه ی پدرانش از امام علی (علیه السلام) و از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت میکرد.
وقتی حضرت را نزد مأمون بردم و او از من گزارش سفر را خواست و من حالات حضرت را برای او بازگو کردم، گفت: آری ای پسر ابی ضحاک، علی بن موسی بهترین اهل زمین و داناترین و عابدترین ایشان است، آن چه را دیده ای به کسی مگو چون میخواهم فضل آن جناب از زبان من گفته شود (که البته سرپوشی است برای کتمان فضایل حضرت). و از خداوند کمک میجویم در نیتی که دارم به این که ارزش او را بلند گردانم. [۱]
----------
[۱]: لغت نامه دهخدا ۲۳/۲۸۶
[۱]: عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج ۲، ص ۱۷۸.
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 هشدار برای یک گروه انحرافی ✅ همانطوری که حتما در کانال های مختلف این عکس را مشاهده کردید ، جریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ انگیزشی فوق العاده مهم برای نیروهای #اسلام و #انقلاب
👈 اگر این فکر به ذهنت افتاده که نمی تونی برای اسلام و انقلاب مفید باشی...
👈 اگه فکر می کنی چون مسئولیت نداری و مشهور نیسنی ، کارهات دیده نمیشه...
👌 حتما حتما این کلیپ رو ببین
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت کشور
⬅️ به روایت و آیه ای که در کلیپ گفته میشه توجه کن و همیشه مواقع خستگی بهش فکر کن ، هر قدم تو میتونه کسی رو به امام زمان نزدیک کنه
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: آشنای ایران. آیا میشود یک بار دیگر کشورم را ببینم؟! مادر کجایی؟ پدر کجایی؟ یاد دوستان شهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
بازگشت به وطن
این دوران هم به پایان میرسد. آلمان و اروپا با تمام جاذبههای کاذب و فریبنده اش را باید ترک کرد. باید به ایران برگشت. چه کلمه ی زیبایی، ایران! زیباتر از آن ایران اسلامی است. جایی که امام تنفس میکند، جایی که شهیدان از جسمهایشان گذشته اند، جایی که خانوادههای شهدا، به امید دیدار در قیامت، چهره ی عزیزانشان را مرور میکنند، جایی که نام قرآن و عترت با احترام برده میشود.
از هامبورگ تا فرانکفورت. تنها. یک ساک دستی کوچک، با چند سوغات کوچک برای خانواده، یک ریش تراش برای پدر، یک جفت کفش برای برادر، چند تکه اسباب بازی برای خواهران. در فرودگاه فرانکفورت هیچ کس منتظر تو نیست. باید در این فرودگاه بسیار بزرگ راه را پیدا کنی و خود را به قسمت پرواز ایران برسانی. تو باعث تعجب عده ای از افراد میشوی. خیره خیره نگاهت میکنند. تنها بودن را برای سن و سال تو مشکل میدانند. ولی تو خیلی عادی و طبیعی، طی مسیر میکنی. از سالنهای متعدد میگذری. تابلوها را میخوانی و به هر طریق، محل پروازهای ایرانی را پیدا میکنی. تعداد زیادی ایرانی منتظر ساعت پروازند. همه جور آدم دیده میشود. با حجاب و بی حجاب، زن و مرد،
[صفحه ۲۹۶]
با ریش و بی ریش. از فرصت استفاده کرده و گوشه ای را انتخاب میکنی و مشغول خوردن ناهار میشوی. چند کتلک و خیار شور و گوجه که به صورت ساندویچ برای تو تهیه شده. دست پخت خسرو است. او نگران غذای بیرون بوده
و شب گذشته، غذای مناسبی تهیه کرده که خیلی هم خوشمزه است.
در میان افرادی که منتظر پرواز به ایران هستند یک خانم چادری با دو بچه، توجه همه را جلب کرده است. یک پسر بچه ی شیطان و یک کودک گریان که در آغوش مادر جای گرفته است. احتمالا این خانم همسر یکی از کارمندان نمایندگیهای ایران در خارج از کشور است که به هر دلیل مجبور شده بدون شوهرش به ایران برود. ولی حالا از بازیگوشی پسر کوچکش حسابی کلافه شده است.
ساعت پرواز فرا میرسد. بلیت را تبدیل به کارت پرواز کرده ای و قرار است در انتهای هواپیما بنشینی. محلی که فقط دو صندلی دارد. بیش از ۳۰۰ نفر سوار بر هواپیما میشوند. خلبان، خوش آمد میگوید و مدت پرواز را پنج ساعت اعلام میکند. دیدن غروب از پنجرههای کوچک هواپیما جالب است. ولی سر و صدای آن کودک خردسال تمام چیزهای جالب را تحت الشعاع قرار میدهد. میچرخد و بازی میکند. به همه چیز دست میزند و دوست دارد با همه شوخی کند. پنج سال بیش ندارد، ولی به اندازه ی یک آدم ۱۵ ساله انرژی دارد. ماشاء الله. مادرش هم نمی تواند آن کودک دیگر را رها کند و جلوی این یکی را بگیرد. ولی مشکل هنگامی شدید میشود که آن خردسال شیرخوار هم گریه را شروع میکند. اوضاع کاملا به هم ریخته است.
یک نفر باید به او کمک کند، ولی تو نمی توانی. شکم و پای مجروح تو، اجازه ی این کار را نمی دهد. خلاصه یک فداکار پیدا میشود. یک خانم در حالی که مانتو بر تن دارد، از جا بلند میشود و کودک خردسال را
از خانم میگیرد. او را نوازش میدهد و موفق میشود او را ساکت کند. مادر هم به دنبال عباس کوچولوی شیطان. در اینجاست که نمی توان به تصورات خود اعتماد کرد و
[صفحه ۲۹۷]
می توان آدمهای خوب و فهمیده را در تمام اقشار یافت. مثل این خانمی که برای یاری و کمک آن خانم چادری بلند شد و خود را به زحمت انداخت.
هنگام نماز فرا میرسد. نماز مغرب و عشا را باید خواند. قبل از آنکه به فرودگاه تهران برسی نماز قضا خواهد شد. اما چگونه؟ کجا؟ ناگهان یک پیرمرد با صفا از جایش بلند شده و به عقب هواپیما میآید. گویی این کار را بارها قبلا انجام داده. حدود قبله را تشخیص داده و نماز را شروع میکند. شاید عده ای منتظر شکسته شدن این خط بودند. بلافاصله تعداد زیادی آماده نماز میشوند. یکی پس از دیگری به رکوع و سجود میروند. یک نماز سه رکعتی و یک نماز دو رکعتی باور کردنی نیست. خیلی از آنهایی که به ظاهر، قابل نماز نیستند، بدون هیچ گونه و ریا و تظاهر خود را برای نماز آماده میکنند و به نماز میایستند، صادقانه و خالصانه.
اکثر مردم خدا جویند و او را میشناسند و سپاسگزار نعمتهای او هستند. مشاهده ی صحنه ی اقامه ی نماز در هواپیمایی که از قلب اروپا باز میگردد، انسان را به وجد میآورد. آدم امیدوار میشود. اینها از نعمتهای انقلاب است. شنیده ایم که قبل از انقلاب کسی جرأت اظهار دینداری نداشت. در پنهان نماز میخواندند و حجاب، عقب ماندگی خوانده میشد، ولی حالا الحمدلله با وجود نارساییهایی که وجود دارد، آشکار کردن ارکان دین افتخار است و ان
شاء الله این اصل همچنان پایدار بماند. خدا نکند روزی فرا برسد که باز هم زنان با حجاب و مردان با خدا، واپسگرا خوانده شوند.
واقعا جا دارد هنگامی که انسان به سرزمین مقدس ایران میرسد، آن را ببوید و ببوسد. سالن فرودگاه خیلی شلوغ است. استقبال کنندگان خود را به شیشههای محوطه انتظار، چسبانده و برای دی
ت و تشویق کننده کمتر از توهین نیست.
می گویند:
-... اگر ما هم زن و بچه نداشتیم، به جبهه میرفتیم.
-... اگر رئیس اجازه داد، ما هم ۴۵ روز، حتی برای کمک به آشپزخانه میآمدیم.
دیگری میگوید:
-... دکان را به که بسپارم؟
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
دن عزیز از سفر آمده شان، لحظه شماری میکنند. ولی کسی منتظر تو نیست. چون اصلا خبر ندادی که چه موقع باز میگردی. از میان جمعیت عبور میکنی. ناگهان مادرت از کنارت عبور میکند و تو را نمی شناسد. تو نیز متعجب از اینکه آنها چگونه متوجه تاریخ بازگشت تو
[صفحه ۲۹۸]
شده اند. مادر نگران و مضطرب، شاید منتظر یک برانکارد دیگر است. بر میگردد. دوباره نگاه میکند. تو را مییابد. و یک صیحه ی عاشقانه. یک بازگشت قشنگ. کوله باری از تعریف و خاطره. آب و هوا و ساختمانها و مغازهها و مردم اروپا. هنوز مادر قبول نکرده که تو خودت به تنهایی و روی پای خودت بازگشته ای. هر از چند گاهی در میان راه به تو خیره میشود و در میان گریه و اشک نام تو را تکرار میکند. تو هم گریه ات گرفته، ولی گریه جلوی برادر و خواهر و پدر مشکل است.
روزهای سخت بیماری تمام نمی شود. بدن تو آماج ترکشهای فراوانی قرار گرفته و پس از این با از کار افتادگیهای خاصی روبرو هستی. تقریبا شبی نیست که درد نکشی و دردهای مجروحیت و شبهای بیمارستان را به یاد نیاوری. ولی بهتر است با کسی راز نگویی. این هدیه از جانب خداست. آن را قدر بدان. آن را با هیچ چیز
دیگر معامله نکن. هر چه از دوست رسد نیکوست.
تو دیگر آن انسان قبلی با تواناییهای کامل بدنی نیستی. هنوز جای ترکشها و عملهای جراحی بر روی بدن تو باقی است و این وضع تا پایان عمر همراه تو خواهد بود. اگر چه بدن تو در کشاکش نبرد زخم برداشته ولی روح تو صیقل یافته. خود را آماده تر از پیش مییابی. مشتاق و امیدوارتر. باز هم دوست داری جنگ را لمس کنی. دست بر ماشه ی اسلحه بگذاری و در راه خدا جهاد کنی. دوست داری از روی خاکریزها عبور کنی و به انتهای دشمن برسی. ولی این کار برای تو دیگر مشکل است. باز هم باید با خدا معامله کنی. آیا میپذیری که از این پس به جبهه نروی؟ آیا تکلیف خود را پایان یافته میدانی؟ آیا میتوانی شبها و صبحها اردوگاه را از یاد ببری؟ آیا میتوانی حلاوت مناجات با خدا در سنگر را فراموش کنی؟ آیا...؟ ولی هر گاه این یادگارها از ذهن تو عبور میکند ناگهان دردی سنگین بر شکم و پای تو عارض میشود و به فکر فرو
میروی...
مدتی است که با بیمارستان دکتر و دارو خوب آشنا شده ای. نمی توانی از
[صفحه ۲۹۹]
مجموعه ی آنها غافل شوی. درد دل مریضها و مجروحها را خوب میفهمی. با صدای ناله آشنایی. خود نیز ناله کننده ای. تلخی قرص و آمپول هنوز در سلولهای بدنت حس میشود. به یاد میآوری هنگامی را که پرستارها و ملاقات کنندهها و افرادی که سالم و روی دو پای خود در کنار تخت تو راه میرفتند و تو در آرزوی سلامت بودی. به یاد میآوری هنگامی را که دکتر آمادگی تو را
در مورد عمل جراحی سؤال میکرد. به یاد میآوری هنگامی را که بهترین غذاها در نزد تو بدمزه بودند. به یاد میآوری هنگامی را که آرزو میکردی یک لحظه و کمتر از یک لحظه درد تو را رها کند تا نفس راحتی بکشی. به یاد میآوری سوزش بخیه را، پانسمانهای دردناک را، آمپولهای مکرر را، قرصهای تلخ را، تخت بیمارستان و ملاقاتیها را.
تو هیچگاه آن شبها را فراموش نمی کنی که در اتاق آبی،...، مصدومان و مجروحان بد حال را میآوردند. تو هیچگاه مرگهای نیم شب را فراموش نمی کنی. یک ملحفه ی سفید بر روی جنازه و بعد سر و ته آن را میبستند و به سردخانه منتقل میکردند. تقریبا شبی یک نفر. آن زن بیچاره که با داشتن دو کودک به زیر ماشین رفته بود! آن پسر بچه معصوم که از پشت بام افتاده بود! آن جوان ناکام که با موتور به زمین خورده بود! آن عزیز بسیجی که تیر به ستون فقراتش اصابت کرده بود اما خدا تو را نگه داشت. دو ماه در آن اتاق. پرستارها هم از زنده بودن تو نومید شده بودند، ولی حالا مانده ای و باید آن خاطرهها را به عنوان درس عبرت مرور کنی. از روی آنها بنویسی، نه بر روی کاغذ بلکه بر روی دل بنگار.
ماندن در پشت جبهه و حضور در کلاس درس و محیط کار خیلی مشکل است. آخر تو میدانی با این وضع نیرو در منطقه، جنگ مشکل پیدا خواهد کرد. تو کمبود رزمنده را لمس کرده ای، ووقتی میبینی عده ای در اداره و کلاس و دکان و خیابان خود را به مال دنیا سرگرم کرده اند، افسوس
می خوری. دوست داری از آنها سؤال میکردی چرا به جبهه نمی روند؟ چرا عده ای با توجیهات
[صفحه ۳۰۰]
غیر خدایی در ادارهها مینشینند و به دنبال میز و مقام هستند؟! اگر چه بعضیها عذر موجه دارند ولی در این دوران حساس آیا اکثریت میتوانند عذر بیاورند. وقتی به اداره میروی تو را به عنوان یک بسیجی وظیفه شناس میستایند ولی تعداد کمی از آنها حاضرند جای خالی تو را پر کنند. حرکت تو را قبول دارند ولی شأن خود را اجل از آن میدانند که لباسهای پلوخوری و تمیز را کنار بگذارند و لباس بدون اتوی بسیجی را بر تن کنند. اگر هم بخواهند جبهه بروند، جایگاهی را پیش بینی میکنند که با شرایط آنها جور باشد. برخورد منفی کم است ولی بعضی از برخوردهای مثب
فصل۷.mp3
11.45M
💠 کــتاب صـوتـی-
«خــدای خـوب ابــراهیــــــم»
🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویــژه گـــیهای قـــرآنــی شـــهیـــد ابـــراهـــیــم هـــادی
قـــسمـــت : 7