eitaa logo
ضرب المثل
33.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
686 ویدیو
11 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می‌فروخت ✍ نغمه مستشارنظامي خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می‌فروخت بال‌ها را می‌خرید و دست‌ها را می‌فروخت خواب دیدم آب بی‌تاب نگاهش مانده بود او نگاهش را به یک فردای زیبا می‌فروخت مثل باران در صدایش مهربانی غرق بود اشک‌هایش را به یک لبخند صحرا می‌فروخت او علم بر دوش با خورشید پیمان بسته بود ماه زیبا را به تاریکی شب‌ها می‌فروخت گریه می‌کردند آن شب نخل‌های نینوا در کنار کودکی تنها که خرما می‌فروخت خواب دیدم مشک را بر شانه‌اش آتش زدند دست‌هایش در میان رود دریا می‌فروخت @zarboolmasall
آیه :سوره توبه آیه 56 : 🔻وَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنکُمْ وَمَا هُم مِّنکُمْ وَلَکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ 🔹️ترجمه فارسی :آنها به خدا سوگند می خورند که از شما هستند، در حالی که از شما نیستند 🟩ضرب المثل :قسمت را باور کنم یا دم خروس را؟ @zarboolmasall
🟩فقیر در جهنم نشسته. 🔻یعنی هر چه از دست انسان فقیر برود، می‌گوید: به جهنم 1- آدم فقیر هرچه برایش پیش آید میگوید به جهنم. 2- انسانی که فقیر و تنگدست باشد هیچی برایش مهم نیست. 🔹️این ضرب المثل برای انسان و یا اشخاص فقیر و تنگدستی به کار می رود که بیخیال زندگی شده اند و در این دنیا چیزی برایشان مهم نیست به عبارتی هر چیزی برای آنها پیش آید می گویند به جهنم. 🔸️این ضرب المثل برای کسانی به کار می رود که برای هر موضوعی که پیش می آید بی اهمیت و بی توجه هستند و متوجه اتفاقاتی که در زندگی برایشان پیش آمده است نیستند بعبارتی برایشان اهمیتی ندارد که چه چیزی بر سرشان می آید. @zarboolmasall
🟩عروس که مادر شوهر نداره، اهل محل مادر شوهرشند. 🔻یعنی اهل محل و همسایه‌ها در کار عروس تازه دخالت می‌کنند. 🔹️ممکن است در برخی موارد، عروسی که مادر شوهر ندارد، با مشکلات و سختی هایی مواجه شود که ممکن است توسط اهل محل، به خصوص افرادی که به عنوان خانواده شوهر محسوب می شوند، بیشتر شود. 🔸️این مسئله می تواند به دلیل نبود یک پشتوانه خانوادگی قوی تر، مشکلات در ارتباطات خانوادگی، رقابت بین زن ها، و یا عدم پذیرش و قبول عروس توسط اهل محل باشد. مهم است که در این شرایط، عروس به حمایت و کمک از طرف همسر و سایر اعضای خانواده شوهر خود نیاز دارد بنابراین، می تواند این مشکلات را کاهش دهد و با موفقیت در زندگی مشترک پیش برود. @zarboolmasall
🟩داستان ضرب المثل سوزن همه را می‌پوشاند اما خودش لخت است: در دنیای عحیب و غریب اشیاء، هر کس به کاری مشغول بود. بالشت تنبل چاق گوشه ای لم داده بود و تلویزیون تماشا می‌کرد. چرخ خیاطی که در حال کار بود یکریز غر می‌زد و سر و صدا می‌کرد، گاهی هم لج می‌کرد و هر بار به بهانه‌ی خراب شدن یکی از اعضای بدنش از کار دست می‌کشید. دکمه ها با دو چشم سیاه بزرگ به اطرافشان خیره شده بودند و حرفی نمی‌زدند. دوک نخ هم مدام دور سرش می‌چرخید و ورزش می‌کرد تا لاغر و لاغرتر شود. در این میان پیرزن خیاط شروع کرد با اشیاء حرف زدن و درد دل کردن. بیچاره به یاد همسر مرحومش افتاده بود. میگفت خدا حاج اکبر را بیامرزد. تا عمر داشت زحمت کشید و کار کرد و هر چه داشت و نداشت، برای بچه هایش خرج کرد. یکی یکی آن‌ها را به دانشگاه فرستاد، برایشان کتاب و دفتر و کامپیوتر و هر چه لازم بود خرید، بعد هر کدام را فرستاد خانه‌ی بخت و خلاصه تمام دار و ندارش را وقف فرزندانش کرد. حاج اکبر هیچوقت به فکر خودش نبود. نه ماشین داشت نه خانه، نه به سر و وضعش می‌رسید نه حرص و طمع شکم داشت. عشقش بچه هایش بودند. روزی که می‌خواست از دنیا برود وابستگی به این دنیا نداشت. اما کسی هم به دادش نرسید که خرج کفن و دفنش را بدهد. من اگر همین خیاطی را بلد نبودم و کار نمی‌کردم، اگر پس انداز نداشتم، آن وقت نمی دانم چه کسی می‌خواست به دادمان برسد… اشیاء که تا آن موقع داشتند گوش می‌دادند یکی یکی به حرف درآمدند. بالشت نفس عمیقی کشید و گفت دستمریزاد حاج خانم. شما هنرمندی. زحمات شما قابل تحسین است. دوک نخ با عشوه گفت: عشق هم عشق‌های قدیم، خدا حاج اکبر را بیامرزد. چرخ خیاطی شروع کرد به فاتحه خواندن برای حاج اکبر، دکمه ها که با چشم‌هایشان همه را خوب می‌پاییدند و دقیق بودند، به هم نگاهی کردند و گفتند: چقدر بعضی‌ها فداکارند، بی سر و صدا برای دیگران زحمت می‌کشند و کم کم خودشان را فراموش می‌کنند، مثل سوزن، همین سوزن ما که سرش توی کار خودش است و یکسره کار می‌کند تا لباس بدوزد. سوزن همه را می‌پوشاند اما خودش لخت است! سوزن که تا آن لحظه مشغول کار بود، با آن تن نحیف و باریکش یک لحظه ایستاد. دهان کوچکش به لبخندی باز شد. از تعریف و تمجیدی که درباره اش شده بود تشکر کرد و دوباره شروع کرد به دوختن درزهای لباس. @zarboolmasall
. الهی در جلال رحمانی، 🌱 در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی، نه کس بتو مانَد و نه به کسی مانی، پیداست که در میانِ جانی، بلکه جان زنده بچیزی است که تو آنی. 🌿 @zarboolmasall
🟩در دروازه را می‌توان بست ولی دهان مردم را نمی‌توان بست 🔻به معنای این است که حرف مردم انتها ندارد 🔹️این ضرب المثل یعنی در هر صورت انسان هر کاری که انجام دهد، مردم در مورد آن قضاوت می‌کنند و پشت سر همدیگر حرف می‌زنند، بنابراین نباید بخاطر حرف مردم از کاری که می‌خواهیم انجام دهیم و فکر می‌کنیم درست است، صرف نظر کنیم و یا بر عکس کارهایی که انجام می‌دهیم به خاطر حرف مردم باشد و مطابق میل دیگران رفتار کنیم. 🔸️بهتر است بدون ترس از قضاوت مردم و بدون اهمیت دادن به حرف‌های بی مورد دیگران، بر اساس تفکر و تعقل، کار خود را انجام دهیم. @zarboolmasall
🟩ﻓﯿﻞ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩﺍﺵ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ 🔻به معنای این است که قیمت و ارج اشخاص نیکوکار در هنگام زندگی و بعد از مرگ به یک میزان است . 🔹️این ضرب المثل به این معناست که ارزش و ارج و قدر ﺷﺨﺺ نیکوکار در هنگام زندگی و پس از مرگ او به یک میزان است. کسی که وجود ارزشمندی دارد پس از مرگ نیز از ارزش او کاسته نمی‌شود و چیزهایی که از خود به جا می‌گذارد به همان اندازه زندگی‌اش، مفید و ارزشمند خواهد بود. مثل فیل پر عظمت که فقط عاج آن به اندازه یک فیل زنده ارزشمند است. 🔸️البته در مورد مسايل مالی و تجاری نیز این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند شیوۀ کار برای ما فرقی ندارد و در هر صورت به مقصود می رسیم @zarboolmasall
. خوردیم زخمها که نه خون آمد و نه آه 🥀 وَه این چه نیش بود که تا استخوان برفت 🥀 @zarboolmasall
امروزتان زیباتر از گل💐 آرزومندم که خدای مهربون هدیه دهد به شما سبدی پر از شادی‌ های بی دلیل نگاه پر از امید قدمی استوار و روزی سرشار از آرامش صبح بخیر @zarboolmasall
🟩آدم خوش معامله، شریک مال مردمه ! در روزی از روزها فرد پولداری در شهری زندگی می‌کرد که همیشه سعی داشت به افراد فقیر و ندار کمک کند و زمانی که پولی دستشان آمد، آن را به فرد برگردانند. او هرروز به اطراف می‌رفت و از احوال مردم باخبر می‌شد تا اگر فرد فقیری را ملاقات کرد، به او چیزی بدهد و از این طریق بتواند آن را خوشحال کند.چند روز گذشت و فردی برای درخواست پول به منزل ایشان آمد و خواستار مقدار زیادی پول شد و بیان کرد که آن را طی زمان 1 سال پس خواهد داد. فرد که همیشه به افراد نیازمند کمک می‌کرد با کمال میل قبول کرد و پول را به او داد. این فرد پس از گرفتن پول شهر را ترک نمود و به جای دیگری سفر کرد. یک سال سهل است چندین سال گذشت و مرد بالاخره تصمیم گرفت به شهر خود برگردد. پس به راه افتاد و زمانی که به شهرش رسید مردم با دیدن او عصبانی شده و روی خود را برمی‌گردانند. او که از علت رفتار مردم آگاه بود توجهی به آن‌ها نکرد و به راه خود ادامه داد. ناگهان پیرمردی با مرد روبرو شد و پس از شناختن او گفت: ای پسر، بعد از گرفتن پول کجا غیبت زد؟ مگر نمی‌دانی که کلاهبرداری کار درستی نبوده و آدم خوش حساب شریک مال مردم است. مرد که پس از شنیدن این حرف‌ها ناراحت شده بود تصمیم گرفت پول را به صاحبش برگرداند تا از این طریق بتواند آبروی رفته خود را بازگرداند @zarboolmasall
🟩پیاده شو با هم راه بریم 🔻در مورد کسی که خیلی مغرور و متکبر شده است 🔹️معمولا کسی که سوار است با سرعت بیشتری نسبت به کسی که پیاده حرکت می کند در ضمن اصلا هم خسته نمی شود … 🔸️حالا این تصویر را به صحبت کردن دو نفر انتقال دهید، دونفر با هم حرف می زنند، یکی از آن ها پشت سر هم حرف می زند، ماجرا را تعریف می کند ، استدلال می آورد و نفر دوم گوش می کند 🔹️نفر دوم یکباره می گوید که پیاده شو با هم برویم 🔻این ضرب المثل به این معنی است بیا حرف های من را هم گوش کن ، بگذار پس از صحبت های من تصمیم بگیر @zarboolmasall
اندر دل ما تویی نگارا غیر تو کلوخ و سنگ خارا @zarboolmasall
۷۱ You pay your money and you take your chance. 🔹️هر چقدر پول بدی، همون‌قدر آش می‌خوری. You want something done right, do it yourself. 🔸️کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. You can’t keep a man down. 🔹️خواستن توانستن است @zarboolmasall
🟩 «لِکُلِّ نَبأٍ مُسْتَقَر». 🔻هر خبری را وقت معینی است.» (سوره ی انعام، آیه ی 67) 🔹️هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. @zarboolmasall
🟩براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه ! ۱- یعنی برای بدست آوردن کالای بی ارزشی، کارهایی را انجام می دهد که خسارات زیادی وارد می کند. ۲- به کسی می گویند که سعی در جبران اشتباهاتش دارد اما نه تنها جبران نمی کند بلکه بر عمق مشکلات می افزاید. ۳- یعنی تلاش بیهوده ای که سرانجامش شکست است. @zarboolmasall
🌸 بیا مرو ز کنارم بیا که می میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می میرم 👤 @zarboolmasall
🟩ریشه ضرب المثل به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید! 🔸️مرد جوانی شاگرد مغازه پارچه فروشی بود. یکی از روزها نامزدش به دیدن او می آید. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گران قیمتی می افتد که در یکی از قفسه ها آویزان شده بود. از مرد خواست که دستمال را به او هدیه دهد اما او قبول نکرد و گفت: این دستمال ها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست. 🔹️زن ناراحت شد و بسیار اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن زن نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گران قیمت بویی نبرد. 🔸️گوشه ای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کم کم از پارچه ای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازه های دیگر هم نفوذ کرد و کل قیصریه به آتش کشیده شد. 🔻اینگونه شد که گفتند: به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید! @zarboolmasall
🟩 به روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمم ! ۱- در مورد مغرض یا یاوه گوئی گفته میشود که بر صدق سخن خود شخص مغرض یا یاوه گوتر از خود را به شهادت بگیرد. ۲- این زبانزد زمانی به کار می رود که فردی ادعایی می نماید و طرف روبرو باور نمی کند. یا از او دلیل و مدرک می خواهد. فرد دروغگو ادعا میکند که اگر باور نمی کنی از فلانی (که در اصل یا پیرو او و یا همدست اوست) بپرس. در اینجا در جواب چنین فردی میگویند به روباه گفتند شاهدت کیه گفت دمم ! ۳- به شخصی که بیهوده افراد دیگر را گواه خود سازد می گویند. @zarboolmasall
داستان ضرب المثل به روباه گفتند شاهدت کیه؟ گفت:دمم در زمان‌های قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا . همه حیوانات جنگل به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می‌کردند و در کمال آرامش همدیگر را می‌دریدند و می‌خوردند. تا ناگهان یک روز روباهی غریبه وارد جنگل شد. سر و وضع روباه و اعتماد به نفسش طوری بود که حیوانات فکر کردند آدم حسابی است. مخصوصا دمش که خیلی کلفت بود و حالت شیک و مجلسی‌ای داشت. برای همین حیوانات فکر کردند از ما بهترون است و احترام خاصی برایش قائل شدند. او هم شروع کرد به سوءاستفاده کردن از احساسات پاک‌شان. هرجا دلش می‌خواست می‌رفت و هر کاری دلش می‌خواست می‌کرد و کسی هم جلودارش نبود. کم‌کم روباه زد توی کار بخور بخور بین‌الجنگلی. می‌رفت از انبار آذوقه سنجاب‌ ها گردو و فندوق برمی‌داشت ولی نخودچی‌ها و کشمش‌ها را دست نمی‌زد. آن‌ها را به کلاغ می‌داد تا به جنگل بغلی ببرد و در ازای آن موش می‌گرفت. از یخچال لانه شغال بی‌اجازه خرگوش برمی‌داشت و به‌وسیله عقاب به ببر جنگل آن طرفی می‌داد و نصف شقه گوسفند می‌گرفت. همین طور روز به روز دامنه داد و ستدش گسترده‌تر می‌شد. شیر به عنوان سلطان جنگل به ستوه آمد و دستور داد روباه دست از این کارش بردارد. ولی روباه پیغام فرستاد که کارهای من مشکلی ندارد و اگر ناراضی هستی می‌توانی از این جنگل بروی. شیر از این پررویی آن روی سگش بالا آمد و وسط جنگل روباه را خفت کرد و با غرش چیزهایی گفت که نمی‌شود منتشر کرد و در ادامه افزود: «تو با چه جراتی این غلط‌ها رو می‌کنی؟» روباه خیلی ریلکس گفت: «چه کاری؟ اصلا سند و مدرک داری؟ من تمام کارهام طبق قانون جنگله»! شیر از این پررویی چهارچنگولی ماند و گفت: «یعنی چی؟! از کجا میگی این کارها قانونی هستن؟» روباه با افتخار دمش را بالا داد و گفت: «بیا از دمم بپرس! » شیر از این جواب بی‌ربط دیگر واقعا کم آورد و رفت توی یال خودش و روباه هم با نیشخند راهش را گرفت و رفت و به تجارت بین‌الجنگلی‌اش ادامه داد و آن‌قدر کارش گرفت که یک روز خود شیر را هم داد به لبنیاتی جنگل همسایه و خلاص. از همان زمان این ضرب‌المثل بر سر زبان‌ها افتاد، به همین پررویی و بی‌ربطی! @zarboolmasall
کپتگن کوه و جح جته جونپان kaptaqan koh'u j'ah jata jonpan کوهها پایین افتادند و تپه ها رشد کردند = حاکم شدن آدمهای بی اصل نزاد سقوط آدمهای اصیل @zarboolmasall
میفرستم مهربان بر محضر تو یک پیام تا که هم جویای احوالت شوم هم داده باشم یک ســــــلام ســــ🥰✋ــــلام 🌸 صبحت بخیر ای دوسـت 🌸 @zarboolmasall
🟩اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد ! در روزگاران کهن، فروانروایی به نام اکبر زندگی می کرد که بسیار از خود راضی بود و زمانی که اطرافیانش از او تعریف و تمجید می‌کردند بسیار خوشحال می‌شد و بر خود می‌بالید. به همین خاطر همیشه افرادی به او خدمت می‌کردند که با چرب زبانی او را خوشحال می‌کردند و می‌گفتند شما بهترین فرمانروای این سرزمین هستید و مانند شما وجود ندارد. در نزدیکی کاخ اکبر فقرای زیادی زندگی می‌کرند و همیشه در حال چاپلوسی و ستایش او بودند. افرادی به نام بشیر و قاسم از جمله گداهایی بودند که بی‌وقفه از اکبر تعریف می‌کردند. جالب است بدانید این دو گدا نابینا بوده‌اند و بشیر به دلیل آنکه خود را پیش فرمانروا عزیزتر جلوه دهد همیشه می‌گفت: اکبر بدهد، ولی قاسم اصرار داشت که این جمله درست نیست و مرتب می‌گفت اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد. روزی پادشاه فرمان داد تا کمی طلا و جواهر داخل مرغی قرار دهند و آن را کباب کنند و به همراه برنج برای بشیر ارسال کنند. زمانی که غذا به دست بشیر رسید او از این موضوع اطلاعی نداشت و با خود گفت بهتر است این غذا را به قاسم بفروشم. سپس پیش قاسم رفت و به او گفت که اگر این غذا را دوست داری من آن را به قیمت ۲ ريال به تو می‌فروشم و قاسم هم پذیرفت. قاسم با لبی خندان و خوشحال به خانه رفت و به همسر و فرزندانش گفت که غذای خوشمزه خریده‌ام. سفره را بیاورید تا با هم این غذای خوشمزه را میل کنیم. اهل خانه وسایل سفره را محیا کردند و همین که مرغ را برش دادند ناگهان طلا و جواهرات را دیدند و بسیار تعجب کردند. همسر قاسم به او گفت که این نعمت بزرگی است که خداوند به ما ارزانی داشته است. سپس همگی دستانشان را بالا آوردند و حمد خداوند را به جای آوردند. به دستور فروانروا هر روز مرغ بریان که داخلش پر از طلا و جواهر بود برای بشیر ارسال می‌کردند و بشیر نادان هم غذاها را به قیمت خیلی ارزان به قاسم می‌فروخت. روزی از روزها اکبر از قصر خود بیرون آمد و در بین مردم قدم می‌زد. ناگهان صدای بشیر را شنید که می‌گوید اکبر بدهد و قاسم هم می‌گوید که اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد. فروانروا بسیار متعجب شده و به قصر باز می‌گردد و به مامورانش دستور می‌دهد که بشیر را به قصر بیاورند. پس از اینکه بشر را به قصر آوردند پادشاه با حالتی خشمگین به او گفت ای مرد نمک نشناس! من هر روز برای تو غذایی می‌فرستم که داخلش طلا و جواهر است. اما تو همچنان از من طلب کمک می‌کنی؟! بشیر تازه متوجه می‌شود چقدر بدشانس است و به فرمانروا می‌گوید من این غذاها را خیلی ارزان به قاسم می‌فروختم. اکبر هم به او می‌گوید ای مرد نادان، حق با دوستت قاسم است، من کی هستم که بدهم، خدای من بدهد. سپس فرمان داد بشیر را از قصر بیرون کنند. از آن روز به بعد هر کس که نیازی دارد و به جای توکل بر خدا به بنده‌اش رو می‌آورد این ضرب‌المثل را برایش استفاده می‌کنند: اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد! @zarboolmasall
🟩به قاطر گفتند: بابات کیه؟ گفت: آقا داییم اسبه. 🔻در مورد اشخاصی گفته می‌شود که می‌خواهند با پارتی بازی و به واسطه اقوام خود به جایی برسند. @zarboolmasall
🟩چه خوشه میوه فروشی، کس نخره خودت بنوشی. 🔻این مثل را درباره خوراکی فروشان به طنز و طعنه به کار می‌برند. 🔹️آنچه از این ضرب المثل بر می آید این است که میوه فروشان وقتی که به هر دلیل نتوانند میوه موجود در مغازه یا فروشگاه را بفروشند حداقل می توانند خود از آن استفاده کنند و در واقع نیز هیچ راه حلی به جز مصرف آن ندارند بنابراین به صورت ناخواسته از این مزیت بهره مند می شوند و می توانند از میوه هایی که برای عرضه دارند مصرف کنند. 🔸️این ضرب المثل در واقع نوعی غبطه به میوه فروشان نیز است چون آنها در هر صورت همیشه مقداری میوه دارند که فروش نمی رود به همین دلیل همیشه می توانند میوه مصرف کنند و هر چه تنوع میوه های آنها بیشتر باشد لذت بیشتری می برند. @zarboolmasall